پدرخوانده‌ها به گروه‌های بی‌هویت رانت می‌دهند | پایگاه خبری صبا
امروز ۱۷ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۰۶:۲۳
ایرج رحمان‌پور :

پدرخوانده‌ها به گروه‌های بی‌هویت رانت می‌دهند

«ایرج رحمان‌پور ملقب به حنجره زخمی زاگرس؛ از اساتید موسیقی نواحی منطقه غرب ایران و موسیقی لری است. »

ایرج رحمان‌پور ملقب به حنجره زخمی زاگرس؛ از اساتید موسیقی نواحی منطقه
غرب ایران و موسیقی لری است. رحمان‌پور موسیقی قدیمی و ملودی‌های فولکلور را با جریان‌های
اجتماعی و سیاسی تاریخ معاصر تلفیق کرده است، به همین دلیل او را حنجره زخمی زاگرس
نامیده‌اند. وی در کوهدشت ‌‌زاده شده و کودکی و نوجوانی را در سرزمین پدری‌اش سپری
کرده است. از کودکی باتوجه به توانایی‌اش در آواز‌خوانی به آواز روی آورده است. زندگی
در یک منطقه باستانی و آشنایی با فرهنگ و هنر «سرزمین مفرغ» او را به مطالعه زبان و
فرهنگ کهن سوق می‌دهد و از دهه۵۰ تاکنون به سرایش ترانه و خواندن این آثار مشغول است.
او در ترانه‌هایش از مجموعه زبان‌های لری، لکی و فارسی استفاده می‌کند. آثار او نقش
ویژه‌ای در احیای زبان لکی و آشنایی با اشعار لری داشته‌اند.
بن‌مایه آوازهای او را «هوره» و «مویه»(مور)
تشکیل می‌دهند و همچنین از موسیقی کار، آیین‌های نمایشی، موسیقی سوگ، موسیقی جشن، حماسه،
لالایی‌ها و اسطوره‌ها هم بهره می‌برد. او با مضامین زیر آثار هنری تاثیرگذاری خلق
کرده است: آوارگان شیمیایی حلبچه، زلزله بم، زلزله رودبار و منجیل، جنگ ایران و عراق،
خودسوزی زنان در ایلام و لرستان، فقر و اعتیاد، وطن‌پرستی، تنهایی انسان معاصر، نابودی
فرهنگ، با یاد حسین پناهی(شاعر و بازیگر)، با یاد حسین شیدایی(بازیگر)، در بزرگداشت
انفال(کشتار کردهای عراقی) درگوتنبرگ سوئد و….

باخبر شدیم که او قرار است
جمعه هفتم اردیبهشت در تالار وحدت به‌اتفاق گروه نوازندگانش روی صحنه برود. به
همین بهانه فرصتی شد تا با او درباره موضوعات مرتبط با موسیقی نواحی و همچنین
کنسرت پیش رو گفت‌و‌گو کنیم. و درددل‌های زیادی از بی‌توجهی‌ها و بی‌عدالتی‌هایی
که به موسیقی نواحی می‌شود دارد و متاسفانه این درددل‌ها را بارها و بارها از
اساتید موسیقی شنیده‌ایم اما گوش شنوایی وجود ندارد.

ابتدا درباره جزییات کنسرت در تالار وحدت توضیح
بدهید. چه قطعاتی قرار است اجرا کنید و ترکیب آنسامبلتان چگونه خواهد بود؟

من در طول حدود سی سال فعالیتی که در زمینه موسیقی کرده‌ام،
نزدیک به ۱۲ آلبوم را تولید کرده‌ام. مردم با بخشی از این قطعات خاطره دارند و
توانسته‌اند با آن‌ها ارتباط بگیرند. ما از میان همه این قطعات، سعی کرده‌ایم
بهترین‌ها را در دو بخش گلچین کنیم. بخش نخست کنسرت متشکل از قطعات در دستگاه
ماهور است و بخش دوم دستگاه شور. در ترکیب آنسامبل هم از سازهای سرنا، کمانچه و
سازهای کوبه‌ای استفاده می‌کنیم. البته از یک ساز الکترونیک هم برای صدادهی و
فضاسازی زیر قطعات استفاده خواهیم کرد.

آیا از قطعات جدید هم در این کنسرت استفاده می‌کنید
و آیا برنامه‌ای برای ضبط استودیویی و انتشار آن‌ها در قالب آلبوم یا تک‌آهنگ را
دارید یا خیر؟

برخی از این قطعات از قبل ضبط و آماده شده است. خیلی‌ها می‌گویند
چرا در کنسرت‌هایتان کار جدید اجرا نمی‌کنید. کار جدید یعنی کاری که شما می‌خواهید
منتشرش کنید اما وضعیت بی‌اخلاقی‌هایی که در موسیقی وجود دارد به ما اجازه نمی‌دهد
آهنگی که هنوز منتشر نکرده‌ایم را بتوانیم در کنسرت بخوانیم چون به‌راحتی ضبطش کرده
و می‌فروشند و سرنوشت قطعه به نابودی می‌رود به همین دلیل قطعاتی را انتخاب کرده‌ایم
که هم طراوت داشته باشد و هم به‌راحتی نتوانند به‌عنوان کار جدید به فروش برسانند.
دو کار آماده دارم که در کنسرت معرفی‌شان می‌کنم. یکی با میلاد علیپور که آماده
انتشار است و دو مورد دیگر با آقای چراغی کار کرده‌ایم که ملودی‌اش بومی است و با
شعر فارسی همراه شده است. شعر فارسی قرار دادیم تا شاید کمی دامنه ارتباط گسترده
شود و مخاطبان دیگری هم این موسیقی‌ را پیگیری کنند.

درباره موسیقی نواحی حرف زیاد زده می‌شود و در
ظاهر مسئولان خودشان را نسبت به توسعه و فراگیری آن مشتاق نشان می‌دهند اما در عمل
حمایت چندانی مشاهده نمی‌شود. شما ارزیابی‌تان از این حمایت‌ها چیست و اساسا و
وقتی می‌خواهید کنسرت‌های این‌چنینی برگزار کنید امور مهمی همچون تبلیغات و
تجهیزاتتان را چگونه تامین می‌کنید؟

همه می‌دانند که این امور را واقعا به‌سختی رفع و رجوع می‌کنیم.
با موسیقی نواحی مثل کودکی که از نامادری باشد یا عضوی از خانواده که گویی از جای
دیگری آمده و به خانواده تحمیل شده برخورد می‌شود. از هرکس هم که سوال کنید داعیه
حمایت دارند. در همه زمینه‌ها هم این‌گونه است که عده‌ای زندگیشان از این راه می‌گذرد
و مثل پدرخوانده‌ها برخورد می‌کنند. یعنی هیچ علاقه و ارتباطی به موسیقی نواحی
ندارند ولی اغلب از همه پیش‌ترند، روی استیج و در مدیا هستند اما شخصیت‌های اصلی
این بخش مثل کسانی که موسیقی نواحی را غبارروبی می‌کنند و از زیر خروارها فراموشی
درمی‌آورند، صیقلش داده و به مردم تحویلش می‌دهند همواره در حاشیه قرار گرفته‌اند.
اصلا استفاده از لفظ موسیقی نواحی به این بخش کفایت نمی‌کند؛ نواحی ما مثل یکدیگر
شده‌اند. مثلا اگر لرستان را در دوره قاجار در ردیف عشایر می‌گذاشتند اکنون دیگر
آن‌گونه نیست. درواقع عده‌ای که در رشته موسیقی تحصیل می‌کنند یا علاقه‌مند هستند
و به‌طور تجربی یاد می‌گیرند و خودشان در زمینه موسیقی مناطق مختلف از هرکسی
صلاحیت‌دارترند ولی متاسفانه با آن‌ها نامهربانی می‌شود. علاوه بر این‌ها متاسفانه
ما در این حوزه، مشکل انحراف هم داریم. مثلا گروهی را می‌بینید که هیچ ارتباطی با
موسیقی نواحی ندارد ولی آثاری که بزرگانی با خون جگر طی سال‌ها رنج در اقوام
ایرانی ساخته‌اند و مردم را با آن‌ها به‌وجد آورده‌اند و برای اقوام خاطره ساخته‌اند،
به‌راحتی مصادره کرده و می‌خوانند و به طرق اشتباه بازخوانی می‌کنند و عنوان می‌کنند
این‌ موسیقی‌ها را از روستاها پیدا کرده‌ایم و خوانده‌ایم؛ به‌واقع این‌چنین نیست.
موسیقی فولکلور پویاست و اساتید محلی برای آن‌ها زحمت می‌کشند و این‌گونه نباید
باشد که زحمت این اساتید با این عنوان که موسیقی فولک است نادیده گرفته شود و به‌نام
گروه‌هایی نوشته شود که هیچ دانشی از آن پدیده ندارند. متولیان امور هم به این
موضوع توجه نمی‌کنند و فرضا به‌جای این‌که شخص آقای شیرمحمد اسپندار در بلوچستان،
در زمینه موسیقی آن ناحیه در سطح کشور و بین‌الملل مطرح شود، گروه‌های مجهولی که
در تهران دور هم جمع می‌شوند و با زرق و برق تصویری و با رانت‌های مختلف و حمایت‌هایی
که از آن‌ها می‌شود، تبدیل می‌شوند به نماد موسیقی نواحی ما. درحالی‌که اصلا این‌گونه
نیست. موسیقی نواحی شامل یک بخش فولکلور است که از قدیم وجود داشته است و مردم آن
را با خون جگر حفظ کرده‌اند؛ اما بخشی هم وجود دارد که هنرمندان بومی مثل بقیه
دانشگاه رفته‌اند و موسیقی آموخته‌اند و با الهام از موسیقی منطقه خودشان و با
تکیه بر دانسته‌هایشان کارهای جدید تولید می‌کنند.

مثل پروژه‌ای که شما روی «مور» انجام دادید.

بله. جوان‌های این مرز و بوم این‌ها را می‌دانند و واقف
هستند زمانی کسی این‌ها را هنر به‌حساب نمی‌آورد. آنقدر ما این‌ها را گفتیم و گروه‌های
دیگر گفتند و پافشاری کردیم، حالا از گیلان گرفته تا آذربایجان و خراسان و
خوزستان، این اعتماد به نفس را پیدا کردند که کارشان را با افتخار ارائه کنند. سال‌هاست
می‌گویند چرا موسیقی ما جهانی نمی‌شود و مردم دنیا چندان با آن ارتباط برقرار نمی‌کنند!
غافل از آن‌که موسیقی نواحی ظرفیت این را دارد که با عالم و آدم ارتباط برقرار کند
چون در چهارچوب‌هایی است که همه دنیا آن‌ها را می‌شناسند و بر عکس موسیقی سنتی به‌دلیل
پیچیدگی‌ها، آوازها، طول و تفصیل و ویژگی‌هایی که دارد کمتر مورد توجه عموم مردم
جهان قرار می‌گیرد، درحالی‌که موسیقی نواحی به‌سادگی توجه دیگران را جلب می‌کند.
ما وقتی به خارج از ایران می‌رویم، غیر از ایرانی‌ها، از مردم عادی گرفته تا
پژوهشگران موسیقی و موزیسین‌ها با علاقه کار ما را پیگیری می‌کنند و به‌خوبی هم با
ظرایف کار ما آشنا هستند. جالب است که در اسکاندیناوی هنرمندان موسیقی نواحی ما از
ایران معروف‌ترند.

نکته‌ای هم وجود دارد که تایید سخن شماست؛ این‌که
اغلب آنسامبل‌های کلاسیک، جز و مدرن که می‌خواهند از موسیقی ایرانی استفاده کنند،
سراغ ملودی‌ها و نغمه‌های به‌کار رفته در موسیقی مناطق ما می‌روند و نه سراغ
موسیقی ردیف‌دستگاهی.

بله این کاملا صحت دارد. البته این موضوع آسیب‌هایی را هم
به همراه داشته است و البته این آسیب‌ها به‌علت ناآگاهی ایرانیانی است که به
غیرایرانی‌ها مشاوره داده‌اند. مثلا آقای نمجو کارهای مرا به‌طور مستقیم در قطعاتش
استفاده می‌کند اما بعد در مصاحبه‌هایش می‌گوید من این‌ها را از یک روستایی شنیده‌ام
و خودم این‌ها را پیدا کردم. خیلی هم در این زمینه ناآگاه هستند. ما آمدیم گروه «از
خزر تا خلیج‌فارس» درست کردیم و برای همبستگی مثلا اگر در آذربایجان یک تصنیف بود
که در شور اجرا می‌شد، یک لر آوازش را به زبان لری می‌خواند. چون دوست قشقایی من
آوازش را خوانده بود، اسم آهنگشان را گذاشته‌اند «قشقایی» در حالی که آن ملودی اصلا
قشقایی نبود. این به‌خاطر این است که کم‌اطلاع هستند و فقط به‌قصد بهره‌برداری
سراغ موسیقی نواحی می‌آیند و حتی زحمت به خودشان نمی‌دهند که اسم قطعات را یاد
بگیرند. واقعیت این است تا وقتی که موسیقی اقوام به‌شکل مستقل دیده نشود همان‌طور
که همه هنرها اعم از نقاشی، سینما، تئاتر و موسیقی ملی در ایران برای خودشان خانه
دارند، تا وقتی که تشکیلات مستقلی برای موسیقی نواحی از طرف مسئولان و هنرمندان
مرکز به‌رسمیت شناخته نشود هیچ اتفاقی برای ما فعالان این عرصه نمی‌افتد. البته
موسیقی نواحی اکنون هم به‌دلیل قوت ذاتی تاثیر خودش را می‌گذارد و بخشی از مخاطب
را به‌صورت مداوم جذب می‌کند ولی آنقدر در این زمینه خرابکاری صورت می‌گیرد، به
محاق می‌رود و حریف آن‌ها که مدیا دارند و از انواع اقسام شبکه‌های تلویزیونی داخل
و خارج استفاده می‌کنند نمی‌شویم درحالی‌که آن‌ها اتفاق خاصی در کارشان نمی‌افتد و
تنها موسیقی را از ما می‌گیرند و کمی با سازهای غربی شکل و شمایلی به آن می‌دهند.

بحث این است که بازخوانی قطعاتی که شاید هزار
سال قدمت داشته باشند، باید چه چهارچوب‌هایی داشته باشد و آیا اصلا چهارچوب باید
برایش تعیین کرد؟ و چه میزان در بازخوانی، حق دخل و تصرف در کار پیشینیان وجود
دارد؟

وقتی خودشان تصمیم بگیرند و تشکیلات مستقلی باشند، حد و
حدودی هم می‌‌توانند برای آن مشخص کنند مثل موسیقی سنتی که در چهارچوب‌های خودشان
پرواز می‌کنند و بعد برمی‌گردند سر جای خودشان. درحالی‌که متاسفانه پدرخوانده‌هایی
که در این زمینه حضور دارند اعلام می‌کنند همان قطعات موبه‌مو به‌شکل هزار سال
پیششان باید خوانده شوند اما خودشان حق دارند هر نوع تغییری در موسیقی‌ای که لفظش
فارسی است بدهند. دلیلی ندارد اقوام ایرانی در کنار هم منبع الهام یکدیگر نشوند.
یکی از کارشناسان بزرگی که به منطقه ما آمده بود و ما جشنواره هوره داشتیم گفتند
چرا کسی که در حال خواندن آواز «هوره» است با شلوار و پیراهن این کار را می‌کند و
چرا لباس محلی نپوشیده؟ خوب استاد علیزاده وقتی یک تصنیف متعلق به دوره قاجار را
می‌نوازد مگر به سبک دوره مشروطه لباس می‌پوشد؟ معلوم است که خیر. موسیقی نواحی هم
باید به‌روز شود و اگر غیر از این باشد موسیقی نواحی می‌میرد. نمی‌شود که فقط ما
به‌شکل موزه‌ای به موسیقی نواحی نگاه کنیم، این موسیقی باید پویایی‌اش را حفظ کند.
باید با حفظ همه ویژگی‌های هنری و زیبایی‌شناسانه این آثار، آن‌ها را برای بشر
امروز قابل فهم و قابل لمس کنیم. در این صورت است که ماندگار می‌شود. پدرخوانده‌هایی
که در موسیقی وجود دارند عقیده‌شان این است که عده‌ای استاد موسیقی نواحی در اقصی
نقاط کشور هستند که کر و کور و لال هستند، هر از گاهی دست این‌ها را می‌گیریم پول
بلیتشان را می‌دهیم، بغلشان می‌کنیم و می‌گذاریم روی صحنه سازشان را بزنند و
بخوانند و دوباره پول توی‌جیبی‌شان را هم می‌دهیم، توی ماشین می‌گذاریمشان و برشان
می‌گردانیم به شهرشان، درحالی‌که در حال بهره‌برداری از ما هستند.


سهند آدم‌عارف

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۷/۳۴۱/۲۱۳/۴۰۰
  • تمساح خونی
    168/280/427/250
  • زودپز
    ۱۲۳/۴۱۱/۱۲۲/۰۰۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۸۹/۵۳۶/۲۱۹/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۳۶/۲۹۰/۰۲۳/۰۰۰
  • قیف
    ۲۶/۲۷۷/۸۱۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۴/۰۶۲/۴۵۱/۱۰۰
  • صبحانه‌با‌زرافه‌ها
    ۱۸/۸۷۰/۸۶۶/۵۰۰
  • قلب رقه
    ۱۳/۴۹۵/۱۴۱/۰۰۰
  • ملاقات با جادوگر
    ۱۱/۴۰۱/۰۰۷/۵۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۰/۷۷۱/۸۶۳/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۵۳۲/۴۴۳/۵۰۰
  • آغوش باز
    ۲/۵۲۲/۲۱۵/۰۰۰
  • باغ کیانوش
    ۱/۰۹۹/۰۲۸/۰۰۰
  • استاد
    ۶۸۷/۷۲۵/۰۰۰
  • آنها مرا دوست داشتند
    ۲۶۷/۸۳۲/۰۰۰
  • شبگرد
    ۴۱/۷۴۰/۰۰۰