علی مقصودی ملقب به علی مشهدی از نویسندگان باسابقه ژانر
طنز و کمدی در تلویزیون ایران است و سابقه فعالیتش در این عرصه به روزگار برنامه
پرخاطره ساعت خوش برمیگردد. در طول این سالها او با نوشتن خنده را بر لبهای
مخاطبان خود میآورد اما حالا چند سالی است که به خصوص بعد از حضورش در برنامه خندوانه
و اجرای چند استندآپکمدی، تبدیل به چهرهای در جلوی دوربین شده است. به بهانه
اکران فیلم «ما خیلی باحالیم» با بازیگری او گپ کوتاهی با این نویسنده و بازیگر
زدیم و او در مورد دغدغههای خود در کار هنر گفت.
آقای مقصودی برای سالهای زیادی شما از پشت دوربین با نوشتههای خود
مخاطبان را به سمت سریالهای طنز جذب کردید اما چند سال است که شما را بهشکل فعالتری
جلوی دوربین میبینیم و این اتفاق هم در تلویزیون و هم در سینما رخ داده است دلیل این
تغییر فاز چیست؟ آیا اصرار دوستان و همکار به خاطر تواناییهای خود شماست یا تمایل
خود شما هم در این میان نقش دارد؟
حقیقتش را اگر بخواهید من سالهاست مشغول نویسندگی هستم و نوشتن کار بسیار
بسیار سختی است. ولی به نظر من بازیگری به نسبت نویسندگی که هر دوی این کارها را تجربه
کردهام بسیار کار آسانتری است. بعد از اینکه در تلویزیون در برنامه خندوانه چهرهام
دیده و بین مردم شناخته شدم پیشنهادهای بازی زیادی به من شد و من هم وقتی مشغول بازیگری
شدم دیدم که این کار چقدر راحت و دلچسب است و این کار را ادامه دادم!
کمی در مورد فیلم «ما خیلی باحالیم» صحبت کنیم که چه شد به این پروژه
پیوستید و نحوه همکاریتان با بهمن گودرزی کارگردان این فیلم چگونه بود؟
این دومین همکاری من با دوست عزیزم بهمن گودرزی بعد از فیلم «ثبت با سند
برابر است» بود که در آن فیلم تجربه خوب همکاری را باهم داشتیم و لذت زیادی از کار
با ایشان بردم. بنابراین وقتی خواستند فیلم جدید خود را شروع کنند به من زنگ زدند و
من هم با جان و دل پیشنهاد همکاری ایشان را قبول کردم و رفتم و باز هم با هم این کار
کلی خندیدیم از کار لذت بردیم و عشق کردیم.
خود شما نویسنده هستید. آیا نظراتی داشتید که سر صحنه بخواهید آنها را
با کارگردان در میان بگذارید و اگر چنین اتفاقی افتاد آیا از این نظرات استفاده شده
است یا خیر؟
من خودم زمانی که مینوشتم دوست نداشتم کسی دست در متن هم ببرد و همه
چیز را در اختیار خود کارگردان میگذاشتم.
بنابراین من هم حرفی نمیزدم و همه چیز در اختیار خود کارگردان و نویسندهای بود که
ممکن است در صحنه حاضر باشد و از نظر من باید یک بازیگر وقتی که در جایی حضور دارد
کاملا خودش را در اختیار گروه بگذارد و این کاری بود که من در «ما خیلی باحالیم» هم
انجام دادم.
بافت خیلی از فیلمها و کارهای کمدی چند سال اخیر به سمت کمدیهای لوده
رفته در حالی که مخصوصاً بعضی از متونی که شما مینویسید برای مثال سریال «سه در چهار»
در عین طنز بودن جنبه اجتماعی خیلی قوی دارد و گاه خندهای که از شخص مخاطب میگیرد
از گریه هم غمانگیزتر است. به نظر شما چرا فیلمهای کمدی که بیشتر به
سمت لودگی و هجو میروند بیشتر مورد استقبال قرار میگیرند و فیلمهای طنز پیامدار
کمتر مورد توجه هستند؟
مسئله اصلی این است که باید در سینما فرهنگسازی شود و این مهمترین بخش
است که مخاطب عادت به دیدن کار خوب داشته باشد. مردم قطعاً به فیلمهای اجتماعی که
پیام اجتماعی در آنها باشد علاقه دارند. یادتان باشد تا چند سال پیش فیلمهای ملودرام
خیلی کم میفروخت اما اکنون ملودرامها خوب میفروشند و فیلمهای پرفروش میشوند.
حالا که بازیگر شدید، وسوسه کارگردانی شما را قلقلک نمیدهد؟
وسوسه کارگردانی از زمان نویسندگی شما را قلقلک میدهد و ربطی به بازیگری
ندارد اما وقتی بازیگر هم میشویم قویتر
میشود.
پس ممکن است در آینده نزدیک یا دور شما را پشت دوربین در مقام کارگردان
ببینیم؟
بله کاملا محتمل است.
اگر ممکن است در مورد برنامههای بعدی کاری خود در تلویزیون و سینما بگویید.
برای سینما باید منتظر پیشنهاد ماند و صبر کرد تا ببینیم چه اتفاقی میافتد
ضمن اینکه با یک گل بهار نمیشود و من تازه در چهار فیلم بازی کردهام پس باید صبر
کنم تا ببینم چه پیشنهادهای دیگری به من میشود اما شاید خودم فیلمنامه را بنویسم و
به خودم هم نقش بدهم در سینما ظاهراً این از راههای سریع بازیگر شدن است.
برای تلویزیون کاری در دست نگارش یا بازی ندارید؟
سریال «آرماندو» را به پایان رساندم که در ایام عید پخش میشود و چند
پیشنهاد دیگر هم به من شده که البته همه در حد حرف است.
شما دید اجتماعی قوی در اکثر آثاری که مینویسید دارید. آیا وسوسه نگارش
کار جدی شما را نگرفته است؟
من چند کار جدی نوشتم که یکی از آنها سریال «راه طولانی» است. خیلی هم
دوست دارم که کارهای جدی بنویسم اما متاسفانه شرایط نوشتن در تلویزیون خیلی سخت شده
است. افراد زیادی روی کار نظر میدهند و کار کردن متاسفانه در این سیستم بهشکلی کاملا
فرسایشی درآمده است. درواقع حوصله نوشتن متن را به این صورت دیگر ندارم و ترجیح میدهم
در سفر به شهرستانها استندآپکمدی بازی کنم و این خیلی بهتر است. من ۲۶سال ندارم ۴۲سال سن دارم و باید برای آینده خودم پول جمع کنم چون عمر
خودم را پای عشقم یعنی هنر گذاشتم و از بین رفته است. بنابراین ترجیح میدهم با اجرای
برنامههای استندآپکمدی در شهرستان کسب درآمد کنم تا اینکه بخواهم در روندهای اداری
فرساینده صداوسیما گیر کنم و فرسوده شوم. فرایندهایی که فقط یکی از آنها شش ماه
از وقت و عمر یک آدم را میگیرد.
از ارتباطی که با مخاطبان در برنامههای استندآپکمدی دارید و تجربه
آن راضی هستید؟
خوب و دوستداشتنی است و از آن لذت میبرم.
علی ظهوریراد
There are no comments yet