در «اسب» همچون اغلب آثاری که شما کارگردانی میکنید،
شاهد میزانسنهای عجیبوغریبی هستیم با این تفاوت که بازیگران این نمایش، اعضای
گروه کوانتوم نیستند. چگونه تمرینها را پیش بردید که بازیگران به درک شما از متن
و شیوه کاری شما نزدیک شوند؟
۸۰درصد از بازیگران نمایش، فارغالتحصیل رشته تئاتر هستند و
قبلا کار کردهاند اما طبیعتا زمان نیاز داشتیم تا با شرایط کار ما آشناتر شوند.
به همیندلیل بود که تمرین فشرده و سختی را پشتسر گذاشتیم؛ ما بهمدت سهماه هرروز
تمرین میکردیم. باید بچهها میتوانستند نکاتی که میگویم را درک و لمس کنند. ابتدا
در تمرینها اصلا با متن کاری نداشتیم و از شناخت جسم شروع کردیم.
شیوه اجرایی چگونه انتخاب شد؛ آیا باتوجه به
شرایط کارگاه دکور بنیاد رودکی شیوه اجرایی را انتخاب کردید؟
از روزاول میخواستم در این مکان نمایشم را اجرا کنم چون
میتوانستم هرکاری که میخواهم در این مکان انجام دهم. تلاش کردم از تمام امکانات
فضا استفاده کنم؛ کارگاه دکور سازه جالبی دارد که توانستم علاوهبر استفاده از آن
بهعنوان مکان تعویض لباس و گریم و … در تئاترم از آن استفاده کنم. معتقد هستم
باید معماری سالن را در کارم دخیل کنم. باتوجه به معماری سالن چیدمانها را انجام
میدهم. به همیندلیل است که شما فکر میکنید میزانسنهای عجیبوغریبی را در
نمایشم داشتهام. دلیل تصور شما این است که در مکانی عجیبوغریب که عرف تئاتر ما
نیست، «اسب» را دیدهاید. مخاطب ما عادت کرده است در سالنهایی که میشناسد و با
تمام مختصات آنها آشناست، تئاتر ببیند درنتیجه مخاطب چون سالن را میشناسد، اتفاق
خاصی نمیبیند. اتفاقا میزانسنهای من بسیار ساده هستند. مریم کاظمی زمانیکه نمایش
«اسب» را دید، به من گفت: تو متخصص پیچیده کردن سادهها هستی. درحالیکه اصلا اینگونه
نیست. همهچیز در تئاتر من ساده است. مرگ، چیز پیچیدهای است و اتفاقا من آن را
ساده ارائه میدهم! البته برای اجرای نمایش تغییراتی را در شرایط این مکان دادم،
تمام دیوارها سفید بود که آنها را رنگ سیاه زدم. همچنین کارگاه دکور را آکوستیک
کردم.
کارگاه دکور بنیاد رودکی چندی است که مورداستفاده
قرار نمیگیرد. باتوجه به مشکل گروهها برای پیداکردن سالن، چرا تمایل زیادی به
استفاده از این مکان وجود ندارد؟
ایدهای برای استفاده از این مکان نداشتهاند و تنها به
همانچیزی که مقابل چشمانشان است اکتفا میکنند. ما حاضر شدیم برای یککار تجربی،
از فروش بگذریم؛ تنها ۳۵تماشاگر میتوانند در هر اجرا نمایش «اسب» را ببینند.
البته اگر حمایت انجمن هنرهای نمایشی نبود، اصلا این کار شکل نمیگرفت. این اقدام
انجمن هنرهای نمایشی تهران مصداق سوبسید دادن به تئاتر است. برای تجربه کردن و بهدست
آوردن دستآوردهای جدید باید هزینه کرد. اگر میخواهیم تئاتر بهپیش برود، نباید
به فکر سود و بازگشت مالی باشیم.
پس از دید شما قطع شدن سوبسید تئاتر سبب شده
است کارگردانها تمایلی به تجربههای جدید نداشته باشند؟
چهکسی حاضر است
در دورانی که تصور میشود تعداد تماشاگر موفقیت تئاتر را مشخص میکند، با این
محدودیت تماشاگر نمایش روی صحنه ببرد؟! اگر قرار بود تعداد تماشاگر بقای تئاتر را
تضمین کند، در ۳۰قرنی که از تاریخ تئاتر از یونان باستان تا امروز گذشته است،
حتما فکری برای بیشتر کردن تعداد تماشاگران انجام میشد. وقتی کاری برای بالا بردن
تعداد تماشاگران تئاتر صورت نگرفته است اما باوجود بروز رسانههای بسیار قدرتمندی
که در آنواحد میتواند مخاطبان بسیارزیادی را درگیر خود کند، تئاتر هنوز باقی
مانده است. هنر تئاتر در این است که همچون طاعون مخاطب را مبتلا میکند و دیگران
را هم بهدیدن تئاتر ترغیب میکند. تاثیرگذاری تئاتر بهدلیل امر زنده بودن این
هنر با سینما و تلویزیون متفاوت است. شاید یکبرنامه تلویزیونی را ۸۰میلیون نفر
ببینند یا با قرار دادن یک ویدئو در فضاهای مجازی همچون یوتیوپ، پنجمیلیارد نفر
آن را ببینند اما نمیتواند تاثیرگذاری تئاتر را داشته باشد چون ویروس نیست!
یکی از نکاتی که در بدو ورود مخاطب توجه او را
بهخود جلب میکند، مکان قرار گرفتن تماشاگران است. انگار تماشاگران در جزیرههایی
بهتماشای نمایش مینشینند. چقدر مکان قرارگیری مخاطبان و زاویهدید آنها میتواند
در اثری که میبینند، تفاوت ایجاد کند؟
درابتدا قرار بر این بود که مخاطبان حرکت داشته باشند و
درنتیجه صندلیای وجود نداشت و در هر اجرا تنها میتوانستیم ۱۰مخاطب را بپذیریم.
برای اینکه کمی به فکر انجمن هنرهای نمایشی باشیم، این تغییر را در نمایش ایجاد
کردیم. با شرایط جدید، مخاطبان در زاویههای مختلفی نمایش را میبینند و تجربههای
متفاوتی کسب میکنند.
آیا این مسئله باعث نشده است مخاطبی بیشتر از
یکبار بهتماشای نمایش بنشیند؟
شاید مخاطبان بیش از یکبار نمایش را ببینند و شاید تحمل
دیدن نمایش برای باردوم را نداشته باشند! این نمایش همچون زندگی بسیار سنگین است.
متاسفانه عادت کردهایم به سادهانگاری، سادهگفتن و سادهفهمیدن. اینها با سادهشدن
فرق دارد؛ سادهشدن یعنی اینکه شما بهاندازه این سوله باید فرمول بنویسید تا
بفهمید جاذبه چیست. نیوتون در یک فرمول جاذبه را ساده کرد و انیشتین با E=MC2 سادگی را بهنهایت
رساند. این فرمول مجموعه هزاران فرمولنویسی ریاضی و فیزیک بوده است اما شما آن
را میفهمید. درصورتیکه اگر بخواهید بهسراغ حل قضیه بروید، نمیتوانید ازپس آن
بربیایید. تئاتر پیچیدهها را ساده میکند اما مخاطب میخواهد همهچیز را به او
بگوییم! بهمن بگو، سبب ویرانی تئاتر ایران شده است و مخاطب فقط کلام را میشناسد.
برای اجرای «اسب» مدتزمان طولانیای صرف شده
است و ممکن است برخی از مخاطبان با تنجه به ظرفیت اندکی که این نمایش برای مخاطبان
درنظر گرفته است، نتوانند این اثر را در این مدتزمان اندک ببینند. آیا پرونده آن
را در همین سالن و پیش از آغاز سال۹۷ میبندید؟
بسته میشود. نکته واضحی وجود دارد، من عرضهکننده نیستم و
قرار نیست خودم را عرضه کنم. مخاطبی که آثار مرا دوست دارد، باید بهسراغ من بیاید
و منتظر باشد تا من نمایشم را آماده کنم، من نباید بهدنبال مخاطب بگردم. کریستوفر
نولان مرا نمیشناسد اما من منتظر هستم تا او فیلم جدیدش را بسازد. او هم میداند
که آن سر دنیا یکنفر منتظر فیلم او است پس فیلم میسازد و تغذیه برای مخاطبی که
منتظر او است را آماده میکند. من کار خودم را آماده کردهام، آنهایی که میخواهند
نمایش مرا ببینند، میآیند؛ من جار نمیزنم چون اثر هنری عرضه میکنم و نه اثر
تجاری. در ترمینال که کار نمیکنم.
منظور من این بود که وقتی نمایشی مخاطبان خود
را دارد، چرا باید به دوره اجرای خود پایان بدهد؟
هرزمان گروه ما کمپانی شد و دولت این سوبسید را برای گروه
ما قائل شد که مکانی مختصبه خومان داشته باشیم و بهعنوانمثال همین کارگاه دکور
رودکی را به من داد، تا زمانیکه یکمخاطب بخواهد نمایش مرا ببیند، بهاجرا ادامه
میدهم.
زوم:
میخواهند بهترین مدیری که شناختم را عوض کنند!
آیا وزیر فرهنگوارشاد اسلامی درکی از نیازهای تئاتر و یا
لزوم تبدیلشدن گروههای تئاتر به کمپانی دارد؟ آیا میداند مدیریت چهمعنایی دارد
و وزارتخانه او باید چهکاری انجام دهد یا فقط یکبروکرسی اداری را شاهد هستیم؟!
انگار فقط آمدهاند تا افراد را تعویض کنند! آقای معاونت هنری فقط آمده است که آدمها
را عوض کند. من اصلا مفهوم معاونت هنری را نمیفهمم؛ ما که کار خودمان را انجام میدهیم
این دوستان چهکاره هستند. چهکاری برای من یا دیگر هنرمندان انجام دادهاند یا
قرار است انجام دادهای؟! ما که شما نبودید، کارمان را انجام میدادیم، شما هستید
هم کارمان را انجام میدهیم و وقتی هم بروید، بازهم کار خود را انجام میدهیم. من
مثل مورچهام، هرچقدر مرا ببندند، از یکسوراخ دیگر بیرون میآیم و کارم را انجام
میدهم اما این افراد، میخواهند مرا مدیریت کنند و ببندند! میخواهند بهترین
مدیری که در تماممدتزمان فعالیتم دیدهام را تغییر دهند تا یکآدم خودی را بهعنوان
مدیر ادارهکل هنرهای نمایشی منصوب کنند! میخواهند فردی را سر این کار بگذارند که
سهسال طول بکشد تا کمی درباره هنر نمایش اطلاعات بهدست بیاورد. اینکار نهایت
درایت نداشتن دوستان است. در این شرایط شما انتظار دارید در هنر ما اتفاقی بیفتد؟!
مینا صفار