رامین راستاد بازیگر فعالی است که گاهی بازیش به چشم نمیآید اما
همیشه حضورش در هر فیلمی و هر نقشی آن را جذاب میکند. از تجربیات جدید نمیترسد و
نقشهای چالشی را هم بر عهده میگیرد. امسال او در جشنواره فیلم فجر با نقش کوتاهی
در فیلم «کامیون» آخرین کار کامبوزیا پرتوی حضور داشته، اما نکته مهمتر اینجاست
که او در این فیلم دستیار پرتوی هم بوده و تجربه این دستیاری برایش خیلی جذاب بوده
است. این گفتوگو به بهانه حضور رامین راستاد در این فیلم و دومین تجربه دستیاری
او بعد از سالها بود که درباره آن با ما صحبت کرده است.
آقای راستاد! قبلاً که یک بار در مورد سریال «زیر تیغ» باهم صحبت میکردیم
گفتید که بازی برای آقای هنرمند مثل تست و آزمون برای یک بازیگر است. در کارش بازی
کن؛ اگر بازیگر بودی خودت میفهمی و اگر نبودی برو تا آخر عمر تنیسبازی کن. حالا چه
ویژگی خاصی برای محک زدن خودتان در پروژه آقای پرتویی وجود داشت که شما خواستید به
این پروژه ملحق شوید چون میدانیم که شما در این پروژه علاوه بر یک سکانس بازی دستیار
او هم بودید.
من قبلاً هم سابقه دستیاری داشتم
و آخرین باری که دستیاری کردم فیلمی از عباس کیارستمی بود. بعد از آن اصلاً دستیاری
نکردم. فیلم آقای کیارستمی هم نیمهکاره رها شد و بعد ترجیح دادم که بازی کنم تا چندی
پیش که با آقای پرتویی کار کردم و بسیار از این موضوع سرحال شدم؛ چون ایشان را بهعنوان
نویسنده و فیلمساز خیلی دوست دارم و فیلمهایشان مثل فیلم «ماهی» و همین طور «بازی
بزرگان» را دوست داشتم. «کامیون» واقعاً فیلم سختی بود اما وقتی به من گفتند با کمال
میل قبول کردم که در این پروژه را در کنار ایشان باشم و مدیریت گروه کارگردانی را به
عهده گرفتم.
چیزی که ما از سختیهای فیلم میدانیم این است که لوکیشنهای متعددی
داشت. آیا همه سختی کار در این بود یا چیزهای دیگری هم وجود داشت که کار را برای شما
سختتر کند؟ راجعبه این مسئله و شرایط تولید «کامیون» بهعنوان یکی از اعضای تیم کارگردانی
توضیح دهید.
اولین مسئله این بود که کاراکتر اصلی فیلم یک کامیون است و ما میدانیم
که تردد یک کامیون در تهران آن هم برای ضبط یک فیلم چقدر مشکل است. چون خودروی سواری
نیست که بتوان راحت کار کرد. مثلاً دور زدن این کامیون خودش یکساعتونیم کار است و
این را هم باید اضافه کرد که راننده کامیون سعید آقاخانی است که البته کار را بسیار
خوب انجام داد و کوچکترین مسئلهای نداشتیم. مسئله دوم برای سختی کار این بود که ما
باید صحنههایی را در مرز عراق و خود آن کشور میگرفتیم و حدود ۷۰۰ تا ۸۰۰ نفر هنرور در مرز
داشتیم؛ آن هم در برف و با وجود زنان، کودکان و افراد مسن و این کامیون باید از روستاهای
عراق در جاده میافتاد که همین کار را خیلی سخت میکرد و مسئله دیگر این بود که کاراکترهای
اصلی ما سعید آقاخانی بهعنوان راننده کامیون و یک زن و یک پسربچه که اینها همه نابازیگر
بودند که از روستاها و مرز انتخاب شده بودند و یک دختربچه یکساله که هر وقت میخواست،
میخوابید و گریه میکرد و خودش یکی از کاراکترهای اصلی بود که در ۸۰درصد کار حضور داشت و کار را بهمراتب سختتر
میکرد. بنابراین فکر میکنم «کامیون» یکی از سختترین فیلمهایی بود که انجام دادم.
-خود شما نقشی که بازی کردید چه بود؟ چطور شد که با وجود حضور در تمام
پشتصحنه کار، فقط یک سکانس بازی کردید؟
اغلب بازیگرها غیر از همین سه چهار نفر، تکسکانسی هستند. مثل خانم نیکی
کریمی، شایسته ایرانی و خودم و همه بازیگرانی که حول این خانواده بودند. اما همین یک
سکانس هم برای من جذاب بود و از این منظر به این قضیه نگاه کردم که یک سکانس بازی میکنم
اما در فیلم آقای پرتویی؛ و پروژه را خیلی دوست داشتم وگرنه نقش من صرفاً یک افسر پلیس
راهنمایی و رانندگی بود که خودم سعی کردم همین نقش را به یک پلیس مسئولیتپذیر تبدیل
کنم.
بهعنوان کسی که همه کارهای آقای پرتویی را دنبال کردهاید فکر میکنید
چقدر مضامینی که در داستان «کامیون« هست، شبیه یا متصل به سایر مضامین فیلمهای ایشان
باشد؟ مضامینی مثل جهانوطن بودن و ترویج صلح و دوستی.
این چیزها در «کامیون» هم بسیار وجود دارد. یعنی موارد مشترک مضمونی
بین فیلمهای ایشان کاملا مشهود است و مطمئنم وقتی فیلم را ببینیم حداقل به پنج تا شش مضمون میرسیم
که در اکثر آثار ایشان هم بودهاند.
به نظر شما همان قدر که «کافه ترانزیت» به خاطر زبان جهانیاش بُرد بینالمللی
داشت، آیا «کامیون» هم دارای این بُرد و زبان جهانی هست؟
صددرصد همینطور است. چون در آن به مهاجرت و آوارگی پرداخته شده و مسئلهای
است که برای خیلی از مردم عراق و سوریه پیش آمده و جهانی است و قطعاً مورد استقبال
قرار میگیرد.
علی ظهوریراد
There are no comments yet