مرتضی شعبانی؛ تهیهکننده مستند «زنانی با گوشوارههای باروتی» است
که یکی از دو مستند حاضر در بخش سودای سیمرغ است. او که از باتجربههای سینمای
مستند جنگ است، در این گفتوگو کمی درباره شرایط تولید این مستند و مستندسازی بحران
سخن گفت و از ایدهآلهایش برای حضور فیلمهای مستند در جشنواره فجر گفت.
آقای شعبانی بسیاری از علاقهمندان به سینمای مستند، نام شما را در مقام
تهیهکننده، برای اولینبار در فیلم «زنانی با گوشوارههای باروتی» دیدهاند. بنابراین
در ابتدای این گفتوگو لطفاً از فعالیتهایتان در حوزه سینمای مستند بفرمایید.
من با سمت دستیار فیلمبرداری، کارم را در سینمای مستند آغاز کردم و در
گروه «روایت فتح» مجموعههای «غواصان»، «رستاخیز»(که یک مجموعه ۱۰قسمتی بود)، «شلمچه»، فیلم مستند «ادواردو»
و تعداد زیادی از کارهای دیگر تولیدشده را تصویربرداری کردم. از سال۷۵ کار کارگردانی
را آغاز کردم و اولین کارم «تنگه ابوغریب» بود که امثال فیلم سینمایی که بر مبنای داستان
آن واقعه ساخته شده را در جشنواره داریم. فیلم مستند «حمزه»، مجموعه کوتاه «نسیم حیات»
و مجموعه «زاویه» و «زیتون تلخ» ازجمله کارهایی بود که در مقام کارگردان تولید کردم
و از زمانی به بعد هم در کنار کارهای مدیریتی، تهیهکنندگی مستندها را نیز بر عهده
داشتم.
نکتهای که در زمینه مستند «زنانی با گوشوارههای باروتی» بسیار جالب
بود مانند هر مستند جذاب دیگری بحث سوژه ناب
آن بود. آیا این سوژه نتیجه تحقیق و پژوهشی بود که شما بهعنوان تهیهکننده روی آن
نظارت داشتید؟آیا این سوژه را به اطلاع شما رساندند و تیمی را مأمور کردید تا در مورد
آن تحقیق کنند؟ با در نظر گرفتن این که قالب اصلی مستند، دنبال کردن شخصیت خبرنگار
برای یافتن حقیقت ماجرای این زنان است، شما بهعنوان تهیهکننده در رسیدن به این قالب
چه نقشی را ایفا کردید؟
نمیدانم تا چه اندازه با مستند بحران آشنایی دارید، در چنین مستندهایی
که شما ناگهان وارد یک فضا و محیطی میشوید که نمیدانید یک ساعت بعد ممکن است چه اتفاقی
بیفتد نمیتوانید از قبل پیشبینی کنید مثلاً شخص یا مکان یا سوژهای وجود دارد که
حتماً باید به سراغ آن بروید. البته آقای سیفی؛ تصویربردار، با اشراف کاملی که به فضا و محیط منطقه داشتند اطلاع کافی از سوژه اصلی
ما یعنی زنان خانوادههای داعش داشتند و او گروه را در این زمینه یاری و هدایت میکرد.
اما اصل ماجرای ما ابتدا به ساکن به این شکل نبود که از قبل پیشبینیهایی برای تهیه
کار به این شکل شده باشد ولی در مورد اینکه راوی ماجرا یک خانم باشد بعد
از مشورتهای زیاد این اتفاق افتاد و هر کدام از مراحل کار، پس از گرفتن تاییدیه پیش
میرفت چون همانطور که میدانید مطرح کردن چهره یک خبرنگار ممکن است از سویی برای
او درد سر داشته باشد ولی از سوی دیگر باعث
مشهورشدنش هم بشود یا امتیازاتی را برای فیلم ایجاد کند. خوشبختانه در این فیلم با
هوشمندیای که رضا فرهمند کارگردان کار به خرج داد. اول از همه سوژه خوبی را انتخاب
کرد و در ادامه همراهی خوب گروه با وی باعث شد که این ماجرا به سرانجام خوبی برسد و
فیلم خوبی را تولید کنیم.
در مستند تلاش زیادی شده بود تا روایتی که بیننده آن را میبیند تا حد
زیادی خالی از جهتگیری باشد و این در برخورد با گروهی مثل گروه داعش کار بسیار سختی
است. فرایند تصمیمگیری که برای رسیدن به این لحن و کلام در فیلم داشتید تا حداقل جهتگیریها
بهشکل نمایان در کار باشد چگونه بود؟
دقیقاً مسئله همین است، شما با همفکری به هر نتیجهای میرسید. همه
ما میدانیم که اگر فیلم بخواهد سمتوسوی بسیار مشخصی پیدا کند مخاطب ممکن است آن را
پس بزند یعنی نگاه یکسویه ما در فیلم باعث میشود که مخاطب با ما همراهی نداشته باشد.
تلاش بر این بوده این فیلم مانند آیینه صادقی بتواند وقایع را بهصورت درست منعکس کند
و رضا فرهمند؛ کارگردان فیلم، بیش از همه این تلاش را داشت. ما تلاش کردیم تا قضاوتی
در کار نباشد البته این به این معنا نیست که فیلم بههیچوجه سمتوسویی ندارد چون هر
کسی فیلمی را تهیه میکند قطعا دیدگاه و سمتوسوی خاص خود را در آن فیلم خواهد داشت
لیکن اینکه ما بخواهیم تلاش کنیم تا مطلب را بهشکل گلدرشت بیان کنیم قطعاً بیننده
را آزار خواهد داد. نگاهی دیگر که هم ما و هم کارگردان به این اثر داشتیم نگاه بینالمللی
به این موضوع در سطح جهان بود و فکر کردیم اگر بخواهیم با دیدگاه خیلیایرانی این مستند
را بسازیم ساخت و نگاه آن بسیار متفاوت با دیدگاهی است که میتواند مخاطب غیرایرانی
و جهانی را هم دربربگیرد. این هم یک فاکتور دیگر بود که به «زنانی با گوشوارههای
باروتی» اضافه شد و این مسئلهای بود که با همفکری بین من کارگردان و تدوینگر فیلم
به وجود آمد که کار ما باید بهشکلی باشد که دایره مخاطبانش از کشور ما فراتر برود
و اثری فرامنطقهای داشته باشد کما اینکه هرچند این دایره وسیعتر باشد مخاطبان این
مستند بیشتر هستند و بهنوعی پیام ما بهتر به همه جا میرسد.
از نظر شما این اتفاق تا چه حدی افتاده است؟
به نظر من این اتفاق افتاد وقتی
ما در جشنواره مستند سینماحقیقت فیلم را نمایش دادیم داورانی مثل آقای رزی که شاید
خیلی با وضعیت خاورمیانه آشنایی نداشتند بعد از دیدن فیلم آن را دوست داشتند و دقیقاً
دلیل این دوست داشتن وجود یک زبان بینالمللی در
مستند ما بود.
آقای شعبانی پروسه تولید مستند کار سختی است آن هم تولید در یک کشور جنگزده؛
جایی که شما زیر خطر بمباران یا حمله گروههای شبیه به داعش هستید باید کار سختی باشد.
کمی در مورد شرایط تولیدتان در زمان فیلمبرداری برای ما توضیح دهید؟
کسی که قبول میکند وارد یک کشور بحرانزده مثل عراق بشود(که البته این
روزها شرایط آن نسبت به زمان تولید مستند ما خیلی بهتر شده است) و قصد فیلمسازی در
مورد پدیدهای مثل داعش یا مسائلی مانند جنگ و پاکسازی قومی و عملیاتهای نظامی را
دارد، قطعاً این پذیرش را از قبل در خود به وجود آورده که در حال ورود به یک فضای بحرانی
و جنگی است و گروه فیلمبرداری خطرات این مسئله را به جان خریدند و آن را پذیرفتند.
این اولین بخش تولید یک مستند جنگی است اگر این بخش اول وجود نداشته باشد اتفاقی نخواهد
افتاد و مستندی ساخته نخواهد شد. با پذیرش چنین ریسکی که هر لحظه و هر جا ممکن است
خطری ما را تهدید کند این خطرها به وجود آمد در پایان کارمان اتفاقی افتاد که در
مستند هم شاهد آن هستید. انفجاری که رخ میدهد و چند نفر از فیلمبرداران، عکاسان و
رزمندگان حشدالشعبی را به شهادت میرساند، ممکن بود برای گروه ما پیش بیاید. در همان
حادثه صدابردار ما کیومرث محمدچناری دچار موجگرفتگی شدیدی شد حدود ۱۰روز در بیمارستان
بود و یک گوش خود را از دست داد. چند ترکش بزرگ به دست مترجم گروه اصابت کرد و هنوز
درگیر مسائل مربوط به آن هستیم و او باید دست خود را عمل کند. میبینید که حادثه خبر
نمیکند. در چنین شرایطی که همه همدل و همنظر بوده و قرار است بروند کار ارزشمندی را انجام دهند باید
با چنین پذیرشی که هر اتفاقی ممکن است بیفتد وارد صحنه شد و کار را پیگیری کرد.
پس درواقع مستندسازی بحران بهنوعی کارکردن تا پای جان هم هست.
بله. یکی از بزرگترین مشکلات کار در دل بحران این است که شما عملاً باید
از جان خود بگذرید و این ریسک را بکنید که چنین کاری را انجام دهید و تازه این تنها
شروع کار است. مرحله بعدی این است که سختیهای زمان کار را بتوانید تحمل کنید منظورم
سختیهایی از نظر اقامت، رفتوآمد و آب و غذاست. هر آنچه در آن منطقه بحرانزده یافت
میشود باید توسط گروه مورد استفاده قرار بگیرد و باید در همان جای ناامنی استراحت
کنید که بقیه استراحت میکنند. ضمن اینکه در عین حال که یک چشمتان به روبهرو مراقب
دشمنان است چشم دیگرتان باید به دوربین و مراقب کارتان باشد. خوشبختانه گروه ما از
پس تمام این مراحل سخت بهخوبی برآمد.
باتوجه به شرایط جدید منطقه و اتفاقاتی که در حال رخ دادن است، آیا شما
برنامه جدیدی برای تولید مستند در زمینه مسائل فرامنطقهای دارید؟
قطعاً برنامههایی در دست داریم. الان داعش ظاهرا به پایان خود رسیده
اما این به پایان رسیدن از جنبه فیزیکی است و درواقع این گروه دیگر زمینی را در اختیار
ندارد. ولی تفکر و اندیشهای که پشت داعش است تمامشدنی نیست بلکه از صدر اسلام وجود
داشته و تا بعد از این هم وجود خواهد داشت. درحقیقت این روزها که سرزمینها از دست
این گروه گرفته شده و آنها دیگر حکومتی ندارند، این مناطق آزادشده شاهد بازگشت خانوادههای
آسیبدیده و آوارهای است که کمکم به زندگی خود برمیگردند و به نظرم اینها دستمایههای
بسیار خوبی برای مستندسازان خواهد شد که به سمت آنها بروند و ببینند که چگونه قرار
است جامعه توسط آنها ساخته شود. شاید بتوانیم با ساخت مستندهایی درموردشان این اخطار
را به مردم خود بدهیم که قدر امنیت کشورمان را بدانند تا خداینکرده دچار وضعیتی مانند
سوریه نشویم. ضمن اینکه این مستندها میتوانند هم برای دیگران و هم برای خودمان
رویکرد داخلی و خارجی داشته باشند. به نظر من کار اصلی فیلمسازان مستند تازه از حالا
به بعد شروع میشود چون فیلمسازی در بحرا،ن ممکن است به دلایل مختلفی برای همه آسان
نباشد و فیلمسازان نتوانند بهراحتی در این مناطق حضور پیدا کنند. از حالا به بعد کمی
دستمان در کار بازتر است و بهتر میتوانیم در آنجا با اندیشه بهتر کار کنیم.
امسال برای اولینبار فیلم مستند بهشکل همزمان با آثار سینمایی در جشنواره
فیلم فجر داوری میشود که فیلم شما یکی از آنهاست. نظرتان در مورد این اتفاق چیست؟
اصل این مسئله که دو فیلم مستند بیاید و با تمام فیلمهای داستانی در
یک سطح رقابتی قرار بگیرد به نظر من خیلی خوب است و خوب بودن آن از این جهت است که
یک فیلم مستند میتواند بهتر دیده شود و فضای بهتری برای دیده شدن کارها به وجود
میآید که من این مسئله را غنیمت میشمارم. حس میکنم خوب است که سینماگرانی که به
کار داستانی میپردازند با فضای مستند بیشتر آشنا شوند. در سالهای گذشته اعتراض ما
مستندسازان به متولیان جشنواره این بود که مستندهای منتخب شما برای نمایش در جشنواره
فجر در بدترین زمان ممکن و و در ساعات مرده نمایش داده میشود و این باعث میشود همه
نتوانند این مستندها را بهخوبی ببینند. با شرایطی که امسال پیش آمده این دو مستند
میتوانند در جای مناسب قرار بگیرند و برای تمام کسانی که جشنواره را پیگیری میکنند
هم در بحث اکرانهای مردمی و هم در سینمای رسانهها این مستندها بهخوبی دیده شوند.
اما این مسئله یک نقطه ضعف دارد و آن این است
که ما رقابت فیلمهای خیلی خوبی را که تولید میشوند و زمانشان مناسب جشنواره است را
از دست میدهیم، برای مثال بگویم که سالهای قبل ۱۱فیلم انتخاب میشدند که همه آنها جزو بهترینهای مستند
در سال گذشته بودند ولی حالا حس میکنم که ۹ فیلم پشت درمانده و تنها دو فیلم قرار
است به جشنواره بیاید. کاش میشد امکانی ایجاد کرد که مردم این فیلمها را مانند فیلمهای
داستانی ببینند و شرایط مسابقه هم برای تعداد زیاد مستند در جشنواره فجر حفظ شود اما
بهترین مستندها در سودای سیمرغ رقابت کنند. اگر این اتفاق بیفتد واقعه خوبی در سینماست
ولی متاسفانه رقابت بین مستندها را از دست دادهایم.
علی ظهوریراد
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است