کنسرتنمایش «یرما» نوشته فدریکو گارسیا لورکا و با
کارگردانی مشترک اشکان صادقی و الهام شکیب از ۲۱آذرماه ساعت۲۰:۳۰ به سالن شمارهیک
تماشاخانه ارغنون آمده است. شیوا ابراهیمی، سام کبودوند، آتیه جاوید، اشکان صادقی،
پرنده علائی و الهام شکیب در این کنسرتنمایش ۷۰دقیقهای بهایفای نقش میپردازند.
البته این کنسرتنمایش مردادماه سال۹۵ در تالار حافظ روی صحنه رفته بود و اینروزها
با دو تغییر در گروه بازیگران مهمان ارغنون شده است. این نمایش در سیوپنجمین
جشنواره بینالمللی تئاتر فجر هم حضور داشت. بهبهانه این اجرای دوباره با اشکان
صادقی؛ کارگردان و بازیگر «یرما» گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید
در توضیحات کنسرتنمایش «یرما» نامی از مترجم
برده نشده است. شما از کدام ترجمه استفاده کرده بودید؟
از سال۸۱ تا امروز در هر اجرایی که از «یرما» صورت گرفته
است، بهغیر از آن نمایشی که با کارگردانی دکترعلی رفیعی روی صحنه رفت، چه بهعنوان
دستیار و چه بازیگر حضورداشتهام. به نوشتههای لورکا بسیار علاقهمند هستم. متنی
را درباره زندگی لورکا نوشتهام که از رادیو پخش شد و قصد دارم دوباره چنین متنی
را بنویسم و روی صحنه بیاورم. این نمایش پروژه بعدی من خواهد بود و تصمیم دارم سه
نمایشنامه «یرما»، «خانه برنارد آلبا» و «عروسیخون» را در دل نمایش زندگینامه
لورکا کار کنم. در این نمایش لحظه آخر زندگی لورکا را نشان میدهیم و فلاشبکهایی
به دورانی که لورکا این نمایشنامهها را کارگردانی میکرد هم میزنیم و باز بازمیگردیم
به دورانی که او زندانی شده است. بهقدری به «یرما» علاقهمند هستم که هر سهترجمه
این نمایشنامه که توسط پری صابری، احمد شاملو و فانوس بهاروند صورت گرفته است را
از ابتدا تا انتها حفظ هستم و میدانم هرکدام از جملههای نمایشنامه را هرکدام از
این افراد چه ترجمه کردهاند. من دراماتورژی انجام دادهام و از میان این ترجمهها،
جملات را انتخاب کردهام. البته بخشی از این نمایشنامه را، بهعنوانمثال مونولوگ
خوآن هم خودم نوشتهام.
چهشد که تصمیم گرفتید دوباره کنسرتنمایش
«یرما» را بهصحنه بیاورید؟
شرایط اجرای ما در تالار حافظ اصلا مناسب نبود و قصد داشتیم
این کار را بازتولید کنیم. در آن دوران این نمایش را در ساعت نامناسبی، یعنی ساعت۱۷
اجرا کرده بودیم و احساس کردیم آنطور که بایدوشاید این نمایش دیده نشد. نگار
عابدی برای بازی در نمایش «یرما» کاندید برترین بازیگر زن سیوپنجمین جشنواره بینالمللی
تئاتر فجر شده بود و این نمایش بسیار در اجرای جشنوارهای مورد استقبال قرارگرفته
بود. پس به این نتیجه رسیدیدم که دوباره این اجرا را روی صحنه ببریم.
قرار بود در ابتدا این نمایش را در عمارت
مسعودیه روی صحنه ببرید که میسر نشد و به تالار حافظ رفتید. چهشد که تماشاخانه
ارغنون را برای این منظور انتخاب کردید؟
در ابتدا قصد داشتیم اجرای دوباره «یرما» را در عمارت
مسعودیه برگزار کنیم اما متاسفانه هنوز در این سالن پلمپ است. زمانیکه با حامد
رحیمی؛ تهیهکننده نمایش آشنا شدیم، دریافتیم او با آقای نامور؛ رییس فعلی
تماشاخانه ارغنون دوست بود و او هم این امکان را برای ما بهوجود آورد که افتتاحیه
سالن ارغنون با مدیریت جدید با کنسرتنمایش «یرما» باشد. درواقع ما ناچار شدیم در
تالار حافظ روی صحنه برویم و این سالن چندان برای اجرای «یرما» مناسب نبود اما
سالن شمارهیک تماشاخانه ارغنون ازلحاظ اندازه سالن، صندلیها و … شرایط بهتری
دارد.
یکیاز دلایلی که در ایران کمتر شاهد نمایشهای
موزیکال هستیم این است که در ایران تعداد اندکی سالن داریم که امکانات صوتی خوبی
داشته باشند. حتی اجرای شما در سالن حافظ هم از شرایط صوتی خوبی برخوردار نبود.
آیا ارغنون از لحاظ صوتی شرایط مناسبی دارد؟
سالگذشته ما تهیهکننده نداشتیم و این مسئله سبب شد در
اجرای قبلی به امکانات سالن حافظ بسنده کنیم. از سویی دیگر سالنهای تئاتر
مسئولیتی را درزمینه فراهم آوردن امکانات برای اجرای نمایشهای موزیکال برعهده
نمیگیرند. هرچند مسئولان تالار حافظ بهما کمک کردند و چند میکروفن در اختیار ما
قرار دادند اما در اجرای جدید ما از «یرما»، چون سالن شمارهیک ارغنون تازهتاسیس
است، ازلحاظ نور، مسائل صدا و … با مشکلاتی مواجه شدیم که بهمرور برطرف شد. یکهفته
نخست اجرا، دغدغه ما صدای سالن بود چون این سالن ازنظر صدا ضعیف بود و چهار الی
پنج میکروفنی که در اجرای تالار حافظ داشتیم، به یکمیکروفن تقلیل پیدا کرد.
خوشبختانه تهیهکننده نمایش؛ امکاناتی ازقبیل مانیتور صدا، میکروفن بیسیم و …
را برای ما فراهم کرد. الان به شرایط مساعدی برای اجرا رسیدیم.
در اجرای جدید شما با تغییر بازیگر و اعضای
گروه موسیقی مواجه هستیم. چهشد که تصمیم گرفتید با این تغییرات نمایش را روی صحنه
بیاورید؟
شرایطی بهوجود آمد که نتوانستیم از بازیگران گروه قبلی
استفاده کنیم؛ نگار عابدی سر فیلمبرداری بود و فرهاد جم هم قرار بود در یک کار
تصویر حضورداشته باشد و از همینرو شیوا ابراهیمی و سام کبودوند به گروه اجرای
«یرما» پیوستند و درواقع کار دشواری را بهانجام رساندند؛ آنها در مدتزمان دوهفته
برای حضور در نمایش آماده شدند. از سویی دیگر همخوان زن نمایش؛ یعنی هانا کامکار
هم با گروه محمد رحمانیان همراه شده بود و اجرا داشت و درنتیجه فرآواز به گروه
موسیقی ما پیوست.
البته طراحیلباس و موسیقی نمایش اصلا تغییر
نکرده است.
بله، طراحیلباس تغییر نکرد و خوشبختانه لباسهای دو بازیگر
قبلی به دو بازیگر فعلی خوش نشست. موسیقی هم دستخوش تغییر نشد.
چهشد به این نتیجه رسیدید که آوازها به زبان لاتین خوانده شوند چون
آوازهای این نمایشنامه براساس وزن عروضی ترجمه شدهاند اما شما از آنها استفاده
نکردید؟
بهخاطر ذات کار ترجیح دادم آوازها به زبان فارسی اجرا نشوند. پیشازاین
نمایش «یرما» اجرا شده بود که در آن اجرا اشعار به زبان فارسی اجرا میشدند و
بسیار خندهدار از آب درآمده بود. موسیقی نمایش به یک پاپ ایرانی تبدیل شده بود و سطح
نمایش را بسیار پایین آورده بود. آن اجرا از «یرما» در ذهنم بود و به همیندلیل از
اینکار در اجرای خودم حذر کردم. برخی تصور میکنند موسیقی ما اسپانیش است اما ما
از این نوع موسیقی استفاده نکردیم. موسیقی اسپانیش شرایطی دارد که حتی غمگینترین
تم را با ریتم اجرا میکند که به گوش مخاطب ایرانی شاد بهنظر میرسد. من از
موسیقی دیگر کشورها استفاده کردم و موسیقی این نمایش به زبان لادیما است. این زبان
ترکیبی از لاتین و اسپانیش است. این موسیقی بسیار روی مخاطب ایرانی تاثیر میگذارد.
عماد اجلال؛ آهنگساز «یرما» پنجه قویای در موسیقی اسپانیش دارد اما من به او گفتم
که نمیخواهم موسیقی این نمایش اسپانیش باشد چون موسیقیای میخواستم که به ضجهای
که نمایش دارد، نزدیک باشد و مردم بتوانند با کار ارتباط برقرار کنند. اجلال هم در
اینوجه خوش درخشید و بیشتر احساس را در نمایش جاری کرده است تا بخواهد فرازهای
موسیقی اسپانیش را بهرخ هنرمندان موسیقی بکشاند.
البته در اینمیان نمیتوان از احمد قائد و صدای خشدار او گذشت که شما
را درزمینه خوانندگی همراهی میکند. درباره این همکاری بگویید.
او از شهر بندرعباس برای حضور در «یرما» به تهران آمد. او یکی از
نوادر موسیقی است. صدای او خش عجیبی دارد که کولیوار بودن انسانهای نمایش را بهخوبی
به مخاطب منتقل میکند. آشنایی من با احمد قائد به پیشاز آمادهسازی «یرما» در
دور نخست اجراهایش بازمیگردد. در تالار وحدت برنامهای در جریان بود که من مجری
آن بودم و احمد قائد هم در آن برنامه حضور داشت. ششماه بعدازاین برنامه قرار شد
«یرما» را اجرا کنیم و از احمد قائد خواستم از بندرعباس به تهران بیاید و بخش آوای
این نمایش را برعهده بگیرد. جالب اینجاست که در هر دو اجرایی که از نمایش داشتم،
احمد قائد موردتوجهترین عنصر نمایش بود و همه از او تعریف میکردند. سوالی که
تمام مخاطبان از من میپرسند این است که احمد قائد را از کجا پیدا کردی؟!
زمانیکه موسیقی با اثر تلفیق میشود، بار عاطفی نمایش را بسیار عمیقتر
میکند. چگونه با آهنگساز و خواننده هماهنگی انجام دادید که این اتفاق، کنترل شود
و هماهنگی میان روایت و موسیقی بهوجود آید؟
تمرین! چون موسیقی کار ما آن نوع موسیقی تئاتری نیست که در همهجا میشنویم.
درواقع ما طوری موسیقی و نمایش را با یکدیگر تلفیق کردیم که حاصل آن کنسرتتئاتر
شود؛ مثل آنسامبل. شرایط موسیقی و تئاتر باید با یکدیگر هماهنگ باشند و بهصورت
۵۰،۵۰ موسیقی و نمایش با یکدیگر حضورداشته باشند. در این اثر، موسیقی درخدمت
نمایش نیست بلکه بههمراه نمایش حضور دارد. البته در برخی از صحنهها این درصد بهم
خورده است و گاهی موسیقی ۷۰درصد کار را انجام میدهد.
بهخصوص در یکسوم ابتدایی نمایش ریتم نمایش بسیار تندتر شده بود.
این مسئله بر تداوم حس بازیگر تاثیر نگذاشته بود؟
تمپوی نمایش همین بود و اگر نمایش در مسعودیه اجرا میشد تنها میتوانستیم
با خیالی راحتتر چند بخش موسیقی را بهکار اضافه کنیم. ازسویی دیگر چون خود من
آدم ریتم تندی هستم، اساسا خود من به ریتم تند تمایل دارم. اجرا بهقدری تند پیش
رود و اتفاقها زنجیروار به یکدیگر وصل شوند که مخاطبان آچمز شوند و حتی فرصتی
برای نگاه کردن به ساعت خود پیدا نکنند. درعینحال ایدهای داشتم که نتوانستم بهطور
کامل آنرا اجرا کنم، میخواستم «یرما» کاملا بدون دیالوگ و تنها با میزانسن اجرا
شود و کاملا موسیقی حرف بزند اما برخی محدودیتها وجود دارد و نمیتوان در ایران
این کار را انجام داد.
زوم:
اثری برای فهم از سوی تماشاگر
عام و لذت برای تماشاگر خاص
در ابتدا قصد داشتم نمایش «یرما» را بدون دیالوگ و تنها با موسیقی و
نریشن اسپانیش روی صحنه ببرم. سالگذشته تمرینهای این موسیقینمایش را در عمارت
مسعودیه پیش میبردیم و رئیس تماشاخانه از ایده ما خوشش آمد اما وقتی بازیگران
تئاتر همچون نگار عابدی، فرهاد جم و … به گروه اضافه شدند، نتوانستیم این ایده
را بهانجام برسانیم چون بازیگران ایرانی بر اساس دیالوگ تئاتر کار میکنند.
درنتیجه تصمیم گرفتیم دیالوگ را به نمایش بیفزاییم اما اثر را بهسمت کلیپتئاتر
ببریم. درنتیجه نمایش دوساعته را به اثری ۶۰دقیقهای تبدیل کنیم. باتوجه به این
نکته که همه «یرما» را خواندهاند، چکیدهای از نمایشنامه را تحتعنوان آنسامبل به
مخاطبان ارائه دادیم. البته یک خطسیر داستانی در نمایش بهوجود آوردیم تا تماشاگر
عام از داستان آگاه شود و تماشاگر خاص، ازآن لذت ببرد. در دورانیکه مخاطب اصلا
حوصله ندارد زیاد حرف بشنود، موسیقی و تصویر به مخاطب ارائه دادیم.
مینا صفار
There are no comments yet