سختی سینما برای همه است | پایگاه خبری صبا
امروز ۲۰ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۱۳:۴۴
تینا پاکروان:

سختی سینما برای همه است

«سختی سینما برای همه است و نمی‌توان گفت برای خانم‌ها از آقایان سخت‌تر است بلکه فکر می‌کنم انسان‌ها خودشان خط و مرزهایشان را تعیین می‌کنند.»

تینا پاکروان در سینمای ایران راه درازی را پیموده است. از ۱۸سالگی
به‌عنوان منشی صحنه وارد سینما شد و در سمت‌های مختلف، مانند دستیارکارگردانی و
برنامه‌ریز پروژه‌های مختلفی با بزرگان سینما کار کرده و نتیجه همه تجربیات و
تحصیلاتش او را امروز به یکی از کارگردان‌ها و تهیه‌کنندگان مطرح زن در سینمای
ایران تبدیل کرده است. او این‌روزها فیلم«خانه کاغذی»را در مقام تهیه‌کننده بر
پرده دارد و جدیدترین ساخته‌اش«لس‌آنجلس-تهران»هم این روزها در مراحل فنی است.گفت‌و‌گو
درباره این دو فیلم بهانه‌ای برای پرداختن به دغدغه‌های سینمایی او و چند‌مورد
دیگر شد

‌خانم پاکروان کمی در‌مورد اکران «خانه کاغذی» صحبت کنید که تاخیر زیادی داشت و متاسفانه این اتفاق
قبل از این‌که در ایران بیفتد در خارج از ایران افتاد.

چرا متاسفانه؟

ترجیح همه ما این است که وقتی یک اثر هنری در ایران ساخته می‌شود اول
در ایران نمایش پیدا کند

وقتی‌که تعداد سینماهای ما آن‌قدر محدود است و تعداد‌ فیلم‌های ما آن‌قدر
زیاد، گاهی به‌ناچار از اکران عقب می‌افتید و نمی‌توانید موقعیت‌های خوب خود را از
دست بدهید. وقتی‌که این امکان را داشتم که آقای پرستویی به‌عنوان نقش‌اول فیلم و خود
من به عنوان بازیگر نقش مقابل او برای فیلم دیگری در امریکا حضور داشته باشیم، بهترین
فرصت بود که این امکان را فراهم کنیم تا مردم آن‌جا با‌حضور بازیگران فیلم را ببینند.
بله من هم ترجیح می‌دهم فیلم ابتدا در ایران اکران شود اما من فیلم را برای ایرانی‌ها
می‌سازم و ایرانی‌ها در هر‌جای جهان مخاطب من هستند

‌از وضعیت اکران فعلی «خانه کاغذی» در سینما‌ها تا چه‌اندازه رضایت دارید؟

واقعیت این‌است که ما شروع خوبی نداشتیم، چون شروع اکران ما با زلزله
و شب‌یلدا و آلودگی‌هوا هم‌زمان شد و توقع من برای شروع اکران فیلم بالاتر از این‌بود،
اما این مسئله گریبان تمام فیلم‌ها را گرفته و ما هم همراه بقیه هستیم چون می‌دانید
که در حال‌حاضر فروش سینمای ایران عملاً یک‌چهارم شده است. امیدوارم که اکران فیلم
روند خوب و رو‌ به ‌رشدی داشته باشد، چون‌که خودم و یا دوستانم به سینماهایی که نمایش‌دهنده
«خانه کاغذی» هستند سر‌زده‌ایم و شاهد این بودیم که فیلم ارتباط خوبی با مردم برقرار
می‌کند و اشخاصی که از سالن بیرون می‌آیند آن‌را دوست دارند. این خودش یک تبلیغ شفاهی
برای فیلم است که می‌تواند فروش فیلم را بالا ببرد.

همه فیلم‌هایی که شما تهیه و کارگردانی کرده‌اید به‌نوعی در زمره فیلم‌های
اجتماعی قرار می‌گیرند، ریشه علاقه شما به سینمای اجتماعی چیست؟ آیا به‌عنوان هنرمند
دید خاصی به جامعه دارید که باید اصلاح شود یا تلاشی برای بهتر‌ شدن جامعه در کارتان
باشد؟ چرا بیشتراین سینما را دنبال می‌کنید؟

واقعیت این است که من فکر می‌کنم ما به‌عنوان فیلمساز مصلح اجتماعی نیستم
اما هم تریبون داریم و هم تصویر و نمادی هستیم از آنچه‌که هر‌کسی می‌تواند الگوی خود
یا حتی بریده‌ای از زندگی خود را در قالب این تصویر و نما بر پرده سینما ببینند و حتی
خودش را در آن موقعیت قرار‌دهد و تصمیم بگیرد که چه کند نه این‌که اصلاح شود تا چه‌کار
باید بکند. بنابراین آنچه برای من ارجح بوده بیش‌از آن‌که مسئله اجتماعی باشد چیزی
است که خیلی در زندگی روزمره با آن مشکل دارم و حس می‌کنم آن‌چیزی است که در ایران
بسیار کم‌رنگ شده است و باعث‌شده بسیاری از اتفاقاتی که در طول روز می‌بینیم و آزارمان
می‌دهد به‌وجود بیاید که آن مسئله کم‌رنگ شدن اخلاق است. عنصری که همیشه از اجزای مهم
فرهنگ ایرانی بوده و این بن‌مایه کارهایی است که من به‌عنوان کارگردان یا تهیه‌کننده
انتخاب می‌کنم. در فیلم «خانوم» درباره سه‌خانواده صحبت می‌کنیم که پای یک زندگی یعنی
پای اخلاق خانوادگی می‌ایستند تا زندگی را نجات دهند، در فیلم «نیمه‌شب اتفاق افتاد»
هم فردی که می‌تواند برای راحتی خودش از یک قتل و جنایت عبور کند پای اعتقاد و اخلاق
خود می ایستد و آن‌را گردن می‌گیرد. در«یحیی سکوت نکرد» هم چنین اتفاقی افتاد. در «خانه
کاغذی» هم آنچه که اتفاق می‌افتد این است که دزدی‌های چند میلیاردی رخ داده است که
حتی صحبت در‌باره آن هم تابو است و من به‌عنوان یک تهیه‌کننده در کنار مهدی صباغ‌زاده
به‌عنوان یک فیلمساز می‌خواهیم این حرف را به‌گوش همه برسانیم و شخصیت فیلم ما امیرعلی
ابراهیمی و دخترش سارا هم چنین قصدی را دارند. بنابراین فکر می‌کنم همه آن‌چیزهایی
که به آن بها می‌دهم و دوست‌دارم سینمای من در آن سمت‌و‌سو حرکت کند همین دیدگاه اجتماعی
است، حتی در فیلم کمدی که در آینده اکران خواهد شد یعنی «لس‌آنجلس-تهران» فیلمی اجتماعی
است و داستان انسانی است که پای‌خود می‌ایستد. این ارزشی است که متاسفانه در حال کم‌رنگ
شدن است و ما به‌ناچار به‌خاطر معضلات اجتماعی و مشکلات اقتصادی و بسیاری از مسائل
دیگر حتی پای خودمان، خانواده‌مان و شغلمان هم نمی‌ایستیم. این مسئله یعنی اخلاق و
ایستادگی، آن‌چیزی است که برای من به‌عنوان یک فیلمساز جذاب است تا آن‌را بسازم.

همکاری با آقای پرستویی چطور بود؟ شما هم به‌عنوان بازیگر مقابل او و
هم به‌عنوان تهیه‌کننده در «خانه کاغذی» و در «لس‌آنجلس-تهران» هم به‌عنوان تهیه‌کننده
و کارگردان با هم همکاری کردید، کمی در مورد این همکاری و حضور در کنار او بگویید.

همکاری با آقای پرستویی همکاری با یک استاد مسلم است. یعنی او به‌معنای
واقعی کلمه استاد است. این‌که من بگویم در بازیگری استاد است حق مطلب را ادا نکرده،
برخورد او با عوامل فیلم که تقریباً همه هم سن‌و‌سال من بودند و به‌اندازه فرزند او
سن‌و‌سال داشتند رابطه استاد و شاگردی بود و عملاً به تمام بچه‌های گروه کمک می‌کرد
وبه همه ما نیرو انرژی می‌داد. ضمن این‌که او خیلی دوستانه موشکافانه و ریزبینانه ایرادهای
ما را به‌ما متذکر می‌شد، آن‌هم به گونه‌ای که کسی ناراحت و دلگیر نشود. من به‌عنوان
بازیگر مقابل او، او را چشم مسلح حرفه‌ای استاد‌گونه‌ای می‌دیدم که رو‌به‌روی من به‌عنوان
اولین مخاطب من ایستاده است و می‌تواند به‌من بگوید کجا کارم اشتباه و کجا کارم درست
است. من این مسئله را از او خواستم و خواهش‌کردم هر‌جا در بازی من نکته اشتباه یا نامربوطی
می‌بیند بدون هیچ‌گونه تعارف و رودربایستی به من بگوید و ما از کارگردان بخواهیم که
دوباره آن صحنه تکرار شود. این همکاری یک رابطه استاد شاگردی بی‌نظیر و درخشان بود.
به‌عنوان یک تهیه‌کننده در مورد او باید بگویم که شما فکر می‌کنید من سرمایه‌ای را
آورده‌ام ودر‌کنارش گروهی را باید مدیریت کنم که به‌اندازه آن سرمایه هزینه‌کنند و
بتوانند به بهترین کیفیت برسند، او در این‌زمینه هم یک شخص کاملاً همراه بود و من آقای
پرستویی را به‌عنوان شخصی می‌دیدم که گویا اصلا شریک فیلم است و به اندازه یک شریک
برای فیلم دلسوزی می‌کرد و برای فیلم نگران بود. همچنین برای اکران‌های فیلم «خانه
کاغذی» در آمریکا سنگ‌تمام گذاشت. البته متاسفانه هنوز در تهران موقعیتی پیش‌نیامده
که برای اکران در‌خدمت آقای پرستویی باشیم که با مردم فیلم را ببینند اما فیلم دیدن
او با مخاطبان ایرانی ساکن آمریکا اتفاقی درخشان بود. مخصوصا مردمی که دوست داشتند
هنرمند محبوب خود را از نزدیک ببینند و او در‌کمال خشوع‌وخضوع با مردم برخورد می‌کرد
و در مورد فیلم با آن‌ها صحبت می‌کرد. در «لس‌آنجلس-تهران» هم اتفاق خوبی برای ما افتاد،
واقعیت داستان این است که فیلمنامه چیز دیگری بود و آقای پرستویی در این فیلم نمی‌گنجید
چون نقشی که در فیلمنامه نوشته بودم یک شخصیت فرانسوی بود اما انقدر همکاری با او در
«خانه کاغذی» لذت‌بخش بود و این تصور که بعد از «مارمولک» دوباره آقای پرستویی را روی
پرده سینما در یک کار کمدی ببینم انقدر برای همه ما درخشان بود و چشم‌انتظار دیدن او
بودیم که فیلمنامه را براساس توانایی‌شان بازنویسی کردیم، ضمن این‌که شما در «لس‌آنجلس-تهران»
او را نه تنها در قالب یک شخصیت بلکه در قالب شخصیت‌های مختلف و از زوایای مختلفی می‌بینید
که هر‌کدام از آن‌ها برای خود ریزه‌کاری‌ها و ویژگی‌های خاصی دارد که آقای پرستویی
به‌شکل فوق‌العاده‌ای در این نقش‌ها بازی کرده‌اند.

کمی بیشتر در مورد «لس‌آنجلس-تهران» بگویید گویا داستان آن درباره ارزش‌های
فرهنگی ما و تقابل آن با نسل‌سومی است که از ایرانیان خارج‌از کشور هستند و این ارزش‌ها
را می‌بینند، قرار است مخاطب با چه فیلمی روبه‌رو شود؟

اگر مخاطب فکر می‌کند قرار است بیاید و فیلمی را ببیند که یک‌سری جوک‌های
تلگرامی و اس‌ام‌اس‌های روزمره در آن باعث خنده است «لس‌آنجلس-تهران» از این جنس نیست.
اگر قرار است مخاطب بیاید که با ادا‌و‌اطوار بازیگران قهقهه بزند باز‌هم ما چنین فیلمی
نساخته‌ایم‌. «لس‌آنجلس-تهران»یک فیلم مفرح است که که درصد بالایی از فیلم‌هایی که
در هالیوود ساخته می‌شود هم به همین سبک هستند، یعنی شما از ابتدا تا انتهای فیلم لبخندی
بر لب دارید و با داستان و شخصیت‌های آن همراهید. گاهی این لبخند ممکن است تبدیل به
خنده‌های جدی شود اما در تمام فیلم شما با فیلم مفرحی همراه هستید که همراه آن به‌جلو
می‌رویم، داستان فیلم است که به‌جلو می‌رود و مخاطب را با خود می‌کشاند. در این فیلم
بیشتر از این‌که کمدی دیالوگ داشته باشیم کمدی موقعیت داریم و همان‌گونه که از اسم
فیلم مشخص است داستان دو اتفاق خانوادگی و دو نوع زندگی و عاطفه‌ای که بین ایرانیان
داخل ایران و خارج‌کشور برقرار است را به‌واسطه یک اتفاقی که در طول چندین‌سال برای
یک‌نفر افتاده می‌بینیم.

خیلی افراد معتقد به نگاه جنسیتی در سینمای ما هستند و به این فکر می‌کنند
که موقعیت کار برای خانم‌ها و آقایان به‌شکل یکسان در سینمای ما فراهم نیست، شما به‌عنوان
یک تهیه‌کننده و کارگردان خانم با
چنین مسئله برخورد
داشته‌اید؟

من به این مسئله معتقد نیستم و معتقدم خواستن توانستن است و این هیچ‌ربطی
به جنسیت، ژن یا نوع نژاد ندارد. در سنی که من تصمیم گرفتم وارد این حرفه شوم نه پشتوانه‌ای
و نه‌آشنایی در این سینما داشتم و حتی کسی را نداشتم که به من کمک کند و بگوید سینما
واقعا چیست. حتی فرق کارگردان و تهیه‌کننده را نمی‌دانستم و نمی‌دانستم سکانس و پلان
چه تفاوتی با‌هم دارند، اما می‌خواستم این اتفاق بیفتد و به‌دنبال آن رفتم. سختی سینما
برای همه است و نمی‌توان گفت برای خانم‌ها از آقایان سخت‌تر است بلکه فکر می‌کنم انسان‌ها
خودشان خط و مرزهایشان را تعیین می‌کنند. یعنی من به‌عنوان یک زن مرزهایی دارم و در
محدوده آن مرزها به اندازه‌ای حرکت می‌کنم که فقط به هدفم و کارم فکر می‌کنم. بنابراین
اگر بخواهم وارد این مقوله شوم که از وضعیت ناله کنم و
از برخورد جنسیتی با خودم گلایه‌ای
داشته باشم دروغ محض است. برای من چنین اتفاقی نیفتاده و به همه خانم‌هایی هم که با
من مشورت می‌کنند می‌گویم که بخواهید وارد این اتفاق بشوید و مرزهای خود را حفظ کنید،
با توان خود به این کار وارد شوید و آن‌وقت هیچ‌کس نمی‌تواند جلویتان را بگیرد

شما اخیرا با مشارکت آقای پرستویی کافه هم تاسیس کرده‌اید، دلیل تاسیس
آن چه‌بود؟ آیا می خواستید در کنار کار سینما کار درآمدزای دیگری هم داشته باشید؟

به هیچ‌وجه، دغدغه من و آقای پرستویی این بود که چقدر جای مکانی مانند
کافه نادری در فضای امروز جامعه خالی است. کافه نشینی‌ها دوباره باب شده اما این کافه
نشینی‌ها به سمت‌و‌سوی دیگری می‌رود و چقدر خوب می‌شد اگر هنوز هم کافه‌هایی بودند
که پاتوق آدم‌های فرهنگی باشد و در آن‌ها برنامه‌های کتاب‌خوانی، شعرخوانی یا نمایشنامه‌خوانی
برگزار شود و آن را پاتوقی کرد برای کسانی‌که می‌خواهند با هنرمندان محبوبشان ارتباط
داشته باشند. روزی‌که این کافه را افتتاح کردیم و دو نمایشنامه‌خوانی در آن‌جا برگزار
کردیم متوجه‌شدیم که از سیستان و بلوچستان جوانانی به آن‌جا آمده بودند و خودمان باور
نمی‌کردیم آن‌ها برای دیدن هنرمند محبوبشان این‌همه راه آمده باشند ودر افتتاحیه
ما حضور پیدا کنند. حتی وقتی یکی از دانشجویانی که در آن‌جا بود و متنی از اولین نمایشنامه‌های
آقای رحمانیان را خواند، زمانی‌که از خود او دعوت کردیم که در کافه ما حضور پیدا کند
به‌اندازه‌ای کافه مملو از جمعیت شد که ما شرمنده کسانی شدیم که پشت درها ماندند. این
دغدغه مشترک من و آقای پرستویی بود که
ما را به‌سمت تاسیس یک کافه سوق‌داد و اگر
امکان این را داشتیم که محیط بزرگتری داشته باشیم که به‌عنوان سینما و تئاتر در اختیار
ما باشد و در آن فعالیت هنری بکنیم حتما این کار را می‌کردیم اما از جایی‌که این روزها
جوانان گرایش به کافه‌نشینی دارند، نفوذ‌کردن در مرکزی مانند کافه و تاثیر فرهنگی ازطریق
این مراکز بسیار راحت‌تر است.

علی ظهوری‌راد

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


آخرین اخبار

پربازدیدها