فرمان فتحعلیان پس از سهسال سکوت همراه با گروه ایلیا
برگشته است و میخواهد بازگشتی خاطرهانگیز به صحنه رقم بزند، هرچند بهزعم او
جای خالی شاهرخ پورمیامین در گروه ایلیا همچنان احساس میشود. این موزیسین و
خواننده که روز بیستمآذرماه در برجمیلاد روی صحنه میرود، قصد دارد تلفیقی از
آثار خاطرهانگیز و قطعاتی از آلبوم جدیدش را روی صحنه اجرا کند. البته فرمان
فتحعلیان سورپرایزی هم برای مخاطبانش تدارک دیده است و با عرضه آلبوم «دیدهبیدار»
در محل برگزاری کنسرت، دوستدارانش را غافلگیر خواهدکرد. در آستانه برگزاری
کنسرت «دیدهبیدار» با فرمان فتحعلیان به گفتوگو نشستیم و این خواننده برایمان
از غمفراق شاهرخ پورمیامین، کنسرت پیشرو و مشکلات بهوجود آمده برای انتشار
آلبومش صحبت کرد که ماحصل این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
ابتدا درمورد سکوت سهساله خود و گروه ایلیا
صحبت کنید. چرا در اینمدت فعالیت نداشتید؟
متاسفانه ما به انرژی آدمها خیلی متعصب هستیم. اگر انرژی
کسی برمدار ما منطبق نباشد، او را دفع میکنیم. متاسفانه در این مدت برخی با ما
جور نبودند. مشکلات جمعکردن آلبوم «دیدهبیدار» هم کمی ما را از فضا دور کرد. بعد
از آخرین کنسرتی که با استاد پورمیامین داشتیم، مشکلات بیماری، تشنج و تومورهای
لعنتی که شاهرخ را از ما گرفت، بروز کرد. حدود یکسال و سهماه درگیر بهبودی حال
شاهرخ بودیم. باوجود اینکه پزشکان گفتند او نهایتا دوسهماه زنده خواهد ماند
اما با نفس خیر دوستان سعی کردیم بیشتر کنارمان بماند ولی به هرحال تقدیر به
رفتن بود. رفتن او بهقدری سنگین بود که حدود یکسال زمان برد تا ما خودمان را جمعوجور
کنیم. این واقعیت ماجراست. الان هم حدود دوماه است که با گروه تمرین میکنیم. البته
حال بچهها به صورت مداوم بهخاطر خلا شاهرخ درطول تمرین منقلب میشود. هنوز جای
خالی او احساس میشود و هرلحظه میبینیم که نیست و این مسئله روی ما تأثیر گذاشته
است. تمام این تالمات روحی و مشکلات آلبوم دستبهدست هم داد که مدتی دور بمانیم.
نمیخواهم از لفظ گوشهگیری استفاده کنم اما خلوت، بار تنهایی و درونگرایی بیشازحد،
آدم را از محیط بازار و کار دور میکند.
چیزی در این سهسال تغییر کرده است؟
در اینمدت همهچیز تغییر کرده است. یکی از عزیزان به من میگوید
با این شرایطیکه تو تعریف میکنی، گویی بهتازگی وارد کشور دیگری شدهای و در
کشور جدیدی میخواهی کنسرت برگزار کنی. چندروز پیش به برج میلاد رفتم، باوجود
اینکه آقای جعفری، رئیس برج محبت داشت ولی وقتی باهم برای بازبینی از سالن رفتیم
و صدابردار را بعد از این همهسال دیدم، متوجه شدم دیسیپلین همهچیز تغییر کرده
است. ادبیات بازار نیز در این سهسال بهشدت عوض شده است و میبینم من از این
بازار خشنی که همهچیز در آن پول است، دور بودهام. مبحث کنونی فقط پول و پول و
پول است و دیگر دغدغههای فرهنگی وجود ندارد. دیگر کسی نمیگوید که میخواهم کار
ارزشمندی انجام دهم. همه به هنر به عنوان یک casher یا گاوصندوق
نگاه میکنند. میگویند من یکیدومیلیارد پول دربیاورم و حالا این هنرمند بازهم
خواست کار کند یا نه، بهخودش مربوط است. همه هنر در این موارد خلاصه میشود.
پس چرا برگشتید؟
برگشتم تا باز با همان ادبیات گذشته و سنتی خودم بتوانم
شروع کرده و کار کنم. بههمین دلیل تهیهکننده ندارم و تهیهکننده کارهایم خودم
هستم. تهیهکننده امروز بازاری بهخاطر همین مسائل نتوانست با من کار کند. بهسراغم
آمدند اما بهپای قرارداد نرسیدیم چون تفاهمی حاصل نشد؛ یک تهیهکننده جوان که ۲۷یا
۲۸سال بیشتر نداشت، بیشتر از یکمیلیارد پول در جیبش گذاشته بود و میخواست برای
کنسرتهای یکسال من قرارداد ببندد. حاضربود نصف آن مبلغ را همانلحظه بهصورت
نقد به من بدهد و مابقی را نیز از اواسط برنامه پرداخت کند. واقعا با آن پول
خوشبخت میشدم و تمام غمهای گذشتهام نیز از بین میرفت ولی وقتی نگاه کردم، دیدم
پشت آن یکمیلیارد و دویستمیلیون تومان پول، یک آدم بیتجربه قرار دارد که ممکن
است تمام کارنامهکاری من را بهخاطر آن برق اسکناس، زیر سؤال ببرد و شاید نتواند
بهخوبی حقمطلب را برای گروهی با این سابقه ادا کند.
به درگذشت شاهرخ پورمیامین اشاره کردید. برادر او
از گذشته در گروه شما قرار داشت؟
بله، ایندو بسیار نیز به همدیگر شبیه هستند. امیدوارم هرچه
خاک شاهرخ است، بقایعمر شهرام باشد. ایندو بسیار به همدیگر نزدیک بودند. همینحالا
وقتی با یکدیگر در ماشین هستیم، وقتی بعضی از دوستان ما را در خیابان میبینند،
تعجب کرده و یکلحظه تصور میکنند شاهرخ همراه ماست. همانطور که گفتم شهرام در
گروه ما بوده و همچنان نیز حضور دارد.
درمورد سازبندی کار صحبت کنید و بگویید قرار
است چه اتفاقی در کنسرت پیشروی شما رخ دهد..
باتوجه به تغییرات کلی که درکار بهوجود آمده، شهرام
پورمیامین درامر گروه محسوب میشود. آقای حسین حاجیلویی از بچههای قدیمی گروه
ایلیا همچنان نوازنده فلوت گروه است. آقای ژوبین کلهر جزو گروه ما هستند و ساز
کمان میزنند. آقای درشن آناند که معرف حضور همه است، طبلانواز اهل هندوستان
هستند که از قدیم در گروه ما حضور داشتهاند. نوازندگان جدید ما هم شامل آقای
فرزاد رضایی؛ نوازنده گیتار الکتریک، آقای میرمهدی قاسمی؛ نوازنده گیتاربیس و
آقای میلاد عباسی؛ نوازنده دف است.
عوامل دیگری که با شما همکاری میکنند چهکسانی
هستند؟
طراح پوستر و بروشور کنسرت، آقای محمد دارایی است که زحمت
طراحی پوستر را کشیده است و روی چندتیزر از کارهای ما نیز کار میکند. همچنین
همسرم خانم دکتر غفاری در پروژه زحمت زیادی کشید و همیشه کنارم بود. او بهعنوان
مشاور کارها چه در انتخاب قطعات و چه در بخش مدیریت پروژه همراهم بوده و اینبار
که تهیهکننده کار، خودمان بودیم، بیشتر بار روی شانه او بود.
درمورد رپرتوار هم لطفا کمی توضیح دهید.
در این کنسرت، هفتکار از هشتقطعه آلبوم جدید را اجرا میکنیم.
این کنسرت «دیدهبیدار» نام دارد و معرفی آلبوم جدید است. در این کنسرت اشعاری از
استاد سیروس الوند، یکقطعه جدید از حضرت مولانا، شعری از سرکارخانم شرمین شیرآز،
استاد آرش غنیزاده و حضرت مقدس فانی اجرا میشود. همچنین منتخبی از خاطرهانگیزترین
قطعات چهار آلبوم قبلی مثل باباحیدر، ناجی، مقیم، صلح ابدی و … که مردم به آنها
علاقه دارند را اجرا میکنیم تا بهصورت مجدد گوش دهند. تنها مرجع هم برای فروش
بلیت کنسرت ما ایرانکنسرت است. اجرا نیز روز بیستمآذرماه از ساعت ۲۱:۳۰ در برجمیلاد
روی صحنه میرود. اتفاق خوبی که در حال رخدادن هست این است که ما برای اولینبار
سیدی کار را در کنسرت بهفروش میگذاریم. برج میلاد اولین جایی است که سیدی
آلبوم را برای فروش قرار میدهیم. خریداران در واقع مخاطبانی هستند که به کار ما
علاقه داشته و وقت گذاشتهاند تا اجرا را بیینند. هدیه آنها این است؛ اولین کسانی
باشند که این آلبوم به دستشان میرسد.
دلیل اینکار چیست؟
دلیل اینکار پخش اینترنتی نامناسب بود. ما در پخش اولیه
کار میخواستیم برمبنای اصول و چیزی که در ادبیات فرهنگی دنیا مرسوم است، عمل کنیم
تا بهصورت اینترنتی هم بتوان به فایل موزیک برای خرید دسترسی پیدا کرد. این تست
را با شرکتهایی بهنام … و … انجام دادیم اما متاسفانه به، خلفوعدهها و
عدم مسئولیتپذیری آنها برخورد کردیم. به همیندلیل سریع کار را جمع کردم و
خوشبختانه کار به آن شکل آسیب ندید. فکر میکنم خدا دوستمان داشت که کسی کار را
هنوز نشنیده است. در حقیقت بهانه خوبی بود که کار را به شکل سنتی پخش کنیم. اگر
کار را بهصورت اینترنتی هم میفروختیم، مردم دوست داشتند شناسنامه کار را بهعنوان
کاری که دفترچه و آرشیو دارد، در اختیار داشته باشند.
ظاهرا آلبوم را نمیشد دانلود کرد و تنها بهصورت
آنلاین قابل پخش بود. درست است؟
شرکت مذکور به من گفته بود ما فایل Audio را برای تمام
شمارههایی که خریداری کردهاند، میفرستیم تا بتوانند از آنلحظه فایل را دانلود
کنند ولی کار را خراب کردند.
بخشی از مخاطبان شما اصلا خبر برگزاری کنسرت
شما را ندارند. فکر میکنید مخاطبان از اجرای پیشرو به چه میزان استقبال کنند؟
چندروزی است مسئلهای ذهنم را درگیر کرده است؛ فن بودن یک
هنرمند معنا و مفهوم دارد، یعنی این مخاطب اگر به کنسرت نمیرود، آلبوم را تهیه میکند.
اگرهم نمیتواند آلبوم را بگیرد، فرصتی ایجاد میکند تا بهشکل زنده، قطعاتی که
دوست دارد را بشنود. او خودش را در قبال هنرمند محبوبش، مسئول میداند. در عینحال
معنیاش این نیست که قدمی برای هنر برمیدارد. او انرژی اجرا را دریافت میکند اما
اینکار برایش کنتور نمیاندازد. درواقع احساس رضایتمندی و خوشایندی، تقاطعی است
که درونش اتفاق میافتد.
بهنوعی بده بستانی میان هنرمند و مخاطب اتفاق
میافتد…
بله، یک رفتوبرگشت است. همهچیز فقط دادن یا گرفتن نیست. من
همیشه فکر میکردم وقتی کسی میگوید ما فن یک هنرمند هستیم چهمنظوری دارد اما
کسانی هستند که نه بلیت کنسرت میگیرند و نه سیدی میخرند، میخواهم از آنها
بپرسم که شما دقیقا فن چه هستید؟!
بهنظر شما «فن» دقیقا یعنیچه؟
فن یعنی کسی که فالوور است؛ فالوور نیز کسی است که دنبالهروی
میکند، یعنی تمام وقایع آن آدم هنری را پسندیده، دوست دارد و علاقهمندشان است.
مثل کسیکه به یک رستوران میرود و غذای بسیار خوشمزهای میخورد و دوست دارد بازهم
آن غذا را بخورد. موسیقی نیز غذایروح و چیزی است که رفععطش میکند. مخاطب لذتی
را دریافت میکند که میتواند فرکانس موزیک باشد و روحش را ارضا کند. فن باید چنینکاری
را انجام دهد تا هم خودش تغذیه شود و هم اجازه دهد با حضورش، آنراه ادامه پیدا
کند. حضور یک طرفدار به شرکت فرهنگی هنری جذابیت میدهد و مدیر شرکت با خود میگوید
فلان خواننده واقعا فن دارد و در کنسرتهایش شرکت میکنند. اگر برای تولید سیدی
او هزینه کنم، مخاطبانش آلبومهایش را میخرند. در نتیجه برای منی که این آدم را پررنگ
میکنم، بازدهی مالی خوبی دارد. همیشه میگویند هنر یک جامعه بزرگ است که همه از
آن ارتزاق میکنند. هرکسی در هرجای این هنر، در رشته خودش تاثیرگذار است. کسیکه
عکاس است، در حوزه خبر کار میکند، خواننده و نوازنده است، همه در این حوزه مثل یک
عضو از جامعه هستند. این سیکل طبیعتا هزینهبر است و این پول باید مدام بچرخد. من
اگر در یک بازهزمانی یکمیلیارد تومان جمع کنم و بگویم تمام آرزوهایم برآورده شد
و بروم یک کافیشاپ تاسیس کنم و پولی که از هنر اندوختهام را از چرخههنر خارج
کنم و به نوازندگان و دیگر اهالی هنر نرسانم، برکتی را خرج جای دیگری کردهام که
این کار فینفسه خیانت در امانت است.
رضا نامجو
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است