اکبری درباره ایده نمایش «شال و انگشتر» به صبا گفت: نمایشنامه «شال و انگشتر» برگرفته از خاطرات مهدی مسری است. او یکی از سیاه بازهای پیشکسوت، بزرگ و قدرتمند نمایش های روحوضی است. بعدها بازیگران سیاه، مانند: سعدی افشار، ذبیح الله ماهری، برادران عرب زاده به تقلید از مسری کارشان را شروع کردند و یکی-دو نفرشان صاحب سبک هم شدند و برای خودشان مسیر دیگری را انتخاب کردند.
بازیگر سریال «تولدی دیگر» درباره داستان نمایش توضیح داد: قصه در سال ۱۳۳۸ روایت می شود که تازه بنگاه های شادمانی شکل گرفته بود و نمایشنامه ها از پاتوق ها و قهوه خانه ها فاصله گرفته و تبدیل به مغازه هایی شدند که صاحب نمایشنامه و پیش پرده خوان هستند و موسیقی و آواز بخش ثابت شان است. پایه گذار این بنگاه های شادمانی عباس موسس بود. این گروه نمایش به خانه یک شخص اعیان و زمین دار که در یکی از روستاهای دورافتاده ورامین است، دعوت می شوند تا برای دختر اسدخان نمایشنامه «هزار و یک شب» را اجرا کنند. وسط راه دچار باد و بوران می شوند، برای اینکه از سرما یخ نزنند لباس های نمایش را تن شان کرده و شروع به تمرین می کنند. صدای زوزه گرگ ها می آید و تا رسیدن کمک به گروه… این یک خاطره از مهدی مسری بود.
وی ادامه داد: براساس این خاطره، نمایش «شال و انگشتر» را نوشتم و دو-سه سال وقت مرا گرفت. نمایش روحوضی خیلی سخت است و کار هر کسی نیست. نوشتن، اجرا و بازیگری اش شهامت، جسارت و بلدی می خواهد. من از ابتدای امر کار تئاترم را با دیدن نمایش روحوضی در یکی از محلات قدیمی میدان خراسان شروع کردم. اولین نقش هایی که در سال های شروع حرفه بازیگری ام ایفا کردم، نقش سیاه بود. نمایش ها در آن زمان ساده و جمع و جور بود. احمد موید شخصی بود که تاریخ تئاتر روحوضی را دچار تغییر و تحول کرد و خط و ربط این نوع نمایش ها را تغییر داد. او از داستان های مثنوی معنوی و شاهنامه اقتباس می کرد، این قصه ها و داستان ها را بیرون کشید و رنگ و لعاب می داد و نمایش روحوضی را در دل قصه های تاریخی می برد. با استفاده از فن موید و نمایش هایی که در سال های گذشته اجرا شده بود، «شال و انگشتر» را تنظیم کردم. در این نمایش هم به پشت صحنه این آدم هایی که گرفتار برف و بوران شده اند و شوخی ها، غم ها، دعواها، حرف و حدیث ها و خاطره گویی های شان می پردازیم و هم بخش تمرین این گروه برای اجرای نمایش و این دو قسمت توامان پیش می رود.
او همچنین خاطرنشان کرد: برای شروع کار با سختی مواجه بودم. معتقد بودم این کار حتما باید با کسانی اجرا برود که سال ها در این زمینه کار کرده اند. سراغ داوود داداشی رفتم که یکی از سیاه بازهای خوب و درجه یک کشورمان است. این روزها سیاه بازی رنگ و رویش را از دست داده و کمتر به آن توجه می شود. بدون شک باید اذعان کنیم روحوضی تنها نمایش کمدی ایرانی محسوب می شود. نمایشی که در آن طراوت، شادی، نشاط، موسیقی، رنگ، قصه، انتقاد وجود دارد و به روز است. نمایشنامه روحوضی دقیقا فن فاصله گذاری را به معرض نمایش می گذارد. چیزی که برشت بعدها در کارهایش استفاده می کند. فن فاصله گذاری و تئاتر حماسی چیزی است که ما در روحوضی خودمان داریم و مصداق این بیت است که «سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد / آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد». در تعزیه هم فن فاصله گذاری وجود دارد.
وی درباره ابتکاراتی که در نمایش «شال و انگشتر» به کار برده توضیح داد: تئاتر روحوضی شکل سنتی دارد و ما با تماشاچی جدیدی رو به رو هستیم. نسل ما دیگر آن نمایشنامه را با سبک و سیاق خودش دنبال نمی کند. باید مجموعه ای باشد که در درجه اول سرگرم کننده، یعنی یک سیاه باشد که ستون اصلی این خیمه است که زحمت آن را داوود داداشی می کشد. آدم هایی هم که کنارش قرار گرفتند، سال هاست در این عرصه کار می کنند. علی فتحعلی یکی از کسانی است که در این رشته همتا ندارد. فتحعلی با شخصیت سیاه بده بستان می کند. تمام کار و ویژگی روحوضی این است که در لحظه تغییر شکل می دهد، تبدیل و به روز می شود. متلک ها و تمام انتقاد ها با بودن یک آدم جدید در تماشاچی ها ممکن است خط اصلی داستان را تغییر دهد و فی البداهه پیش رود. این کار هر کسی نیست. باید فی البداهه گویی را بَلَد باشند. یک قسمت هایی از کارمان این مسیر را طی می کند و بچه ها این آزادی عمل را دارند، مخصوصا کسانی که در این کار حرفه ای هستند مثل غلام بابوته.
بازیگر «باغ گیلاس» درباره اظهارنظر برخی که معتقدند نمایش های روحوضی صرفا برای خنداندن مخاطب است، افزود: قبل ها جنبه های سرگرمی روحوضی غالب بود. برای عروسی ها، ختنه سوران و تولد از این نمایش ها دعوت می کردند. غافل نشویم که سیاه با آن زبان تند و تیز و آتشینش همیشه حرف هایش را در اوج داستان می زند. «شال و انگشتر» غیر از سرگرمی یک مستند درباره آدم ها و تاریخ روحوضی در ایران است. درباره آدم هایی که آمادند و رفتند. یعنی یک جور آموزش هم محسوب می شود. هم مسائل اجتماعی و خانوادگی در هم تنیده شده و هم خنده و شادی سر جای خودش است.
او در پایان اشاره کرد: یک اثر نمایشی در درجه اول باید بتواند تماشاچی را در سالن بنشاند و سرگرم کند و بعد حرف های مدنظرش را برای بیننده بازگو کند. مهم ترین تفاوت نمایش ما با سایر روحوضی ها این است که بیننده یک روحوضی مدرن را می بیند.
There are no comments yet