سینما‌دار باید فقط در کیفیت پخش سینما نظر دهد | پایگاه خبری صبا
امروز ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۵۸
محمود غفاری:

سینما‌دار باید فقط در کیفیت پخش سینما نظر دهد

«سینما‌دار باید فقط بتواند در کیفیت پخش سینما نظر دهد اما این روزها سینمادار‌ها در حال نظر دادن روی کیفیت محتوا هستند و این یک فاجعه است که سینما‌دار به من کارگردان بگوید چگونه فیلم بسازم.»

یکی از فیلم‌هایی که سال گذشته در جشنواره فیلم فجر با مضمون متفاوت
خود، توجه عده‌ای را جلب کرد، «شماره ۱۷ سهیلا» فیلمی به کارگردانی محمود غفاری
بود. نه‌تنها مضمون و موضوع متفاوت فیلم، بلکه حضور خاص و تاثیرگذار زهرا داوود‌نژاد
بازیگر این فیلم که یکی از متفاوت‌‌ترین بازی‌های کارنامه سینماییش را در این فیلم
انجام داده بود، باعث شد نظرات مختلفی درمورد فیلم مطرح شود و کسی نبود که به آن
بی‌اعتنا باشد.

با وجود شنیدن خبرهای متعدد از اکران این فیلم در طول سال، متاسفانه هر
بار شاهد به تاخیر افتادن اکران آن بودیم و همین موضوع بهانه‌ای شد تا برای یک گفت‌وگوی
دوستانه به‌سراغ کارگردان فیلم برویم.گفت‌وگو با جزئیاتی درمورد خود فیلم که شاید
در یک سال اخیر به فراموشی سپرده شده بود آغاز شد اما ادامه آن به بحث اکران فیلم
در سینمای ایران رسید و غفاری نظراتش را در این زمینه هم با ما مطرح کرد. متن کامل
این گفت‌وگو را می‌خوانید:

آقای غفاری فیلم شما موضوع خاصی دارد. از این جهت می‌گویم خاص که شاید
تا به حال فیلمی با این مضمون در سینمای ما ساخته نشده باشد. آیا از ساخت چنین اثر
نامتعارف و حساسیت‌برانگیزی که ممکن بود بسیاری از مخاطبان درک درستی از مضمون آن نداشته
باشند، نترسیدید؟

وقتی به‌عنوان یک کارگردان فیلم اجتماعی می‌سازیم دغدغه‌های اجتماعی هم
داریم. وقتی در کشوری زندگی می‌کنیم که پیچیدگی‌های مختلفی در حوزه‌های اجتماعی آن
وجود دارد، شما با پدیده‌هایی مواجه می‌شوید که
یا از ترس ممیزی روی پرده نیامده‌اند
یا فیلمساز خودش فکر کرده که ورود به این حوزه‌ها می‌تواند واکنش منفی تماشاگر را برانگیزد.
تشخیص این مسئله که چقدر این فکر فیلمساز واقعی است، بسیار مهم است و این‌جاست که مشخص
می‌شود فیلمساز چقدر دید اجتماعی خوبی دارد. شخصا وقتی وارد موضوع فیلم «شماره ۱۷
سهیلا» شدم و در روند تحقیق آن پیشروی کردم، دیدم که چقدر این مسئله در جامعه ما مهم
است و چقدر آدم‌هایی که معضل آن‌ها در فیلم من مطرح شده است، نادیده گرفته شده‌اند.
از همین‌جاست که تردیدهای کارگردان آغاز می‌شود، به خاطر این که در وهله اول ممکن
است این موضوع جذابیتی برای کشاندن مخاطب به سینما نداشته باشد. به ممیزی هم فکر می‌کردم
چون نمی‌توانستم روی بعضی مسائل عمیق شوم اما در ادامه مسئله من این بود که خود مخاطب
هم ممکن بود در جایگاهی قرار داشته باشد که نخواهد با چنین مسئله‌ای روبه‌رو شود، چون
گروه افرادی که در فیلم آن‌ها را نشان داده‌ام همیشه در جامعه سرکوب‌ و با تحقیر روبه‌رو
شده‌اند. از طرفی هم فکر می‌کردم که فیلم ممکن است تلخ از آب دربیاید. تمام این
فکرها در سر من بود اما درنهایت فکر کردم می‌توانم وارد این مسئله شوم و اندکی هم طنز
به آن اضافه کنم. این طنز البته خطرات خود را داشت چون ممکن بود اشخاص و کاراکترهای
فیلم را مسخره کنند، به همین خاطر سعی کردم یک کمدی موقعیت داشته باشم نه کمدی
متکی به شخص و کاراکتر و فکر کردم این موقعیت می‌تواند موقعیت جذاب و بامزه‌ای باشد
که کاراکتر فیلم همدلی تماشاگر را از لحاظ عاطفی برانگیزد و باعث شود او را درک کنند،
اما به خاطر شرایط اجتماعی ما آن موقعیت تبدیل به موقعیتی کمدی درفیلم شده است در حالی‌که
اتفاقی که در فیلم می‌افتد به خودی خود کمدی نیست.

چگونه تحقیقات خود را برای نگارش فیلمنامه انجام دادید تا درنهایت آن
را نوشتید؟

سن من با سن کاراکتر سهیلا در فیلم یکی است و به همین خاطر روابط و مواجهه‌ام
با آدم‌ها، چه زن و چه مرد در محدوده سنی خودم است. این موقعیت چهل سالگی و برخورد
با هم سن‌ها باعث شد متوجه شوم اطراف من پر از آدم‌هایی است که به این سن رسیده‌اند
و حالا به خاطر شرایطی که می‌تواند مالی و یا شرایط دیگری باشد، موقعیتی مطلوبشان برای
ازدواج را به دست نیاورده‌اند و از طرفی این سن آن‌ها متاسفانه با موقعیت ملتهب اجتماعی
و سیاسی این کشور همزمان شده است و به همین خاطر در میان تمام این التهابات، مسائل
مهم این قشر از جامعه و دغدغه‌های آن‌ها به کناری گذاشته شده و ازدواج عملا برای بخش
عظیمی از افراد هم سن خودم حذف شده است. این جرقه اولیه فکر من برای ساخت این فیلم
بود. پس از آن به اینترنت مراجعه کردم و با جست‌وجو‌هایم دیدم مراکزی وجود دارد که
افراد به آن‌جا می‌روند تا با همدیگر آشنا شوند و هر چه جلوتر رفتم بیشتر به اهمیت
این موضوع پی بردم.

اهمیت این مسئله برای شما از نظر باری است که این افراد در جامعه
ایجاد می‌کنند یا شرایطی روحی که با آن دست‌‌به‌گریبان هستند؟

افرادی که در چنین موقعیتی گیر
کرده‌اند خودشان از آن راضی نیستند و به همین خاطر من این مسئله را نوعی بحران می‌دانم،
این موقعیت انتخاب آن‌ها نیست اما باید فشارهای مضاعفی را به خاطر قرار گرفتن در آن
تحمل کنند، ضمن این‌که به نظرم این بحران رفته رفته خیلی بدتر خواهد شد. در درجه
اول این مسئله از نظر من موقعیت سینمایی جالبی بود و در وهله دوم معتقد بودم این یک
موقعیت تاریخی است و باید ثبت شود. فیلم ساختن در مورد زنی که سن و سالی از او گذشته
و جذابیت‌هایش را از دست داده است به‌نوعی دیوانگی‌ بود چون می‌دانستم بعدا در زمینه
پخش و اکران به هزار مشکل برمی‌خورم و دست روی چنین سوژه‌ای گذاشتن، برابر با نادیده
گرفتن تمام این مشکلات بعدی است. همین خاطر شاید بتوان گفت که هم تهیه‌کننده و هم من برای ساخت چنین سوژه‌ای
از خود گذشتگی کردیم، در حالی که می‌توانستیم به‌راحتی فیلم‌های کمدی سخیف بسازیم.

پس از گذشت یک سال از ساخت فیلم آیا هنوز هم از آن راضی هستید؟

باید بگویم الان به شرایطی رسیده‌ام که شاید به‌نوعی بابت ساخت این فیلم
پشیمان شده‌ام. وقتی به این فکر می‌کنم چنین فیلمی ساخته‌ام که الان نمایش داده
نمی‌‌شود و شرایطی به وجود آمده است که آن را تنها مناسب آرشیو کرده است و ممکن است
صد سال دیگر برای پژوهش در مورد تاریخ اجتماعی ایران در دهه
۹۰ شمسی از آن استفاده شود، خیلی ناراحت می‌شوم چون این هدف
برای من جزو اهداف ثانویه فیلم بود. ما در وهله اول برای این‌که تلنگری به تماشاگر
بزنیم تا چنین شرایطی را ببیند و این بخش از جامعه را درک کند، این فیلم را ساختیم
اما برای این کار فیلم باید نمایش داده شود. فیلمی که اکران نشود حتی اگر شاهکار باشد
به هیچ دردی نمی‌خورد و چرخه حیات آن معیوب می‌شود. به همین خاطر الان به شرایطی رسیدم
که فکر می‌کنم آیا به این شکل از ساخت فیلم ادامه بدهم یا نه، چون ساختن فیلمی که مضمون
و موضوعی غیرمتعارف دارد، زحمت بسیار بیشتری می‌خواهد. در چنین آثاری مسئله جمع‌آوری
سرمایه و تحقیق و نگارش و بسیاری موارد دیگر پروسه‌ای طولانی و سخت و طاقت‌فرسا دارند،
در حالی که زمان ساخت یک فیلم تجاری شاید
۱۰‌درصد
این انرژی لازم باشد تا فیلم آماده شود، به همین خاطر گاهی فکر می‌کنم چرا باید عمر
خودم را برای چنین پروسه‌ای تلف کنم شاید بهتر است من هم بروم و از همان فیلم‌های کمدی
آسان بسازم. چون مسئله اقتصادی مسئله مهمی است و من هم مثل بقیه مردم کشورم نیازهای
اولیه اقتصادی دارم، ولی اگر دو فیلم دیگر مانند «شماره ۱۷ سهیلا» بسازم هم خودم ورشکست
می‌شوم و هم تهیه‌کننده و سرمایه‌گذاری که با من کار می‌کند. پس جا دارد که این سوال
برای پیش بیاید که چرا باید این کار را بکنم! این روزها این مسئله جزئی از دغدغه‌های
ذهنی من است ولی امیدوارم درنهایت اتفاقی بیفتد که مخاطبان بتواند فیلم را بر پرده
سینما ببینند.

انتخاب خانم داوودنژاد برای ایفای نقش این فیلم خیلی عالی بود، او هم
بازیگر توانایی است و هم جذابیت‌هایی در وجودش دارد که می‌توانست به شخصیت سهیلا کمک
کند. کمی در مورد سیر انتخاب این‌ بازیگر سخن بگویید.

از نظر من جذابیت آن چیزی نیست که سینمادار‌ها و پخش کننده‌ها مدنظر دارند،
فکر می‌کنم جذابیت در سینما یعنی بازیگر در جای خودش قرار بگیرد.در جریان تولید
کار، فیلم چند تهیه‌کننده دیگر داشت و سرمایه‌گذار‌هایی در کنار آن تهیه‌کننده‌ها بودند
که قصد داشتند از بازیگران چهره و مطرح در این فیلم استفاده شود و تنها قصد آن‌ها از
چنین کاری هم تقویت گیشه فیلم بود، ولی آنچه که آن‌ها می‌خواستند، باعث می‌شد فیلمنامه
در ذهن من به سرانجام مناسبی نرسد، به همین خاطر از همان ابتدا به زهرا داوودنژاد فکر
کردم چون بازی او را پیش از این در فیلم «کلاس هنرپیشگی» دیده بودم و از بازی خوب او
لذت برده بودم. ضمن این‌که می‌خواستم فیزیک کاراکترم مانند خانم داوود‌نژاد باشد و
این جدای از مسئله بازی خوب او بود. خلاصه بگویم که دلم می‌خواست سهیلا در فیلم کاراکتر
ویژه‌ای باشد که من نیمی از زمان فیلم را صرف جا انداختن او برای تماشاگر نکنم و تماشاگر
از لحظه اول با دیدن او بفهمد با چه شخصیتی در طول فیلم طرف است و مورد خاص او را در
فیلم قبول کند. اصرار من بر این‌که خانم داوودنژاد در فیلم باشد از جهت توانایی‌ها
و فیزیک او باعث شد ما با شرایط تولیدی سختی مواجه شویم چون از همان ابتدا می‌دانستیم
که ممکن است در اکران به مشکل بخوریم، اما آن سختی را من و آقای سیدزاده تهیه‌کننده
فیلم و سایر عوامل به جان خریدیم و گفتیم مجبوریم به‌شکل فشرده‌ای این کار را انجام
بدهیم تا فیلمبرداری با حداکثر سرعت انجام شده و به پایان برسد.

در مورد سایر بازیگران فیلم چطور؟مثلا حضور مهرداد صدیقیان در کنار
خانم داوود‌نژاد خیلی خوب از کار در آمده بود.

درمورد انتخاب سایر بازیگران باید بگویم که مثلا مهرداد صدیقیان را برای
نقشی انتخاب کرده بودم که در بخش پایانی فیلم می‌آمد، اما درواقع در ذهنم مهرداد صدیقیان
و زهرا داوود‌نژاد قرار بود در کنار هم حضور داشته باشند، چون تضادی بین این دو نفر
از لحاظ ظاهری وجود داشت که آن طنز موقعیتی فیلم را تقویت می‌کرد و این بخش کمدی در
چینش هنرپیشه‌ها بسیار تاثیرگذار بود. ضمن این‌که از ابتدای نگارش فیلمنامه تا پایان
تولید هیچ‌کس جز خود من و دستیارم نمی‌‌دانستند این فیلم یک کمدی موقعیت است چون اصلا
نمی‌‌خواستم بازی بازیگران به سمت کمدی برود، بلکه می‌خواستم حضور آن‌ها واقعی باشد
اما موقعیت به‌شکل کمدی باشد و این مسئله با چینش آدم‌ها و انتخاب درست آن‌ها در فیلم
در می‌آمد، اما سر فیلمبرداری کسی نمی‌‌خندید چون تبدیل فیلم به آنچه که باید درنهایت
روی پرده برود، در تدوین فیلم رخ می‌داد. آن‌جا من کاراکتر خودم را در موقعیتی قرار
می‌دادم که وقتی کنار بازیگری دیگر می‌نشست با یک کات تماشاگر بخندد، ریشه‌های کمدی
فیلم این‌گونه شکل گرفت.

کمی در مورد تلاش برای اکران فیلم بگویید. می‌دانم که آقای سیدزاده تهیه‌کننده
شما این روزها به سختی ‌دنبال تلاش برای اکران فیلم است. شما دوست دارید فیلمتان به
چه شکل و با چه شرایطی اکران شود؟

الان و پس از پایان ساخت فیلم متوجه شدم که پخش فیلم حتی به نسبت تولید
و فیلمنامه و تمام این‌ها نیز مهم‌تر بوده است. در حال حاضر پخش‌کننده‌ه‌ای داریم و
آقای سیدزاده هم به‌عنوان تهیه‌کننده شخصا هزینه تولید فیلم را داده و طبیعتا می‌خواهد
سرمایه‌اش بازگردد، من شرمنده او هستم که در این شرایط سخت اقتصادی در پروژه من هزینه
کرد اما این اتفاق رخ داد. پخش‌کننده ما از ابتدای سال مدام به ما نوید‌ اکران در تابستان
یا مهرماه را داد اما در حال حاضر به جایی رسیده‌ایم که می‌گوییم به هر شکلی که بشود
فیلم نمایش داده شود چون اگر هرچه سریع‌تر اکران نشود، فیلم‌های جشنواره امسال هم اضافه
می‌شود و در این ترافیک اکران، عملا «شماره ۱۷ سهیلا» نابود خواهد شد.

شما به‌عنوان یک فیلمساز مستقل مشکل اصلی عدم نمایش عادلانه و خوب فیلم‌ها
را در چه می‌بینید؟

دلیل این مسئله این است که برای مثال الان فیلمی به مدت شش ماه روی پرده
سینما هست اما چرا؟ چون این روزها پخش فیلم بسیار مهم‌تر از تولید و محتوا در خود سینما
شده است و افرادی در سیستم پخش هستند که فقط به پول فکر می‌کنند. اوضاع به جایی رسیده
است که من حتی فکر می‌کنم فیلم بعدی‌ام را از ابتدا با یک پخش‌کننده بسازم چون همه
پخش کننده‌ها این روزها تهیه‌کننده و سینما دارند، بنابراین وقتی صاحب سینما و پخش
کننده و تهیه‌کننده هر سه یک نفر باشند، اوضاع به این شکل می‌شود. در حال حاضر پخش
کننده‌ای که سینما دارد و فیلم را تولید می‌کند، فیلمش را بیش از هفت یا هشت ماه در
بهترین سانس‌های سینمای خود روی پرده نگه می‌دارد. وقتی تهیه‌کننده و پخش کننده یکی
می‌شوند، درواقع دیگر نقش تهیه‌کننده کمرنگ می‌شود و ما این‌جا تنها با پخش کننده سروکار
داریم. درواقع او تبدیل به شخصی می‌شود که به جای تولید هنر فقط به تولید پول فکر
می‌کند. اگر بخواهم برای وضعیت پخش در سینمای ایران مثال ملموسی بزنم مانند این است
که دکترها مطب‌های خود را تعطیل کرده و همه داروخانه تاسیس کرده‌اند و در آن داروخانه‌ها
بدون معالجه کردن بیمار تنها آرامبخش به آن‌ها می‌دهند، یعنی بیمار حتی به مطب هم نمی‌رود
بلکه فقط به داروخانه می‌رود و مسکن می‌گیرد. قطعا خندیدن برای مردم با وجود این همه
درد و ناراحتی، مسکنی راحت و در دسترس است پس تولید در این راستا هم در اولویت قرار
می‌گیرد. باز اگر به مثال داروخانه برگردیم مثل این است که شخصی سرما خورده و بیماری
که سرطان دارد، هر دو یک داروی آرامبخش ساده را از داروخانه بگیرند، در حالی که هیچ
کدام از این داروها به کار آن‌ها نمی‌‌آید.

به نظرتان حضور یا فشار دولت می‌تواند وضعیت اکران را به‌شکل عادلانه‌تری
در بیاورد؟

درد این‌جاست که دولت از ابتدای نوشتن طرح تا پروانه نمایش با فشاری که
به فیلمساز می‌آورد، بر اثر تاثیر می‌گذارد. من با تلاش بسیار و با وجود ممیزی‌های
دولتی فیلمی را می‌سازم و آن را آماده اکران می‌کنم اما وقتی فیلم به اکران می‌رسد
در شرایطی که انقدر فشار بر ما وارد شده و فکر می‌کنیم باید با عصا باید راه برویم،ناگهان
دولت این نظارت خود را از روی فیلم‌ها برمی‌دارد و در بخش اکران آن‌ها را یتیم به حال
خود رها می‌کند. سوال من این است در چرخه‌ای که دولت در تمام زوایای آن حضور دارد چرا
باید پای خود را از بخش بخش بیرون بکشد؟در حال حاضر همان گونه که اشاره کردم پخش فیلم
مهم‌ترین بخش در سینمای ایران است به همین خاطر فعلا یک سری پخش کننده داریم که تنها
به فکر خودشان هستند و جز کمدی چیزی نمی‌‌سازند و قطعا خودشان تیشه بر ریشه راه کسب
درآمد خود خواهند زد، چون قطعا ساخت آثار سخیف و کم‌محتوا هم حدی دارد و نمی‌توان کار
این گونه را از حدی بیشتر ادامه داد، چون فیلم‌های اجتماعی و هنری هیچ‌کدام به این
سمت نمی‌روند که به قول معروف بازیگرانشان شلنگ تخته بیندازند، اما وقتی تولید انبوه
فیلم کمدی را سرلوحه فعالیت‌های خود قرار می‌دهیم قطعا به سوی سخافت می‌رویم. ما و
نسل ما به‌عنوان فیلمسازانی که دوست داریم فیلمی بسازیم که بازتاب دهنده شرایط اجتماعی
باشد یا حتی فیلمی بسازیم که به‌شکل سالمی سرگرم کننده باشد، دوست داریم فعالیت
داشته باشیم اما هیچ شکی ندارم که سینمادار فیلم سرگرم‌کننده‌ای را که من و همفکران
من می‌سازند، نمی‌‌خواهد. سینمادارها این روزها بیشتر فیلم سخیف می‌خواهند تا سرگرم‌کننده.
از این نظر بهتر است دولت پس از
چهل سال
از شعارهای خود در مورد سینما فاصله بگیرد و از فیلمسازان خود بخواهد که فیلم‌های سرگرم‌کننده
سالم بسازند، چون قطعا شخصی مثل من و بعضی دیگر از فیلمسازان هم‌حس و هم‌فکر من، دست
به ساخت فیلم سخیف نمی‌‌زنند تا به هر بهانه‌ای تماشاگر را بخندانند. در حالی که در
بسیاری از فیلم‌هایی که همین روزها در حال اکران است به بدترین شکل سعی در سرگرمی‌‌سازی
مخاطب وجود دارد و جالب این‌جاست که هیچ ممیزی هم به آن‌ها تعلق نمی‌‌گیرد،
در حالی که در هر جایی از این دنیا اجازه
نمی‌‌دهند فیلمی با چنین شوخی‌های سخیفی به‌شکل وسیع در جامعه پخش شود، آن هم به‌شکلی
که تمام طبقات سنی به آن دسترسی داشته باشند، آن‌ها حداقل درجه‌‌بندی سنی می‌دهند اما
سوال من این است که چطور بعضی از تهیه‌کنندگان و کارگردانان می‌توانند آثاری با این
شرایط تهیه کنند اما ما که قصد ساخت فیلم سرگرم کننده داریم انگار مغضوب هستیم و دولت
با ما کاری ندارد؟

برخورد بخش خصوصی با فیلمسازانی امثال شما چیست؟

وقتی به سراغ بخش خصوصی می‌رویم
در مورد مسائلی مثل کلوزآپ بازیگران با ما بحث می‌کنند و می‌گویند فلان هنرپیشه خانم
چون در شهرستان‌ها محبوب است باید این تعداد کلوزآپ در فیلم داشته باشد، این هنرپیشه
را بیاور و شوخی جنسی هم در فیلم بگذار تا فیلم فروش خوبی داشته باشد! این‌جا برای
خودم سوال پیش می‌آید که من به‌عنوان یک کارگردان تا کی می‌توانم در مقابل چنین روندی
مقاومت کنم؟ هرچقدر سینماهای ما در حال مدرن‌تر و شیک‌تر شدن است چیزی که روی پرده
نمایش داده می‌شود به سمت عقب می‌رود و یک عقبگرد کامل را شاهد هستیم. سینما‌دار باید
فقط بتواند در کیفیت پخش سینما نظر دهد اما این روزها سینمادار‌ها در حال نظر دادن
روی کیفیت محتوا هستند و این یک فاجعه است که سینما‌دار به من کارگردان بگوید چگونه
فیلم بسازم در حالی که با کمال احترام به این صنف که بسیاری از آن‌ها جزو افراد موفق
در زمینه فرهنگ هستند، تعدادی از آن‌ها اصلا صلاحیت این‌که نوع فیلم ساختن را برای
کسی تعریف کنند، ندارند. از سوی دیگر فیلمساز هم مثل هر شخص دیگری نیاز‌های مادی مثل
اجاره‌خانه و هزینه‌های خوردوخوراک و پوشاک و… دارد و به همین خاطر هر کسی حاضر است
نهایتا به این کار تن دهد و می‌بینیم کسی که با عشق سینما وارد سینما می‌شود، با ابتذال
پولی درمی‌آورد تا بتواند ماشین و خانه‌ای داشته باشد و به همین خاطر است که مبتذل‌‌ترین
فیلمسازان این کشور پول‌دارترین فیلمسازهای مملکت هستند و این یک فاجعه است!

در پایان کمی در مورد کار جدیدتان بگویید.

کار جدیدم یک کار کمدی اجتماعی است که درخواست پروانه ساخت آن را داده‌ایم
و تهیه‌کننده آن دوباره جناب آقای سیدزاده است. نام این کار «داوود باید ترک کنه»
است که امیدوارم با صدور پروانه ساخت و باتوجه به این‌که بخشی از پیش‌تولید کار را
انجام دادیم، به زودی فیلمبرداری را شروع ‌کنیم.

علی ظهوری‌راد

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است