چندی است کتاب «تماشاخانههای طهرون» اثر پیمان شیخی به
بازار آمده است. این کتاب که همچون کتاب «خاطرهبازی با پیشکسوتان تئاتر»؛ اثر
دیگر شیخی که اسفندماه سال گذشته چاپ شد، از سوی انتشارات غنچه منتشرشده است. کتاب
«تماشاخونههای طهرون» در قالب ۲۳۵ صفحه و با تیراژ هزار نسخه منتشرشده است. به
بهانه انتشار این کتاب با پیمان شیخی گفتوگو کردهایم.
«تماشاخونههای طهرون» از ۱۱ مقاله درباره ۱۱
تماشاخانه تشکیلشده است. کمی درباره پروسه تحقیقاتی که منجر به نگارش این مقالهها
شد بگویید.
سرمنشا این مقالهها به سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۴ بازمیگردد که
برنامه «تماشاخانه» را در رادیو نمایش روی آنتن داشتم. این برنامه روزهای جمعه و
در قالب برنامههای ۱۵ دقیقهای پخش میشد. در هر برنامه، یک گزارش مردمی و یک
گزارش هنرمند داشتم و برای تولید محتوای این برنامه، تحقیقات میدانی گستردهای
داشتم و تهرانگردی میکردم. پروسه تحقیقاتی من از سال ۱۳۸۳ آغازشده بود که سال
۱۳۹۰ به خروجی رسید و تا امروز هم این تحقیقات ادامه دارد. ناگهان دریافتم که
تعداد بسیار زیادی دوست پیرمرد پیداکردهام که تهرانیهای قدیمی هستند و اطلاعاتی
را به من میدادند که اطلاعات مکتوب ما، توسط این اطلاعات، تصحیح میشود! در
مکتوباتمان؛ چه در مقالههای قدیمی و چه در کتابها غلطهای بسیار زیادی داشتیم. بهعنوانمثال
مکان تماشاخانهها را اشتباه ذکر کرده بودند؛ مثلا تماشاخانه سعادت را در کوچهگردیهایم
پیدا کردم و در شرایطی که دوستان و پیشکسوتان من در مقالههای خود مکان این
تماشاخانه را نوشته بودند کوچه نظامیه، من سعادت را روبهروی پامنار پیدا کردم.
مکان این تماشاخانه توسط بانک ملی خریداریشده است و سالهاست بهصورت بانک ملی
فعالیت میکند. سی الی چهل درصد کتاب، حاصل تحقیقات کتابخانهای من است و شصت درصد
اطلاعات شفاهی و تحقیقات میدانی خود من است. در این راه هم گفتوگو با هنرمندان و
هم گپوگفت با پیرمردها و کسبه قدیمی به من کمک کردهاند. این صحبتها را چکشکاری
کردم که بین سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۴ بهصورت برنامه رادیویی پخش شد. سال ۱۳۹۴ این
برنامه از سوی انجمن منتقدان خانه تئاتر بهعنوان بهترین برنامه رادیویی در ارتباط
با تئاتر شناخته شد. اطلاعاتی که در آن دوران جمعآوری کرده بودم، به مقاله تبدیل
شدند. از سال ۱۳۹۵ این مقالات را به سایت ایرانتئاتر ارائه دادم.
در خبرها آمده بود که «تماشاخونههای طهرون»
جلد اول سری کتابهایی است که قرار است درباره تماشاخانههای قدیمی تهران منتشر
شود. کمی درباره این برنامهریزیای که کردهاید، بگویید
در کتاب «تماشاخونههای طهرون» در مجال مقاله ژورنالیستی به
۱۱ تماشاخانه قدیمی شهرستان تهران پرداختهشده است. جلد دوم «تماشاخونههای طهرون»
کتابی متفاوت است که فکر میکنم آمادهسازی آن حداقل دو سال کار ببرد. چون این
کتاب با کتاب حاضر بسیار متفاوت است؛ در آن جلد با عکس این تماشاخانهها معرفی میشوند
و همچنین از مصاحبههای بیشتری در این کتاب استفادهشده است. در این کتاب حتی
اسامی پیرمردها و پیرزنهایی که با آنها در تهرانگردیهای خود مواجه شده و گفتوگو
کرده بودم هم ذکر میشوند. بخشهای بسیار زیادی دارد که این کتاب را تکمیل میکند.
«تماشاخونههای طهرون» پله اول من بود تا به جلد دوم که بسیار کاملتر است، برسم. از
سویی دیگر چون در جلد دوم مجال کتاب را در اختیار دارم، میتوانم اطلاعاتی بسیار
بیشتر را به مخاطبان خود بدهم.
با این صحبتها میتوان جلد دوم «تماشاخونههای
طهرون» رو کتابی مستقل دانست. چه شد که تصمیم گرفتید این کتاب را بهصورت دو جلد
مکمل منتشر کنید؟
واقعا مستقل از «تماشاخونههای طهرون» است. اطلاعاتی که در
جلد اول این کتاب وجود دارد، در جلد دوم بسیار کاملتر میشود چون تا همینالان بهصورت
موازی با سه پیرمرد و هنرمند، پیش میروم، از آنها اطلاعات میگیرم و خاطراتشان
را ضبط میکنم تا در جلد بعدی از آنها استفاده کنم. اطلاعاتی داشتم که اگر قرار
بود در قالب مقاله آنها را منتشر کنم، شهید میشدند! باید در کتابی منتشر شوند که
بتوان بهاندازهای که بایدوشاید به اهمیت آنها را به مخاطب نشان داد. در کتاب
«تماشاخونههای طهرون» شاهد هیچ عکسی نیستیم اما در کتاب بعدیام علاوهبر پرداخت
کاملتر به تماشاخانههای تهران قدیم، عکسهایی جدید و دیدهنشده از این تماشاخانهها
هم اضافه میشوند و به همین دلیل پروسه آمادهسازی این کتاب بهطول انجامیده است
چون منتظر هستم دوستانم به من عکسهایی از این تماشاخانهها برسانند. برخی از عکسها
را خریداری میکنم و برخی از این عکسها باید ترمیم شوند. درنتیجه میتوان بامطالعه
این دو کتاب، به سیری درست درباره شرایط تماشاخانههای تهران دستیافت.
تماشاخانههایی که در کتاب شما به آنها پرداختهشده
است، از تکیهدولت تا تئاتر شهر را در برمیگیرد. با چه شیوهای این تماشاخانهها
را انتخاب کردهاید.
درواقع از زمان ناصرالدینشاه آغاز کردهام تا رسیدیدم به
امروز. بهعنوانمثال تماشاخانه تئاتر «فرهنگ» سال ۱۳۲۳ راهاندازی شد و شکل
متفاوتی دارد. عبدالحسینخان نوشین با سرمایهگذاری دو بازاری قدیمی این تماشاخانه
را راهاندازی کرده بود. این تماشاخانه شرایطی مدرن و همگام با شرایط روز دنیا
داشت. در این تماشاخانه بود که برای اولینبار در ایران بازیگر، برای تئاتر لباسی
مرتبط با نقش خود پوشید، دیالوگ حفظ کرد، میزانسن طراحی شد و بازیگر آنها را
رعایت میکرد، طراحیصحنه اتفاق افتاد و …! درواقع فضای تئاتر فرهنگ بر اساس
تئاترهای روز فرانسه و اروپای دوران خود طراحی شد. درواقع من هم به این تماشاخانه
پرداختم و هم به تکیهدولت که تنها در آن تعزیه اجرا میشد! از سویی دیگر در این
کتاب مقالاتی هم درباره تماشاخانه سنگلج که از این تماشاخانهها جوانتر است هم پرداختهشده
است. بسیاری بهاشتباه تماشاخانه سنگلج را قدیمیترین تماشاخانه تهران مینامند
درحالیکه این تماشاخانه، قدیمیترین تماشاخانه فعال تهران است. به تئاتر شهر هم
بهعنوان تماشاخانه فعال تهران امروز پرداختهام. انتخاب این تماشاخانهها بهنوعی
بر اساس اتفاق بودهاند؛ به این صورت که ناچار بودم هفتهای یک مقاله به ایرانتئاتر
ارائه دهم و در میان تحقیقاتم، آن دسته از تماشاخانهها که اطلاعات مجملتری
داشتند و میشد آنها را در قالب یک مقاله ارائه داد را گردآوری میکردم و تحویل
میدادم. شیوه کار من هم این بود که دو یا سه مقاله را به سایت میدادم تا زمان
کافی برای مطالعه و تحقیق بر روی سایر تماشاخانهها داشته باشم.
البته این نکته که تمام تماشاخانههای قدیمی ما
نابودشدهاند و تنها از میان آنها جوانترینشان؛ سنگلج زنده باقیمانده است بسیار
غمانگیز است. در جلد دوم قرار است تنها همین ۱۱ تماشاخانه بیشتر معرفی شوند و یا
برنامهای دارید که تماشاخانههای بیشتری را معرفی کنید؟
قطعا قرار نیست تنها به همین تماشاخانهها بسنده کنم. تا
الان بین ۴۰ الی ۴۵ تماشاخانه قدیمی را برای کتاب جدیدم در نظر گرفتهام. البته طی
تحقیقات میدانی به ۵۵ تماشاخانه برخوردم چون در زمان قدیم ما تئاترهای فصلی هم
داشتهایم. مکانهایی وجود داشتهاند که بهعنوانمثال هنرمندی برای سه ماه
تابستان آنجا را اجاره میکرد و در آن تئاتر روی صحنه میبرد و سپس آن مکان را به
صاحبش تحویل میداده است. حتی به آن تماشاخانهها هم پرداختهام اما تا الان برای
کتاب بعدیام به کامل کردن اطلاعات ۴۰ الی ۴۵ تماشاخانه میپردازم.
در فصلبندیها به چه شیوهای عمل کردهاید چون
هم شاهد توالی تاریخی هستیم و هم نیستیم؟
در فصلبندی کتاب «تماشاخونههای طهرون» تلاش کردم بحث
تاریخ را مدنظر قرار دهم و به همین دلیل اولین مقاله این کتاب درباره تئاتر فرهنگ
است. سپس تئاتر تهران و پسازآن، جامعه باربد و سپس تئاتر سعدی میآیند. بهلحاظ
زمانی این چهار تئاتر در یک دوره تاریخی قرار دارند اما بعدازاین چهار تماشاخانه
به تکیهدولت پرداختهام چون در کتاب نسبت به برنامهای که در رادیو تحت عنوان
تماشاخانه داشتم و تکیهدولت را معرفی کنم، کاملتر و جامعتر به این مکان پرداختهشده
است. پس از تکیهدولت، تئاتر فردوسی میآید که من ارادت ویژهای به این تئاتر دارم
چون بسیار بر تئاتر کشورمان تاثیرگذار ظاهرشده است. سپس نوبت به سنگلج میرسد که
در سه بخش منتشر شد. سپس نوبت به تکیه نیاوران رسیده است و سپس اداره هنرهای
دراماتیک که این بخش هم در سه قسمت آمده است. در انتها به تئاتر شهر میرسیم.
در آن زمان شرایط تئاتر خصوصی و دولتی به چه
صورت بوده است؟
تئاتر دولتی از بعد از دهه چهل گریبان تئاتر ما را گرفته
است و در آن زمان تئاتری تولید میشد که بودجه، مکان و … آن را دولت تقبل میکرد.
در همین دوران بود که تماشاخانه سنگلج، تئاتر شهر، تالار وحدت، مولوی و …بهمرور
بهوجود آمدند. در پیشازاین زمان تمام تئاترها خصوصی بودند و مثل اروپا فردی
همچون سیدعلیخان نصر، تئاتر تهران و یا اسماعیلخان مهرتاش جامعه باربد را راهاندازی
میکردند. برخی از هنرپیشهها هم شرکت تشکیل میدادند، دورهم جمع میشدند، پول رو
هم میگذاشتند و یک تماشاخانه را اجاره میکردند. تئاتر فصلی روی صحنه میبردند.
تعداد اینجنس تئاترها بسیار زیاد بوده است. در آن زمان تفکیک صورت میگرفت؛ بهعنوانمثال
زمانیکه تئاتر مولوی بهوجود آمد، صرفا تئاتر دانشجویی در آن اجرا میشد و یا در
تئاتر شهر، تئاترهای حرفهای اجرا میشد و اعضای کارگاهنمایش در آن سالن تئاتر
اجرا میکردند. در آن زمان سالنهای ما شخصیت داشتند. مخاطب میدانست برای دیدن
تئاتر دانشجویی باید به تئاتر مولوی برود، در تئاتر شهر میتواند تئاتر حرفهای
ببیند و برای خندیدن میتواند به لالهزار برود. حتی در لالهزار هم تکلیف مخاطب
مشخص بود؛ برای اینکه فقط بخندد میتوانست به تئاتر تهران یا صادقپور برود اما
اگر میخواست تئاتری ببیند که هم اندیشه داشته باشد و هم بخندد، باید به تئاتر
فردوسی، سعید یا جامعه باربد میرفت. در آن زمان تئاتر فردوسی، سن گردان داشته
است! تئاتر سعدی که در دهه سی به آتش کشیده شد و از بین رفت، یکی از مدرنترین و
بیهمتاترین تماشاخانههای ساختهشده در تاریخ تئاتر کشور ما بود. با مدیریت نوشین
که چون در آن زمان در زندان بود، از راه دور انجام میشد، تئاترهای خوبی در این
سالن روی صحنه رفتند!
پس چرا در آن دوران تئاتر خصوصی مثل عصر حاضر
به معضل تئاتر ایران تبدیل نشده بود؟
در آن دوران تئاتر خصوصی اصلا معضل نبود. وقتی درباره دهههای
۱۰، ۲۰، ۳۰ و با اغماض دهه ۴۰ و تئاتر خصوصی صحبت میکنیم، باید اذعان کنیم که
سلامتترین شکل تئاتر خصوصی در آن دوران اتفاق افتاده بود چون آدمهای هنردوست و
سرمایهداری وجود داشتند که در کنار آرتیستها قرار میگرفتند و از بودجه خود،
مکان و سرمایه اولیه گروهها را تقبل میکردند تا آنها نمایشی را روی صحنه ببرند
که بفروش باشد و مخاطبان بپسندند. آرتیستهای آن دوران امثال عبدالحسین نوشین
بودند! نوشین طبیعتا تئاتر مضحکه یا صرفا خندهدار روی صحنه نمیبرده است! اولین
نمایشی که در تئاتر فرهنگ روی صحنه رفته بود، تئاتر «ولپن» بود! این نمایش اروپایی
بدون اینکه آداپته شود، ذائقه مردم را تغییر میداد. چون کار جدید روی صحنه میبرد،
مردم هم استقبال میکردند، روزنامهنگارها هم از کار او استقبال میکردند و نمایش
میفروخت. برخی از این نمایشها بهمدت دو ماه روی صحنه باقی میماندند. البته تا پیشازاین
اتفاق نمایشها اغلب بین یک الی سه شب روی صحنه بودند. تئاتر خصوصی در آن زمان چکشکاری
شده و شخصیت پیداکرده بود. در دهه چهل تئاتر دولتی شد تا بتوانند به تئاتریها خط
بدهند اما باز میشد آن را پذیرفت چون شخصیت خاص خود را داشت. تئاتر خصوصی در
دوران ما تئاتر بورژوازی شده است، آدمهای پولدار بلیتهای گرانقیمت میخرند و در
تماشاخانههایی پرطمطراق تئاتر میبینند. در این تماشاخانهها نمایشهایی میبینیم
که سردرگمکننده هستند؛ مخاطب نمیداند تئاتری که میبیند، حرفهای است، تجربی
است؛ سرگرمکننده است یا دانشجویی؟ از سویی دیگر تئاتر خصوصی سبب شده است میزان
فروش برای تماشاخانهها در اولویت باشد و درنتیجه ژانرهای مختلف تئاتر از بین رفتهاند.
دهها نوع ژانر متنوع در تئاتر است؛ آیا مخاطب میتواند هر زمان اراده کرد تئاتر
وحشت، تئاتر بولوار؛ تئاتر کلاسیک یا اپرا تماشا کند؟! بسیاری از گونههای تئاتر
هم داریم اما در سطح بسیار پایینی به آنها پرداخته میشود.
مینا صفار
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است