کتاب «آشنایی با مبانی شبیهخوانی» بهقلم داوود فتحعلیبیگی
چندی پیش از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شد. این کتاب که مرجعی کامل برای آشنایی
با مبانی شبیهخوانی است و کتابی آموزشی محسوب میشود، با تیراژ ۲۵۰۰نسخه منتشر
شده است. به بهانه انتشار این کتاب با داوود فتحعلیبیگی درباره کتاب و همچنین
اصول شبیهخوانی گفتوگو کردهایم.
درباره تعزیه پژوهشهای زیادی انجام شده است.
البته درباره این حوزه، حق مطلب ادا نشده است و براساس علاقهمندیهای این حوزه
پژوهش انجام میشود. برای اینکه پژوهشی بتواند بهصورت آکادمیک مورد استفاده قرار
گیرد و یا به خواننده این امکان را بدهد که درباره شبیهخوانی اطلاع کسب کند، باید
در چه سطح و عمقی باشد؟
درباره آموزش هنر شبیهخوانی هنوز هیچ مدرسهای نداریم، حتی
یک رشته تئاتر تحت عنوان نمایشهای آیینیوسنتی وجود ندارد؛ تنها دو واحد آشنایی
با تعزیه در دانشکدههای تئاتر درباره این هنر بحث میشود که در برخی از مواقع
برخی دوستان حتی بهصورت اختصاصی درباره این مسائل صحبت نمیکنند. من بیش از بیست
سال است در دانشکدههای تئاتر درکنار باقی واحدهای درسی، درخصوص آشنایی با هنر
شبیهخوانی فعالیت داشتهام. از سال۵۶ تاکنون بهصورت مستمر در حوزه هنر شبیهخوانی
پژوهش داشتهام؛ این پژوهشها هم بهصورت میدانی بودهاند و هم کتابخانهای.
آیا تا
پیش از انتشار کتاب «آشنایی با مبانی شبیهخوانی»، مرجعی وجود داشت که بار آموزشی
لازم را داشته باشد؟
اتفاقا بهدلیل کموکاستیهایی که در این حوزه احساس میکردم،
دریافتم خصوصا برای دانشجویان رشته تئاتر جای یک کتاب همچون «آشنایی با مبانی شبیهخوانی»
خالی است. در زمینه هنر شبیهخوانی آثار قابلتوجهی داریم البته تعداد این کتابها
اندک هستند؛ بهغیر از متون تعزیه، تعداد کتابهایی که در حوزه مباحث نظری نوشته
شدهاند شاید به بیست کتاب هم نرسد! کتابهایی همچون «تعزیه و تعزیهخوانی از آغاز
تا پایان دوره قاجار در تهران» نوشته زندهیاد دکتر عنایتاله شهیدی منتشر شدهاند
که بسیار حائز اهمیت هستند اما این کتابها بسیار حجیم هستند و نمیتوان بهعنوان
کتاب درسی از آنها استفاده کرد. ضمن اینکه برای دانشجویان تئاتر باید از منظر
هنر نمایش به این مقوله نگاه و آن را مطرح کنیم. این کتاب حاصل تجربه سالیان سال
من است که منتشر شده است. طبیعتا کموکاستیهایی در آن دیده میشود چون در برخی از
بخشها و مباحث؛ تخصص کافی را ندارم. من در رشته فلسفه تخصص ندارم و مطالعات
گستردهای هم در این حوزه نداشتهام، درنتیجه مبحث فلسفه در تعزیه یا زیربناهای
اندیشه فلسفی در هنر و نسخ شبیهخوانی نیازمند تخصص ویژهای است که در اختیار من
نیست. همچنین درباره مقوله موسیقی سواد من اندک است و درنتیجه نتوانستم در این
زمینهها کار خاصی انجام دهم. البته دوستان دیگر هم در این حوزه فعالیت میکنند که
برخی از آنها در دست چاپ هستند و برای برخی دیگر قرار است جلساتی را از طریق
انجمن تعزیه ایرانیان داشته باشیم تا تحقیقات به نتایجی برسانیم. در بخشهایی که
به مقوله نمایش مربوط میشود، بیشتر توانستم مباحث را باز کنم.
در سرفصلهای کتاب نکات جالبی دیده میشود که
کمتر با آنها آشنا بودهایم. بهعنوانمثال در ضمیمه این کتاب شما تعزیه «تعزیه
سیاوش» را آوردهاید. این تعزیه مدتهاست که دیگر اجرا نمیشود. تعزیههای غریب را
چگونه میتوان دوباره احیا کرد؟
تعزیه ویژگی نمایشی بسیار زیادی دارد و در سیر تحول خود
پوستاندازی کرده است و بهسمتی که کنت دو گوبینو پیشبینی کرده بود، رفت. گوبینو
پیشبینی کرده بود که «از دل هنر شبیهخوانی یک نمایش ایرانی بیرون میآید» شبیهخوانی
طلیعه پیدایش نمایش موزیکال ایرانی است. ازآنجا که با تماشاخانهای مختص اجرای
این نوع نمایشها نداشتیم، تعزیه توسط بانیان شبیهخوانی که از میان مردم بودند،
برگزار میشد. بانیان شبیهخوانی هم اغلب بهواسطه نذر خود این مراسم را برگزار میکردند،
برای ادای نذر خود وجه میپرداختند. طبیعتا «تعزیه سیاوش» از سوی بانیان نذر نمیشد.
درنتیجه این تعزیهها فراموش شدند. به همین دلیل پای ارگانهای دولتی و فرهنگی وسط
میآید و وظیفه این ارگانهاست که این تعزیهها را زنده نگاه دارند. ما در طول
برگزاری ۱۸دوره جشنواره نمایشهای آیینیوسنتی تلاش کردهایم زمینه برگزاری این
نوع تعزیهها را فراهم کنیم. یکی از کارهایی که در جشنواره نمایشهای آیینیوسنتی
انجام میدهیم، اجرای حداقل یکی از تعزیههای غریب است که در یکی از دورههای
جشنواره، «آزمون سیاوش» اجرا شده بود. ممکن است در گذشته هم اجرا شده باشد اما ما
ردپایی از این اجرای احتمالی پیدا نکردیم. شاید همان زمان که این تعزیه نوشته شده
بود، اجرا شده و دیگر فراموش شده است. همچنین در دورهای از جشنواره تعزیه
«امیرکبیر» را اجرا کردیم که این تعزیه هم یک بار در دهه۲۰ اجرا شد اما در دوره
قاجار ممنوع شده بود و مدتها بود که اجرا نمیشد. تعزیههای بسیار زیادی هستند که
به دوره متاخر تعلق دارند و ازآنجا که بهمرور مقوله شبیهخوانی بهسمت فراموش
شدن رفته بود و یا در دورانی از اجرای این مراسم جلوگیری و ممانعت میشد، تعزیههای
غریب نام گرفتند.
در تاریخ نمایشهای ایرانی بحثی که در بوطیقا
بهعنوان محاکات یا تقلید از آن یاد میشود، نداشتیم. بیشتر اجراها یا مداحیهای
ما تکصدا بودهاند اما در تعزیه بحث جدل و محاکات را بسیار پررنگ میبینیم.
درباره این وجه از تعزیه توضیح دهید.
ما وقتی به پیشینه نمایشی خود رجوع میکنیم، میبینیم کهنترین
پدیده نمایشی ما نقالی است. طبیعتا تفاوت نقالی و قصهگویی در این است که نقالی
ویژگی نمایشی دارد. نقال درباره سومشخص حرف میزند اما عمل اولشخص را انجام میدهد
درنتیجه وارد حوزه نمایش میشود. همان قرار و قاعدههایی که در اجرای هنر نقالی
است، در تعزیه و تختحوضی هم شکل میگیرد. البته در این راه، این شیوههای نمایش
تغییراتی میکنند؛ در نقالی، نقال درباره سوم شخص حرف میزند اما در تعزیه همه
شخصیتهای قصه راوی هستند و هرکس، خود را معرفی میکند، روایت خود را از اتفاق میدهد،
احوالات درونی و بیرونی خود را میگوید، از انگیزهها و مناسبات خود و… حرف میزند.
تمام این مسائل در گفتوگوهای تعزیهخوانها شنیده میشود که جلوهای از حقیقت است
و تنها تغییر شکل داده است. این تغییر حائز اهمیت و سحرانگیز است. جالب اینجاست
که هنر شبیهخوانی در طول حیات خود از نظر دراماتیک چهار ساختار را تجربه کرده
است؛ که یکی از ساختارها؛ جدلی یا شبیهارسطویی است؛ چون بخشی از ویژگیهای تئاتر
ارسطویی هم در آن دیده میشود و هم دیده نمیشود. بهعنوانمثال در تعزیه وحدت
زمان و مکان نداریم اما میتوانیم وحدت موضوع داشته باشیم. همچنین در ساختار جدلی
تعزیه، مقدمه، اوج، فرود، تضاد، کشمکش و… را داریم. در تعزیه همواره جدال میان
خیر و شر دیده میشود.
درباره جدل گفتید کمی درباره سه ساختار دیگر
بگویید.
البته این نامگذاریها را خودم انجام دادهام. ساختار دوم،
نمایشدرنمایش است؛ این وجه تحتتاثیر گونهای از ادبیات ما که برجستهترینش
«هزارویک شب» است، بوده است. البته وقتی این نمایشدرنمایش در تعزیه مورد استفاده
قرار میگیرد، ویژگی جدلی هم در آن دیده میشود. ساختار سوم، گوشهگوشه است؛ یعنی
قصههای فرعی که یک شخصیت اصلی آنها را بههم وصل میکند و ساختار چهارم، مرثیهگونه
است؛ اتفاقی رخ داده است، هیچ جدال و کشمکش و همچنین هیچ شخصیت منفیای دیده نمیشود
و درباره اتفاق صحبت میشود.
معمولا برای تولید هر اثر هنری، خالق نوعی
مخاطبشناسی را در ذهن دارد. از دید شما مخاطبان «آشنایی با مبانی تعزیه» چه
افرادی هستند؟
سعی کردم در «آشنایی با مبانی شبیهخوانی» به زبانی بسیار
ساده و روان، نکات تعزیه را معرفی کنم. اگر کسی بخواهد با مبانی شبیهخوانی آشنا
شود، این کتاب تا حدودی میتواند نیازهای او را برطرف کند. خصوصا برای دانشجویان
رشته تئاتر این کتاب میتواند یکی از کتابهای مرجع باشد چون یک فصل تحت عنوان
«تعزیه و تئاتر روایی» در پایان این کتاب آوردهام که بسیار کاربردی است. در مقوله
تئاتر روایی در دانشگاههای ما نه بحث میشود و نه روی این موضوع کار میشود.
اگرچه تئاتر نوعی روایت است اما در تئاتر روایی، چه در بحش اجراو چه در زمینه
نگارش ویژگیهایی میبینیم که در گونههای دیگر نمایش این ویژگیها دیده نمیشوند.
از همینرو کتاب میتواند برای افرادی که علاقهمند هستند مباحث تعزیه را بیاموزند
راهگشا است. امیدوارم از این پس بیشتر به این هنر ریشهای پرداخته شود چون هنری
است که میتوان براساس آن نمایشهایی کار کرد که هم ساختار تعزیه را حفظ کنند و هم
برای مردم امروز حرفی برای گفتن داشته باشند.
زوم:
تعزیهخوانها با استفاده از قصص، تعزیه مینوشتند
تعزیه در طول عمر بیش از سیصدساله خود، بسیار دستخوش تحول
شده است. این تحول هم در قلمرو مضامین بوده است و هم قلمرو ادبیات و… یکی از
تحولاتی که در زمینه مضامین و قصص در تعزیه بهوجود آمده، این است که از تعزیههای
عاشورایی به تعزیههایی میرسیم که به وقایع قبل و بعد از کربلا میپردازد. این
تحول تا جایی گسترش پیدا کرده است که حتی به وقایع همزمان تعزیهخوانهای دوره
قاجار هم پرداخته میشود که بهعنوانمثال میتوان از قتل ناصرالدینشاه، قتل امیرکبیر،
قتل قائممقامفراهانی و… نام برد اما تحول در اینچجا متوقف نشد و رفتهرفته
قصص عرفانی و تاریخی و حماسی همچون تعزیه «آزمون سیاوش» که با الهام از شاهنامه
فردوسی نوشته شده است، وارد قلمرو شبیهخوانی میشود. البته هرگاه شبیهخوانها
خواستهاند از قصهای الهام بگیرند، از نو آن را نوشتهاند. هر دو تعزیهای که به
سیاوش مربوط میشود؛ یعنی «آزمون سیاوش»
که همان داستان از آتش گذشتن او است و همچنین تعزیهای که درباره شهادت او
نوشته شده است، دوباره سروده و نمایشی شدهاند.
اولدوز بیدلی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است