فریبا کوثری را همه ما بهعنوان بازیگری باسابقه
میشناسیم. او سالهاست در زمینه بازیگری تجربه حضور در تلویزیون و سینما را داشته
است، اینبار اما با یک برنامه شصت قسمتی بهعنوان مجری پیش روی مخاطبان تلویزیون
قرار گرفته است: برنامه «زنان قصه ما» از شبکه پنج سیما. کوثری در گفتوگوی خود
با «صبا» از حال وهوای اجرا در این برنامه گفته است که در ادامه میخوانید.
حضور در برنامه «هزار داستان» بهعنوان مجری
باعث شد تا اجرای برنامه «زنان قصه ما» به شما پیشنهاد شود؟
نه اصلا؛ قرار بود این برنامه را در فروردین امسال شروع
کنیم، زیرا سال گذشته صحبتها و هماهنگیهای لازم را کرده بودیم، اما بنا به
دلایلی این اتفاق عملی نشد و زمان انجام کار کمی عقب افتاد؛ بهطور کل حضورم
در این برنامه هیچ ارتباطی به برنامه «هزار داستان» ندارد.
شاید زمان پخش این دو برنامه چنین ذهنیتی را به
وجود آورد که شما بعد از «هزارداستان» مجری برنامه «زنان قصه ما» شدید.
البته حضور در برنامه «هزار داستان» لطف خانم نوابینژاد
بود، او خیلی به من محبت داشت و راهنماییهای زیادی کرد؛ اما قبل از رفتن سر
برنامه آنها ما در حال تدارک آغاز «زنان قصه ما» بودیم.
محوریت برنامه و پرداختن به موضوعات زنان دلیل
اصلی اجرای شما در این برنامه بود؟
نه الزاما؛ به دلیل این که بحث زنان در این برنامه مطرح
بود و ما در تلویزیون کمتر برنامهای داریم که فقط مختص به خانمها باشد؛ به علاوه
برنامههایی که در زمینه مسائل اجتماعی ساخته میشوند خیلی کم تعدادند، به غیر از
برنامه «ماه عسل» که به نظر من یکی از بهترین برنامههایی است که در چند سال اخیر
با اجرای بسیار خوب آقای احسان علیخانی در تلویزیون شاهد هستیم؛ که البته موضوعات
و قصههای این برنامه کاملا بحثی جداست، برنامه «هزار داستان» هم داستانی مجزا
دارد، به هر جهت ما در آن برنامه با آقایان هم سروکار داریم اما «زنان قصه ما» فقط
مختص خانمهاست، خانمهایی که به هر دلیلی نانآور خانواده و بهنوعی کارآفرین هستند
و از همه مهمتر با تمام سختیها و مشقاتی که دارند با آنها جنگیدهاند و توانستهاند
روی پای خود بایستند تا هم نهاد خانواده را حفظ کنند و پشت همسران خود باشند یا
اگر همسرشان فوت کرده و به هر علتی متاسفانه از هم جدا شدهاند خودشان که همت کردهاند
و زندگی خود را مانند یک مرد اداره کرده و چرخاندهاند.
شما بهعنوان یک هنرمند و بازیگر چقدر دغدغه
مسائل زنان و فعالیت در این زمینهها را دارید؟
من دغدغه آسیبهای
اجتماعی خصوصا در ارتباط با زنان را دارم؛ فکر میکنم زنان ما در برخورد با این
قضایا خیلی شکنندهتر هستند؛ اگر خدای ناکرده مردی زندگی را ترک کند و به هر علتی
فوت کند و یا متاسفانه درگیر مسائل اعتیاد شود، زنها میتوانند هم مادر باشند و
هم پدر، درواقع میتوانند خانواده را حفظ کنند اما برای مردان این کار خیلی سخت
است، در مقابل وقتی خانمی درگیر مشکلات زندگی اعم از اعتیاد و… باشد چیزی که از
هم میپاشد بنیان خانواده است، در این صورت چه کسی نقش نگهداری از زندگی و
فرزندان را بر عهده میگیرد؛ من خیلی به این قضیه اعتقاد دارم که این مادر و زن
است که میتواند خانواده را حفظ کند و آن را پا بر جا نگه دارد. متاسفانه نمود یکی
از این آسیبها حوادث اخیری است که برای چند کودک رخ داد.
گفته شد که در این مورد پیش آمده شما صحبتی
نکردید.
بله که من در جواب این دوستان گفتم وقتی سر چهارراهها میروم
و هزاران کودک مانند بنیتا میبینم، چه باید بگویم؛ آنها بنیتاهای زندهای هستند
که هر شب میمیرند وصبح دومرتبه زنده میشوند.
چقدر در برنامه برای برجستهسازی موضوعات و
معضلات موجود، آزادی عمل دارید؟
ببینید به هر جهت وقتی ما برای تلویزیون که یک رسانه ملی
است برنامه میسازیم، اولین مورد مهم باید برایمان حفظ بنیان خانواده باشد؛ یعنی لازم
است به این نکته تاکید داشته باشیم که طلاق و جداشدن کار خوبی نیست، رها کردن بچهها
اتفاق خوبی نیست و… اما در یک چهارچوب معین؛ اما بهعنوان مثال وقتی خیلی از
خانمهایی که از همسران خود جدا شده و یا شوهرانشان فوت کردهاند به برنامه میآیند،
من حق ندارم همسران آنها را قضاوت کنم، چرا که آن فرد حضور ندارد تا من حرفهای او
را نیز بشنوم؛ ما قصد داریم بگوییم اگر بهعنوان مثال از هم جدا میشوید، درست است
که این زن زندگی خود را سرپا نگه میدارد اما سختیها و مشقاتی دارد؛ بنابراین سعی
کنیم خانواده را حفظ کنیم؛ بنیانی که متاسفانه ما در سالهای اخیر در حال از دست
دادن آن هستیم. امروز کمتر نسلی مثل مادران و مادربزرگان ما وجود دارند که با تمام
شرایط زندگی بسازند؛ بله زندگی سخت است، برای همه ما سخت است؛ هرکس در رده و شرایط
خود، زندگی سختی دارد اما ما باید در رسانه ملی بگوییم طلاق کار خوبی نیست؛ خیلی
از خانمها که در برنامه حاضر میشوند شرایط بسیار سختی داشتند اما پای خانواده ایستادند
وزندگی خود را حفظ کردند و به هیچ عنوان اجازه فروپاشی آن را ندادند. به هر جهت ما
در برنامه خط قرمزهایی داریم، شکی در آن نیست اما قرار نیست همه چیز را پیام کنیم
چراکه در این صورت شکل برنامه به هم میریزد. در عین حال که ممکن است به آسیبهای
اجتماعی زنان اشاره کنیم باید اشاره و تاکیدی هم به حفظ خانواده داشته باشیم و اینقدر
سریع آخرین راه را در ابتدای مسیر انتخاب نکنیم؛ به هر تقدیر زندگی سختیهای خودش
را دارد و مانند یک مریضی باید با آن بجنگیم؛ متاسفانه امروز بسیاری از خانمها با
اولین مسئله از همسران خود جدا میشوند و این اتفاق به هیچ وجه خوشایند نیست،
حداقل تناسبی با فرهنگ ما و خانمهای ایرانی ندارد. صبوری خود را در برخورد با
مسائل و مشکلات زندگی بیشتر کنیم. خیلی اوقات مردان ما هم برای زندگی تلاش میکنند
اما زنها نیز باید همپا باشند و با حفظ همدلی زندگی خود را حفظ کنند، لااقل به
خاطر فرزندان تا شاهد بچههای طلاق نباشیم.
برای اجرای «قصه زنان ما» با دوستان خود،
مجریان یا هنرمندان مشاورهای داشتید؟
نه؛ هیچ مشاورهای با کسی نداشتم. جالب است به شما بگویم که
گاهی به دوستان همکار میگفتم یک متن برای سلام ابتدای برنامه در اختیار من
بگذارید(با خنده).
یعنی کل اجرا بداهه و بر عهده خودتان بود؟
بله؛ کل کار بداهه بود، من چند روز پیش با تهیهکننده کار
صحبت میکردم و به اوگفتم که شما نبودید و او در جواب گفت آنقدر خیالم راحت بود
که احتیاجی به حضورم نبود. من از کسی کمک و مشورت نگرفتم؛ سعی کردم این کار را
خیلی ساده و دلی انجام دهم. بعضی وقتها خیلی معمولی سلام و برنامه را شروع کردم،
بسیاری اوقات سوالاتی که پرسیدم برای این بود که متوجه شوم صحبتهای خانمی که
مقابلم نشسته را درست متوجه شده باشم.
با زنانی که در برنامه روبهروی شما مینشستند
آشنایی داشتید؟ اطلاعات لازم در مورد آنها را چگونه به دست میآوردید؟
من تصوری درباره خانمها نداشتم فقط در این حد که میدانستم
از کدام شهر آمدهاند، خیلی خلاصه وار در حد سه دقیقه درمورد زندگی آنها میپرسیدم؛
سعی میکردم از بین حرفهای خودشان بحث را هدایت کنم، اگر قبل از برنامه با آنها صحبت
میکردم و ذهنیت قبلی درخصوص آنها داشتم ممکن بود روی آن تمرکز کنم و بدانم چه
بگویم و چه چیز را نگویم. من قصد داشتم بگذارم خودشان صحبت کنند. پیش از برنامه به
آنها میگفتم اگر درباره قضیهای مایل نیستید میتوانید صحبت نکنید یا اگر من
موردی را مطرح کردم که علاقهای به صحبت درباره آن نداشتید بلافاصله به من بگویید،
اگر موضوعی را گفتید و بعد نخواستید که پخش شود هم با من درمیان بگذارید، در مجموع
ما این اطمینان را به آنها میدادیم که با خیالی آسوده صحبت کنند که خوشبختانه آنها
هم مشکلی با مطرح کردن حرفهای خود در برنامه نداشتند.
مورد جالب و مشترکی بین آنها وجود داشت که
برای شما جالب باشد؟
اکثر آنها هیچ وقت جلوی دوربین قرار نگرفته بودند وهیچ
ذهنیتی از آن نداشتند، استرس میگرفتند و میپرسیدند که حالا ما باید چه بکنیم، چه
بگوییم؛ با تمام شدن هر قسمت اولین سوالی که میپرسیدم این بود که آیا راحت بودید؟
که در جواب میگفتند با وجود شما ما خیلی آرامش داشتیم. به آنها میگفتم به هیچ
چیز توجه نکنید، نگاهتان به سمت من باشد و فقط با من صحبت کنید، من هم فقط به شما
نگاه میکنم و سعی میکردم که حواس آنها را پرت نکنم. خیلی از آنها میگفتند ما
با آرامش شما آرام میشدیم و میتوانستیم حرف بزنیم. من به آنها میگفتم امروز
شما قهرمان قصه خودتان هستید و من مایلم قصه خودتان را تعریف کنید.
گفتوگو با آنها سخت نبود؟
تعدادی از مهمانان
مددکاران اجتماعی بودند که شغل بسیار سختی دارند اما بسیار خوب صحبت کردند و من به
همه آنها خسته نباشید میگویم. بهطور کل همگی خوب بودند کما اینکه بعضی پاسخهای
بسیار کوتاه و تلگرافی میدادند که من گاهی بین برنامه، ضبط را متوقف میکردم و میگفتم
که من با شما مصاحبه نمیکنم که جوابهای کوتاه میدهید و باید کمی مفصلتر صحبت
کنید. اما از طرفی حق هم داشتند چرا که تجربه این کار را نداشتند. اگر گاهی بحث به
تکرار میافتد همین جا از مخاطبان عذرخواهی میکنم. در مجموع این برنامه برای من
جالب بود؛ صادقانه میگویم یکی از دغدغههای من زنان آسیب دیده سرزمینم هستند، دلم
میخواهد توان داشته باشم تا همه قصههای آنان را بشنوم تا اگر میتوانیم کاری
برای آنها بکنیم. من به همه این زنان افتخار میکنم. تکتک خانمهایی که به
برنامه ما آمدند سختیها و مشقتهای فراوانی کشیدند اما باید به آنها افتخار کرد
که با تمام این سختیها پای فرزندان و زندگیشان ایستادهاند و حتی دوش به دوش
همسرانشان کار کردهاند.
سوالی از مهمانان پرسیدید که جواب مشترکی داشته
باشد؟
من از همه آنها،
یعنی از ۶۰ خانمی که مهمان برنامه بودند پرسیدم چه آرزویی دارید که به جرات میگویم
هر ۶۰ نفر هیچ آرزویی برای خودشان نداشتند و همه آنها آرزوهایشان برای فرزندانشان
بود. من مدام میگفتم آرزو برای خودتان، اما باز هم میگفتند فرزندانمان و این
برای من بهعنوان یک مادر، همسر و یک زن ایرانی باعث افتخار بود که اینقدر به
فرزندان خود اهمیت میدهند.
اگر برای برنامه دیگری پیشنهاد اجرا داشته
باشید میپذیرید؟
نه؛ کار اجرا خیلی دغدغه من نیست.
چرا؟ شما که تجربه این کار را داشتید و از پس
آن برآمدید.
ترجیح من برنامهای با موضوع زنان است، چرا که به این موضوع
اشراف دارم. من نمیتوانم اجرای برنامهای مانند «هزارداستان» و موضوعی مثل
آلزایمر که در آن مطرح شد را بر عهده بگیرم. ما مجریان توانمند بسیاری داریم که من
از همه آنها عذرخواهی میکنم؛ هیچگاه دلم نمیخواست مجریان فکر کنند که من رقیبی
برای آنها هستم؛ اما ترجیح میدهم اگر قرار باشد از این قبیل برنامهها داشته
باشم در ارتباط با موضوع زنانمان باشد؛ حتی الزاما نه زنان آسیبدیده چون ما زنان
موفق بسیاری داریم مثل خانمهای کارآفرین یا فعال در عرصههای مختلف. اما در مجموع
اگر موضوع درباره زنان باشد برای من جذابتر است.
اخیرا شاهد حضور بازیگران در عرصه اجرای
تلویزیونی هستیم، اتفاقی که بعضی از مجریان یا مخاطبان با آن موافق نیستند، شما در
این مورد چه نظری دارید؟
بسیاری از مجریان هم وارد عرصه بازیگری شدهاند، ما هماکنون
چه تعداد مجری داریم که بازیگر شدهاند؟ آقای فرزاد حسنی کار بازی نکردند؟ آقای
رضا رشیدپور تجربه بازی نداشتند؟ آقای احسان کرمی کار تئاتر نمیکنند؟ من میگویم
هیچ کس جای کسی را تنگ نمیکند، هر کس در هر حوزهای میتواند بدرخشد؛ اگر بهعنوان
مثالآقای احسان کرمی که مجری بسیار خوبی هم هست کار بازیگری هم میکند چه ایرادی
دارد، وقتی در این کار میدرخشد من لذت میبرم، یا وقتی در کنار کار خود خوانندگی
میکند چه اشکالی دارد؛ آقای رشیدپورمجری توانمند و خوبی است و زمانی که میتواند
کار بازی هم بکند طبیعتا مشکلی ندارد؛ ما نباید با حالت دافعه به این قضیه نگاه
کنیم، بلکه باید یکدیگر را پوشش دهیم؛ بگذارید به یکدیگر انرژی مثبت دهیم؛ من همینجا
اعلام میکنم که اگر بنای اجرا داشته باشم قطع به یقین برنامه زنده اجرا نخواهم
کرد؛ راجع به موضوعات خاصی کار میکنم. من هیچگاه نمیتوانم مثل رضا رشیدپور
برنامه صبحگاهی اجرا کنم، درواقع توان آن را ندارم و خودم را با او مقایسه نمیکنم،
او پرانرژی، پرتوان، تحصیلکرده و خیلی از من جلوتر است، اگر قرار باشد در این کار
باشم چرا بهعنوان مثال از آقای رشیدپور یاد نگیرم؟ ممکن است که مجریان این حس را
داشته باشند اما قطعا بازیگران چنین حسی ندارند(مخالفت با فعالیت در عرصههای
دیگر). یعنی من که ندارم و خیلی هم به آنها تبریک میگویم. اگر کار بازی میکنند
و میدرخشند برای آنها آرزوی موفقیت میکنم.
از همکاری با شهرام شاهحسینی چه خبر؟
امیدوارم همکاری خوبی با او داشته باشم. از ابتدا هم صحبت
این بود که از آبان کار خود را آغاز کنیم.
بازخوردهایی که از افراد آشنا و غریبه برای
اجرای «زنان قصه ما» گرفتید چطور بود؟
به هرحال آنهایی که جزو آشنایان هستند لطف دارند، اما
بازخوردها بسیار خوب بودند و من خیلی خوشحالم که خانمها خیلی علاقهمند هستند تا
در برنامه حضور داشته باشند و قصه خود را تعریف کنند. قطعا همان قدر که مردم ما را
دوست دارند محق هستند که دوستمان نداشته
باشند و من این حق را به آنها میدهم؛ درنهایت تا اینجا که بد نبوده است و اگر
بدی وجود دارد من عذرخواهی میکنم.
گفتههای پایانی خود را بفرمایید.
ممنونم از اینکه این کار دیده شد، دلم میخواهد مردم،
«زنان قصه ما» را ببینند؛ من در برنامه گفتهام که اینجا آینده است، آیندهای که
گذشته آن را زنان ما با سخت کوشی و بردباری ساختهاند. من با بسیاری از این زنان و
قصههای آنان در برنامه گریستم، و با خیلی از آنها خندیدم. باور نمیکنید قصه یکی
دو بانویی که مهمانهای آخر ما بودند خیلی مرا متاثر کرد، بهطوری که تمام طول راه
بازگشت به منزل را گریه میکردم. دلم میخواست بدانم چه کاری برای آنها میتوانم
انجام دهم اما قدرتی ندارم و احساس کردم همینقدر که حرفهای آنها را شنیدم
برایشان آرامشبخش بود. برای تمام زنان در هر عرصهای که هستند آرزوی موفقیت میکنم.
خصوصا از خانمهایی که در رأس هیات دولت و یا مجلس هستند میخواهم نگاه ویژه و
مضاعفی به زنان سرزمینم و زنان قصه ما داشته باشند.
لیلاسلمانی
There are no comments yet