ایام برگزاری نمایشگاه مطبوعات و البته روز خبرنگار که میرسد،
مسائل مبتلابه صنف روزنامهنگار و رسانهایجماعت در رسانهها و فضای مجازی مطرح میشوند.
تو گویی که در همه طول سال مثل صدای دریا یا صدای یخچال که مدام وقتی میشنویمشان دیگر
از فرط شنیدن نمیشنویم، حتما باید گردهمایی و سروصدایی باشد تا به نفس مطبوعات و خبرنگاران
هم توجهی بشود. در همین بستر است که آسیبشناسی مطبوعات امروز معنا پیدا میکند و گعدههای
بزرگی همچون نمایشگاه مطبوعات میتوانند فرصتی باشند برای بررسی و آسیبشناسی وضعیت
مطبوعات و رسانهها در جهان امروز. پرسشهایی که این روزها در اینباره مطرح میشوند
شاید کلی باشند اما این کلی بودن، صادق بودنشان را نفی نمیکند که هیچ، بلکه اسباب
مداقه بیشتر را هم فراپیش مینهد. پرسشهایی از این قبیل که با فراگیر شدن شبکههای
اجتماعی آیا هنوز التزامی برای رسانههای مکتوب و حتی خبرگزاریها وجود دارد یا نه؟
وقتی یک کانال تلگرام، توانسته است از پس چندین و چند خبرگزاری اسمورسمدار بربیاید
و گوی سبقت در پوشش اخبار را از آنان برباید، دیگر چه مجالی میتواند برای رسانههای
مکتوب و روزنامهها باقی بماند. اساسا نقش رسانههای امروز در گسترش هنر و بهخصوص
شریفترین آنها یعنی تئاتر در میان آحاد مردم چیست و آیا رسانههای خبری و تحلیلی
هنوز توانستهاند نقش پررنگشان را در این زمینه پررنگ نگاه دارند. در ادامه این گزارش
در گفتوگو با اهالی تئاتر و پژوهش، قصد داریم تلاش کنیم تا به این پرسشها پاسخ دهیم
و بهانه برگزاری نمایشگاه مطبوعات را مجالی کنیم برای آسیبشناسی سهم مطبوعات در رونق
هنر و بهخصوص تئاتر در ایران.
پیمان شیخی؛ خبرنگار، پژوهشگر، فیلمساز و مجری و برنامهساز
رادیو و تلویزیون در پاسخ به این سوال که باتوجه به همهگیر شدن فضای مجازی، رسانههای
مکتوب باید چگونه به حیات خود ادامه دهند، گفت: متاسفانه این پرسش عمومی نشاندهنده
این است که ما اقشار مختلف جامعهمان را در نظر نمیگیریم و صرفا قشر جوان جامعه
را میبینیم. این مسئله در تمام وجوه زندگی ما دیده میشود. چرا ما امید روحانی را
در نظر نمیگیریم که در برنامه تلویزیونی «کتاب باز» گفت که همچنان با خودکار و
کاغذ مینویسد. او حتی تلفنهمراه ندارد! یا خود من دوست دارم روزنامه را ورق بزنم
و مطالعه کنم و یا مجلهها را آرشیو کنم و از آنها آرشیو کتابخانهای داشته باشم
و به آنها رجوع کنم. دنیای امروزی حتی مرا که نسل دوم هستم را آزار میدهد.
وی در ادامه افزود: گسترش فضای مجازی و دور شدن از کاغذ، مسئله
مبتلابه شهرهای بزرگ است. بهخصوص در شهرستانها و شهرهای دیگر هم مردم ترجیح میدهند
روزنامه کاغذی بخوانند. نقد و اعتراض من به جامعه خودمان این است که چرا ایران را
در شهرهای بزرگ خلاصه کردهایم؟! حتی در شهرهای بزرگ هم بسیاری از همنسلانم را میشناسم
که دوست دارند روزنامه و مجله بخوانند. از سویی دیگر بسیار درگیر سرعت زمان شدهایم.
این مسئله حتی در موسیقی و فیلم ما هم بازتاب پیدا کرده است، در گذشته موسیقیها
پنجدقیقه زمان داشتند اما الان به دو دقیقه تقلیل پیدا کرده است. همچنین زمان فیلمها
هم کمتر و بهاصطلاح ما، اصحاب رسانه، موجز شده است. داستان کوتاه بیشتر طرفدار
پیدا کرده است. سایت و فضاهای مجازی مکانی مناسب برای اخبار کوتاه و لحظهای هستند
و اخبار بهسرعت در فضای مجازی منتشر میشود پس رسانههای مکتوب باید به انتشار مقاله،
مصاحبههای تخصصی و طولانی و نقد بپردازند.
گردآورنده «خاطرهبازی با پیشکسوتان تئاتر» درباره جایگاه
نقد در رسانهها گفت: متاسفانه هنرمندان ما نگاه دوستانهای به منتقدان ندارند.
البته این مسئله دو وجه دارد؛ باید دید آیا تمام منتقدان ما، منتقدان حرفهای
هستند یا برخی از آدمهایی که نقد میکنند، علاقهمند به انجام کارهای فرهنگی هستند؟
بهعنوانمثال علیرضا کوشکجلالی اگر نمایشی را ببیند و بر روی آن نقد بنویسد، آن
را روی چشمهایم میگذارم چون این آدم تحصیلکرده تئاتر است و سالها تئاتر کار
کرده است. وقتی نقد مینویسد، بحث سلیقه فردی را به میان نمیآورد، بهعنوانمثال
وقتی از میزانسن، بازیگری و… ایراد میگیرد، کاملا آکادمیک رفتار میکند چون
کارگردان است و پانصد نمایش را روی صحنه برده است. این حق را دارد که ایرادهای
درستی که میبیند را گوشزد کند. از سویی دیگر رسانهایهایی داریم که بهقدری
تئاتر دیدهاند، کتاب تئاتر؛ اعم از نمایشنامه و کتابهای آکادمیک تئاتری خواندهاند
که میتوانند بدون اینکه دانشگاه بروند، سواد خود را افزایش دادهاند و وقتی نقد آنها
را میخوانیم، میفهمیم انسانی باسواد است اما در کنار این دو گونه، افرادی را میشناسیم
که وقتی نقد او را میخوانی، درمییابی سلیقه شخصی خود را وارد کرده است. درمجموع
اتفاق ایدهآلی در دنیای نقد ما نمیافتد. در دهه۲۰ اولین شب اجرای نمایشهایی
همچون آثار عبدالحسین نوشین را به اصحاب رسانه و مهمانهای ویژه اختصاص میدادند. منتقدی
که اجرای نخست نمایش را میدید و نقد کار را مینوشت، تعیین میکرد چقدر فروش
داشته باشد و موفق باشد چون منتقد، منتقد درستی بود و مردم و اهالی تئاتر نقد را
میخواندند و استقبال میکردند. همین استقبال سبب میشد افرادی که نقد را نخواندهاند،
با مشاهده شلوغ بودن پیادهروهای جلوی تماشاخانهها، نسبت به دیدن نمایشها اقدام
کنند! درنتیجه تماشاگران گذری هم برای دیدن تئاترها میآمدند اما این روزها شرایط
نقد ما اینگونه نیست. میبینیم میان منتقدان و هنرمندان دعوا و دلخوری پیش میآید.
این پژوهشگر عرصه تئاتر درباره اهمیت تئاتر از دیدگاه رسانهها،
گفت: اوایل سال۱۳۷۹ بهصورت حرفهای وارد کار خبرنگاری شدم، هر روزنامهای به
تئاتر نمیپرداخت. صفحه تئاتر که اصلا در روزنامهها وجود نداشت و برخی از روزنامهها
در حد یک ستون به تئاتر میپرداختند! در آن دوران بیشتر مجلهها آنهم بهدلیل
ارادت خبرنگارانشان به تئاتر و هنرمندان، به این هنر میپرداختند. بهعنوانمثال سال۱۳۸۰
امیر دژاکام با مجلهای بهنام «فرجام» مصاحبه کرده بود. «فرجام» اصلا مجلهای
تخصصی نبود و وقتی این مجله که قطعی بزرگ داشت را ورق میزدید، همهنوع مطلب در آن
پیدا میکردید! بهواسطه اینکه چند خبرنگار روزنامه زیاد تئاتر میدیدند و عاشق
تئاتر بودند، خبر نمایش «ضیافت شیطان» با کارگردانی امیر دژاکام در مجله چاپ شد و
من هم مصاحبهای که با او گرفته بودم را به این مجله دادم. الان مجلهها، روزنامه،
سایتها و خبرگزاریها به تئاتر بسیار خوب میپردازند برخی از این رسانهها لینک
خاصی برای تئاتر در سایت خود ساختهاند یا صفحه تئاتر دارند. در آن زمان هر
خبرگزاریای به تئاتر نمیپرداخت؛ ایسنا در بخش فرهنگی خود به تئاتر میپرداخت،
باشگاه خبرنگاران جوان، سایتی را به تئاتر اختصاص داده بود و ایرنا هم که حدود
هفتاد الی هشتاد سال سبقه دارد، به تئاتر میپرداخت. بهلحاظ کمیت بسیار به تئاتر
پرداخته میشود اما بهلحاظ کیفیت نمیتوانم اظهارنظر کنم چون ممکن است اظهارنظر
درستی نباشد و بهتر است افزادی که تحصیلکرده تئاتر هستند و سالهاست در این حوزه
فعالیت میکنند؛ همچون قطبالدین صادقی، مسعود دلخواه، محمدرضا خاکی، بهروز غریبپور،
امیر دژاکام، نادر برهانیمرند، مهرداد رایانیمخصوص و… در این زمینه به آسیبشناسی
بپردازند.
سهند آدمعارف-مینا
صفار
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است