پس از سلسله مباحثی که پیشتر در همین صفحه درباره موسیقی
راک داشتیم و به حلقه مفقوده موسیقی راک ایرانی رسیدیم و همچنین از آثار ابراهیم
منصفی بهعنوان نمونههایی یاد کردیم که جوهرههایی از کنش اعتراضی و عاشقانه
موسیقی راک را همزمان با یکدیگر همرسانی میکردند؛ خاطرنشان شد که حلقه مفقوده
موسیقی راک در ایران در این معنا بیشیلهپیلگی و روانی مضامین مورد استفاده در
متن ترانهها و همچنین استفاده از ملودیها و تنظیمهای ساده برای یک یا دو ساز
بود. در این حال باید بررسی کرد که ظرفیتهای خالص موسیقی راک بدون در نظر گرفتن
حاشیههای فرهنگی آن تا چه میزان بر همهگیر شدن آن تاثیرگذار بوده است؟
آیا بیتلها بزرگترین آهنگسازان پس از بتهوون بودند؟!
همانگونه که ذکر شد فقط نشانههای فرهنگی و حواشی
رفتارشناسانه نبودند که باعث فراگیر شدن موسیقی راک در میان جوانان دهههای ۶۰ و
۷۰ میلادی اروپا و امریکا شدند. دستکم مادهخامی که منتقدان و صاحبنظران بهعنوان
نهاد و فطرتی از آن یاد میکنند که در نظر هواداران و شنوندگان جوان ارج و ارزش
بیشتری پیدا میکند، هیچ چیز جز موسیقی نبوده است. البته در این معنا سخنهای
گزافه و اظهارنظرهای اغراقآمیزی هم وجود دارند که چندان نباید روی آنها بهعنوان
حقایق زیباییشناختی و یا احکامی که مبنای نقد و نظریه هنری دارند، حساب باز کرد؛
همچون آن قول معروف ریچارد باکل؛ منتقد موسیقی ساندیتایمز که در سال ۱۹۶۳ بیتلها
را با عبارت «بزرگترین آهنگسازان پس از بتهوون» (ریچارد باکل. ساندیتایمز.
دسامبر ۱۹۶۳٫ موسیقی پاپ و فرهنگ عوام. نقل قول از یان چمبرز: ریتمهای شهری.ناشر
مکمیلان. همپشایر، ۱۹۸۵ صفحه ۶۳) توصیف کرد. اما اینگونه هم نبود که اقبال عام
بیتلها و بهطور کلی موزیسینهای راک، یکسره جدای از معیارهای موسیقایی باشد.
راک والا نیست اما موسیقی است
مایکل لیدون در کتاب «راک فولکلور؛ خدایان معبد پانتیون» در
سال ۱۹۷۱ در این باره میگوید:«درباره راکاندرول میلیونها نظریه وجود دارد،
هرچه هست و هرچه میخواهد باشد اما در یک چیز تردید نیست و آن اینکه راک، موسیقی
است و جز این نیست.» در عین حال اگر بخواهیم باز هم به نظریات پیتر ویک در این
مورد برگردیم، بنا به نظر او باید این نکته را هم خاطرنشان کنیم که ممکن است به
این نتیجه پیشپا افتاده و تکراری برسیم که اگر راک قرار باشد از طریق ابعاد
فرهنگی شناخته شود، قطعا باید بهعنوان موسیقی مورد پذیرش قرار گیرد و برایش شکل
هنری قانونی در نظر گرفته شود.
ترکیب نیروانا و داوود مقامی
در حالیکه از همان ابتدای پیدایش موسیقی راک اطلاق واژه
هنر به آن بهنوعی توهین به مقدسات موزیسینها محسوب میشد و نوازندگان کلاسیک و
جز، از موسیقی راک با لحن تحقیر آمیز برای یکدیگر استفاده میکردند، اما این گونه
موسیقایی و مشتقاتش از همان ابتدای ورود به ایران بهعنوان یک گونه نخبهپسند و
پیشرو مطرح شد و مد نظر قرار گرفت و نه گونهای موسیقایی که از دل تودهها بیرون
آمده است، چراکه هیچگاه موسیقی راک در ایران بهجای موسیقی پاپ بر تخت پادشاهی
ننشست و آن جایگاه مردمی که راک در امریکا و اروپا بهدست آورده بود، هرگز در
ایران بهدست نیامد. شاید این یکی از مواردی باشد که طنز عمیقی که در عرصه موسیقی
ایران وجود دارد را بیشتر بنمایاند. نکتهای که برخی موزیسینهای متاخر ایرانی به
آن توجه نشان دادهاند، رخ نشان دادن به برخی عناصر و برخی قطعات موسیقی کوچه و
بازاری و تلفیق کردن این قطعات با موسیقی راک بوده است. مثلا تجربه نشان داده است
قطعهای از داوود مقامی را میتوان با اثری از گروه موسیقی «نیروانا» ترکیب کرد،
بهگونهای که بهمیزان تاثیر قطعه نیروانا در مبدا، نظیر همان تاثیر را هم بتواند
در مقصد بر جای بگذارد.
تلفیق خراسان و دالاس
در گذشته به جوهره بیشیله پیلگی موجود در آثار ابراهیم
منصفی و قرابت آن با آثار تاثیرگذار اولیه راک سخن گفتیم، اما از لزوم نزدیک کردن
معیارهای موسیقی تودهای با معیارهای و جوهرههای موجود در موسیقی راک سخنی به
میان نیامد. از دهه۸۰ شمسی بهبعد برخی موزیسینها به پتانسیل موجود در موسیقی
نواحی ایران پی بردند و از در تلفیق این موسیقیها یعنی مقامهای نواحی ایران با
گونههایی همچون بلوز، راک و کانتری یا موسیقی گوشه و کنار برآمدند. گذشته از قوتوضعفهای
این شکل از تلفیق و موفقیتهایی که بهدست آمد و فرصتهایی که از دست رفت، این
حرکت خودجوش نیازی بود که از سوی آهنگسازان جوان ایرانی تشخیص داده شده بود، برای
ایجاد اشکالی از موسیقی که بتواند کسالت موجود در موسیقی پاپ ایرانی را بشکند و
نوعی از موسیقی عامهپسند را ایجاد کند که ارزشهای موسیقایی و فرهنگی خاص خودشان
را هم داشته باشند. آثار عبدی بهروانفر یکی از بهترین نمونههای ترکیب موسیقی
نواحی ایران با موسیقی بلوز و کانتری است که در اغلب قطعاتش سعی کرده است از مقامهای
موسیقی خراسانی که پیشتر معمولا بخشیها با دوتار آنها را اجرا میکردند و همچنان
هم در جوانب خراسان این موسیقی رواج دارد، استفاده کند و با استفاده از گیتار
آکوستیک و سازدهنی و به واسطه موسیقی هموفونیک، قطعاتی ترکیبی را بسازد که رویدادی
میانفرهنگی محسوب شوند. البته عبدی هیچگاه از زیر زمین به روی زمین نیامد تا
تاثیر و بازخوردهای کار خودش را در میان مردم ببیند، اما دستکم تاثیر فعالیتهای
او بر نسل خودش بر هیچکس پوشیده نیست.
البته باید به این نکته توجه داشت که گونه بلوز کاملا بهعنوان
ریشه موسیقی راک شناخته میشود و ردیفهای معمول موسیقی بلوز که پنتاتونیک هستند،
همان ردیفهای موسیقی راک نیز بهشمار میآیند، بنابراین تلاشهای ایرانیان برای
ترکیب بلوز با موسیقی نواحی بهنوعی میتواند در جهت رسیدن به ریشهها و آب خوردن
از سرچشمهها بهشمار بیاید.
سهند آدمعارف
There are no comments yet