اپیزود «چادر گلدار» به تهیهکنندگی احمد زالی و
کارگردانی محسن یوسفی، داستان دوستی
دو مادربزرگ کاملا متفاوت است که یکی چادر گلدار دارد و آن یکی ماشین قرمز؛ نقش این دو مادربزرگ را مینا جعفرزاده و مهتاج
نجومی بازی میکنند. «چادر گلدار» یک مینیسریال شش قسمتی از مجموعه «روزهای بهتر»
است. مینا جعفرزاده بازیگر نقش یکی از این مادربزرگها، همسر مرحوم بهمن زرینپور، بازیگر، نویسنده و کارگردان سینما و
تلویزیون است. جعفرزاده بعد از فوت همسرش در کاری حضور
نداشت اما امسال باز هم او را در تلویزیون دیدیم. این بازیگر پیشکسوت بازی در
«چادر گلدار» را تجربهخوبی میداند و از همکاری با گروه جوان این سریال احساس
رضایت دارد. او معتقد است بچههای ما باید شاهد کارهایی باشند که تولید خودمان است.
مینا جعفرزاده از این سریال و موضوعات دیگر برایمان گفته است که در ادامه میخوانید.
بعد از مدتها شما را با بازی در اپیزود «چادر
گلدار» دیدیدم؛ باتوجه به کمکاری اخیر بازیگران پیشکسوت، کدام ویژگیها باعث شدند
که کار را بپذیرید؟
قصه این کار بسیار ملموس بود، اتفاقات این چنینی در جامعه
به وفور روی میدهند، معمولا جوانترها در پی آن هستند تا فرزندانشان را از ورطه
مشکلات نجات دهند، اما وقتی با این نقش مواجه شدم، فکر کردم شاید برای اولین بار
باشد که یک بزرگتر دنبال این کارها میرود؛ به خصوص در حد مادربزرگ یا پدربزرگ،
این بود که از قصه وکل گروه خوشم آمد، کار در کنار دوستانی بسیار صمیمی که شبیه بچههای
امروزی نبودند، به هرحال خیلی فرق میکرد، بعد از مدتها این سریال کاری بود که روز
آخر برای خاتمه آن ناراحت بودم.
ناراحتی شما به چه دلیل بود؟
در این سریال همه چیز سرجای خودش قرار داشت، به همین دلیل
دوست نداشتم کار به اتمام برسد، منهای قصه و عوامل دیگر، آنقدر این جوانان را خوب
میدیدم که باز امیدوار شدم که هنوز چنین جوانهایی داریم؛ مجموعه این موارد خیلی
جذبم کرد. البته قصه سر جای خود و این که به هرحال کار دارای سختیهای خاص خودش
بود؛ میتوانم بگویم ۹۰ درصد کار در لوکیشنهای بیرونی ضبط شد، در هر صورت سن من
هم بالا رفته و طبیعتا توانم کمتر شده است اما با تمام این تفاسیر من مایل بودم
کنار این بچههای عزیز و خوب باشم.
در جواب سوالهای قبلی اشاره کردید که گروه
«چادر گلدار» مانند بچههای امروزی نبودند، جوانان امروز چه خصوصیاتی دارند که شما
خیلی از آن راضی نیستید؟
اگر واضحتر بگویم سوءتفاهم میشود. منظور من این بود که
گروه «چادر گلدار» درست است که جوان بود، اما هر کس سر جای خودش قرار گرفته بود؛ یعنی
اگر من یا خانم نجومی سنمان بالا بود، این دوستان آنقدر مراعات ما را میکردند که
فکر میکردیم در خانه خودمان هستیم و فرزندان خودمان این مراقبتها را از ما میکنند،
این اتفاق بعد از مدتها خیلی دلچسب بود؛ معمولا این روزها جوانان حتی سر کار هم یا
موبایل دستشان است یا مشغول کارهای خود هستند و یا میبینید که خیلی بیتفاوت از
کنار شما رد میشوند و تصور میکنند چون جوان هستند دنیا مال آنهاست؛ حضور در
«چادر گلدار» تبدیل به تجربهخوبی شد تا ببینم که همه اینطور نیستند و استثنا هم
وجود دارد.
بهعنوان یک بازیگر پیشکسوت چقدر با جوانترها
در طول کار تعامل دارید و تجربههای خود را در اختیار آنها قرار میدهید؟
همیشه این موضوع وجود دارد؛ به قول معروف میگویند بده و
بگیر و این ماجرا یک سویه نیست؛ طبیعی است وقتی منِ نوعی این بچهها را بهعنوان
بچههای خود با آغوش باز و صمیمی قبول میکنم، آنها هم محبت بیشتری خواهند داشت.
هیچ وقت سعی نکردم که بچهها را نفهمم، اما زمان میبرد. در این سریال سه ماه همگی
یکدیگر را درک کردیم، افراد سن بالا و جوانها؛ از کارگردان تا بقیه دوستان.
خودتان بیننده «چادر گلدار» بودید؟
من بهشکل اتفاقی این سریال را دیدم. زیرا چند روز تعطیل
بودم (برای فیلم مانی حقیقی)؛ کارگردان کار، زمان پخش را به من گفتند و من نیز کار
را تماشا کردم.
بازخوردهایی که گرفتید خوشایند بودند؟
من خیلی امیدوار نبودم، اما خوشبختانه کار گرفته است؛ از
هرکس پرسیدم یا جایی سوال کردم، متوجه شدم که بینندگان زیادی دارد؛ به دل آنها نشسته
و مورد استقبال واقع شده است. دو شب پیش در منزل یکی از اقوام، ساعت ده شب همه
منتظر بودند تا سریال شروع شود، نه به خاطر من بلکه به خاطر کل مجموعه.
شما از اتفاقات اخیر و رونق نسبی سریالسازی در
تلویزیون فارغ از بحث محتوا، استقبال میکنید؟
بله من بهعنوان آدمی که تا حدودی در سنتها باقی مانده و
قدیمی است از این اتفاق خوشحالم؛ با وجود این که تکنولوژی پیشرفت داشته، سر جای
خودمان ماندهایم ورنگی از گذشته هنوز در ما وجود دارد. من دوست نداشتم که مردم و
ملت ما بنشینند و سریالهای ترکیهای را بینند؛ بلکه ترجیح میدادم تلویزیون آستینهای
خود را بالا بزند و به جای این سریالها قصههای خودمان را بسازیم؛ قصههای حادثهای،
تاریخی، عشقی و… چرا پول بدهیم و سریالهای آنها را بگیریم. نه اینکه من
بازیگرم و باید بازی کنم تا مردم من را ببینند، نه؛ میگفتم کارهای خودمان را
ببینند، درد ما با درد مردم ترکیه خیلی فرق دارد، اجتماع ما دردهایی دارد که شاید
ترکیه ندارد و برعکس؛ بنابر این بهتر است ما به دغدغههای خودمان بپردازیم.
به نظر شما داستانهایی که این روزها به سریال
تبدیل میشوند، روال خوبی را پیش گرفتهاند؟
بله؛ اتفاقا من به کار دیگری دعوت شدهام که کار خوبی است و
قصه مناسبی دارد؛ اخیرا پنج، شش کار به من پیشنهاد شد که خدا را شکر کردم؛ البته
که نمیتوانم همه آنها را بپذیرم و در تمامشان بازی کنم، دوستان و همکاران بازی
میکنند اما از این اتفاق استقبال کردم و شبانهروز دعا میکنم که بچههای ما شاهد
کارهایی باشند که تولید خودمان است. من علاقهمندم نوهام شاهد کارهای خودمان
باشد. این است که استقبال از این روند که سهل است من بابت آن خدا را هم شکر میکنم.
فکر میکنید با پیش گرفتن چنین رویهای به
روزهای خوب تلویزیون باز خواهیم گشت؟
انشاءاله؛ آینده متعلق به جوانهایی است که الان کار میکنند.
بهطورحتم همگی باید سعی وتلاش خود را بکنند که به دهه ۶۰ و ۷۰ برگردیم که مردم
سریالهای خودمان را میدیدند؛ حتی من خیلی با سریالهای پخش خانگی موافق نیستم ودوست
دارم سریال را تلویزیون پخش کند. امیدوارم هم تلویزیون آستینهای خود را بالا بزند
و کار را جلو ببرد و هم بچهها و دستاندرکاران این حرفه تلاش بیشتری داشته باشند.
بیننده تلویزیون هم هستید؟
هنوز که هنوز است در این سن، شبی یک فیلم یا سریال را در
تلویزیون میبینم.
بنابراین سریالهایی که روی آنتن هستند را
دنبال میکنید؟
بله؛ البته ممکن است که مستمر دنبال نکنم، به این دلیل که
اغلب در شهرستان بودم و بنا به دلایلی مثل فوت آقای زرینپور در سال گذشته، کم
حوصله شدم. من به همین علت و چون به هم ریخته بودم از پارسال کاری را قبول نمیکردم،
اما درحال حاضر کار میکنم و سریالها را دنبال میکنم تا ببینم چه کارهایی میآیند.
بنا به اقتضای سنتان همیشه در نقشهایی مثل
مادر، مادربزرگ و امثال این نقشها کار کردهاید؛ علاقه خودتان بازی در چه نقشی
است؟
نه من، که هر بازیگری دوست دارد خارج از شخصیت خود نقشی را
بازی کند، آن موقع است که میتوانند بگویند این فرد بازیگر است، خود من معمولا در
کارها یا مادر، یا مادربزرگ یا خاله و یا عمه هستم، دوست ندارم این طور باشد اما
چارهای نیست؛ خیلی دوست دارم یک نقش منفی بازی کنم تا یک حلاجی راجع به خودم
داشته باشم که ببینم آیا میتوانم این نقش را بازی کنم یا نه اما متاسفانه چنین
پیشنهادی به من نمیدهند.
یعنی تا به حال پیشنهادی برای بازی در یک نقش
منفی نداشتهاید؟
نه، هیچ وقت.
در پیشنهادهای اخیر چطور؟
البته اخیرا در حال بازی در کار آقای مانی حقیقی هستم که نقشم
در کار کمی متفاوت است. با اینکه به هرحال سختیهای خودش را داراست وحساسیتهای
آقای حقیقی هم وجود دارد اما خوشحالم که در این کار جدا از خودم هستم. انشاءاله
فیلم اکران میشود و میبینید که نقش جدا از شخصیت من است.
پیشنهاد تئاتر هم داشتهاید؟
من توان آن همه تمرین واجراهای پشت سر هم را ندارم؛ درواقع از
نظر بدنی آن قدرت را ندارم. اگر نه که پیشنهاد برای تئاتر هم داشتم.
از بین سریالهایی که پیشنهاد شدند، کدامیک را
پذیرفتید؟
یکی از سریالها را به احتمال زیاد کار خواهم کرد که نه در
تهران بلکه پنج ماه در تالش ضبط میشود.
جملات پایانی خود را بفرمایید.
آرزو میکنم همکاران و جوانان ساخت کارها و سریالها را
ادامه دهند؛ ما هم که سنی را پشت سر گذاشتهایم،
در گوشهای کنار آنها حتی باز هم بهعنوان مادر یا مادربزرگ قرار بگیریم و مردم
را با تلویزیون خود آشتی دهیم تا از دیدن سریالهای ترک جدا شوند.
لیلاسلمانی