هدف «دستم را بگیر» بیان مشکلات نیست | پایگاه خبری صبا
امروز ۶ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۰۱:۵۹
سعید ابوطالب در گفت‌وگو با «صبا»:

هدف «دستم را بگیر» بیان مشکلات نیست

«هدف ما در این مجموعه بیان مشکلات نیست. ما باید خودمان از اطرافمان شروع کنیم و منتظر دیگران نمانیم. ما باید همت کنیم تا «یک نفر را به زندگی برگردانیم.» این شعار برنامه ما و هدف ماست. »

سعید ابوطالب تهیه‌کننده و کارگردان این روزها مشغول تولید یک مجموعه بزرگ،
رِئالیتی شویی به‌نام «دستم را بگیر » است. این مجموعه به‌طور هم‌زمان در استان‌های
مختلف و نقاط مرزی همچون کردستان، جنوب کرمان، جزیره مینو در خرمشهر، حاشیه‌های
تهران، شهر مشهد و… تولید می‌شود. او معتقد است که به‌جای شمردن هر روزه دردها و
طرح مشکلات افراد جامعه و به‌جای این‌که همیشه منتظر باشیم تا یک نفر دیگر یا دولت‌ها
و سازمان‌ها اقدامی کنند، باید از اطرافمان شروع کنیم و منتظر دیگران نمانیم.
درباره اهداف و نحوه ساخت «دستم را بگیر» که در ساختار متفاوتی برای اولین بار در
شبکه افق سیما می‌شود با سعید ابوطالب تهیه‌کننده و کارگردان این برنامه به گفت‌وگو
نشسته‌ایم که در زیر می‌خوانید.

به چه علت مستند شما در قالب مسابقه پخش می‌شود؟ این ترکیب مستند‌ مسابقه از کجا آمده
است؟

درواقع قالب این مجموعه «رئالیتی شو» است و تفاوت‌های
زیادی بین قالب مستند و رئالیتی شو وجود دارد. گرچه اغلب مستندهای تلویزیونی هم در
دل این ژانر یا گونه قرار می‌گیرد. عنصر اصلی این ژانر، نمایش واقعیت است که ما
قبلا در مستند
مسابقه «سرزمین دانایی» برای تلویزیون هم آن‌را
تجربه کردیم و این ژانر در تلویزیون به رسمیت شناخته شد. بعد در قالب ساختار جدیدی
که من به آن فیلم
مسابقه می‌گویم مجموعه «رالی ایرانی» را برای شبکه
نمایش خانگی ساختیم. خوشبختانه هر دو تجربه بسیار موفق بود و مخاطب بسیاری پیدا کرد.
وقتی می‌گویم «رئالیتی شو» با ساختار مستند متفاوت است یعنی باید تقسیم‌بندی‌های
کلیشه‌ای مستند یا مستند داستانی یا نمایشی و… را کنار بگذاریم. آنچه برای مخاطب
این عصر و این نسل جذابیت دارد، نمایش واقعیت است. این همان جذابیت نهفته در همه ویدئوهای
ساده‌ای است که میلیون‌ها بار در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شوند. مخاطب
امروزی می‌خواهد بدون واسطه بداند در اطراف او و در جهان متکثر پیرامون او چه می‌گذرد.
بقیه آدم‌ها چطور زندگی می‌کنند. آدم‌ها چطور فکر می‌کنند و چگونه با مسائل و
پدیده‌های بزرگ و گاه خیلی جرئی زندگی شخصی و اجتماعی کنار می‌آیند. این یعنی
درعصر ارتباطات ساده و فراگیر امروزی آدم‌ها دائم خودشان را جای دیگران می‌گذارند
و فیلم زندگی آدم‌های دیگر را در گوشه‌و‌کنار دنیا دنبال می‌کنند. این یعنی نمایش
واقعیت و من به‌عنوان فیلمساز فقط باید این واقعیت را در رسانه‌ای مثل فیلم، شکل و
فرم بدهم تا جذاب‌تر باشد و همه ببینند و ارتباط برقرار کنند. پس من داستان نمی‌‌سازم
بلکه داستان‌های واقعی آدم‌ها را توسط خودشان روایت می‌کنم.

حالا اگر این داستان‌ها متنوع باشد و آدم‌ها در
یک رقابت خود‌خواسته در آن شرکت کنند نامش می‌شود مستند‌
مسابقه. همان کاری که
ما در «دستم را بگیر» تجربه می‌کنیم. این نوع برنامه‌‌سازی کاملا بدیع است لذا من
مجبور شدم همراه همه گروه‌ها باشم و دائم به افراد داوطلبی که در این فیلم حضور دارند
متذکر که کاری را که صلاح می‌دانید و فکر می‌کنید درست است و شما را به هدفتان می‌رساند،
انجام دهید و به دوربین ما کاری نداشته باشید. باید مدام به تصویربردارها بگویم در
واقعیت حاضر دخالت نکنید فقط جای مناسب و کادر مناسب و نور و صدای مناسب را پیدا
کنید. همین ماجرا درباره تدوینگرها هم وجود دارد. من باید کلیشه‌های قدیمی مورد
نظر آن‌ها را کنار می‌زدم.

سوژه‌ها
یا به‌عبارت بهتر افرادی که فکر می‌کردید باید روند کمک به آن‌ها موضوع این رقابت
قرار گیرد بر چه اساسی انتخاب شدند؟

گروه‌های داوطلب زیادی را با فراخوان دعوت
کردیم و سپس ده‌ها موضوع یا سوژه مشابه را به‌طور نمونه برای آن‌ها مطرح کردیم، موضوعات
یا مشکلات اجتماعی که هیچ‌کدام ما با آن‌ها بیگانه نیستیم. این گروه‌های دو سه‌‌نفره
هم خودشان سوژه پیشنهاد کردند یا از میان پیشنهادات ما انتخاب کردند. اغلب آن‌ها با
سوژه‌ها آشنایی دور و نزدیک داشتند یا حتی تجربه کارهای خیرانه و داوطلبانه در
همان حوزه را داشتند. به‌هرحال باید امکان تولید آن هم بررسی می‌شد اگرچه بعضی از
سوژه‌ها آنقدر سخت و دور از ذهن می‌آمد که گروه تولید ما برای انجام آن مردد بود
مثلا، ساختن فیلم روند آموزش خواندن و نوشتن به دختر بچه‌هایی که در یک آبادی کوچک
در جنوب کویر کرمان در فاصله صدها کیلومتری از آخرین شهر قرار داشتند. جایی که
جاده ساخته شده ندارد، شنزار است، آب آشامیدنی نیست، برق نیست و پوشش تلفن همراه
هم وجود ندارد. این پیشنهاد دو،سه نفر از جوان‌های خیر و جهادی همان استان بود.
واقعا گروه فیلمبرداری هربار ۲۴ ساعت در راه بودند تا به موقع و قبل از تاریکی هوا
به آن‌جا برسند. به‌هرحال عمده این زحمت به دوش همین جوان‌های خیر بود.

این برنامه به سفارش شبکه افق بود یا پیشنهاد
شبکه افق به شما بود؟ به امکان تولیدش فکر کرده بودید؟

در چند جلسه‌ای که برای ساخت یک رئالیتی‌شو با
دوستان افق داشتیم من این پیشنهاد را مطرح کردم و صادقانه بگویم که نمی‌‌دانستم در
ساخت آن موفق می‌شویم یا نه و دوستان ما در افق هم اذعان داشتند که کار بسیار سخت
و متفاوتی است و نگران امکان اجرای آن بودند. این نگرانی مشترک بود زیرا ما هم
نگران امکان اجرای این پروژه بودیم. بارها به مرز ناامیدی رسیدیم. مشکل ما امکان
تولید تلویزیونی نبود و مشکل دوری و سختی لوکیشن‌ها نبود، مشکل اصلی امکان حل
موضوعات پیچیده‌ای بود که به‌هرحال مسائل جاری کشور ماست. مثلا، در موضوع دختر بچه‌ای
که دچار تالاسمی ماژور بود و درجزیره مینوی خرمشهر ساکن است و قرار بود گروه
داوطلب او را از همه جهت کمک کند تا پیوند مغز استخوان شود. هر روز خبر ناامید
کننده‌ای می‌رسید. این‌که مثلا اقوام درجه اولش اهدا کننده‌های مناسب نیستند یا
این‌که بعضی از اقوام او که ممکن است اهدا کننده مناسبی باشند اصلا در دسترس
نیستند یا این‌که اگر اهدا کننده مناسب در داخل کشور پیدا نشود هزینه بدست آوردن
نمونه مناسب از خارج از کشور خیلی زیاد است و این از عهده ما خارج است و این
درحالیست که زمان برای دخترک خیلی زود از دست می‌رود و ده‌ها مسئله دیگری که باید
در فیلم ببینید. این‌ها به‌طور واقعی برای گروه سازنده هم یک درام واقعی می‌ساخت
چه برسد به آن بچه و گروه داوطلب و البته مخاطب.

فکر می‌کنید با ساخت این نوع برنامه‌ها چقدر
می‌توان مردم جامعه را متوجه مشکلات هم وطنان کرد؟

هدف ما در این مجموعه بیان مشکلات نیست. ما
طرح درد نمی‌‌کنیم. خیلی‌ها این کار را بلد هستند. ما می‌گوییم بجای شمردن هر روزه
دردها و طرح مشکلات افراد جامعه یا این که همیشه منتظر باشیم تا یک نفر دیگر یا
حتی دولت‌ها اقدام کنند و ما باید خودمان از اطرافمان شروع کنیم و منتظر دیگران
نمانیم. ما باید همت کنیم تا «یک نفر را به زندگی برگردانیم.» این شعار برنامه ما
و هدف ماست. ما به‌عنوان بخشی از جامعه باید مسئولیت اجتماعی خود را بپذیریم و
کاری به وظیفه دولت‌ها و نهادها و… نداشته باشیم ما باید خودمان آستین بالا
بزنیم و مهم‌تر این‌که بدانیم کمک کردن به دیگران فقط در رساندن غذا و پول و لباس
و اثاثیه منزل خلاصه نمی‌‌شود. ما باید مشکل واقعی آدم‌های اطرافمان را بفهمیم و
آن مسئله را تا انتها و برای همیشه حل کنیم.لااقل او را به زندگی برگردانیم و امید
را در درونش زنده کنیم. مثل دختر بچه‌های محروم از آموزش در دوردست‌‌ترین مناطق
کشور مثل دختر بچه‌ای که پدرش ضایعات جمع می‌کند و او به‌خاطر فقر از همه حقوق و
آرزوهایش دور مانده و بچه‌های کار واقعی که فقط ابزار تولید خبر و فیلم هستند یا
کودکی که به قلب احتیاج دارد و موضوعاتی از این دست که حالا باید ببینید و قضاوت
کنید. ما تمام تلاشمان را کردیم.امیدواریم موفق شده باشیم و مورد نظر مخاطب و مردم
قرار بگیرد.

گفتنی است عوامل
اصلی این برنامه عبارتند از: تهیه‌کننده و کارگردان: سعید ابوطالب، مدیر تولید:
احمد مرادی، دستیاران تهیه‌کننده: محمد‌هادی شیرازی، علیرضا تهرانی، محمد‌جواد
کربلایی، دستیار کارگردان: یاسر سنایی، اعضای گروه طراحی: سید‌محسن حسینی، محمود
کریمی، سهیل عظیمی و یاسر سنایی.

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۹/۰۱۴/۹۱۳/۴۰۰
  • زودپز
    ۱۷۵/۱۷۵/۹۵۵/۵۰۰
  • تمساح خونی
    ۱۶۸/۲۸۰/۴۲۷/۲۵۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۶۸/۸۷۸/۰۶۶/۵۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۸/۷۸۰/۵۰۳/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۵/۵۹۴/۸۹۸/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۴/۰۲۶/۷۲۶/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۲/۳۹۲/۰۶۱/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۶/۶۰۴/۷۷۵/۰۰۰
  • شنگول منگول
    ۱/۶۳۳/۸۸۲/۵۰۰
  • استاد
    ۱/۰۰۱/۲۱۰/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۴۰۳/۳۹۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۲۶۷/۸۲۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۹۵/۰۷۰/۰۰۰