فرهاد صفری متولد ۶۱ تهران، نوازنده ایرانی تمبک و سازهای کوبهای است.
او یادگیری تمبک را نزد اژدر سلطانآبادی و علیرضا مشعوفی آغاز کرد. سپس نزد بهمن رجبی
به فراگیری این ساز پرداخت. در سال۸۰ گروه ریتم نوین را تشکیل داد و به اجرای کنسرتهای
مختلف پرداخت. این گروه برمبنای ریتمها و پارتیتورهایی که او برای سازهای کوبهای
مینوشت، فعالیت میکرد. صفری با تغییر در ساختمان تمبک توانست سازهای تنبک دو دهانه
و کوبانه را در سال ۸۱ ابداع کند و به ثبت برساند. بنابراین ساز جدیدی با نام کوبانه
به گروه ریتم نوین اضافه شد که توسط خود او نواخته میشد. از جمله اجراهای این گروه
میتوان به اجرای تالار فارابی (۸۳)، اجرای حوزه هنری با نام همبستگی (۸۳) و فرهنگسرای
شفق (۸۴) اشاره کرد. صفری همچنین نوازنده و طراح سازهای ایرانیِ «زروان»، «باژ»، «باژنگ»،
«بادیه»، «دفک»، «کارنگ»، «زجل»، «سیلگ» و «گاسان» نیز هست. او بهتازگی آلبوم تکنوازی
تمبک، با عنوان «بر مدار زمان» خود را منتشر کرده است. حدود ۱۰ سال است با گروههای موسیقی مولوی، فردوسی و تعدادی دیگر
از گروهها به همراهی شهرام ناظری همکاری میکند و در دو سال اخیر با سازهای ابداعی کوبهای خود در گروه «آواز پارسی»
حافظ ناظری نیز حضور دارد. وی
زمانی که ۱۰ سال
داشت، با تشویق و هدیه بهرام صفری نوازنده تار، برای اولین بار تمبک را دست گرفت و
چنان علاقهمند به نواختن شد که نگاه دیگران را به خود تغییر داد. این علاقه در سنین
بالا توجه او را به سازهای کوبهای دیگر کشورها و تحقیق در موردشان معطوف کرد. پس از مدتی پی بردن به جای خالی صداهای
بَم میان سازهای ایرانی، ذهنیتی را در اندیشه او شکل داد که در نتیجه آن، سازی با فیزیک
منحصربهفرد با عنوان «زروان» پدیدار
شد و بعد از آن «کارنگ» و «باژنگ» متولد شدند و امروز هم بنا دارد «گاسان» را به دنیای
سازهای کوبهای معرفی کند. دلیل طراحی این سازها و همکاریاش با بزرگانی چون شهرام
ناظری و محمدرضا درویشی در عرصه موسیقی سنتی و ایرانی را در ادامه از زبان خودش بخوانید:
گروه «ریتم نوین» چگونه آغاز به کار کرد و چرا امروز دیگر اثری از آن
نیست؟
سال ۸۱ با
همراهی دوستانی که نوازنده سازهای کوبهای بودند، گروه «ریتم نوین» را تشکیل دادم که
تعدادی کنسرت هم اجرا کردیم. اما سازهای کوبهای تخصصی در سطح عام مخاطب ندارند و ما
نتوانستیم فعالیتهایمان را ادامه دهیم. سالهای اول بهخاطر عشقی که به کار داشتیم،
خیلی به ضرر و زیان فکر نمیکردیم اما بعد از مدتی واقعا ادامه این شکل کار کردن میسر
نبود. کمکم در کنار تمبک که ساز اصلی و همیشگی من است، علاقهمند شدم دیگر سازهای
پوستی جهان را بهواسطه ارتباطشان با تمبک بهلحاظ ریتم و ساختار فیزیکی، مورد بررسی
قرار دهم. ضمن اینکه با گروههای متعددی چون «اینک»، «قمر» و… نیز همکاری داشتم.
از سال ۸۹ هم
با گروه «فردوسی» و «مولوی» شهرام ناظری همراه شدم و تقریبا دو سال است که با حافظ
ناظری نیز همکاری میکنم. تمبک برای من معنی ظرافت در همه هنرهای ایرانی است. سازی
مینیاتوری که نقوش منظم فرشهای ایرانی، ظرافتهای بصری منبت و خاتم و رعایت جزئیات
بافت معماری شهرهای تاریخی در صدایش موج میزند و احساس میکنم همه اینها ریشه در
فرهنگ ما دارد.
پس چطور شد که ضرورت طراحی سازهای جدید را احساس کردید؟
وقتی تمبکنوازی برای من جدیتر شد و در گروههای موسیقی متعدد حضور یافتم
و به موازات آن سازهای کوبهای دیگر کشورها نیز توجهم را جلب کرده بود؛ احساس کردم
بین سازهای ایرانی، سازی که صدایی حجیم و تهییج کننده داشته و در عین حال تداعیگر
اصوات ایرانی هم باشد، نداریم. سازهایی که در آمریکای لاتین یا آفریقا استفاده میشوند
به لحاظ فیزیک و صدایی که از آنها استخراج میشود هویتی مرتبط با جغرافیای خودشان
را دارند. اغلب این سازها
را مطالعه کردم تا بدانم چه عاملی باعث این تفاوت صدا در قالبهای فیزیکی مختلف میشود
و تفاوت شکل ظاهریشان چگونه بر رنگ صدا تاثیر میگذارد. از طرفی میخواستم سازی باشد
که حجم صدای بالاتری داشته و به هیجان ساز کوبهای که در موسیقی با جنس ایرانی لازم
است، اضافه کند. در موسیقی غربی «درام» این نقش را به عهده دارد که اگرچه بهخاطر خاصیت
تهییج کنندهاش امروز در تمامی نقاط دنیا استفاده میشود اما صدای ایرانی نمیدهد.
من دوست داشتم هنگام اجرای کنسرتها در کنار تمبک، سازی باشد که در مواقعی هیجان بیشتری
را در آنسامبل ایرانی ایجاد کند. از
سال ۸۲ آزمون و خطاهایم
شروع شد و از آنجا که این افکار در ذهنم میچرخید و نمیدانستم چگونه باید خواستههایم
را به شخص دیگری انتقال بدهم، تصمیم گرفتم علاوهبر طراحی، خودم دستبهکار شوم و بسازمشان
تا دقیقا آنچه در فکرم بود را پیاده کنم. البته کمکهای دوستانی را که همیشه از من
حمایت میکردند، نباید نادیده گرفت. دوستانی چون محمد شیخالاسلام که ساخت بخش سفالی
سازها را به عهده داشت، محسن ابراهیمی و اکبر محمودی (که حرفهاش نواختن و ساختن ساز
تار است) در ساختن سازهایم به من کمکهای فراوانی کردند. ضمن اینکه در به ثمر رسیدن
همه اینها بهمن صفری، مقداد شاه حسینی، حامد دژبراز، علیرضا آسانلو و بهخصوص همسرم
لیلا افشایی نقش بسیار مهمی داشتند.
میان این سازهای ابداعی، خودتان اولویت را به کدام میدهید؟
امروز دیگر از «کوبانه» استفاده نمیکنم چون در نتیجه تجربیات بعدی احساس
کردم صدایش کمی غیر ایرانی است. «زروان»، «باژنگ» و «کارنگ» صداهایشان بیشتر در کنار
تار، سنتور، نی، کمانچه و… مینشیند.
شرایطی بوده که این سازها در کنار هم نواخته شوند؟
حدود دو سال
پیش محمدرضا درویشی برای ضبط آلبوم «در سکوت آفتاب نیمه شب» به دنبال سازهایی بود که
صدایی حجیم داشته اما آفریقایی و آمریکایی نباشند. بعد از بازدید از سازهای من و اندیشه
مشترکمان درباره شنیدن رنگ کوبهای ایرانی، بنا شد تعدادی از سازهای من را استفاده
کنیم و از آنجا که کار در مسکو ضبط میشد، همه سازهای انتخابی را با خود به روسیه
بردیم و سازهای من توسط خودم و حامد دژبراز در کنسرواتوار چایکوفسکی اجرا شد.
سازی هست که ساخته باشید و هنوز کسی ندیده باشد؟
بهتازگی «گاسان» را ساختهام که فکر میکنم بعد از این در برنامهها
بیشتر از آن استفاده خواهم کرد. این ساز هنوز رونمایی نشده البته به ثبت رسیده و بهزودی
معرفی خواهد شد. نظر من این است که «زروان»، «گاسان»، «کارنگ» و «باژنگ» همراهان بهتری
برای تمبک هستند.
به جز شما چه کسانی برای نواختن این سازها تعلیم دیدهاند؟
تعداد محدودی از شاگردان و نزدیکانم هستند که از این سازها استفاده میکنند.
چون از هر کدام تعداد محدودی ساخته شده است، باید فرصتی فراهم شود تا کار را به دست
کاردان بسپارم، یعنی کسی که حرفهاش ساختن ساز باشد. این سازها هر بار که در کنسرتها
دیده میشوند عدهای بهفکر تهیه آن میافتند اما علاوهبر بحث تولید، جوانب دیگری
را در نظر دارم که باید اول به آنها توجه شود.
به جز شکل ظاهری و صدای منحصربهفرد، چه ویژگیهای دیگری برای این سازها
قائلید؟
اینکه هرکدام ریتم مختص خود را
داشته باشند. برایم مهم است که هنگام نواختن و شنیده شدن، مخاطب یاد هیچ ساز دیگری
نیفتد. بهطور مثال شما وقتی میگویید تمبک، یک شکل خاص در ذهنتان نقش میبندد که با
ریتمهایی همراه است، اما وقتی از درام صحبت میکنید در ذهن شما شکل و ریتمهای متفاوتی
پدید میآید که هیچ شباهتی به تمبک ندارد. درباره این سازها هم همین است، یعنی در اینها حتی از ریتم
تمبک هم استفاده نمیشود. ضمن اینکه سعی کردم ریتمهای دستهبندی شده برای سازی مثل
«زروان»، کاملا متفاوت با «کارنگ» باشد. اکنون برای هر کدام حدود پنجاه صفحه مطلب نوشتم
تا زمانی که سازها آماده شد، راهنمای دوره مقدماتی تا ابتدایی آن نیز تهیه و ارائه
شود.
در سالهای اخیر، ساختن ساز جدید در فضای موسیقی کشور مثل موجی است که
افراد بسیاری بر آن سوار شدهاند. در این باره چه نظری دارید؟
این کار بیشتر از اینکه دغدغه باشد انگار مد شده است. اوایل سال ۸۰ که طراحی «کوبانه»
را در ذهن داشتم اصلا از این خبرها نبود و واقعا دنبال این نبودم که صرفا ساز جدید
تولید کنم. همانطور که گفتم تا مدتها کسی از این موضوع خبر نداشت و امروز هم میگویم
«کوبانه» سازی اشتباه است و من در تجربیات بعدیام این را فهمیدم و ابایی از گفتنش
ندارم. بهنظر من قبل از هر چیزی باید بدانیم هدفمان از ساخت یک ساز چیست و وجود آن
قرار است چه چیزی را به موسیقی اضافه کند. جالب اینکه امروز کسانی سراغ این کار رفتهاند که اصلا نوازنده
نیستند. صرفا شکل ظاهری را تغییر میدهند بدون اینکه بدانند سازشان چه توجیهی برای
صدایی که از آن در میآید، دارد. ساختن ساز طبق گفته همه بزرگان موسیقی، باید کار نوازندگان
باشد. یعنی بهعنوان نوازنده، باید دنبال صدایی بگردید که در صورت پیدا نکردنش مجبور
میشوید دست به ساختن ساز بزنید، در واقع آنقدر ذهنیاتتان را دستمایه ساخت قرار دهید
تا سرانجام صدایی که مدنظرتان است از یک فیزیک جدید شنیده شود. این مسیر درست است نه
اینکه قیافه ساز را تغییر دهید و بگویید ساز جدید ساختم.
با توجه به اینکه سازهای ابداعی شما سبک و سیاق ایرانی دارند اما در
برنامههای اخیرتان آنها را در کنار سازهای غربی و فضایی کلاسیک استفاده کردید، به
نظر میرسد گوشه چشمی هم به جهانی شدنشان داشته باشید.
در وهله اول هدف، ساختن یک ساز ایرانی بود که همنشینی خوبی با دیگر سازهای
ایرانی داشته باشد، اما در تمام دنیا وظیفه اصلی سازهای کوبهای ایجاد و تجسم ریتم
است. به همین دلیل سازهای کوبهای خویشاوندی قریبی با هم دارند و میتوانند با هر سازی،
سازش کنند. مثلا نی بهعنوان
ساز بادی ایرانی، هیچ وقت لهجه پان فلوتی را که سرخپوستها میزنند، ندارد ولی ساز
کوبهای سرخپوستی با ایرانی قرابت دارند. به زبانی دیگر سازهای کوبهای انعطاف بیشتری
دارند که وارد جغرافیای موسیقی یکدیگر شوند.
محیا رضایی
There are no comments yet