در ایران هم به اندازه آمریکا جنایت رخ می‌دهد! | پایگاه خبری صبا
امروز ۳۰ شهریور ۱۴۰۳ ساعت ۲۲:۱۷

در ایران هم به اندازه آمریکا جنایت رخ می‌دهد!

مهرداد مراد؛ نویسنده، مترجم و پژوهشگری است که از سال۹۱ داستان‌نویسی را آغاز
کرد و با رمان اول خود «مرا به فردا
برسان» ادعا کرد که اولین تریلر پلیسی بعد از انقلاب را نوشته است. بعد از چاپ
دومین رمان نیمه‌بلندش(«قلب‌‌های بی‌تپش») در مصاحبه‌‌های خود اعلام کرد که پس از
این به‌طور تخصصی در ژانر جنایی قلم خواهد زد و از آن زمان در رسانه‌‌های مختلف با
یادداشت و مقاله‌‌های خود می‌کوشد تا ژانر جنایی را موشکافی و به خوانندگان معرفی
کند. آخرین رمان او با نام «الفبای مرگ» یک ژانر پلیسی و معمایی است که علاوه بر
ساختار مقبول خود می‌تواند برای نویسندگانی که قصد پلیسی‌نویسی دارند، منبع خوبی
باشد و او را با سازوکارهای پلیس جنایی ایران، تا حد زیادی آشنا کند.

چرا به داستان پلیسی روی آوردید؟

دوران نوجوانی من همزمان بود با اوج رواج و انتشار رمان‌‌های جیبی و خیل علاقه‌مندان
به داستان‌‌های پلیسی؛ از داستان‌‌های کلاسیک گرفته تا هاردبویلد و تریلرهای خارجی
و ایرانی. ضمن این‌که آن زمان مردم ایران درکل به مطالعه علاقه‌مند بودند و آثار
ادبی و کلاسیک هم فروش خوبی داشت. پدرم عاشق رمان‌‌های تاریخی بود و باعث شد تا من
و خواهر و برادرم هم به مطالعه تشویق شویم. طبیعتاً من به‌عنوان یک جوان دهه۶۰
طبعی ماجراجو داشتم و از رمان‌‌های پلیسی لذت می‌بردم. با توقف چاپ آثار جنایی،
برای مدتی از کتاب‌‌های باقی‌مانده و دست‌دوم استفاده کردم اما آثار تکراری دیگر
مرا اقناع نمی‌کرد و به همین دلیل از اواخر دهه۶۰، خواندن کتاب‌‌های پلیسی فرانسوی
به زبان اصلی را شروع کردم. از اواخر دهه۷۰ و با ورود اینترنت، تا به حال سعی کرده‌ام
با آثار نویسندگان معاصر و سبک کارهایشان آشنا شوم و از هرکدام دست‌کم یک کتاب
بخوانم. حتما می‌دانید که برعکس تعداد معدود رمان‌‌های جنایی ترجمه‌شده در کشور،
هزاران نویسنده پلیسی در دنیا بوده‌اند و هستند و ادعای بهترین را دارند.

آیا تفاوتی بین داستان پلیسی با داستان ادبی پلیسی قائل هستید؟

اگر به رمان پلیسی به‌عنوان یک زیرشاخه ژانر جنایی نگاه کنیم نمی‌توانم در
مورد نویسندگان کنونی نظری بدهم اما در مورد ژانر جنایی به‌عنوان مادر ژانرهای پلیسی،
معمایی، جاسوسی می‌شود تفاوت قائل شد. از این منظر با تردید حتی می‌توان به رمان «بیگانه»
از آلبرکامو هم لقب ژانر جنایی داد. ولی قطعا می‌توان به آثار ادبی و کلاسیک
نویسندگانی مانند چارلز دیکنز، ویکی کالینز، دافنه دوموریه و حتی داستایوفسکی ژانر
جنایی گفت. به نظر من اگر داستان جنایی عناصر و شاخص‌‌ها و قوانین مربوط را رعایت
کند حتما جنبه ادبی هم پیدا می‌کند. آثار کلاسیک عصر طلایی مانند آگاتا کریستی،
آرتور کانن دویل و دوروتی سایرز از این نظر قابل اعتنا هستند. البته نویسندگان دیگر
اروپایی مانند دورنمات، ژرژ سیمنون و نارسژاک و حتی مارگارت اتوود کانادایی هم در
این راستا قرار می‌گیرند. اما درکل خودم به رمان‌‌های آمریکایی علاقه دارم و آن‌ها
را بهترین نویسندگان ژانر پلیسی می‌دانم. آن‌ها نویسندگان بزرگی مانند جان گریشام،
دن براون، استیون کینگ و هارلن کوبن را دارند که هر کدامشان با آثار جدید خود،
بازارهای کتاب دنیا را می‌لرزانند.

رمان شما هم مجرا دارد هم معما. منتها در اوسط داستان معما باتوجه
به داده‌‌ها قابل حدس و حل می‌شود و از این‌جا به بعد بار جذابیت بر عهده ماجرا می‌افتد.
فکر می‌کنید مخاطب امروزی دنبال معماست یا ماجرا؟

نویسندگان جنایی برای منحرف کردن ذهن خوانندگان روش‌‌های گوناگونی دارند. الان
من اسم نمی‌برم چون احتمال دارد باعث سوءبرداشت شود. فقط شیوه‌‌ها را می‌گویم.
بعضی‌‌ها اطلاعات اشتباه می‌دهند که تعدادشان کم است اما در بین نویسندگان بزرگ هم
دیده شده است. بعضی‌‌ها اطلاعات کمی می‌دهند که چیزی دست خواننده را نمی‌گیرد.
مثلا می‌گوید دستمالی را دید و برداشت. نمی‌گوید در این دستمال چه دیده اما در آخر
به همان استناد می‌کند و در ظاهر هم سر خواننده را کلاه نگذاشته است. بعضی‌‌ها با
انفجار اطلاعات می‌کوشند تا خواننده خط اصلی را گم کند و نتواند مجرم را حدس بزند.

شیوه من این گونه است که سعی می‌کنم تا با مخاطب روراست باشم و تا حد ممکن در
انباشت اطلاعات از او سبقت نگیرم. اما شگردم این است که در هر سکانس آنچه را که
قبلا در ذهن خواننده ساخته بودم، از بین می‌برم. شبهه شما در مورد گمان صحیح شاید
درست باشد اما من اجازه نمی‌دهم تا خواننده حکم قطعی بدهد. در رمان «الفبای مرگ»
از اواسط داستان، در هر سکانس فکر می‌کنید که قاتل را یافته‌اید اما در سکانس بعدی
نظرتان تغییر می‌کند. البته ممکن است در انتها به خود بگویید که من درست حدس زدم
اما نکته این‌جاست که تا پایان ماجرا، پای حرف خود نایستادید.

تلاش‌‌هایی در کشور برای نوشتن داستان‌‌های پلیسی شده اما به‌دلیل
تفاوت‌های فرهنگی و نبود برخی مشاغل مربوطه مثل کارآگاه خصوصی از تنوع ساب‌ژانرهای
کمی برخورداریم. آیا همین موضوع محدودیت نگارش به وجود نمی‌آورد؟

هیچ تفاوت فرهنگی وجود ندارد. یعنی تفاوت فرهنگی این وسط اصلاً کاره‌ای نیست.
این‌جا هم به اندازه آمریکا جنایت رخ می‌دهد و پر از سوژه‌‌های جنایی است و این در
حالی است که در کشورهایی مانند سوئد و دانمارک که پایین‌ترین سطح بزهکاری در دنیا
را دارند، بهترین رمان‌‌های پلیسی نوشته می‌شود.

ما برای رمان پلیسی به دو عنصر احتیاج داریم: کارآگاه و جنایت. اگر منظور شما
کارآگاه‌هایی مانند پوآرو، شرلوک هولمز یا فیلیپ مارلو است که باید بگویم نیم‌قرن
از سقوط آن‌ها گذشته است. یک کارآگاه خصوصی در زمان حال پرونده‌‌های خیلی معمولی
دست می‌گیرد و محدوده عملیاتش فقط در حد تحقیق و به دست آوردن مدرک است و حق درگیر
شدن با متهمان پرونده را ندارد. در حال حاضر کارآگاهان خصوصی بیشتر در خدمت زن و
شوهرانی هستند که به هم خیانت کرده‌اند و منتظرند تا به دادگاه مدرک ارائه کنند.
ضمن این‌که در همه جای دنیا به افسران دایره قتل، لفظ کارآگاه اطلاق می‌شود. شما
اگر به صفحات حوادث روزنامه‌های داخلی مراجعه کنید با اصطلاح کارآگاهان اداره
آگاهی زیاد روبه‌رو می‌شوید.

به نظر من آنچه باعث می‌شود تا نویسنده ایرانی از این ژانر جذاب پا پس بکشد،
فقر اطلاعات است. ژانر جنایی و همین‌طور زیرشاخه آن ژانر پلیسی سبک‌‌های گوناگون و
متنوعی دارد که در طول ۱۵۰سال پیچ خورده و کوشیده تا مخاطبش را راضی نگه دارد.
باید کتاب‌هایی در این زمینه ترجمه شود و مترجمان طراز اول هم به این گونه ادبی
روی خوش نشان بدهند تا زرد جلوه نکند. من حتم دارم اگر رمان‌های معاصر در سطحی
وسیع ترجمه شود، بدون شک نگاه نویسندگان را به خود جلب می‌کند و این توقعات نابجا
هم خودبه‌خود رفع می‌شود. در قدم آخر، فقط می‌ماند سازوکارهای نظام پلیسی ایران که
آن هم بستگی دارد به تحقیق و سماجت خود نویسنده از نیروی انتظامی و باز هم مطمئنم
که با نوشتن ده کتاب پلیسی ایرانی و خوانده شدن آن‌ها، این مشکل هم مرتفع خواهد
شد.

چرا نویسنده‌‌هایی قدیمی چون سیمنون یا کریستی و دویل و چندلر،
هنوز در ایران خواننده دارند اما متاخرینی چون مایکل کانلی که نویسندگان صاحب سبک و
خوش‌قلم در این زمینه هستند کمتر در کشور شناخته شده‌اند با این‌که آثارشان هم چاپ
شده است؟

همه این نویسندگان قبل از انقلاب هم مشهور بودند و به‌خاطر وقفه‌ای که در چاپ
آثار پلیسی صورت گرفت، ذوق و سلیقه خوانندگان به سمت دیگری سوق پیدا کرد و هدایت
دوباره این جریان با مشکل روبه‌رو شد. من فکر می‌کنم که هم مترجمان و هم ناشران
تصمیم گرفتند که ریسک نکنند و با همان نویسندگان صد سال قبل راهشان را ادامه
بدهند. مثلا ژرژ سیمنون نزدیک به دویست رمان دارد که گمان کنم ناشران ایرانی قصد
دارند تا آخرش را ترجمه کنند. البته نه این‌که بگویم سیمنون نویسنده خوبی نیست،
فقط عرض می‌کنم نویسندگان خیلی مشهور و توانایی در حال حاضر می‌نویسند که با ترجمه
آثار آن‌ها می‌توان به نشر رمان پلیسی وطنی هم کمک کرد. همان‌طور که شما فرمودید
هم‌اینک نویسندگانی مانند مایکل کانلی با کارآگاه مشهورش «هری بوش»، ایان رانکین
با کارآگاه «جان ریباس»، جیمز پترسون با کارآگاه «آلکس کراس» و صدها نویسنده دیگر
با کاراکترهای سریالی جذاب وجود دارند که جایشان در قفسه‌‌های ایرانی خالی است. چاپ
رمان‌‌هایی از این دست، در حد کم، فایده‌ای ندارد.

خواندن آثار پلیسی جهان چقدر خطر تقلید ایجاد می‌کند؟

تقلید دو وجه دارد. یکی این‌که ما هم بخواهیم شخصیتی مانند یکی از صدها
نویسنده جهانی خلق کنیم که از نظر من ایرادی ندارد چرا که درکل رمان‌نویسی ما
تقلیدی است از دیگران و ما خود چنین پیشینه‌ای نداریم. اما این‌که بخواهیم نعل به
نعل از آن‌ها گرته برداریم و ماجرایی بسازیم که برای خواننده باورپذیر نباشد و
صرفاً یک اسم ایرانی آن وسط باشد، باید بگویم که به‌شدت مخالفم. اما باتوجه به
تنوع بسیار زیاد سبک‌‌های پلیسی نویسنده باید از آن‌ها آگاه باشند و به نظرم
خواندن آن‌ها بسیار ضروری است.

کدامیک از نویسندگان پلیسی ایران را موفق می‌دانید؟

در این مورد که نمی‌شود فعلا نظر داد اما این اواخر انتشارات ققنوس و نشر هیلا
به همت محمدحسن شهسواری اقدام به چاپ رمان‌‌های ایرانی با ژانرهای جنایی متنوع
کرده است که بسیار جای تحسین دارد و امیدوارم که دیگر ناشران بزرگ هم راه او را
دنبال کنند و با جدی گرفتن رمان ژانر پلیسی، بازار کتاب و سطح مطالعه را حفظ کنند.

عباس کریمی عباسی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    231/063/671/400
  • تمساح خونی
    168/255/197/250
  • مست عشق
    120/024/440/750
  • خجالت‌نکش۲
    83/565/115/200
  • پول و پارتی
    75/236/463/500
  • سال گربه
    64/591/860/000
  • قیف
    16/316/080/500
  • یادگار جنوب
    12/104/059/550
  • ملاقات با جادوگر
    10/154/125/000
  • مفت بر
    9/605/872/500
  • ساعت 6صبح
    6/682/846/250
  • قلب رقه
    6/682/092/000
  • شهرگربه‌ها۲
    5/039/137/000
  • در آغوش درخت
    4/758/831/500
  • شه‌سوار
    2/867/932/500
  • روزی روزگاری آبادان
    2/689/395/000
  • آغوش باز
    691/497/500
  • کارزار
    189/070/000
  • سودابه
    128/322/500
  • لختگی
    25/100/000