چه شد که پس از سهسال شرایط برای روی صحنه
بردن نمایش «شوایک سرباز سادهدل» مهیا شد؟
سال ۱۳۹۳ پیشنهاد اجرای این نمایش را به بنیاد رودکی و
تالار وحدت دادم. بنا بر سیاستها و برنامهریزیهای این بنیاد، در آن زمان این
نمایش روی صحنه نرفت تا سال گذشته که این متن را با علیاکبر صفیپور؛ مدیر بنیاد
رودکی مطرح کردم و او هم استقبال کرد و شرایطی را مهیا کرد که این نمایش برای سال
۱۳۹۶ روی صحنه بیاید. همچون تمام کارگردانهایی که برای روی صحنه بردن یک تئاتر
متحمل سختیهای فراوان میشوند و گاه حتی تا حد سکته کردن پیش میروند، من هم سختیهای
آماده شدن کار را به جان خریدم و خوشبختانه با گروهی بزرگ و حرفهای نمایشی درخور
نام تئاتر ایران روی صحنه بردهام. «شوایک سرباز سادهدل» میتواند بهخوبی با
تماشاگرانش ارتباط برقرار کند؛ محتوای این نمایش میتواند چه برای افرادی که نگاه
غیرتخصصی به تئاتر دارند و برای لذت بردن و دیدن یک تئاتر صرفا سرگرمکننده به
سالن میآیند و چه افرادی که نگاهی تخصصی به تئاتر دارند نکاتی را طرح کند که قابلبحث
باشد. خوشبختانه این اجرا بخش بزرگی از خواستههای مرا برآورده کرده است. البته
این مهم انجام نمیشد مگر باهمکاری تمام عوامل بنیاد رودکی و تالار وحدت.
گروه نمایش شما چه در روی صحنه و چه در بخش
طراحان، بسیار حرفهای هستند. اجرای یک نمایش پر پرسوناژ و با این حجم از بازیگر،
کار بسیار دشواری است؛ کمی درباره پروسه تمرین بگویید.
وقتی برای آمادهسازی نمایشهایی همچون «شوایک سرباز سادهدل»
تهیهکننده نداشته باشید و حمایت دولتی هم نداشته باشید، هر روز از تمرین میتواند
منجر به تعطیلی پروژه شود، چون تمام بازیگران نیاز به یک مکانی برای تمرین داشتند
و ما در تمام مدت تمرین، حدود دوماه پلاتو اجاره کردیم و بازیگران را به دو گروه
تقسیم کردیم که گروهی صبحها تمرین میکردند و گروه دیگر ظهرها. تقریبا سهماه روزی
شش تا هفت ساعت تمرین میکردیم. اغلب بازیگران نمایش درگیر پروژههای دیگری هم
بودند و ناچار بودیم با بازیگران تعامل کنیم. دیگر همچون گذشته این شانس یا
امیدواری را ندارم که گروهی تمام مدت بیکار باشند و بتوانند تمام مدت برای تمرینها
حضور داشته باشند درنتیجه نیازمند نوعی برنامهریزی دقیق بودیم که واقعا نورالدین حیدریماهر؛
مجری طرح و محمد گودرزیانی؛ مدیر تولید، دستیار و برنامهریز نمایش، کاری کردند که
ما حتی یک دقیقه زمان را از دست ندهیم. حضور بازیگران را هماهنگ کردیم تا بازی
بازیگران به کیفیت مطلوبی که در نظر داشتیم، برسد. واقعا گرد هم آوردن یک گروه حرفهای
کار بسیار دشواری است چون معمولا حس رقابتی در گروه پیش میآید و حتی گاهی یک
بازیگر از حضور بازیگر دیگری حس خوبی ندارد و همین مسئله باعث میشود احساس
نامطلوب در کلیت کار تنیده شود. اما تا امروز در تمام آثاری که روی صحنه بردهام،
تمام گروه با عشق و همدلی روی صحنه حاضر میشوند و وقتی تماشاگران این میزان نظم،
شور و شعف را روی صحنه میبینند، متوجه میشوند عشق از پشتصحنه به روی صحنه تزریقشده
و جان گرفته است. تمام عزیزانی که در این نمایش حضور داشتند، شاید در ذهن حس رقابت
داشتند اما آنچه روزهای تمرین در عمل و وجودشان میدیدم، همراهی و همدلی بود.
خوشحالم طی این سالها گروه تئاتر شایا به میزانی از اعتبار و جایگاهی رسیده است
که بسیاری از بازیگران دوست دارند باهم همکاری داشته باشیم. من هم به این همکاری و
حضور افتخار میکنم. برای من تولید یک کار باکیفیت بسیار مهم است، اسمورسم و
مشهور بودن یک هنرپیشه مسائل خوبی هستند که من روی آنها سرمایهگذاری میکنم اما برای
من این مسائل در مرحله دوم اهمیت است. در وهله اول حضور، توانایی و قدرت یک بازیگر
و با تمام قامت روی صحنه ظاهر شدن او مهم است. به یاد ندارم بازیگری را به کار
دعوت کرده باشم و تاسف خورده باشم که ایکاش بازیگر دیگری جای این بازیگر ایفای
نقش میکرد. همواره بهترین بازیگرانی که لازم داشتم را در اختیار داشتم و از این
امکان برای کارگردانی استفاده کردهام.
برخی از بازیگرانی که در این نمایش حضور دارند
را بیشتر بهواسطه کار تصویر میشناسیم همچون حامد کمیلی، امیرحسین رستمی و… چه
برنامهای داشتید که این بازیگران در شخصیتی متفاوت با آنچه در ذهن مخاطبان باقی
مانده است، حضور یابند؟
تاکنون افتخار کار کردن با حامد کمیلی، امیرحسین رستمی و
مهران رنجبر را نداشتم. البته مهران رنجبر کار خود را با تئاتر آغاز کرده است و
او را میشناختم اما حامد کمیلی و امیرحسین رستمی را روی صحنه نمیشناختم و نمیدانستم
برای هدایت کردن آنها در زمینه نقش و ساختن شخصیتها چگونه چالشهایی خواهم داشت
اما از همان روز اول نظم، انرژی و اشتیاقی که این دو نفر برای حضور سر تمرینها
داشتند، بسیار زیاد بود. همیشه گفته شده است که بهرام بیضایی شدن سخت است اما
بهرام بیضایی باقی ماندن دشوارتر و سختتر است. شاید بهواسطه چند فعالیت بسیار
سریع به شهرت و نام برسیم اما اینکه بتوانیم خود را حفظ کنیم، کار دشوارتری است.
این عزیزان برای جایگاه خود و ویژگیهای آرتیستی خود نسبت به باقی بازیگران بیشترین
تلاش را انجام دادند. تماشاگری که آنها را در یک نقش دیده است، از دیدن و کشف
کردن تواناییهای بیشتر آنها لذت میبرد. حامد کمیلی از من میخواست بیشتر تمرین
کنیم! از یک بازی بسیار اغراقشده به یک بازی بسیار آرام و کنترلشده و درنهایت به
شیوهای بینابین این دو دست پیدا کرد. از این همکاری بهشدت لذت بردم. همچنین فکر
میکنم افرادی که امیرحسین رستمی را طی این سالها بهعنوان یک بازیگر نقشهای طنز
میشناسند، در این نمایش با وجوه دیگری از او مواجه میشوند. در تصویر همواره صورت
او را در قابهای درشت میبینیم و هیچگاه قابلیتهای او روی صحنه را ندیده بودیم
اما امیرحسین رستمی روی صحنه تالار وحدت به یک بیان بدنی رسیده است که تا پیش از این
تجربه نکرده بود.
در این میان نمیتوان نقش ماریا حاجیها؛ طراح
گریم نمایش را نادیده گرفت؛ بازیگران معمولا چندان از گریم استقبال نمیکنند. چقدر
بازیگران نمایش شما با این موضوع موافق بودند؟
وقتی طراح ماریا حاجیها باشد، بازیگران با او زاویهای
نخواهند داشت چون او یک برند در گریم تئاتر است. او حتی در شرایطی که سه روز از
اجراهای ما میگذشت، دائم درجه فونها را تغییر میداد چون در میان تماشاگران مینشست
و در زوایای مختلف گریم آنها را چک میکرد! در تمام نمایشهایی که با ماریا حاجیها
کارکردهام، سر مقوله گریم باهم مشکل نداشتیم. همواره به او اعتماد دارم. در برخی
از موارد پیشنهاد ماریا حاجیها از دید من اشتباه است اما سکوت میکنم تا نتیجه
کار را ببینم و در آن زمان درمییابم که چه میزان این طراحی درست بوده است!
نمایش شما زمان طولانیای دارد و اگر ریتم کار
بیفتد، اثر از دست میرود. برای حفظ ریتم نمایش چه برنامهای داشتید؟
مبحث ریتم بسیار در کارگردانی مهم است. از زمانیکه
کارگردان متن را انتخاب میکند، چالش او آغاز میشود که باید چه ضربآهنگی را برای
این نمایش انتخاب کند. بهعنوانمثال وقتی نمایشنامه «سهخواهر» اثر آنتوان چخوف
را انتخاب میکنید، هیچگاه نمیتوان آن را با ضربآهنگ و ریتمی که نمایش «گوریل
پشمالو» اثر یوجین اونیل میطلبد طراحی کرد. در «سهخواهر» با اثری کاملا درونی و
ریتمی کُند طرف هستیم اما در اثر اونیل با نمایشی بیرونی، اکسپرسیونیستی و با ضربآهنگ
خاص خود طرف هستیم. جهان متن جهان اجرا را تعیین میکند. وقتی نمایشنامه را نوشتم،
میدانستم از ضربآهنگ خوبی برای اجرا برخوردار است اما برای مدتزمانی بیش از دو
ساعت، باید به مسائل بسیار زیادی فکر کرد، در وهله اول تصویرسازی در این نمایش میتواند
تماشاگر را هرلحظه با اتفاق جدیدی روبهرو کند، صحنهپردازی میتوانست اتفاق بزرگی
باشد. صحنهپردازی «شوایک سرباز سادهدل» یکی از اتفاقهای بسیار مهم و خوب تئاتر
ما در سالهای اخیر است. رضا مهدیزاده در این نمایش باشکوه و دانش تمام ظاهرشده
است و من تا آنجا که میتوانستم از این فرصت بهره بردم.
تصاویر و میزانسنهای بسیار خوبی را باوجود این طراحی شکل
دادیم. تمام این نکات در کنار نگاه دقیق و هنرمندانه ادنا زینلیان؛ طراحلباس نمایش که در این طراحیصحنه با رنگهای خنثی، لباسهایی
را طراحی کرد که تمام زندگی، شور و احساسی که میخواستیم را با رنگ لباسها ایجاد
کردیم. رنگ لباس هر شخصیت یا بازیگرانی که بهصورت گروهی روی صحنه ظاهر میشوند،
میتواند در ریتم، ضربآهنگ و احساس تماشاگر ازنظر روانی تاثیر خاص خود را بگذارد.
در کنار این بخشها، موسیقی و نورپردازی بسیار ظریف رضا حیدری در کنار کار
کارگردان این ریتم را میسازد. بازیگران هم با دریافتی که از متن دارند و تحلیل
کارگردان، بهمرور کار کردن روی نقش را آغاز میکنند و دست به طراحی میزنند.
مواجهه شخصیتها باهم و با ریتم و تمپوی مناسب، ضربآهنگ را میسازد. این چالش
بسیار جذاب است که باید ساعتهای طولانی روی آن کار شود. همین مسائل هستند که کار
جذاب تئاتر را تشکیل میدهند که درعینحال پیچیده و سخت است.
به طراحیصحنه و نور اشاره کردید. معمولا عادت
نداریم که در تالار وحدت بهصورت همزمان دو نمایش اجرا شود اما این روزها این
اتفاق افتاده است. باتوجه به اینکه حدود چهل دقیقه فرصت دارید که هم صحنه و نور
را آماده کنید و هم بازیگران به حسی که باید برسند تا آماده اجرا شوند، کار طراحصحنه
و نور شما دشوارتر نمیشود و استرسی برای گروه شما وجود ندارد؟
مقوله دو اجرا بودن، سختترین تجربه زندگی من بود که بههیچوجه
تا روزی که زنده هستم چنین کاری را نخواهم پذیرفت! شاید این دشواری در درجه اول بهنفع
تئاتر باشد چون بههرحال ما یک تالار وحدت داریم و در زمانی همچون محرم و صفر که
تالار وحدت نمیتواند میزبان برنامههای موسیقی باشد، فرصتی است که دو گروه تئاتر
در این تالار اجرا بروند اما سختیهای بسیار زیادی را احساس کردم. هرچند تا این
لحظه میان گروه ما و گروه شکرخدا گودرزی بهشدت همدلی و همراهی وجود داشته است و
هر دو گروه سعی کردهاند گروه دیگر، شرایط ایدهآلی داشته باشد. البته تمام عوامل
فنی، غلامحسین شاهعلی؛ رئیس تالار وحدت و تمام مسئولان تلاش کردند این اتفاق که
برای اولینبار در تالار وحدت رخ داده است را هم تجربه و ارزیابی کنند و هم سعی
کنند شرایط به نحو احسن در اختیار دو گروه قرار گیرد. خوشبختانه امکانات تالار
میان دو گروه تقسیم نشد چون از ابتدا این خوشبختی و خوششانسی با ما همراه بود که
طراحصحنه و نور هر دو نمایش رضا مهدیزاده و رضا حیدری بودند.
البته این دو اجرای همزمان نیاز به مهندسی و مدیریت بسیار
دقیق و نظاممند داشت که از ابتدا رضا مهدیزاده با شیوهای طراحی کند که هیچکدام
از آثار نهتنها خسارت نبینند بلکه به بهترین نحو از شرایط تالار وحدت برای اجرا
سود ببریم. شاید اگر دو طراحصحنه یا نور متفاوت برای این دو نمایش طراحی کرده
بودند، با دشواریهایی مواجه میشدیم. این تجربه، سخت بود و امیدوارم برای سالهای
آینده مسئولان بنیاد رودکی و تالار وحدت موضوع دو اجرای تئاتر در سالنهایی در حد
تالار وحدت را آزمایش نکنند. این عزیزان میدانند از اجرا در تالار وحدت احساس
رضایت میکنم و همواره سعی کردهام کارهایی درخور این تالار و باقدرت بالا روی
صحنه بیاورم و لطف این عزیزان را از نزدیک حس کردهام. بعد از اجرای «سهروردی»
تنها چهل دقیقه زمان داریم تا این نمایش عظیم را برای اجرایی باکیفیت برای
تماشاگران آماده کنیم. از سویی دیگر ما قبل از ساعت ۲۱ ورود تماشاگران را داریم و
راس ساعت نمایش را اجرا میکنیم چون زمان و وقت تماشاگران برای ما بسیار محترم و
باارزش است.
موسیقی نمایش بهصورت زنده است اما نوازندگان
روی صحنه حضور نمییابند. چه شد که باوجود اینکه برای نوازندگان طراحیلباس انجام
شده بود، جایگاه آنها را خارج از صحنه قرار دادید؟
از نخستین روزهای تمرین علیرضا عبدالکریمی؛ آهنگساز نمایش
شروع به نوشتن کرد و اشعار نمایش نوشته شد و نتهایش آماده شد. در طبقه ششم تالار
وحدت روزها و ساعتهای بسیار زیادی با تمام همخوانهای روی صحنه آوازها تمرین شد.
هیچ موسیقیای در نمایش «شوایک سرباز سادهدل» بهصورت پلیبک پخش نمیشود. تمام
صداها زنده هستند و در حین اجرا پخش میشوند. بهشدت اصرار دارم که موسیقی نمایش
برای تالار وحدت باید زنده باشد. دلیلی ندارد وقتی موسیقی زنده است، حتما در زمان
اجرای نمایش نوازندگان را ببینیم. بازیگران روی صحنه میخوانند. برای همین این
نمایش را بهشدت دشوار میدانم چون بازیگران همان زمان که کار بازی خود را انجام
میدهند، باید به موسیقی و آوازهای گروهی هم حضور داشته باشند. هر زمان صحبت از
بازیگران نمایش «شوایک سرباز سادهدل» شده است، همواره از بازیگران نامدار گروه نام
برده شده است اما باید از بیست بازیگر جوان نمایش یاد کنم که عاشقترین کسانی
بودند که در این چند سال با آنها کارکردهام. آنها با دقت، رفاقت، عشق و سرسختی
برای این نمایش جنگیدهاند.
روزهای متمادی تمرینهای نظامی را زیر نظر محسن گودرزی؛
طراححرکت نمایش انجام میدادند و روزهایی که تمرین بیان را زیرنظر مربی بیان
نمایش بیژن بیابانی انجام میدادند. در کنار این بخشها، خواندن آوازهای نمایش که
به زبان آلمانی است و بسیار دشوار! زیر نظر علیرضا عبدالکریمی تمرین میکردند. روزهایی
باید در کنار من بهعنوان کارگردان حضور داشتند و بخش نمایش را تمرین میکردند و
در کنار آن در تغییر صحنهها حضور مییافتند. این بازیگران بدون کمکاری و کمفروشی
تلاش کردند. این روزها که «شوایک سرباز سادهدل» را باشکوه میبینیم بخش اعظمی از
آن بهخاطر حضور این بیست جوان هنرمند است. به آنها تبریک میگویم و مطمئنا در
کارهای آیندهام هم از آنها با کمالمیل استفاده خواهم کرد. درباره طراحیلباس
برای نوازندگان باید بگویم که از هر فرصتی که تماشاگر به صحنه چشم میدوزد استفاده
میکنم و سعی میکنم غفلت نورزم. ترجیح میدهم حتی نوازندگانی که دیده نمیشوند
اما در پایان نمایش و در رورانس ظاهر میشوند، با لباسی همانند سایر اعضای گروه
ظاهر شوند. شاید بهنظر وسواس برسد اما نوعی یکدستی در تابلوی پایانی نمایش بهوجود
میآورد که تماشاگر احساس خوشایندی میکند.
زوم:
دفاع، مقدس اما جنگ کریه است
«شوایک سرباز سادهدل» درباره جنگ جهانی اول است اما ذات
تمام جنگها با ویرانی و قربانی شدن همراه است. ما نخواستیم مفهوم دفاع را زیرسوال
ببریم؛ ما هشتسال در مقابل عراقیهای متجاوز هشتسال دفاع را تجربه کردهایم و
دفاع ما شرافتمندانه، جانانه و مقدس بوده است. همین مسئله در کشورهای دیگر هم وجود
دارد. فارغ از اینکه دین و مذهبشان چه است، اگر از تمامیت ارضی و کشور خود دفاع
کنند، دفاع مقدس و قابلاحترام است. مقوله ما در درجه اول دفاع نبوده است بلکه تمامی
افرادی که نگاه سوداگرانه نسبت به جنگ دارند و جنگ را محمل و مکانی برای تجارت
تسلیحات و عقدهگشاییهای خود میدانند و با بیماری روانیای که به آن مبتلا
هستند، جان انسانها را به بازی میگیرند را هدف قرار دادهایم و میگوییم انسانیت
و بشریت نباید قربانی مطامع شخصی افرادی که به منافع شخصی خود فکر میکنند، باشد.
بهانه نمایش، جنگ جهانی اول است اما ربطی به این جنگ یا زمان حال حاضر ندارد بلکه
به تمام جنگها در طول اعصار نگاه میکند. در تمام جنگها بچهها قربانی میشوند،
زنها و کودکان مورد تجاوز قرار میگیرند. مردها کشته میشوند، معماریها و آثار
باستانی و میراث بشری به یغما میرود. افغانستان با حضور طالبان چقدر از مجسمههای
زیبا، حجاریها و… خود را از دست داد. این گروه منفور داعش وقتی به سوریه دست
پیدا کرد، تمام ابنیه تاریخی سوریه را که میراث بشری بودند را نابود کردند. یا در
عراق چقدر از موزهها را تاراج بردند که ما در موزههای کشورهای دیگر آنها را
دیدیم.
مینا صفار
There are no comments yet