اصلا معتقد نیستم که در موضوع بحران مخاطب و پس زدن تئاتر
دفاعمقدس، فقط بخشی از تقصیر بر گردن ما باشد بلکه ما بهطور کامل مقصر هستیم.
آنقدر آثار بیکیفیت به خورد مردم دادهایم که اعتماد مخاطب از دست رفته است. در
سینما هم شرایط بر همین منوال است؛ ما جنس بنجل، دروغگو، هیجانزده و کاذب به او
ارائه کردهایم و انتظار داریم مشتری پای این جنس بنجل بایستد! حتی اگر این بخش را
بهصورت داد و دهش تجاری و اقتصادی نگاه کنید، درمییابید یک مشتری وقتی دوبار به
یک رستوران برود و از غذای آنجا ناراضی باشد، برای بار سوم به آن مکان مراجعه
نمیکند. چرا باید توقع داشته باشیم بلیت بخرد و به سالنی برود که قبلا از اجراهای
آنجا ناراضی بوده است؟! فرمولی ساده است که با آن، میتوان بهراحتی حق را به
مخاطب داد. منظور این نیست تمام آثاری که در حوزه دفاعمقدس ساخته شدهاند بد بودهاند
اما قاطبه آنها دروغگو و یا تکساحتی و نازل بودهاند. اکنون دیگر نیازی نیست
تهییجی و تبلیغی به دوران دفاع مقدس نگاه کنیم چون دیگر در دوران جنگ بهسر نمیبریم
و آن دوران را پشتسر گذاشتهایم. نباید با رویکرد تحلیلی و کاوشگرانه نگران ترک
خوردن ارزشها باشیم چون ارزشهایی که ارزش باشند، با تحلیل و کاوش ترک نمیخورند
و ارزشهای دوران دفاعمقدس از این دستهاند. مخاطب از این نوع نمایش زده شده و
الان باید جان کند تا مخاطب را دوباره به این نوع از آثار علاقهمند کرد.
ما باید برای نسلی که جنگ را لمس نکرده چون مدتها بعد از
جنگ بهدنیا آمده است و الان مخاطب جدی تئاتر محسوب میشود، بهدنبال زبان جدیدی
باشیم. این نسل، آیندهساز تئاتر ما است. باید جستوجو کنیم و با این نسل
اشتراکاتی را در زمینه زبان، بیان فرم و محتوا پیدا کنیم تا ما را پس نزنند. نمیتوان
با فرمولهای قدیمی به روزگار جدید پا گذاشت چون با این فرمولها نوعی تحجر و نگاه
فالانژیستی همراه است و وقتی این دو وجه مشخص شود، بلافاصله در میدان رقابت شکست
میخورد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است