کودکان دهه۶۰ حتما به یاد میآورند که در آن دوران فیلمهای
زیادی تولید میشد که مخصوص قشر سنی کودک و نوجوان بودند. فیلمهایی مثل «شهر موشها»،
«دزد عروسکها»، «گلنار» و «گربه آوازهخوان» که نهتنها به تعداد قابلتوجهی برای
کودکان ساخته میشدند بلکه حتی گروه سینمایی مخصوص خود را داشتند و سینماهایی مثل
سینما سعدی در خیابان جمهوری، سینما بلوار در ابتدای بلوار کشاورز و سینما قیام در
خیابان طالقانی بهشکل تخصصی این فیلمها را اکران میکردند.
کودکان دهه۹۰ اما با وضعیت متفاوتی روبهرو هستند. نهتنها
گروه سینمایی کودک منحل شده(و بیشتر سینماهای آن تعطیل شدهاند) بلکه تولید فیلم
کودک در سینمای ایران هم به تعداد انگشتشماری تنزل پیدا کرده که همانها هم در
بازار آشفته اکران، جایی ندارند و نهایت دیده شدن آنها پس از شرکت در جشنواره فیلمهای
کودکان و نوجوانان، یک اکران محدود و چندهفتهای در سینماهای آزاد است. علاوه بر
تمام اینها جدیدترین تکنولوژیها و محصولات سرگرمیساز روز دنیا هم در اختیار
کودکان این دهه هست که آنها قویترین رقبای محصولات فرهنگی تولید داخل هستند.
سوال مهم «برای نجات سینمای کودک چه باید کرد؟» در این سالها
بارها پرسیده، جوابهای مختلفی هم به آن داده شده، اما تاکنون شاهد تغییر چندانی
در وضعیت این گونه سینمایی مهم در کشور نبودهایم؛ سینمایی که تاثیرش بسیار فراتر
از کودک و خانواده کودک است و میتواند راههای جدیدی برای سینمای ایران در جهان
هم باز کند.
فرا رسیدن روز جهانی کودک در ایران بهانه پرسیدن حال این
سینما از دو سینماگری است که یکی از آنها سالهاست چراغ سینمای کودک را روشن نگه
داشته و دیگری یکی از پرخاطرهترین فیلمهای کودک را در سالهای دور ساخته است.
ابوالحسن داودی؛ تهیهکننده و کارگردان سینما، در گفتوگو با خبرنگار
«صبا» درباره سیر تحول و راه طیشده سینمای کودک در سینمای پس از انقلاب گفت: ازجمله
دلایل موفقیت سینمای کودک در دهه۶۰ این
بود که بعد از وقوع انقلاب اسلامی
و جنگ تحمیلی، شرایط خاصی در کشور وجود داشت
و بهخاطر آن سینما تا مرحله صفر تنزل پیدا کرده بود.
پس از این دوران تازه سینمای ایران رشد آرام و گلخانهای خود را آغاز کرده بود و
به نظر میرسید فیلمهای کودک دستبهنقدترین و بهترین فیلمهایی بودند که بهدلیل
جنس موضوعاتی که مطرح میکرد، زبانی که به نسبت ژانرهای دیگر سینمایی بیشتر با معیارهای
سینمای جدید کشور مطابقت داشت و زبان پاکتر و سالمتری هم به نظر میرسید بیشتر رشد
پیدا کرد.
او افزود: فیلمهای کودک بهشکلی بخشی از مسائل دنیای بزرگسالان را هم
در خود انعکاس میدادند و به همین دلیل فیلمهای موفق آن دوران فیلمهایی بودند که
خانوادهها را به سمت خود جذب میکردند. چون قطعا کودک تنها به سینما نمیرود و به
همراه چند اعضای خانواده خود به سینما خواهد رفت. این سینما کمکم به سمتی رفت که بجز
فیلمهایی با مضامین کودک، مضامین مرتبط با خانواده هم در آنها قوی بود و این یکی
از دلایل موفقیت عمده فیلمهای کودک در دهه۶۰ بود.
داوودی با اشاره تغییر شرایط سینمای ایران در دهه۷۰ گفت: در
دهه۷۰ بهدلیل اینکه
شرایط سینما تغییر کرده بود و سینما بهنوعی زبانی رشدیافته و مطابق با فرهنگ جدید
جمهوری اسلامی و شئونات آن پیدا کرده بود. ژانرهای دیگر در این سینما تقویت شدند و
سینمای کودک از همان زمان وارد سیر قهقرایی خود شد و بجز نمونههای انگشتشماری که
بیشتر متکی به پسزمینههای اشتهار از صداوسیما یا جاهای دیگر داشتند مثل «کلاه قرمزی»
یا «شهر موشها»، بقیه فیلمهایی که در ژانر کودک تولید شدند سال به سال در این روند
قهقرایی قرار گرفتند و نتوانستند موفقیت دهه۶۰ را تکرار کنند.
او با اشاره به اهمیت ژانر سینمای خانواده در جهان امروز و مسئله
پیشرفت تکنولوژیک سینما در سالهای اخیر گفت: داستان عدم موفقیت فیلمهای کودک
ادامه پیدا کرد و در سالهای جدید بهدلیل تغییر زبان جهانی سینما و رشد تکنولوژی
و امکان تصویر کردن بسیاری از ناممکنهایی که در قدیم ساخت آن امکانپذیر نبوده، در
عرصه جهانی سینمای خانواده تبدیل به ژانری مهم شده است. لازم به توضیح است که در صنعت
سینما عنوانی به نام سینمای کودک نداریم و این فیلمها تحت عنوان سینمای خانواده دستهبندی
میشوند مثال آن فیلم «ای.تی» ساخته استیون اسپیلبرگ است است که مخاطبان آن میتوانند
از کودک ششساله تا پیرمرد
هشتادساله باشد و این جنس از فیلمهاست که بهخصوص
در سینمای آمریکا بیشترین میزان استقبال را دارند. در کشورهایی که سینماهای محدود و
دولتی دارند مثل کشورهای بلوک شرق قبل از فروپاشی شوروی یا در کشور خودمان، میبینیم
که سینمای کودک بهنوعی هنوز تحت تاثیر همان جنس سینمای گلخانهای اوایل دهه۶۰ فعالیت
میکند یعنی بجز چند فیلمی که بهدلیل اشتهار قبلی خود در گیشه موفقند، سایر فیلمهای
کودک بدون پشتیبانی دولتی نمیتوانند به حداقل سوددهی برسند. این وضعیت سینمای ماست
و فکر میکنم ناکامی در تلاشی هم که در طول این سالها میشود تا سینمای کودک سر و
شکلی پیدا بکند بهدلیل این است که انتظارات از آن با خواست واقعی جامعه مطابق نیست
و بیشتر انتظارات سفارشی دولتی از این سینما وجود دارد. به همین خاطر عملاً نور امیدی
نمیبینم که بتواند دوباره به اوج موفقیت خود در دهه۶۰ بازگردد.
داوودی که خود فیلم «سفر جادویی» را در ژانر کودک ساخته، درباره این
فیلم و راهکارهای افزایش رونق در سینمای کودک، گفت: زمانی که میخواستم فیلم «سفر جادویی»
را بسازم، فیلمنامه فیلم پس از نوشته شدن حدود یکسال بین شوراهای مختلف در حال رفتوآمد
بود یعنی در شورای کودک میگفتند مسائل بزرگسالان در این فیلمها مطرح میشود و در
شورای بزرگسالان میگفتند که فیلمنامه کودک است و باید برای کودک و نوجوان ساخته شود
و این اتفاق بیشتر شبیه یک بازی پینگپونگ بود. سرانجام خارج از این دو شورا آقای بهشتی
که مدیرعامل وقت بنیاد سینمایی فارابی بود با مسئولیت شخصی خود قبول کرد تا این فیلم
ساخته شود وگرنه «سفر جادویی» هرگز ساخته نمیشد. به نظر من هنوز تصور غلطی از
سینمای کودک هست که همه میخواهند آن را نگه دارند. بخشی از سینمای کودک انیمیشنهای
پرقدرت جهانی است که نمونههای آن را در ایران هم داریم و در صورت سرمایهگذاری و
بازاریابی مناسب این انیمیشنها میتوانند در سطح جهان موفق شوند. از سویی باید فیلمهایی
ساخته شود که بیانکننده مسائل امروز خانواده باشد چون کودک امروز بهراحتی کودک دو
دهه قبل تحت تاثیر قرار نمیگیرد زیرا آخرین پدیدههای فنی را در دسترس دارد و میبیند
و رقابت با این پدیدهها بسیار سخت است مگر اینکه از جذابیتهایی که در سینمای بزرگسال
خود داریم و باعث میشود فیلمهای موفق در این زمینه بسازیم را در عرصه سینمای خانواده
هم استفاده کنیم و این ژانر را پرورش دهیم که مخاطب آن از کودک تا کهنسال است. اما
این کار مستلزم سرمایهگذاری هم اقتصادی و هم فنی و تکنولوژیک است. آن وقت سینمایی
داریم که میتواند روی پای خود بایستد ولی سینمای کودک فعلی ما یک سینمای تزریق است
که با تزریق منابع مالی از سمت دولت مدام از کما درمیآید و باز به کما میرود.
علی ظهوری راد
There are no comments yet