آغاز فیلم «بیبی درایور» شباهت عجیبی به اثر اسکاری سال
گذشته «لالالند» دارد؛ هر دو فیلم کار خود را با سمفونی موسیقی بزرگی آغاز میکنند،
با این تفاوت که در «بیبی درایور» این ماشینها هستند که شروع به رقص با این
سمفونی موسیقی بزرگ میکنند. تازهترین اثر ادگار رایت خالق آثاری چون «شان در
میان مردگان» و «اسکات پلگریم بر علیه دنیا» درحالی با یک سرقت بانک کار خود را
آغاز میکند و ویولن آهنگ «بل باتمز» اثر جان اسپنسر بر فضا حکمرانی میکند و بر
صحنههای تعقیب و گریز ماشینها، خوش نشسته است. فیلم از همان لحظات ابتدایی آغاز
خود هویتاش را به موسیقیای که از آن استفاده میکند قرض میدهد و مانند یک بازی
ویدئویی بهنظر میرسد.
اتفاقات «بیبی درایور» بهظاهر در آتلانتا رخ میدهد ولی در
اصل متعلق به دنیای کارگردان و فیلمنامهنویس انگلیسی خود ادگار رایت است. به این
ترتیب که ما شاهد تمام مشخصههای آثار دیگر رایت در همان چند دقیقه ابتدایی فیلم
هستیم؛ طنزی افراطی، ضرب و شتمهایی پسرانه و تکبری که از دل شخصیتها آغاز میشود
و به کلیت فیلم انتقال پیدا میکند. سبک رایت گرچه مولفههای خاص خودش را دارد و
با ضرباهنگ تند تدوین و عجیب بودن شخصیتها قابل تشخیص است ولی باز هم میتوان
منشأ آن را در دل آثار کوئنتین تارانتینو جستوجو کرد. کاراکترهای «بیبی درایور»
به هیچ عنوان انسانهایی عادی نیستند. اعمال آنها عجیبوغریب است و بهشکلی عجیبتر
سخن میگویند و درنهایت میتوان گفت عجیب و خونین میمیرند. فرهنگ برآمده از این
قبیل شخصیتپردازیها دیگر درحال جا افتادن میان سینماروهاست ولی راهحل ادگار
رایت برای متمایزکردن کاراکترهایش با دیگران به موسیقی استفاده شده در اثرش بازمیگردد.
شخصیت اصلی قصه علاقه زیادی به گوش کردن موسیقی در تمام لحظات زندگیاش دارد. او
که با اسم مستعار بیبی (با نقشآفرینی انسل الگورت) شناخته میشود به سبکهای معمولتر
موسیقی هم رضایت نمیدهد و ما در طول فیلم با آهنگهایی نظیر ریتروهیپ ساخته شده
توسط تی.رکس روبهرو میشویم. نکته جالب در این میان به همین سبکهای عجیب موسیقیهای
پخش شده در فیلم بازمیگردد. با انتخاب این آثار که جملگی قطعههایی متعلق به
موسیقی الکترونیک هستند، ادگار رایت سعی دارد مخاطبان «بیبی درایور» را نشانهگذاری
کند. نسل برآمده از دنیای کاریوکی و مسابقات لبزدن آهنگهای مشهور، اشخاصی که
ظهور این پدیدهها بر سلیقههای موسیقیایی آنها تاثیرات بسزایی گذاشته است و حال
زیرشاخههای متفاوتی برای خود بجا گذاشتهاند.
در هر صورت شخصیت بیبی قهرمان نسل دیگری است که شباهت زیادی
به قهرمانهای نسلهای گذشته بهخصوص رایانها (گازلینگ و اونیل) دارد؛ کمحرف،
حرفهای در راندن، تنها و درنهایت عادل است. اخلاقگرایی در ارزیابی شخصیت محوری
پررنگتر از دیگر خصیصهها به نظر میرسد. او با پیرمردی ناشنوا زندگی میکند، مواظب
نوزادها و کیف پیرزنها نیز هست و از خشونت بیدلیل متنفر است. حال سوال پیش میآید
که چه تفاوتهایی میان او و رایانها وجود دارد؟ بیشک شخصیت بیبی الگوبرداری شده
از همتایان گذشته خود است و تنها بهعلت اینکه هم نسلهایش را دارای قهرمانی از
این سبکوسیاق کند بهوجود آمده است. متولدین اواخر دهه ۹۰ و اوایل ۲۰۰۰ سالهاست
با رانندهای حرفهای که به قوانین فیزیک نیز احترام بگذارد روبهرو نشدهاند. در
«سریع و خشمگین»ها با رانندهها و خلافکارهایی روبهرو هستیم که هیچ همذاتپنداری
را در نوجوانان بهوجود نمیآورند ولی اینجا قهرمانی از جنس شکستخورده داریم که
اتفاقا در ظاهر و بدون ماشین بسیار معمولی است و همین نکته نوجوانان و جوانان را بهسوی
سالنهای سینما میکشاند. فیلم با بودجهای ۳۴ میلیون دلاری ساخته و با این نشانهگذاریهای
ساده موفق به فروش ۲۱۴ میلیون دلاری شده است.
خلاصه داستان فیلم از این قرار است: بیبی جوانی است که
حادثه تلخی را در کودکی تجربه کرده و طی یک تصادف از نزدیک شاهد کشته شدن پدر و
مادرش بوده است. این حادثه در روح و روان بیبی چنان تاثیری گذاشته است که او
موسیقی گوش دادن در تمام لحظات عمرش را برای آرام کردن خط فکریاش اجبارا پذیرفته
است. از سویی دیگر این کارکرد عجیب مغز بیبی باعث شده است او قدرت فکریاش را در
مقولهای چون رانندگی بهکار بگیرد. مشکل از زمانی پیش آمده است که بیبی در
نوجوانی ماشینی (پر از کوکائین) که متعلق به یک رئیس مافیایی با نام دُکی (با نقشآفرینی
کوین اسپیسی) بوده را دزدیده و نابود ساخته است. دکی که متوجه قابلیتهای بالای وی
در رانندگی میشود بهجای کشتنش برای او یک شرط عادلانه میگذارد؛ مادامی که بدهی
بیبی با دکی صاف نشود، او باید در سرقتهای بانک نقش راننده را برعهده داشته باشد
و تمام سهم خود از سرقت را دودستی تقدیم دکی کند. روایت فیلم از دو سرقت پیش از
صاف شدن بدهی بیبی آغاز میشود. دکی عادت دارد برای هر سرقت گروهی متفاوت انتخاب
کند و تنها یک بار با هر گروه کار میکند. تنها فردی که در تمام سرقتها جایگاهی
ثابت دارد کسی نیست جز بیبی. بیبی به مهره شانس دکی مبدل شده است ولی طبیعتا بهخاطر
رفتارهای عجیب وی تمام خلافکارانی که برای انجام یک پروژه جذب میشوند، توجهشان به
او جلب شده و قصد دارند از این مهره شانس اطلاعاتی بیشتر بگیرند. تمام خلافکارهای
داستان مانند دکی و بیبی نامهایی مستعار دارند، بادی (با نقشآفرینی جان هام)،
دارلینگ (با نقشآفرینی ایزا گنزالس)، گریف (با نقشآفرینی جان برنتال) و درنهایت
بتز (با نقشآفرینی جیمی فاکس) اشخاصی هستند که وارد داستان شده و درنهایت با بیبی
سرشاخ میشوند. درهمین حین بیبی با دختر پیشخدمتی با نام دبورا (با نقشآفرینی لیلی
جیمز) آشنا میشود. شخصی که مانند بیبی بیشتر اوقات درحال شنیدن موسیقی است و
بهانه خوبی برای اتمام کارهای خلافکارانه بیبی بهشمار میرود. رابطه عاطفی آنها به
شیوهای پیش میرود که بیبی در آخرین ماموریت خود به علاوه جان خود باید تلاش کند
از دبورا نیز محافظت کرده و زندگی خلافکارانهاش را نیز پشتسر بگذارد.
«بیبی درایور» مانند «شلیک آزاد» (که در ابتدای سال اکران
شد) پر است از شلیک و انفجار و صحنههای خونین. فیلم ۱۱۳ دقیقهای ادگار رایت با
درجه آر به نمایش درآمده است و از سطح خشونت بسیار بالایی برخوردار است. در هر دو
فیلم مذکور اعتماد به نفس خالقان این آثار حرف اول را میزند. «بیبی درایور» گرچه
دارای ایرادهایی در زمینه ساختاری و داستانی باشد ولی همین اعتمادبهنفس باعث
برجسته شدن نوآوریهای آنها شده است. حضور موسیقی در فیلم تاثیر بسزایی در اکثر
لحظات اکشن گذاشته است، ضرباهنگ بالای تدوین، انتخاب موسیقی هوشمندانه و دیالوگنویسیهای
متفاوت جزو نکات مثبت اثر ادگار رایت محسوب میشود.
در مبحث بازیگری نیز با فهرست بلند و بالایی از چهرههای سرشناس
مواجه هستیم. انسل الگورت بیشتر بهخاطر نقشآفرینی در «بداقبالی بخت ما» شناخته
میشود، در مرکز این نامهای پرآوازه قرار گرفته است و عملکردش را باتوجه به سبک
اکشنی که فیلم ارائه میدهد، میتوان مثبت ارزیابی کرد. گرچه الگورت در کارنامهاش
حضور در اثری چون «واگرا» را نیز دارد ولی این مهمترین نقش کارنامه وی در ژانر
اکشن محسوب میشود و با گذشت زمان به احتمال زیاد بازخوردهای بهتری نیز دریافت
خواهد کرد. جیمی فاکس نقشآفرینی با انرژی از خود بهجا گذاشته است و کوین اسپیسی
نیز مانند چند سال اخیر نقشآفرینی کنترلشدهای به نمایش میگذارد. جان هام و
ایزا گنزالس نیز در نقش زوج خلافکار قصه شاید دوستداشتنی به نظر نرسند ولی کارآییهای
لازم برای پیشبرد قصه، مخصوصا در فصل پایانی را دارند.
درنهایت باید گفت «بیبی درایور» اثری بهشدت پر انرژی است
که بهراحتی مخاطبش را به هیجان میآورد، دلیل موفقیت اثر در گیشه نیز به این
واقعیت بازمیگردد که ادگار رایت موفق شده در کنار استفاده از کلیشههای رایج این
قبیل آثار، نکات تازهای را به اثر اضافه کند و درنهایت با اعتماد به نفس بر همین
نکات تازه تکیه کرده و به اصطلاح روی آنها مانور دهد. شخصیت قهرمان کم حرف، موسیقیهای
جذاب و درنهایت تعداد زیاد بازیگران نامآشنای سینما را میتوان جزو نکاتی دانست
که باعث موفقیت «بیبی درایور» در گیشه جهانی شدهاند. از سویی دیگر این واقعیت هم
باید در نظر داشت فیلم با مخاطبشناسی هوشمندانه طیف خاصی از سینماروها را هدف
قرار داده است و برای مثال علاقهمندان جدیتر تارانتینو و یا آثار ماشین بازی
کلاسیک مانند «بولیت» یا «راننده» نیز با فیلم ارتباط برقرار نمیکنند، از این رو
میتوان گفت مخاطبشناسی در صنعت روز سینما حرف اول میزند. امری که ادگار رایت بهدرستی
از پس آن برآمده است.
ترجمه: آرش واحدی
منبع: واشنگتنپست
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است