برنامه «قندواره» به تهیهکنندگی
امیرقمیشی در ادامه برنامه «قندپهلو» تهیه شده که سعی دارد همان محتوا را اینبار
در فضایی دیگر ادامه دهد. این برنامه که هر شب ساعت ۲۱ از شبکه آموزش پخش میشود یک جشنواره آموزشی تلویزیونی است که دو بخش ویژه دارد؛ یکی
نمایشنامهخوانی و دیگری فکاههخوانی که شامل بحر طویل و پیشپردهخوانی نیز میشود. شهرام شکیبا مجری این برنامه با «صبا»
گفتوگویی داشته است که در ادامه میخوانید:
برنامه «قندواره» به لحاظ محتوایی ادامه
برنامه «قندپهلو» است؟ این دو برنامه چه تفاوتهایی با هم
دارند؟
این دو برنامه خیلی با هم متفاوت هستند و
به نظرم چون شبکه امکان تولید برنامه «قندپهلو» را نداشت اما میخواست همچنان یک
برنامه با موضوع طنز مکتوب داشته باشد سعی کرد یک برنامه کوچک، بیادعا و بیدردسر
در قالب جُنگ بسازد. از آنجا که برنامه «قندپهلو» پروداکشن خیلی متفاوتی داشت،
گمان نمیکنم درحال حاضر تلویزیون بضاعت این را داشته باشد که آن را بسازد اما به
جرات میگویم «قندپهلو» ارزانترین جُنگی بود که تلویزیون تا به حال کار کرده است.
چرا شبکه شرایطی را فراهم نکرد که
«قندپهلو» ادامه پیدا کند؟
این را باید از شبکه پرسید؛ من واقعا نمیدانم،
به هر حال این سیاست آقایان در تلویزیون است. شاید توجه بیش از حد به «قندپهلو»
برایشان شیرین نبوده و دیگر نمیخواهند این برنامه ساخته شود، در صورتی که هر دوره
از «قندپهلو» چندان هزینهای نداشت. در هر شبکه تلویزیونی در فقیرترین نقاط دنیا
برای فقیرترین قابها هم برنامهای تولید میشود. ساخت هر هفته از برنامه
«قندپهلو» با سه مجری، مهمانان و همه عوامل از دستمزد یک شب برخی از مجریان ما
کمتر بوده است. بنابراین معلوم میشود که تعمدی برای ساخته نشدنش وجود دارد، گرچه
درباره این موضوع باید با تهیهکننده هم صحبت کرد، زیرا من فقط یک عضو از این گروه
هستم.
میتوانیم بگوییم که حاشیهها هم موجب شد
تا «قندپهلو» پخش نشود؟
«قندپهلو» حاشیهای نداشت. بحث فقط درباره
آدمی بود که دوست داشت به او توجه شود و حرفهایی هم زده بود که جنجالی نبود. این
در حالی است که بعضی حرفها تا خود گوینده بُرد ندارند اما بعضی برنامهها و بعضی
حرفها تا آن سوی مرزها هم میروند.
با توجه به این که «قندواره» در خارج از
استودیو و با حضور تماشاچیان تولید میشود، اجرا در این محیط برای شما سخت نیست؟
خیر، نوع و ذات برنامهای که موضوعش طنز
مکتوب است طبیعتا مخاطب خاص میطلبد و مخاطب خاص در بین عوامی که در یک پارک حضور دارند
به راحتی پیدا نمیشود. این کار برای من اصلا دشوار نیست چون برنامه خیلی جدی نیست
و یک اتفاق خیلی کوچک تلویزیون است. یعنی یک برنامه خیلی معمولی که در خیلی جاهای
تلویزیون هم ساخته میشود.
اما اجرا و کنترل برنامه در یک محیط باز نسبت
به استودیو خیلی سختتر است.
بله اما این زمانی است که برنامه زنده
باشد؛ در برنامه تولیدی همه چیز دست گروه سازنده است و کار راحتتر میشود. البته
این باز هم به دلیل نداشتههای تلویزیون است. شما وقتی داخل یک استودیو باشید یک
دکور بزرگ میخواهید که همه اینها هزینه دارد و این پولها دیگر در تلویزیون نیست؛
لااقل برای ما و گروههایی مثل «قندپهلو» که کار و دغدغهمان فرهنگی است دیگر وجود
ندارد وگرنه برای برنامههای دیگر هست. برای ما دیگر چیزی وجود ندارد و باید آرام
آرام از اینجا برویم.
چرا این فکر را میکنید، مگر فرهنگ حرف اول
را نمیزند؟ به چه دلایلی تلویزیون نباید از موضوعات فرهنگی حمایت کند؟
فرهنگ حرف اول را نمیزند، این فقط یک شعار
است. در ایام انتخابات همه چیز تغییر میکند اما بعد از انتخابات چه اتفاقی میافتد؟
مگر ما در تلویزیون چقدر موضوع فرهنگی میبینیم؟
اما تلویزیون همیشه این ادعا را دارد که
فرهنگ برایش اهمیت دارد و به آن پرداخته است.
ادعایش را دارد اما در نهایت چه پرورش داده
است؟ مخاطبانی را پرورش داده است که کسی در فضای مجازی و در طرفداری از آدمهای
دیگر جرات ندارد یک کلمه حرف بهشان بزند یا مثلا برنامههای تلویزیونی ظاهرا
فرهنگی میآیند و بدترین رفتارهای غیرفرهنگی را با دیگران و خانوادههایشان میکنند.
کدام فرهنگ؟ ما یک شیر بییال و دمی داریم که آن را تلویزیون فعال در حوزه فرهنگ مینامیم
اما تلویزیون یک سرگرمی صرف است که گاهی بسته به شرایط، برای استفاده سیاسی مخاطب
را با موضوعات سخیف فرهنگی سه سال و نیم نگه میدارد که نزدیک انتخابات چند جمله
با او حرف بزند.
با اینکه بیشتر از شما انتظار میرود با
مطالعه و تسلط کاملی که در زمینه ادبیات طنز دارید در این زمینه اجرا کنید در
ایام انتخابات یک برنامه سیاسی را هم اجرا کردید، تجربه اجرای یک برنامه سیاسی
چطور بود؟
اجرا در برنامههای تلویزیونی برای من
چندان فرقی ندارد زیرا این شغل من است و وقتی کار نداشته باشم مجبورم هر کاری را
انجام دهم. من سالهای سال روزنامهنگاری کردم و گفتوگو کردن جزو اولینهای
نکتههای روزنامهنگاری است و همیشه این دغدغه را داشتهام. البته تلویزیون
محدودیتهایی را در دعوت مهمانها و گفتوگو با آنها دارد. مثلا ما حدود یک ساعت
و نیم صحبت میکنیم اما در آخر تنها ۴۵ دقیقه از گفتوگو پخش میشود یعنی نیمی از
گفتوگوی ما حذف شده، و طبیعتا آن نیمی که حذف شده بر اساس رفتار گزارشی نبوده
بلکه گزینشی بوده است. یعنی یک منتور گزارش نمیکند، گزینش میکند. البته «اثر
انگشت» تجربه خوبی بود و اتفاقا خیلی دوست داشتم همان راه را ادامه دهم و تبدیل به
یک گفتوگو کننده جدی شوم. همه جای دنیا هنوز هم هاردتاکها بینندههای خیلی خوبی
دارند و جزو پربینندهترین برنامهها محسوب میشوند؛ به کشور خودمان نگاه نکنید
که از موضوعات جدی که به فکر و اندیشه ربط دارد فرار میکنند در جاهای دیگر دنیا
اینطور نیست. تلویزیون آنهاست که فرهنگی است نه تلویزیون ما. ما در تلویزیون فقط
موظفیم کاسبی کنیم که هزینههای کارمندان و هزینههای جاری تلویزیون در بیاید.
هماکنون هدف شما اجرا در برنامههای جدی
است یا طنز؟
هیچ کدام، اشخاص فرهنگی در تلویزیون اصلا
نمیتوانند چیزی را انتخاب کنند، انتخابی وجود ندارد، هر چه تلویزیون بخواهد.
یعنی هر برنامهای که به شما بدهند شما
اجرا میکنید؟
احتمال دارد که کمی راجع به آن فکر کنم اما
راستش را بخواهید به دنبال ایجاد یک شغل آزادم. قطعا فلافل فروشی بهتر از کار در
تلویزیون است.
یعنی واقعا این تصمیم را دارید که با تلویزیون
قطع همکاری کنید ؟
چه بگویم؟ فعلا که شغل دیگری ندارم. من سالها مثل شما روزنامهنگاری کردم و یکی از گرانترین
روزنامه نگاران کشورمان بودم و هنوز هم دستمزدی که من برای ستون نویسی در آن زمان
میگرفتم پرداخت نمیشود. اما الان دیوانه بازی، بیعار و بیدرد بودن، فکر نکردن،
ادا در آوردن و کارهای سخیف و مسخره درآمد بهتری دارد. سال گذشته به من پیشنهاد شد
که اینجور کارها را برای یکی از برنامههای تلویزیون انجام دهم اما نپذیرفتم چون
فکر میکردم شأن من اجل این کارهاست، اما به نظرم اشتباه کردم چون اگر آن کارها را
کرده بودم الان خیلی وضعم بهتر بود. ۱۸ سال است که من در تلویزیون کار میکنم و
قریب بیست سال است که طنز مینویسم. متاسفانه برخی دوستان در برنامههای طنز حرفهایی
میزنند که وقتی من در کنار خانواده آن را میبینم خجالت میکشم. الان همان
دوستان برای ۲۰ دقیقه اجرای برنامه ۴۰ میلیون تومان پول میگیرند که از دستمزد یک
جراح بالاتر است. پس چرا مسخره بازی در نیاوریم؟ بیایم همهمان کارهای مسخره انجام
دهیم که مثلا خیلی موفق شویم.
اما مخاطب هم این نوع برنامهها را میپسندد
و از آنها استقبال میکند.
این مخاطب، مخاطبی است که تلویزیون پرورش
داده است، چه بپذیریم و چه نپذیریم بزرگترین رسانه فرهنگی کشور ما تلویزیون است،
یک کتاب با هزار تیراژ که مخاطب فرهنگی پرورش نمیدهد. افسار فرهنگ در کشور ما به
دست تلویزیون بوده اما مخاطب را به جایی برده که الان سفارشش به ما فقط مسخرهبازی
است. پس این بازتاب رفتار ماست، یعنی مخاطب آیینه رفتار فرهنگی ما و تلویزیون است.
ما اصلا حق نداریم به مخاطبمان چیزی بگوییم و به او معترض باشیم چون این نتیجه بر
اساس برنامههایی که تلویزیون ساخته شکل گرفته است. تئوریسینهای فرهنگی و سیاسی
کمدینها بودهاند که در قالب بیانیههایی به شکل پلاتو برای کشور خطدهی سیاسی و
اجتماعی کردهاند و الان هم در خیابان با بادیگاردی بیش از رئیس جمهور تردد میکنند.
این برای یک کشور و فضای فرهنگی آن اصلا خوب نیست وگرنه همه حق دارند حرفشان را
بزنند و کار کنند. من و هم مسلکانم که نزدیک بیست سال طنز نوشتهایم و در فضای جدی
طنز تنفس کردهایم الان جایی نداریم و کار به جایی میرسد که ما باید در پارکها
برویم و با حداقل امکانات و دستمزد برای مردم برنامه اجرا کنیم. طبیعتا وقتی پول و
امکاناتی برای ساخت یک برنامه موجود نیست برنامه هم بد میشود و بدی هم بدی میآورد
و این باعث میشود فرد کوچک و کوچکتر شود.
میتوانیم بگوییم که «قندواره» در کنار بُعد
آموزشی، بُعد سرگرمی هم دارد؟
قرار است ما در یک برنامه که موضوع طنز
مکتبوب دارد هم آموزش بدهیم و هم سرگرمی ایجاد کنیم، زمانی که هر کدام از این اضلاع
را در کنار هم قرار میدهیم محیط کوچکی بهدست میآوریم که در آن چندان دستمان باز
نیست اما باید در همین فضا اجرا و گفتوگو کنیم. تلویزیون قرار است سرگرمی ایجاد
کند اما در ایران باید هم دانشگاه باشد و هم موجب سرگرمی شود. گاهی سرپوشی به نام
آموزش روی سرگرمی میگذاریم و به مخاطب میگوییم ما میخواهیم تو را سرگرم کنیم
اما به ما گفتهاند که حرف جدی هم بزنیم؛ به همین دلیل برخی از مجریان که صرفا
کارشان سرگرمی است حرفهای جدی را به بدترین شکل در تلویزیون بیان میکنند زیرا به
آن اعتقادی ندارند. برنامه «قندواره» ترکیبی از سرگرمی و آموزش و تنها کمی بیشتر
از بضاعت کارهایی است که ما در مدرسه و مسجد انجام میدادیم. واقعا بضاعت ساخت این
برنامه چیزی در حد همان برنامههایی بود که در دبیرستان میساختیم فقط کمی بیشتر.
شما که بضاعت برنامه را این همه پایین میدانید
چرا اجرای آن را پذیرفتید؟
برای اینکه همه ما باید نان بخوریم، اجاره
دهیم، بنزین بزنیم و…
بعد آموزشی برنامه «قندواره» به سواد مردم
در زمینه طنز مکتوب کمکی خواهد کرد؟
امیدواریم کمک کند. برنامهای مثل
«قندپهلو» توانست در این زمینه قدمهای موثری بردارد چون دستش به لحاظ مالی بازتر
بود.
شما مجری هستید و رضا رفیع کارشناس برنامه است،
چطور به این ترکیب رسیدید؟
بر اساس دوستیهایی که با هم داشتیم من از
او خواستم که با هم همکاری کنیم.
اکرم رضایی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است