کجا می بینید جوانان ما کتاب دست بگیرند؟ این امر برمی گردد به خانواده افراد. ما دچار فرق فرهنگی هستیم.
امین فقیری نویسنده و پژوهشگر معاصر ایرانی است و تا کنون حدود ۱۹ رمان ، نمایشنامه و داستان به چاپ رسیدهاست. دهکده پر ملال، کوچه باغهای اضطراب، کوفیان ، وغمهای کوچک برخی از کتابهای اواست
درباره داستان نویسی امروز ،صبا گفت و گویی با این نوسینده انجام داده که می خوانید:
داستان های عامیانه ایران از گذشته های دور، هم جذاب بود و هم مخاطبان دوست داشتند،اما داستان های امروز ایران مخاطب زیادی ندارد، دلیل آن چیست؟
در ایران در ۱۰۰ سال گذشته تغییر و تحول بسیاری بوده. در زمان ناصرالدین شاه یک سکوتی بوده و بعدها تغییراتی به وجود می آید و موضوعات جذابی پیش می آید که نویسندگان گرایش پیدا می کنند اینها را جمع آوری کنند و عامه پسند نیز هستند،چون آن زمان ها با زندگی روزمره مردم سرکار داشتند.در گذشته شعرا و نویسندگان فاخری داشتیم،اما امروزه با آمدن اینترنت، مردم دیگر گرایش به مطالعه کتاب ندارند.از این رو اطلاعات آنچنانی به دست نمی آورند. در زمان گذشته داستان ها درمورد زندگی خصوصی مردم بود و با خواندنش لذت می بردیم.متاسفانه امروز محتوای داستان ها بی اساس است. با وجود گذشته ۱۰۰ سال خود من همچنان کتاب های ۱۰۰ سال اخیر را مطالعه می کنم و محتوای کتاب های امروزه را نمی پسندم. نویسندگان، امروزه یا واقعا نمی توانند، آن گونه که باید خودشان را با جامعه وفق دهند یا مطالب مناسبی ندارند.
ادبیات داستانی ایران از قافله ادبیات داستانی جهان فاصله زیادی گرفته است، با وجود اینکه ما از ادبیات داستانی قوی ای در گذشته برخوردار بودیم، این فاصله از نظر شما چطور ایجاده شده؟
40 سال پیش که درس می خواندم ،با طی کردن دوره های تحصیلی و دانشگاه، از همان ابتدا معلمان و استادان، ما را تشویق به مطالعه کتاب می کردند، ولی متاسفانه امروزه از همان دوران ابتدایی به صورت روتین درس می دهند، به همین جهت فاصله زیادی میان ادیبات داستانی امروزه ما با گذشته ایجاد شده. با مقایسه ادبیات داستانی ۵۰ سال پیش ایران با حال، شاهد اختلاف فاحش در این زمینه هستیم. در این راستا، باید کتاب خوانی را از ابتدا به کودکان مان یاد دهیم. به نظر من علت اصلی این فاصله همین امر است که کودکان و نوجوانان ما اطلاعاتی را که باید فرا بگیرند، ندارند.متاسفانه درحال حاضر جوانان ما سرگرم فعالیت های مجازی شده اند، درحالی که درآن زمان ها فکرها به یک سمت و سویی حرکت می کرد تا یک داستانی را مطالعه کنند و دنبال نتیجه گیری آن بودند.اکثر شاعران و نویسندگان گذشته،مانند نیما و سهراب سپهری انسان ساز و جامعه ساز بودند و با خود مردم عجین شده بودند.
امروزه هر کسی با سرمایه شخصی خود جرات می کند، کتاب داستان چاپ کند که بسیار سطح نازلی دارند، چگونه باید این مهم را مدیریت کرد؟
در گذشته سرمایه ای وجود نداشت که داستان نویسان، داستانش را به چاپ برساند. حتی افراد دیگری بعد از مرگ آنها، این مطالب را جمع آوری و به چاپ می رساندند. در حالی که امروزه با دارا بودن سرمایه، اما محتوای مناسبی وجود ندارد، محتوایی که بخواهد مخاطب را جذب کند.انواع و اقسام کتاب ها آمده، اما باز هم به سراغ کتاب های خاک خورده گذشته می رویم. مخاطب، خوب می فهمد و دنبال مطالب و محتوای مناسب است. زمانی که «کلیدر» را می خوانیم، جذب محتوای کتاب می شویم،اما کتاب های امروزه محتوا و سوژه خوبی ندارند. متاسفانه نویسندگان امروز فقط دنبال سودجویی هستند، درحالی که فردوسی، سعدی یا حافظ،کتاب نمی نوشتند که بفروش برسد.
چه راهکارهایی برای بهتر خوانده شدن داستان های ایرانی توسط مخاطبان پیشنهاد می کنید؟
در این زمینه نقش والدین بسیار می تواند تاثیرگذار باشد. زمانی که خودم کتاب مطالعه می کردم، نتیجه اش را می بینم که فرزندانم هرشب حداقل یک ساعت کتاب می خوانند. بنابراین بسیار مهم است نویسنده ای که عالیت می کند واقعا گرایش به مطالعه دارد. این همه آثار خوب و تاثیرگذار داریم، والدین باید خودشان بخوانند و به کودکان شان یاد بدهند. در کشورهای اروپایی افراد داخل اتوبوس هم که شده حداقل ۵ دقیقه یک مطلب می خوانند،اما جوانان ما کجا می بینید کتاب دست بگیرند؟ این امر برمی گردد به خانواده افراد. ما دچار فقر فرهنگی هستیم.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است