احسان بیگلری دوسال پیش با فیلم «برادرم خسرو» بهعنوان
یک کارگردان فیلماولی به جشنواره فجر آمد تا اینبار نه بهعنوان دستیار
فیلمسازان تاثیرگذاری همچون کیومرث پوراحمد و اصغر فرهادی بلکه بهعنوان یک
کارگردان مستقل که قصد دارد عیار فیلمسازی خود را مورد محک قضاوت و ارزشگذاری
اهالی سینما قرار دهد، اثرش را تولید کرده است و آماده است تا واکنشهای
تماشاگران، منتقدان و دیگر همکاران سینماییاش را نسبت به فیلمش رصد کند. بالاخره
بعد از دوسال نوبت اکران عمومی به این فیلم نسبتا پیچیده روانشناختی رسید تا اولین
فیلم بلند بیگلری بالاخره به محک قضاوت عموم تماشاگران سینما گذاشته شود. به بهانه
اکران «برادرم خسرو» با بیگلری درباره این فیلم و ایدهآلهای سینماییاش و سایر
مسائل مبتلابه سینمای امروز گپ زدهایم.
از انگیزههایتان برای ساخت فیلم «برادرم خسرو»
بگویید و البته پروسهای که میدانیم بسیار طول کشید تا امروز بالاخره در اکران
عمومی فیلم شما را بر پرده سینماها میبینیم.
حقیقتش حالا که کار به اینجا رسیده خیلی احساس خستگی میکنم
و به خودم میگویم نکند انگیزههایم فروکش کرده باشد. بعد از دوران دستیاری و
کارهای مختلفی که در سینما کرده بودم، قصهای نوشتم که به تولید رسیدنش دوسال طول
کشید. در همین دوسال طرح اولیهاش را به سعید ملکان و همزمان به شهاب حسینی دادم و
هر دو عزیز از طرح خوششان آمد و کمک کردند تا این فیلم را بسازم؛ ولی آن طرح پروسهای
طولانی را گذراند تا به تولید برسد. بخش دشوارش هم تامین سرمایه و هزینههای فیلم
بود که خوشبختانه بالاخره با کمکهایی که صورت گرفت به مرحله تولید رسیدیم. واقعا
برای فیلم اول جان کندنهای زیادی سر راه کارگردان وجود دارد تا فیلم را تازه به
مرحله تولید برساند.
کارگردانی «برادرم خسرو» چه تفاوتی با کارهای
قبلیتان در سینما و در موقعیتهای دیگر غیر از کارگردانی داشت؟
تفاوتهایی اساسی داشت. وقتی فیلمی را کارگردانی میکنی
تازه میفهمی سینما چیست. در این احوال است که یک داستان جدی برایت شروع میشود تا
بفهمی کار حرفهای کردن یعنی چه… در فضای سینمای ما که بیانگیزگی مطلق حاکم است
اگر بخواهی درست و اصولی پیش بروی تازه متوجه میشوی چه سختیهایی پیش پایت قرار
دارد و شاید به این نتیجه برسی که بهتر است فیلمت را با بودجه اندک و محدود بسازی.
وقتی فیلم اولت را میسازی تازه میتوانی بفهمی فیلمسازان چه مشکلات و سختیهایی
کشیدهاند تا فیلمشان به فجر رسیده است. وقتی از پس مسائل و گرفتاریهای تولید
برمیآیی بهخصوص با این هزینههای سرسامآور و عدماستقبال مردم از سینما، باید
بتوانی در زمان مناسب و محدود و با هزینههای محدودتر بهترین کاری که از دستت برمیآید
را انجام دهی. این تجربه عجیبی است؛ شوق و ذوق خودش را دارد و درعینحال سختیهای
خودش را هم دارد. ولی آن ذوق و شوق بیشتر در نظر مردم و مطبوعات دیده میشود. وقتی
سال گذشته ۲۰ فیلم بخش نگاهنو را میدیدم و متوجه میشدم بعضیهایشان درنیامده،
موضوع را بهدرستی درک نمیکردم که چرا فیلمها معضلاتی بدیهی دارند اما حالا میفهمم
چه اشکالاتی سر راه ساخت فیلمهای اول قرار دارد و چقدر باید مدیریت دقیق باشد و
یک کارگردان باید چه تدبیرهایی در بخشهای مالی و هزینه به کار ببندد. باید دانست
که بخش اصلی سینما تامین سرمایه است و یکی از هراسهای من خرابکردن سرمایهای بود
که داشتم صرف ساختن فیلمم میکردم؛ پس باید همه چیز را حسابشده پیش میبردم.
همکار بودن و کار کردن در کنار بزرگانی مثل
اصغر فرهادی چقدر در تجربه ساخت فیلم اولتان تاثیر داشت؟
تاثیر را همه فیلمسازان از یکدیگر میپذیرند. ما وقتی
سینمایمان را دوست داریم، آدمهای این سینما را هم دوست داریم. من علاوه بر سابقه
دستیاری برای فرهادی، دستیار کیومرث پوراحمد هم بودهام و از هرکدام چیزهای زیادی
یاد گرفتهام اما در این فیلم سعی کردهام به لحن خودم برسم. فیلم خیلی شبیه خودم
است، به علاوه بیتجربگیهایی که داشتهام؛ اما تلاش کردم نتیجه کار هرچه که هست
آبرومند باشد. معمولا در دنیای سینما به فیلماولیها این حق را میدهند که تحتتاثیر
باشند اما در ادامه روند فیلمسازیشان باید بتوانند به زبان خودشان برسند.
آیا ایجاد ساختار معمایی و کشاندن مخاطب به دل
معما و گرهافکنی و گرهگشاییهای پیدرپی را در فیلمتان بهعنوان یک هدف و
جذابیت اصلی سینمایی قرار دادهاید؟
فیلم فضایی روانشناختی دارد ولی اینکه بعدش چه میشود یا
بخواهم مخاطب را خیلی درگیر معما بکنم هدفم نبوده است و فیلم این مسیر را طی نمیکند
ولی تماشاگر در فیلم «برادرم خسرو» روایتی را دنبال میکند که در آن بیشتر گره به
معنای دراماتیکش وجود دارد تا معما. یعنی از دل آمدن برادری به خانه برادر دیگر با
این دو شخصیت به یک سفر میرویم و از این گیرودار به گرههای دیگری برخورد میکنیم.
ایدهآل خودتان بعد از پایان ساخت یک فیلم
چیست؟ یعنی آیا فروش برای شما مهم است، موفقیت در جشنواره یا نقد و نظرات مثبت
منتقدان؟
ایدهآل خودم این است که فیلمم در یک فضای منصفانه دیده
شود. متاسفانه فضای جشنواره هیچوقت فضای منصفانهای نبوده است. اکران خوب بعد از
جشنواره، جایزه درست و حسابی، همه اینها ایدهآل هستند. هرکاری هم بکنی و هر
اتفاقی هم بیفتد بعد از مدتی کمکم فیلمها و اتفاقاتی که برایشان افتاده فراموش
میشوند اما فلسفه من در فیلمسازی این است که با یک قصه خوب تلاش خودم را بکنم و
در ادامه از هر اتفاق خوب و مثبتی استقبال کنم. کاملا طبیعی و واضح است که همه
اتفاقات خوب خوشحالم میکند و همه ناملایمات باعث زحمت و ناراحتیام میشود.
نکته یا نکتههایی کلیدی که فکر میکنید باعث
بهتر دیده شدن فیلمتان میشود و کمک میکند تا تماشاگر راحتتر با این فیلم ارتباط
برقرار کند چیست؟
نکته کلیدی این است که از تماشاگران میخواهم فقط قصه فیلم
را دنبال کنند تا بتوانند بهراحتی از دل قصه، نکتههایی جذاب آن را بیرون بکشند.
خواهشم این است با کمی صبر و دقت فیلم را ببینند و کمی بر قصه تمرکز و تامل داشته
باشند و مطمئن باشند لذت خواهند برد.
روشنک کبودی
There are no comments yet