آزاده آل
ایوب کسی که در نقش مجری بیشتر او را با نام خاله نرگس میشناسیم سالهاست که در
حوزه خردسال، کودک و نوجوان اجرا میکند. او قبل از ورود به برنامه «رنگینکمان»
در شبکه یک، جام جم، و رادیو اجرا داشته است؛ علاوه بر اینها او تجربه بازیگری
نیز دارد. تا به امروز حدود ۱۵ سال از پخش برنامه «رنگینکمان» با اجرای او میگذرد.
این روزها پس از یک سال، سری جدید این برنامه را با تغییرات بسیار زیادی از شبکه
تهران میبینیم. آزاده آل ایوب مجری باسابقه برنامه «رنگینکمان» در خصوص سختیهای
کار در حوزه کودک و بودن به طور مستمر در یک برنامه تلویزیونی با «صبا» گفتوگویی
داشته است که در ادامه میخوانید:
چند سال از ورودتان به دنیای
اجرا میگذرد؟ چه مدتی است که در برنامه «رنگینکمان»اجرا میکنید؟
من کارم را از سال ۷۶ به صورت
پراکنده در شبکه یک و رادیو شروع کردم و هم اجرا هم بازی و هم گویندگی میکردم.
اینها تجربههای کوچکی بود که من در این سالها به دست آوردم تا به سال ۸۱ رسید که
از آن زمان به طور فعال و مستمر با برنامه «رنگینکمان» همکاری کردم.
ورودتان به برنامه «رنگینکمان»
و انتخاب شما به عنوان خاله نرگس چطور اتفاق افتاد؟
تا پیش از اجرا در برنامه «رنگینکمان»
هر کاری که انجام دادم تولیدی بود اما این برنامه به صورت زنده روی آنتن میرفت و
به همین دلیل برای ورود در ابتدا تست دادم. آن زمان اتفاقا افراد مختلفی هم آمده
بودند اما در میان آنها من انتخاب شدم.
۱۵ سال اجرای یک برنامه در یک
قالب ثابت برای شماخسته کننده نبود؟ فکر نمیکنید تبدیل به کاری کلیشهای شده است؟
خیر، اگر قرار بود
نرمافزار برنامه بهروزرسانی نشود قابلیت اجرایی نداشت.
قطعا دلیل ماندگاری یک برنامه این است که آدمهایی که در آن
برنامه کار میکنند با دل و فکرشان کار میکنند. آنها سعی میکنند اطلاعاتشان را
بهروز کنند و مخاطب را به خوبی بشناسند تا بتوانند آنها را حفظ کنند. بههرحال
به دست آوردن دوست راحت است اما نگهداشتن او کار سختی است؛ ما نیز در «رنگینکمان»
با همین مساله مواجهیم. من این را بارها گفتهام که در «رنگینکمان» با تولد هر
کودکی من نیز دوباره متولد میشوم چون آنها هیچ ذهنیتی از من ندارند و خاله نرگس
دوباره به آنها معرفی میشود. شاید من برای برخی نوستالژی شوم اما برای کودکان
نسل جدید تازگی دارم.
در سری جدید برنامه «رنگینکمان»
چه خلاقیتهایی وجود دارد تا کودکانی که با تبلت و موبایل سرگرم هستند را به خود
جذب کند؟
ما در سری جدید برنامه «رنگینکمان»
موضوعاتی را مطرح میکنیم که برای خود من هم خیلی تازگی دارند و حتی خواندن آنها نیز
برای من یک آموزش است. در واقع ما راجع به مسائلی صحبت میکنیم که کودکان را به
دید بزرگسالانِ کوچک میبینیم و از مفاهیمی استفاده میکنیم که به جرات میتوانم
بگویم در سالهای گذشته اصلا به آنها نپرداختیم؛ در این سری از برنامه حرفهایی
میزنیم که خیلی به درد بزرگسالی کودکان میخورد؛ مثل مدارا کردن، چگونگی انتقاد
از هم، قضاوت یا چگونگی رفتار دوستانه افراد با یکدیگر به طوری که باعث ناراحتی
کسی نشود. نباید فکر کنیم چون آنها کودک هستند پس باید فقط درباره خوردن و
آشامیدن با آنها حرف زد، آن دوره گذشته است و فهم کودکان نسبت به نسل قبل بیشتر و
بهتر شده است. از طرفی شاید در برنامههای کودک، دوستان کمتر این مسیر را میروند
به این دلیل که واقعا سختیهای خاص خودش را دارد. تکنولوژی امروزه تحرک و فکر کردن
را از کودکان گرفته است، به همین علت برای اینکه کودکان را تشویق به تفکر و تحرک
کنیم استودیو را شبیه به یک زمین بازی در آوردهایم که مسابقه در آنجا برگزار میشود.
طراحی زمین بازی به عنوان یک نماد بود که آن را در استودیو جایگزین کردیم زیرا بچهها
فقط چند دقیقه در برنامه حضور دارند بنابراین نمیتوان همه زندگی کودکان را اینگونه
پرکرد. من در این دوره سختی کار را بیشتر حس میکنم، پیشتر کودکان مثل یک آکسسوار
بودند و در جایشان مینشستند و ما هم حرف میزدیم و بازی میکردیم اما امروز
کودکان در کنار ما اجرا و بازی میکنند. باید همزمان که با کودکان کار میکنیم
ذهنمان در جاهای دیگر هم باشد تا اتفاقی نیفتد، من در این سری از برنامه پویایی
بیشتر و اجرای قویتری را تجربه میکنم.
افرادی که به طور متمادی با
کودکان کار میکنند کمتر به ابعاد دیگر زندگیشان میپردازند، فکر نمیکنید خودتان
را وقف کودکان کردهاید؟
بله این کار را کردهام. زندگی و
کار من خیلی عجیب و غریب شده است به دلیل اینکه یک قدم آن طرفتر نمیتوانم بروم.
من تئاتر، بازیگری و نویسندگی در حوزه کودک را تجربه کردهام. در یک سالی که پخش
«رنگینکمان» متوقف شد در روزهای آخر بود که تصمیم گرفتم راهم را عوض کنم، حتی در
اینستاگرام هم نوشتم و گفتم بهتر است که بعضی وقتها آدم برای پیشرفت بیشتر دل
بکند. در این راستا کاری از طرف کیانوش عیاری برای سریال جدیدش به من پیشنهاد شد اما
یک شرط داشت که من دیگر نباید کار کودک کنم چراکه ممکن است هر نقشی داشته باشم و
اگر میخواهم مسیر زندگیام را عوض کنم به هیچ وجه نباید به آن سمت بروم. با این
حساب باید به مرور شخصیت خاله نرگس از ذهنیتها پاک میشد تا مردم شخصیت جدید را
بپذیرند؛ خیلی سخت است که مردم بخواهند من را در شرایط دیگری بپذیرند. به هر حال
پیشنهاد آقای عیاری به عنوان یک کارگردان قوی و خوب خیلی وسوسهانگیز بود. یک هفته
از این پیشنهاد نگذشته بود که از طرف شبکه با من تماس گرفتند و گفتند باید برای
ضبط تیزر بروم. چون بیش از یک سال بود که این برنامه پخش نمیشد، من قیدش را زده
بودم اما بعد رفتم و تیزر را ضبط کردم و گروه سریال، از دست من ناراحت شدند. فکر
میکنم خدا میخواهد که من در این راه بمانم، انگار که
رسالت من روی زمین خدمت به کودکان
است.
اما با این روند یک مجری کودک
و خردسال از زندگی اصلی خودش جا میماند.
خیر، چون بخشی از لذتهای زندگی و دغدغههایم
کودکان هستند، آنها زندگی من هستند.
چه عنصری در شما خیلی پررنگ
است؟ آیا زود گریه میکنید و یا زود میخندید یا…
خیلی زود گریهام میگیرد که البته
این زندگی را سخت میکند. زندگی و دنیا هیچ شباهتی نمیتواند با این لطافت روحی
داشته باشد، فقط تنها جایی که به کار آدم میآید در کنار کودکان است. این لطافت را
شاید اکثریت قریب به اتفاق نتوانند درک کنند ولی لطیف از صفات خدا و خیلی کارساز
است.
این خصوصیت ویژگی کار کردن
باکودکان است؟
بله، اگر نباشد نمیتوان کار کرد.
اگر روحیه ما خشن باشد یا سرد و بیاحساس و متظاهر باشیم، یا کسی باشیم که در
زندگی دائم به خودش و دیگران دروغ میگوید، نمیتوانیم با کودکان کار کنیم.
در شخصیت خودتان وامدار چه
چیزهایی از کودکان هستید؟
نشاط، بیخیالی، کینه به دل نگرفتن
و فراموش کردن. من اینها را تمرین کردهام. به هر حال همنشین آدم هر که باشد روی
او تاثیر زیادی میگذارد، همنشین من هم کودکان هستند و تاثیر خودشان را دارند.
شما در استانها و شهرستانهای
دیگر هم اجرا کردهاید، اگر بخواهید با نگاهی آسیبشناسانه بگویید، میان کودکان
شهرستان و پایتخت چه تفاوتهایی وجود دارد؟
کودکان شهرستان خیلی کودک هستند
یعنی کاملا بچگی میکنند اما در تهران نه، زیرا در اینجا دیسیپلینی هست که باعث
شده به کودک شخصیتی تحمیل شود که کودکی نکند، یعنی بازی نکند، سر و صدا نداشته
باشد و مودب باشد. بایدها و نبایدهای شهری بیشتر از شهرستان است. درست است که
کودکان شهرستان امکانات کمتری دارند اما خیلی راحتترند و تعداد نفراتشان بیشتر
است؛ خواهر و برادر دارند و طعم این چیزها را میچشند. گاهی اوقات پدر و مادر
خیلی با آنها منضبط رفتار نمیکنند و دائم مراقب نیستند که بچه زمین نخورد و
اتفاقی برایش نیفتد اما کودکان پایتخت در چهارچوب هستند؛ بنابراین رفتارشان خیلی
متفاوت میشود و خیلی نازکنارنجی بار میآیند و هر چه امکاناتشان بیشتر میشود
نازکنارنجیتر، بیمسولیتتر و وابستهتر میشوند.
اجراهای شما در خارج از کشور
چطور بوده است؟ استقبال کودکان از شما نیز به همان اندازه بوده که در ایران است؟ بله؛ خانوادههایشان من را میشناسند و بچهها در دوران
کودکیشان برنامه من را دیدهاند و حالا در سنین نوجوانی
و جوانی به یاد میآورند. برخی از آنان نیز دیگر بزرگ
شدهاند و کودکانشان برنامه من را میبینند. آنها با من ارتباط میگیرند به این
دلیل که من برایشان برنامه کودک اجرا میکنم. حتی بچههایی که زبان فارسی نمیدانند
اما در خانواده ایرانی بزرگ شدهاند یا عرب زبان هستند برنامه را خیلی دوست دارند؛
ما با هم شعر خواندهایم و بازی کردهایم، دلیلش هم این است که به نظرم لبخند زبان
مشترک همه آدمهاست.
تلویزیون ایران چقدر به
برنامههای کودک اهمیت میدهد؟ ما به جز برنامه «عمو فیتلهایها»، «محله گل و بلبل»،
«رنگینکمان» و… برنامه مفید و آموزنده دیگری هم داریم یا مدام کارتونهای خارجی
پخش میشود؟
بله، برنامههایی هست که دیده شوند.
من کودکانی را دیدهام که دائما از شبکه پویا کارتون و فیلم میبینند و از این
برنامهها استقبال میکنند اما در نهایت چیزی به بچهها اضافه نمیشود زیرا به طور
جدی روی این مساله فکر و سرمایهگذاری نشده است. چون همه خستهاند، خستهتر از ۱۰
سال پیش، همه گرفتار خودشان شدهاند و ذهنها همه مغشوش شده است. ما فقط گرفتار
جلب مخاطبیم، اینکه بیننده را جذب کنیم، او را بخندانیم و به او جایزههای بزرگ
بدهیم. در حالی که ما وظیفه داریم فرهنگسازی کنیم و از این بابت خیلی ضعف داریم و بدون فکر، تحقیق و استفاده از سرمایههای مادی و معنوی نمیتوان
در هیچ زمینهای امید بهبود داشت.
شما به عنوان کسی که سالها با
کودکان کار کرده است برای بهبود این ضعف چه راهکاری دارید؟
باید از افراد مجرب دعوت به کار
شود، به هر حال افرادی هستند که سالها در این زمینه فعالیت کردند. ما در این
زمینه نیاز به خلق آثار بهتر و ماندنی داریم طوری که در ذهن کودکان نقش ببندد. مثل
سریال پر محتوای «خانه ما» که این شبها از شبکه آیفیلم پخش میشود. این سریال
نشان میدهد در آن زمان اعصاب، فکر، دغدغه و… چقدر مشغول کودکان بوده است. واقعا
جای کارهایی با این کیفیت در تلویزیون خالی است. پس بهتر است ما در صدد ساخت و پخش
سریالهای اینچنینی باشیم، برنامههایی که همه بچهها را در آن شریک کنیم و
بدانیم که آنها قرار است فردای جامعه ما را بسازند.
اکرم رضایی ثانی
There are no comments yet