فیلم «سارا و آیدا» بعد از فیلمهای «قطعه ناتمام»، «بهآهستگی»، «پاداش سکوت»،
«کتاب قانون» «سعادتآباد» و «حوض نقاشی»، بهعنوان هفتمین فیلم سینمایی مازیار
میری، که ابتدا در جشنواره فجر سال گذشته اکران شد، این روزها در حال اکران است.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: سارا و آیدا دوستانی صمیمی هستند که آبروی یکی
از آنها به خطر افتاده و حالا باید به کمک هم شرایط را به حالت عادی بازگردانند، اما
این دو دوست تا کجا پای یکدیگر میایستند؟ این اثر به مفاهیمی مثل اعتماد در روابط
موجود در نسل جوان جامعه میپردازد و سعی میکند از زاویهای جامعهشناسانه، ابعاد
مختلف زندگی رومزه جوانان را مد نظر قرار دهد. غزل شاکری، مصطفی زمانی، پگاه آهنگرانی
و سعید چنگیزیان بازیگران اصلی فیلم هستند. مازیار میری همواره در فیلمهایش نشان
داده که شاخکهای حسیاش به عنوان فیلمساز در جامعه خوب کار میکند. به بهانه
اکران فیلم با او گفتوگویی کردهایم که در ادامه میخوانید:
در فیلمهایی که تاکنون ساختهاید، رویکرد شما به طبقات مختلف جامعه قابل
مشاهده است. مثلا در فیلمهای «به آهستگی» و «حوض نقاشی» به طبقه زیر متوسط میپردازید
و در فیلمهای «سعادتآباد» و «سارا و آیدا» به طبقه بالای طبقه متوسط و نسبتا
مرفه. سوالی که شکل میگیرد این است که چقدر براساس دغدغه خودتان این رویکرد شکل
میگیرد و چقدر در فیلمنامه به طبقات اجتماعی مختلف میرسید؟
قطعا تا چیزی در ذهن خودم به دغدغه تبدیل نشود، سراغش نخواهم رفت. شکاف زیادی
میان طبقات مختلف اجتماعی وجود دارد و از این مهمتر هر کدام از این طبقات هزارتوی
پنهانی دارند که باید به آنها پرداخته شود. به عنوان مثال در همین «سارا و آیدا»،
روزمرگی آدمها و عدم پایبندی به رفاقت و رابطه در میان نسل جوان یکی از دغدغههای
مهم ما بود.
ترکیب بازیگران فیلم، ترکیب جالبی است. به خصوص غزل شاکری که بعد از مدتها به
عنوان نقش اصلی در فیلمی بازی کرده است. چطور به این ترکیبها رسیدید؟ فکر میکردید
غزل شاکری میتواند به عنوان شخصیت اصلی همدلی مخاطب را برانگیزد؟
سعی کردیم با توجه به شناختی که از توانایی بازیگران داریم و دقیقا در یک
رابطه مستقیم با شناسنامه شخصیتها، به یک ترکیب منسجم برسیم. غزل شاکری سالهاست
بازی نکرده بود و وسواس بسیار زیادی دارد و از جمله بازیگرانی است که خیلی بادقت
به پیشنهادها پاسخ میدهد. موقعی که فیلمنامه را به او دادم خارج از ایران بود، بعد
از خواندن فیلمنامه و گفتوگوهای مختلف، علاقهمند شد که با هم کار کنیم و این
همکاری میسر شد و به نظرم بازی خیلی خوبی هم ارائه کرد. بقیه بازیگران را هم به
همین شکل در تناسب با شخصیتها انتخاب کردیم.
چه در زمان جشنواره و چه در این روزها یکی از انتقادهای مهم این است که اوج و
فرود داستان و شخصیت پردازیها باورپذیر نیست و خیلی از مصداقهای بیرونی و نمونههای
واقعی در سطح جامعه فاصله دارد و درواقع با دغدغههای نسل جوان جامعه همخوانی
ندارد. مخصوصا با شاخص بودن پگاه آهنگرانی که در مواقعی سادهلوح هم جلوه میکند.
از نظر شما چقدر این انتقاد وارد است ؟
باید خیلی کلیتر و جامعتر به این مسئله نگاه کرد. باید توجه کرد که ما وارد
حرفهای شدهایم که خیلیها دربارهاش حرف میزنند و اظهار نظر میکنند که اصلا
یکی از تاثیرات سینما همین ایجاد گفتمان در جامعه است. بررسی این نکته خیلی حائز
اهمیت است که چقدر یک فیلم میتواند در ایجاد گفتمان موثر باشد. اگر این نقد و
نظرها در چارچوب خود سینما قرار بگیرد، هم به ایجاد گفتمان کمک میکند و هم طبعا
به بهتر شدن کار سینماگران. اما گاهی پیش میآید که فراتر از جهان فیلم و چارچوب
سینما نظرهایی گفته میشود که نمیتوان زیاد بر آن صحه گذشت. مثلا درباره حواشی یا
چیزهای فرامتنی. با همه احترامی که به منتقدان دارم، از این بابت خوشحالم که میتوان
باب گفتوگو را با یک فیلم سینمایی باز کرد. چیزی که الان فقدانش را در جامعه بهشدت
میبینیم. آدمها کمتر با هم حرف میزنند،کمتر یک گفتمان هدفمند در جامعه اتفاق میافتد
و هنر میتواند این جاهای خالی را به سهم خودش پر کند. گفتمان اجتماعی در جامعه
رنگ باخته است و باید بیشتر از اینها به آن پرداخت.
همکاری شما با همایون اسعدیان به عنوان مدیر تولید و مجری طرح کارهای یکدیگر شکل
مستمر و مداومی پیدا کرده استو این همکاری به چه شکل است؟ بیشتر در حد گمانهزنیهای
اجرایی است یا نه در روایت و ساختار هم همفکری میکنید؟
یکی از شانسهای مهم زندگیام این بوده است که با همایون اسعدیان همکاری میکنم.
همکاری با او چه در سینما و چه در زندگی شخصیام تاثیر زیادی داشته است، طوریکه
در کوچکترین تصمیماتم چه در کار حرفهای و چه در زندگی شخصی با او تعامل و همفکری
دارم و از تجربیاتش استفاده میکنم. در تمام موارد فیلمنامه و ساخت هم سعی میکنم
از تجربیات او استفاده کنم. در واقع یک رابطه و احترام متقابل میان ما وجود دارد.
از ابتدای سال تاکنون فیلمهای کمدی مدام در حال رکوردزنی هستند و به نظر میرسد
سال، سال فیلمهای کمدی است. از فیلم «خوب، بد، جلف» گرفته تا «نهنگ عنبر۲» که بیش
از بیست میلیارد فروخت و یا فلیم مهران مدیری که در حال اکران است. به نظرتان میتوان
به این حجم فیلمهای کمدی به عنوان یک آسیب نگاه کرد؟ فکر میکنید اتفاق خوبی برای
فیلم «سارا و آیدا» به عنوان فیلمی جدی و تلخ که نگاه دغدغهمند و جامعهشناختی
دارد، در اکران بیفتد ؟
باید کمک کرد که فیلمهای مختلف و ژانرهای مختلف امکان اکران عمومی به شکلی
برابر پیدا کنند و طوری نشود که سینما از سبد فرهنگی جامعه حذف شود. اما طبیعی است
اگر یک ژانر به عنوان ژانر اصلی تلقی شود، جا برای فیلمهای دیگر باز نخواهد بود.
مثلا اگر این سیطره فیلمهای کمدی ادامه پیدا کند، عرصه برای سینمای اجتماعی از
نوع جدی، تنگ و تنگتر خواهد شد. باید توجه کرد که این چینش فیلمها برای مخاطب
سلیقه میسازد و تماشای این فیلمها برای آنها تبدیل به یک عادت فرهنگی میشود.
پس چه خوب است که هم با اکران متنوع، همه سلیقههای مختلف را در نظر گرفت و هم با
تنوع ژانر حق انتخاب بهتر و بیشتری برای مخاطب فراهم کرد.
سال گذشته فیلمها از تبلیغات در شبکههای ماهوارهای استفاده میکردند و شاهد
بودیم که ناگهان فروش فیلمها چندبرابر شد و حضور مخاطب در سینماها به اوج چند
سال اخیر رسید. امسال از این تبلیغات نمیتوان استفاده کرد و طبعا نمیتوان توقع
زیادی داشت که سلیقههای مختلف با تبلیغات فیلم به سینماها بیایند. اما با وجود
شرایط فعلی و با حمایت از فیلمهای دغدغهمندی مثل «سارا و آیدا» باید امکان
برابری برای تبلیغ و اکران در نظر گرفته شود، تا اگر فیلمی شایستگی استقبال بیشتری
را دارد به آن دست پیدا کند.
شما در اغلب فیلمها به خانوادهها و قشر میانسال جامعه پرداختهاید اما در «سارا
و آیدا» از معدود دفعاتی است که دغدغههای نسل جوان جامعه را واکاوی میکنید و به
مفاهیمی مثل پایداری روابط، اعتماد میان جوانان، روزمرگی آنها و… اشاره میکنید.
بهعنوان یک کارگردان که باید شاخکهای حسی قوی در جامعه داشته باشد، این مفاهیم
را چطور شناسایی میکنید؟ چقدر بر اساس تجربیات زیستشده صورت میگیرد و چقدر حاصل
تحقیق و حضور میدانی در اجتماع است؟
مدت زیادی است که دارم روی آن سوژهها و مفاهیم و درباره فرهنگی که میان نسل
جوان جامعه رایج شده است کار میکنم. مثلا فرهنگ اینکه جوان فکر میکند باید یک
شبه، ره صد ساله را طی کند و در فیلم ما آیدا نماینده این نوع تفکر و فرهنگ است.
یا تفکر دیگری که فقط طیکردن زندگی روزمره را به هر قیمت و شکلی هدف خودش قرار میدهد
و به هیچوجه هدف مشخص و معین و برنامهریزی بلندمدتی در آنها دیده نمیشود، یا
ناپایداری روابط که شاهد آن هستیم و میبینیم کمتر رابطه عاطفی میتواند تداوم و
استمرار حداقلی داشته باشد. ترکیب همه این راهکارهایی که گفتید میتواند باشد.
آیداها و ساراهای زیادی را میتوان در جامعه دید که نمیتوانند یک رابطه حداقلی و
یک زندگی حداقلی داشته باشند. سعی میکنم همه چیز را به دقت ضبط و ثبت کنم و واقعا
پرداختن به دغدغه جوانها به دغدغه این روزهایم بدل شده است.
محسن جعفری راد
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است