سانتیمانتال نیستیم! | پایگاه خبری صبا
امروز ۳ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۹:۳۲
شهرام گیل‌آبادی از «یک‌دقیقه‌وسیزده‌ثانیه» می‌گوید:

سانتیمانتال نیستیم!

«ما واقعیت‌گرا هستیم پس نمی‌خواهیم به‌سمت تئاتر مستندی برویم که عین‌به‌عین فضای اطراف را بازنمایی کند بلکه تمایل داریم اظهارنظرهای خودمان درون نمایش وجود داشته باشد و درعین‌حال ممکن است به شیوه تئاتر حقیقت‌گرا حقایقی را مطرح کنیم»

نمایش «یک‌دقیقه‌و‌سیزده‌ثانیه» نوشته محمد چرمشیر
و بهمن عباسپور، با کارگردانی شهرام گیل‌آبادی از یکم مردادماه به سالن استاد
سمندریان در تماشاخانه ایرانشهر آمده است. سیما تیرانداز، پانته‌آ بهرام، لادن مستوفی
و مینا دریس در این نمایش ۸۰‌دقیقه‌ای به ایفای نقش می‌پردازند و سمانه گلکار به‌عنوان
نوازنده، آن‌ها را روی صحنه همراهی می‌کند. به بهانه این اجرا با شهرام گیل‌آبادی
گفت‌وگو کرده‌ایم.

در خبرها آمده است که شما از میان ۵۳ داستان
زنان کارتن‌خواب، چهار داستان را انتخاب کرده‌اید و این چهار داستان در نمایش
روایت می‌شوند اما ما سه داستان مجزا را می‌شنویم و می‌بینیم. آیا منظور شما از
چهار داستان، چهار شخصیت نمایش بوده است؟

چهار داستان انتخاب شده است که از این داستان‌ها، سه داستان
از باب کلامی و گفتاری پرداخت جدی‌تری دارد و گفتار داستان چهارم، گفتاری دراماتیک
است که برای این بخش، بیشتر اکت طراحی کرده‌ایم تا به ساختار مورد نظر برسیم. اگر
ما شخصیت آوا را حذف کنیم، لطمه فرمی و ساختاری به کل اثر وارد می‌شود. آوا هم قصه
روشنی دارد، شاید دیالوگ‌ها کم باشند اما اکت آوا در فرم درام باعث می‌شود فرم
متفاوت دوری به‌وجود آید که فرمی مدرن است.

آیا می‌توان آوا را شخصیت موسیقایی این نمایش
دانست؟

آوا گمشده امروز ما است. در گفت‌وگوهایمان با زنان کارتن‌خواب
متوجه شدیم که گمشده بسیاری از آدم‌ها، حرف است. هیچ‌کس محملی برای آن‌ها به‌وجود
نیاورده است که بتوانند خود را تعریف کنند و از خود حرف بزنند. حرف نزدن باعث شده
است خود را در پروسه‌ای ببینند که خفقانی برای آن‌ها ایجاد شده است. این خفقان تبدیل
به آسیب شده است. ما تصور می‌کنیم در سلامت کامل هستیم اما این آسیب را ما برای
جامعه خودمان به‌وجود آوردیم. نباید فکر کنیم این مشکل، به همسایه تعلق دارد چون
ممکن است در خانه خودمان این زخم سر باز کند و مشکل به‌وجود بیاید. نباید تصور
کنیم شخصیت آوا فقط خوانشی است بلکه او اکسیر گمشده زمانه ما؛ یعنی حرف است. ما
چاره‌ای به‌غیر از حرف زدن با هم نداریم و اگر این کار را نکنیم و حرف را از زندگی
اجتماعی خودمان گم کنیم، مشکلات زیادی در اجتماع به‌وجود می‌آید که جبران‌ناپذیر
هستند. در زمینه موسیقی هم تلاش کرده‌ایم معنای ارجاعی به‌وجود بیاوریم و با
تلنگرهای موسیقایی معنای جمعی را تولید کنیم اما کارکرد مدل ارتباط آیینی این است
که آدم‌ها به‌نوعی همگرایی، هم‌خوانی، پیوستگی و همبستگی و جمع‌گرایی می‌رسند و
تعریف‌شان نسبت به خود تغییر می‌کند. تلاش می‌کنیم در مدل ارتباط آیینی از تمام عناصر
دراماتیک برای رسیدن به همگرایی بهره بگیریم. به همین دلیل آدم‌ها حرف‌های خود را
که تنوع و تکثر دارد در سالن می‌زنند. حتی وقتی با هم مخالف هستند، با فضای
موسیقایی با هم به خواندن و همراهی‌کردن می‌پردازند. موسیقی پیوندی است که سعی می‌کنیم
ایجاد کنیم تا آدم‌ها را به یگانگی نزدیک کنیم.

در «یک‌دقیقه‌وسیزده‌ثانیه» همچون کار قبلی
شما، «سپنج رنج و شکنج فرخنده» شاهد نوعی تئاتر تعاملی هستیم. چه میزان از تعاملی
که بازیگران با مخاطبان برقرار می‌کنند و مسیری که براساس این بداهه مخاطب باید
بپیماید، در متن نمایشنامه نوشته شده است و چه میزان براساس بداهه‌پردازی پیش می‌رود؟

«یک‌دقیقه‌و‌سیزده‌ثانیه» تئاتر فضاست. چهار دسته فضا؛ مود،
اسپیس، ماتریکس و اتمسفر؛ یعنی براساس فضای درونی، فضای جلدی، فضای هوایی و فضای
ذهنی درون، این تئاتر طراحی شده است و در طراحی کارگردانی بازیگران را به این چهار
فضا رسانده‌ایم. در تمرین‌ها به گونه‌ای حرکت کردیم که بازیگر درک کاملی نسبت به
این فضاها پیدا کند. کاراکتر بازیگر براساس متنی که از پیش تعیین‌شده است، شکل
گرفته. البته بازیگر به‌گونه‌ای با کاراکتر و شخصیت خودش اخت شده و آن را مال خود
کرده است که داخل آن فضا، دست به هر حرکتی که بزند و هر دیالوگی که بگوید، در
دایره حرکتی که از پیش طراحی‌شده است، گام برمی‌دارد. به‌همین خاطر، بداهه‌هایی که
پیش می‌آید، در جهت شکل‌دادن قصه اصلی است. درواقع در پروسه تمرین‌ها یک کار حساب‌شده
برای رسیدن بازیگران به فضاها انجام داده است و طراحی کارگردانی بازیگر را به‌سمت
درک جدی از فضا برده است. این فضا به تماشاگر کمک می‌کند تا با بازیگر به‌نوعی
یگانگی دست پیدا کند و قصه را دنبال کند و بازیگر هم با تماشاگر به‌نوعی یکتایی می‌رسد
که این یکتایی همان است که قرار است در متن و کار از پیش تعیین‌شده به آن دست پیدا
کنیم.


شما از محمد چرمشیر به‌عنوان بازنویس متن
استفاده کرده‌اید که باعث شده است شاعرانگی متن بیشتر شود و از تئاتر مستند فاصله
بگیرد. برای این‌که این نمایش به‌سمت سانتیمانتالیزم نرود، چه تمهیدی داشتید؟

کاری که گروه نویسندگان انجام دادند، به فضایی که مخاطب در
آن قرار دارد، نزدیک است. ما قصد نداریم بگوییم که تئاتر مستند اجرا می‌کنیم چون
درباره آن نوع تئاتر مستند که در ایران تعریف و معرفی شده است، چندان بیراه نیست
اگر بگوییم روی غلط‌های مصطلحی که با آن‌ها مواجهیم نام تئاتر مستند گذاشته‌ایم.
ما اصلا قصد نداریم به این سمت برویم چون آنچه قرار است به آن دست پیدا کنیم،
کاملا واضح و روشن است، ما تئاتر فضا ساخته‌ایم؛ فضایی طراحی می‌شود و موقعیتی در
آن فضا به‌وجود می‌آید. در تئاتر فضا، شیوه ما اینتراکتیو است. نه دوست داریم نام
تئاتر محیطی روی ما باشد و نه تئاتر مشارکتی و نه آنچه دوستان به‌غلط به آن نام
شورایی می‌دهند! ما از تمام این‌ها عبور کرده‌ایم و به فرم تئاتری متفاوتی رسیده‌ایم
که تفاوت‌های ظریفی با تمام فرم‌های پیشین خودش دارد. سعی کرده‌ایم شخصیت‌ها،
خاکستری‌های درون خود را در پرتره‌ای که به نمایش می‌گذاریم؛ یعنی عمیق شدن در
شخصیت خود نشان دهند. یک شخصیت، لایه‌های متعددی را در خود دارد؛ نه سیاه است و نه
سفید، بلکه طیفی از لایه‌های متعدد است. اگر زبان را نظام زیرساختی گفتار بدانیم،
روحیات، خلقیات، درونیات و اقلیم و حتی فضاهایی که به‌سمت وراثت می‌کشد و… روی
شخصت تاثیر می‌گذارد و درواقع آن را می‌سازد. گفتار شخصیت براساس زبان، منتج از
اتفاق زبانی است که در درون شخصیت پیش می‌رود و خود را نشان می‌دهد. به این ترتیب،
شخصیت‌ها طیف هستند و اگر به درونشان سفر کنید، با رنگین‌کمانی از حالات، عادات،
درونیات، خلقیات، اندیشه و معرفت مواجه می‌شویم که بخشی از آن‌ها حتی در نوع خود
به احساس، عاطفه، منطق، فلسفه و تمثیل؛ یعنی زاویه‌های مختلف شناختی می‌رسد. بخشی
از این درونیات، به شاعرانگی می‌انجامد. مگر انسانی هست که احساس نداشته باشد؟! به‌طور
طبیعی احساس داشتن سبب می‌شود تمام انسان‌های روی زمین، وجوه شاعرانگی در خود
داشته باشند که این وجوه، به‌غلط به سانتیمانتالیزم یا فرم‌گرایی بی‌مفهوم تعبیر
می‌شود. این روزها برخی به‌غلط می‌گویند استاد محمد چرمشیر به‌سمت سانتیمانتالیزم
رفته است که اصلا این‌گونه نیست. ما عمدا می‌خواهیم تئاتر باشیم چون هر کارگردان براساس
سه نوع نگاه واقع‌گرا، واقعیت‌گرا یا حقیقت‌گرا، کار خود را شکل می‌دهد. ما واقعیت‌گرا
هستیم پس نمی‌خواهیم به‌سمت تئاتر مستندی برویم که عین‌به‌عین فضای اطراف را بازنمایی
کند بلکه تمایل داریم اظهارنظرهای خودمان درون نمایش وجود داشته باشد و درعین‌حال
ممکن است به شیوه تئاتر حقیقت‌گرا حقایقی را مطرح کنیم اما زاویه‌دید معنایی ما
حقیقت‌گرایی صرف نیست. به‌همین‌خاطر در جمع‌بندی به این نتیجه می‌رسیم که طیف‌های
مختلف درون یک شخصیت برای ما مهم است اما آشکار کردن این درون، شاعرانگی هم به‌همراه
دارد.


شاید بحث سانتیمانتالیزم نمایش به‌خاطر این
باشد که از بازیگران شناخته‌شده استفاده کرده‌اید و این مسئله کار بازیگر را به‌لحاظ
فضاسازی دشوار می‌کند. چرا برای نزدیک‌تر شدن مخاطب به شخصیت‌ها و فضای نمایش، از
گریم استفاده نکردید؟

در دنیا جایی را نمی‌توانید پیدا کنید که به چنین تئاتری
رسیده باشند. وقتی در برخی از کشورهای خارجی این نوع تئاتر را اجرا کردیم، برای آن‌ها
بسیار جذاب بود. ما داریم مبانی تئوری این نوع تئاتر را تحت عنوان تئاتر فضا و
درون خود تئاتر فضا، تئاتر اینتراکتیو، تدوین می‌کنیم تا به تئاتر دنیا ارائه
دهیم. کار بزرگی که در این نمایش اتفاق می‌افتد، از بین بردن فاصله میان تماشاگر و
بازیگر است. در این نوع تئاتر فضا که طراحی آن مخصوص خود ما و ترم تازه‌ای در دنیاست،
بازیگر، آن‌چه که مخاطب در صحنه‌های متعدد می‌بیند، نیست. ماهیت بازیگر هم تغییر
می‌کند. ممکن است پیشینه ذهنی تماشاگر درباره بازیگر معرفه باشد اما کار تازه‌ای
که بازیگران انجام می‌دهند، با آثار دیگرشان کاملا متفاوت است. حضور در چنین ترم و
محیط خلاقه، تازه و جذاب برای خود بازیگران هم جذاب و تازه است. در این نمایش
بازیگران از پیشینه، تجربه و داشته‌هایشان بهره می‌گیرند تا هدف‌های این نوع تئاتر
را پیش ببرند. اگر سه بازی درخشان در محیطی تازه را می‌بینید، به این خاطر است که
خودشان درگیر بازی شده‌اند و روزانه به کشف‌های تازه‌ای دست پیدا می‌کنند که این
اکتشافات برای خودشان هم جذاب است تا با قدرت هرچه تمام‌تر بازی متفاوت‌تری از
اجرای قبلی خود را داشته باشند. اگر استقبال وسیع تماشاگر مواجهیم، به این دلیل
است که تماشاگر احساس می‌کند کار نویی در جریان است و تاکنون شاهد چنین نمایشی در
فضاها یا سالن‌های تئاتری ما نبوده است. پیشینه درخشان بازی بازیگران نمایش، سر
جای خود اما در این نمایش به‌عنوان نشانه‌های تعریف شده تازه، کار جدیدی را انجام
می‌دهند. یعنی تعریف نشانه در این نمایش علامت‌های اختیاری است که در دل سیستم
جدید تعریف می‌شود یعنی بازیگران ما نشانه‌های تازه‌ای هستند که در دل سیستم نمایش،
بازی متفاوت و کار متفاوتی را به تماشاگر ارائه می‌کنند.

درباره نمایش اینتراکتیو صحبت کردید. درباره
نمایش «سپنج رنج و شکنج فرخنده» هم شاهد این تعریف بودیم. آیا «یک‌دقیقه‌وسیزده‌ثانیه»
ادامه همان مسیر است؟

شروع تجربه از تز دکترای من آغاز شد و من نام آن را فراتر و
روایتی دیگر نام آن را گذاشتم. قصد من این بود که به بعد از تئاتر ورودی داشته باشم
و در این راه مدیون استاد سمندریان هستم. از یکی از جملاتی که او سر کلاس گفت،
استفاده کردم و همیشه دوست داشتم فرآیند ارتباطی به‌گونه‌ای شکل بگیرد که مخاطب
بعد از تئاتر درگیر نمایش باشد. روی یکی از آثار که کلاسیک بود این شیوه را تجربه
کردم. با همراهی ایوب آقاخانی بازخوانی مجددی از «اودیپ» داشتم و آن را به مونولوگ
زنانه‌ای تبدیل کردم که در آن، سیما تیرانداز بازی می‌کرد و در تئاترشهر این نمایش
را با نام «آواز از دورترین کرانه مه‌آلود زمین» اجرا کردیم. در «سپنج رنج و شکنج
فرخنده» قصد ورود به فضای اجرا نداشتیم چون براساس تعهدی اخلاقی که به محمود
استادمحمد داشتم، قرار بر این بود که به‌مناسبت سالگرد او، برنامه نمایشنامه‌خوانی
داشته باشم اما به‌سمت اجرا رفتیم. در این نمایش هم طراحی به همان سمتی پیش رفت که
دوست داشتم در اجرای فضایی انجام دهم. احساس می‌کنم اکنون در «یک‌دقیقه‌وسیزده‌ثانیه»
کامل‌ترین نوع طراحی را داریم و امتداد این راه در اثر بعدی‌ام «عاشقانه‌های
خیابان» خواهید دید که در آینده‌ای نزدیک تمرین‌های آن آغاز می‌شود.

زوم

به حمایت دولتی نیاز داریم

در این نمایش نام علی پالیزدار به‌عنوان مدیر
تولید آورده شده است. آیا قرار است اجراهای «یک‌دقیقه‌وسیزده‌ثانیه» در ایرانشهر
به پایان برسد یا به اجرای نمایش در سالن‌های خصوصی همچون «پالیز»، «باران» و…
هم فکر کرده‌اید؟

باید با دوستانم در این زمینه مشورت کنم. استقبال تماشاگر
بسیار خوب بوده است. رکورد حضور تماشاگر در سالن استاد سمندریان شکست. یک‌شب با
۳۵۳ مخاطب نمایش را اجرا کردیم. استقبال بسیار خوب است و ما ناچار شده‌ایم برای
حضور تماشاگران سقفی را در نظر بگیریم و بسیار سخت این سقف را کنترل می‌کنیم و
برخی شب‌ها شرمنده مخاطبانی که به سالن می‌آیند می‌شویم. اگر استقبال با همین روند
ادامه داشته باشد، شاید د سالن‌های دیگر هم نمایش را اجرا کنیم. تا امروز از دو یا
سه سالن درخواست اجرای نمایش شده است. هنوز به تصمیم نرسیده‌ایم اما دوست دارم این
نمایش را در سالن‌هایی اجرا کنیم که حمایت معنوی مردم را داشته باشیم اما حمایت
مادی سیاستگذاران و ارگان‌های فرهنگی‌و‌هنری را هم شاهد باشیم تا مردم متحمل هزینه‌های
سنگینی که شاید در سرانه فرهنگی خانواده دیده نشده ‌است، نشوند. متاسفانه امروزه
از گروه‌های تئاتری که آثارشان مورد اقبال مردم هستند، موضوع مردمی دارند، نیاز
مردم ما هستند و در فرم هم به فرم‌های جهانی دست پیدا کرده‌اند، هیچ حمایتی صورت
نمی‌گیرد. اگر سیاستگذاران به این مقوله توجه جدی داشته باشند، نباید شاهد باشیم
نمایشی که هنوز تماشاگر دارد، در سی اجرا خلاصه شود. باید اجرا تا آن‌جایی ادامه
پیدا کند که در جشنواره‌های متعدد خارجی برای ایران افتخارآفرینی کند و درعین‌حال
مردم عزیز کشورمان هم بتوانند نمایش را ببینند. حتی دوست داشتم در شهرستان‌ها هم
اجرا داشته باشیم تا حداقل در شهرهای برگ عزیزان بتوانند کار را ببینند و به
رشدوتوسعه جامعه خودمان کمک کنیم چون موضوع نمایش درعین‌حال که جهان‌شمول است،
موضوعی است که پرداختن به آن جزو نیازهای اصلی و اساسی کشور است. امیدوارم فروغ این
اجرا را در کنار تماشاگر و استقبال خوب مردم داشته باشیم و امتداد کار به‌گونه‌ای
باشد که ارگان‌های فرهنگی همچون وزارت ارشاد حمایت کنند تا با اندک هزینه‌ای در
سرانه فرهنگی خانواده‌ها جا داشته باشیم.

مینا صفار

 

There are no comments yet


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۹/۰۱۴/۹۱۳/۴۰۰
  • زودپز
    ۱۷۱/۳۵۴/۰۳۵/۰۰۰
  • تمساح خونی
    ۱۶۸/۲۸۰/۴۲۷/۲۵۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۶۵/۳۲۳/۷۹۱/۵۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۸/۱۴۲/۱۱۹/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۵/۵۹۴/۸۹۸/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۴/۰۲۶/۷۲۶/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۲/۳۹۲/۰۶۱/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۶/۰٬۷۰/۷۸۴/۰۰۰
  • شنگول منگول
    ۱/۲۴۶/۰۲۷/۵۰۰
  • استاد
    ۹۹۲/۹۳۰/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۳۸۰/۷۹۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۲۴۸/۶۶۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۸۳/۳۵۰/۰۰۰