حمیدرضا آذرنگ از بهترین بازیگران تئاتر است که طی چند سال اخیر استعدادش را در دو مدیوم سینما و تلویزیون به رخ کشیده است تا حدی که هم جزو هنرمندان پرکار این دو عرصه محسوب میشود که به انتخاب اول منتقدان نیز بدل شده است.
از جمله بازیهای مهم او میتوان به «ملکه»،
«عادت نمی کنیم»، «آسمان زرد کم عمق»، «آباجان»، «شاهگوش» و… اشاره کرد. تازهترین
فیلم او یعنی «بیست و یک روز بعد» ساخته محمدرضا خردمندان است که این روزها روی پرده
سینماهاست. فیلمی که در جشنواره مختلف همواره تحسین شده و باید دید آیا در اکران عمومی
هم میتواند موفق شود یا خیر. به بهانه اکران این فیلم و نیز حضور این فیلم و «آذر»
در جشنواره فیلم شهر با آذرنگ گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
در فیلم «بیست و یک روز بعد» هم چهرهپردازی
خاصی دارید و هم شغل خاصی را بهطور گیرایی بازی کردهاید. باوجود اینکه نقش بهشدت
کوتاهی بود چه شد که این نقش را بازی کردید؟
با تاکید
میگویم اولین انگیزهای که میتواند یک بازیگر را سراسر هیجان و شور بکند، فیلمنامه
است. شبی که فیلمنامه این فیلم را خواندم، آن را برای بار دوم هم خواندم. خودتان مشرفید
که این نقشی نبود که بتوانم کمک قابل توجهی به آن کنم ولی آنقدر فیلمنامه درخشان بود
که دوست داشتم در کنار این گروه، این تجربه شیرین را کسب کنم و این درام درست را به
نتیجه برسانم. تنها آرزویم این شد که ای کاش به ۷۰درصد جذابیت فیلمنامه در اجرا برسیم.
چون تجربههای تلخ زیادی داشتم که فیلمنامههای جذابی پیشنهاد شده و اما در پروسه تولید،
بازیها دچار نقصان بسیار شدیدی شدند. میتوانید از گروه تولید این فیلم بپرسید که
مدام میگفتم دوست دارم در این پروژه باشم چون فیلمنامهاش خیلی به دلم نشسته است.
نسبت به این
شغل خاص یعنی کرایه دادن فیلم چه آشنایی داشتید؟ چقدر تجربه زیست شده در این موارد
به کمکتان میآید؟
متولدان دهه
۵۰ و ۶۰ اتفاقاتی را دیدهاند که با شتاب زیادی از آن عبور شده است و این چرخه فرهنگی
به فراموشی سپرده شده اما ما هرگز از یاد نمی بریم؛ یعنی بچهای که الان هفت یا هشت
ساله است نمیداند که ویدئوکلوپ یعنی چه؟! ارزش و میزان توبیخ برای در اختیار داشتن
یک فیلم ویدئویی را نمیداند؟! متاسفانه این مسائل را فراموش کردهایم و بههیچوجه
به نسل جدید منتقل نشده است برای اینکه این مسائل و مشکلات جزیی از زندگی و دلمشغولیهای
ما بوده است. یکی از دوستانم ویدئوکلوپ داشت و جزو اولین کسانی بود که وارد این کار
شده بود. این آدمها را از نزدیک دیدهام و ابعاد مختلفشان را با پوست و استخوانم لمس
کردهام. بنابراین تلاشم را کردم که شبیه این آدمها و منطبق بر مابهازای بیرونی
بازی کنم که امیدوارم درست بازی کرده باشم.
ما ۱۵ میلیون مخاطب کودک و نوجوان داریم که متاسفانه
در این مقطع زمانی که فصل تعطیلی مدارس هم است، فیلم مناسبی برای آنها روی پرده نیست.
با اکران فیلم «بیست و یک روز بعد» فکر میکنید که این خلا پر شود؟
اگر ما به خاطرامان
رجوع کنیم، اغلب فیلمهای محبوب ما فیلمهایی هستند که به سینمای کودک و نوجوان پرداختهاند.
از جمله «ساز دهنی» امیر نادری، «هفت تیرهای چوبی» شاپور قریب، در بخش فانتزی «دزد
عروسکها» و بعد از آن «شهر موشها». اینها فیلمهایی بودند با یک داستانگویی لطیف
که فارغ از هر نوع فرمگرایی، دغدغهشان قصه گفتن بود. ما از این نمونه فیلمها در
سالهای اخیر نداشتهایم یا خیلی کم داشتهایم. فکر میکنم «بیست و یک روز بعد» بتواند
ارتباط موثری با مخاطب برقرار کند و بعد از سالها مخاطب کودک و نوجوان را به سینماها
بکشاند. اعتقاد دارم که یکی از رسالتهای آموزش و پرورش ما باید حمایت از این فیلمها
باشد. حتی باید برای تولید این فیلمها تلاش کرد و افرادی وارد عمل شوند و سرمایهگذاری
کنند تا در طول سال از این فیلمها با شرایط سنی مختلف داشته باشیم که متاسفانه اینطور
نیست. نهادهایی که ادعای حمایت از آموزشوپرورش کودکان و نوجوانان ادعا دارند متاسفانه
همکاری لازم را نداشته و نمیتوانند تاثیر مطلوبی داشته باشند. مثلا در همه جای دنیا
شهرداریها موظفند از حمایت محصولات فرهنگی اما متاسفانه در کشور ما خیلی کم اتفاق
افتاده و خیلی از ارگانها سلیقهای وارد میشوند و غیر کارشناسی عمل میکنند. یک شاهراه
اصلی نداریم که همه اتفاقات به آن وصل شود و چشمانداز مشخصی وجود داشته باشد. باید
هدفهایی بلندمدت تعیین کنیم نه اینکه هر ارگانی صرفا سلیقههای خودش را پیگیری کند.
در برخی فیلمها
مثل «عادت نمیکنیم»، «آباجان» و همین «بیست و یک روز بعد» نقش منفی داشتید. از نظر
شما چه تمایزی میان اجرای نقش منفی و مثبت وجود دارد؟ چه تمهیدات و تمریناتی دارید
که حتی نقشهای منفی را همدلیبرانگیز بازی میکنید؟
باید شخصیتی را که بازی می کنم دوست داشته باشم و نیز خودم با آن ارتباط لازم را برقرار
کنم تا مخاطب هم بتوانند همذاتپنداری لازم را با آن داشته باشد. اگر بگویم که مثلا این آدم جانی و جنایتکار است،آن بخش جنایتکاری را بازی
میکنم که میشود، همین مسئله و رویکرد باعث شده تا بازی غلطی رواج پیدا کند. برخی
سعی میکنند خصوصیات منفی شخصیت از نظر اذهان عمومی را برجسته کنند که نباید اینطور
باشد. اگر پای دردودل یک آدم خلافکار بنشینیم میبینیم که چقدر با پیشفرضها و قضاوتهای
ما تفاوت دارد و چقدر همدلیبرانگیز است و وجاهت دارد. یک مجرم هرگز نمیگوید که ابتدا
به ساکن من یک مجرم هستم. بنابراین من اینطور نگاه میکنم که یک فرد طبق اتفاقات پرفراز
و فرودی به نقطهای رسیده که ما به آن مجرم میگوییم. باید این آدمها را دوست داشته
باشم تا بازیام باورپذیری لازم را داشته باشد. اگر شخصیتی را دوست نداشته باشم واقعا
اهانت به حرفهام کردهام اگر آن را بازی کنم.
شماردر تئاتر
هم در نویسندگی و هم در کارگردانی کارنامه پرافتخاری دارید. آیا به فکر این هستید که
در سینما هم نویسندگی و کارگردانی را تجربه کنید؟ به نظرتان چه ضعفی در فیلمنامههای
ماست که میتوان آن را برطرف کرد؟
بهشدت دغدغهاش را دارم و بهشدت احساس میکنم که سینمای ما نیاز به یک بازپروری در عرصه
ادبیات دراماتیک دارد. یعنی نیاز به فیلمنامهنویسان خلاق داریم. باورتان نمیشود که
چه تعداد فیلمنامههایی پیشنهاد میشود که از شدت ضعفشان، آدم را متحیر میکنند. ما
چه کردهایم که هرکسی فکر میکند که میتواند فیلمنامهنویس شود و اسم خودش را نویسنده
بگذارد، در صورتی که ابتداییترین و حداقل مقدمات نویسندگی را ندارد.
در فیلم «آذر»
ایفاگر یکی از نقشهای اصلی هستید و در «بیست و یک روز بعد» نقشی کوتاه را ایفا میکنید.
چقدر نقش اصلی و نقش مکمل برای شما اولویت دارد؟ اصلا به چنین تفکیکی اعتقاد دارید؟
اعتقادی به
این تفکیکها ندارم. وقتی در یک جریان دراماتیک تعدادی آدم با هم قصه را جلو میبرند
بهنظرم فرقی نمی کند که چه زمانی متعلق به چه کسی باشد و چه کسی نقش اصلی را دارد
و چه کسی فرعی. این تعاریف در سینما بهشدت رایج است اما در تئاتر این تعاریف وجود
ندارد. درستش هم چیزی است که در تئاتر وجود دارد.
تجربه همکاری
با محمد حمزهای بهعنوان کارگردان و نیکی کریمی بهعنوان بازیگر و تهیهکننده چطور
بود؟
ابتدا فیلمنامه
کامل نبود که قرارداد بستم. به محمد حمزهای اعتماد کردم. یکی از مهمترین مشکلاتی که
سینمای ما دارد نبود پیشتولید است؛ یعنی این اجازه را به خودمان نمی دهیم که به یک
تکامل مفهومی و محتوایی برسیم و بعد ماجرا آغاز شود و فیلمبرداری را شروع کنیم. اغلب
کارها فیلمنامه کاملی ندارند و در بحبوحه تولید و فیلمبرداری هم کاملشدن فیلمنامه
به آرزو بدل میشود و از بین میرود. متاسفانه فیلم «آذر» را هنوز ندیدهام و بازخوردهایش
را نمیدانم. اما نسبت به شخصیتی که در این فیلم داشتم، دافعهای نداشتم و خیلی راحت
با محمد حمزهای به تعامل و تفاهم رسیدیم. درباره همکاری با نیکی کریمی بهنظرم بازیگری
و تهیه کنندگی دو مقوله مجزا و متمایز از یکدیگر است و هر کدام بهطور کانالیزه مسیر
خودش را میرود. بههر صورت فیلم نتیجه همکاری تمام عوامل یک گروه است که روی پرده
منعکس میشود.
حرف ناگفته؟
آرزو میکنم
حال مردم ما و حال فرهنگ و هنرمان خوب شود. امیدوارم نمود عینی این خوب شدن را در چهره
تک تک مردم ببینیم چون این مسئله دقیقا ارتباط مستقیمی با آنها دارد.
محسن جعفریراد
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است