کمیت جشنوارههای فیلم در سینمای ایران بهحدی شده که گاه در ارزیابی سالانه
بسیاری از آنها بهیاد آورده نمیشوند! گویی فقط قرار است رزومهای از طرف مدیری
پر شود و دستاورد جشنواره محلی از اعراب ندارد. درواقع در هر ماه بهطور متوسط
شاهد برگزاری یک یا چند؟! جشنواره هستیم بدون اینکه تحلیل و ارزیابیای نسبت به
کیفیت این جشنوارهها لحاظ شود. در میان رشد قارچگونه جشنوارهها، جشنواره فیلم
شهر از معدود جشنوارههای موضوعی است که با وجود برگزاری پنج دوره از آن توانسته
هویت و جایگاه مناسبی را پیدا کند. در فاصله دو هفته مانده به شروع جشنواره، سه
فیلمساز زن سینمای ایران؛ یعنی مرجان اشرفیزاده، نگار آذربایجانی و رقیه توکلی، مهمان
میزگرد ما بودند که بهانه ما برای تشکیل این میزگرد، حضور آنها در هیات انتخاب و
داوری بخشهای مختلف این جشنواره بود که شامل بخشهای ویدئویی، محله و فیلم کوتاه
میشود که میتوانند بهترین گزینهها برای مروری کلی، جزیی و بررسی کیفیت آثار این
بخشها باشند. طبعا در این میزگرد غیر از گفتوگو درباره مسائل مربوط به جشنواره، به
نگاه فیلمسازی خود آنها هم پرداختهایم که در ادامه گزیدهای از آن را میخوانید.
ایران یکی از کشورهای است که جشنوارههای هنری و به تعداد زیاد برگزار میشود
و حال جشنواره «شهر» را پیشروی داریم، نام جشنواره ذهن را به سمت آثاری میکشاند
که با محوریت آداب شهری، قانون شهری، رفتارهای شهری شهروندان، ساخته شده باشند، حال
از نگاه شما که در بخش انتخاب آثار حضور داشتید تا چه مقدار فیلمسازان موفق به
پردازش داستانهایی بودند که به محوریت موضوع جشنواره توجه داشت؟
مرجان اشرفیزاده: دربخش آثار محله که
شرایط بسیار نامناسب بود و آثار چندان کیفیت بالایی نداشتند. البته در بخش آثار محله قاعدتا یک ذهنیت آماتوری بودن وجود دارد. فکر
میکنم طی دورههای پیشین این جشنواره، ورکشاپهایی برگزار شد تا سطح کیفی آثار
این بخش بالا برود، افرادی که قصد حضور در این بخش از جشنواره را داشتند، ابتدا در
این کلاسها حضور مییافتند و تکنیکهای ابتدایی تولید یک فیلم سینمایی را میآموختند
و سپس فیلم خود را میساختند و به جشنواره ارسال میکردند. از همه مهمتر، نگاهشان
نسبت به مضامین هم گشوده میشد و متوجه میشدند که فیلم شهری باید چه مولفههایی
را دارا باشد. امسال شرایط کمی متفاوت بود و این امکان وجود نداشت. شاید برای همین
بود که خیلی از آثاری که به بخش محله این جشنواره ارسال شده بود شرایط فیلمهایی
را داشتند که مثلا برای جشنواره ۱۰۰ ثانیهای، سبز و مقاومت ساخته شدهاند، حتی
فیلمهایی وجود داشت که شکل و شمایل گزارشهای تلویزیونی داشت و مانند این بود که
بخشی از یک اثر را بریدهاند بدون اینکه به قبل و بعد آن فکری هم کرده باشند و
برای جشنواره ارسال کرده بودند. براین اساس متاسفانه با آثار قوی و حرفهای مواجه
نبودیم، درمیان این آثار، تعداد کمی بودند که به نکات قابل اهمیتی در حوزه آثار
شهری یا انسان شهری، توجه کرده بودند که باز در این موارد هم کیفیت اجرا پایین
بود. به این دلیل که نمیتوانستیم فقط مضمونمحور باشیم و بهخاطر ایده، انتخاب
کنیم، کار برایمان دشوار میشد.
در جشنوارههای مختلف دنیا، بارها پیش آمده است که داوران بخشهای گوناگون
اعلام کردهاند که هیچ اثری را انتخاب نکردهاند، شاید در ابتدا بیانکردن چنین
تصمیمی، دلچسب نباشد ولی بهنظر میرسد به رشد کیفی آثار جشنوارهها کمک میکند، امکان
دارد در بخش محله جشنواره شهر نیز به این اصل برسید؟
اشرفیزاده: بههر حال از این بین تعدادی اثر را که میتوانستند
یک استاندارد نسبی را داشته باشند انتخاب کردیم، تعداد این انتخابها زیاد نبود
ولی بههر حال اتفاق افتاد اما پیشنهاد ما برای دبیر جشنواره این بود که اولا به هیات
داوران وضعیت را اعلام کنند تا از ما برای این انتخابها شاکی نباشند و دوما در
این بخش ۲۵ جایزه مدنظر بود ولی از نگاه ما بهعنوان هیات انتخاب آثار امکان اهدای
این تعداد جایزه برای این بخش وجود ندارد تا با این کار، فیلمسازان نگاه جدیتری
در ساخت آثارشان داشته باشند.
خانم توکلی بهعنوان عضوی از هیات انتخاب بخش فیلمهای کوتاه و آثار این بخش
از جشنواره، چه میزان قدرت در فیلمسازی را شاهد بودید؟
رقیه توکلی: پارسال جشنواره شهر نداشتیم؛ یعنی از دوره
پنجم تا ششم بهمدت دوسال جشنواره برگزار نشد و دراین مدت فیلمهای کوتاه قابلتوجهی
در کشور ساخته شده بود که هم در جشنوارههای خارجی بسیار درخشیدند و هم در ایران
مورد توجه قرار گرفتند. تاکنون ۶۵۲ فیلم کوتاه در این بخش جشنواره دیده شد که
معتقدم آثار درخشان در بین آنها کم نبود. نمیگویم فیلمها، همه خوب بودند یا
تعداد آثار موفق زیاد بود، شاید پانصدفیلم را باید کنار میگذاشتیم ولی بین بقیه
آثار، فیلمهای خوبی وجود داشت که البته فیلمهای خوب که مشخص هستند؛ آثار فیلمسازانی
که همیشه اسمهایشان را میبینیم، جاهای مختلف دیده شدهاند و اتفاقات خوبی
برایشان افتاده است. یکسری فیلمها هم متوسط هستند که میتوان گفت صدفیلم این
جشنواره در بخش فیلم کوتاه، متوسط بودند و آثاری هم برای ما ارسال شده بود که با
دیدن همان پلانهای اولیه متوجه میشدیم که ربطی به جشنوارهای بهنام جشنواره شهر
با موضوعیتهای مرکزی آن ندارند. از بخش فیلم کوتاه راضی بودم چون در این دو سال،
حال فیلم کوتاهیها حال خوبی بوده است و در جهان بسیار دیده شدند که جوایز زیادی
هم دریافت کردند بهخاطر همین وضعیت ما در این بخش، وضعیت خیلی خوبی بود.
خانم آذربایجانی، در بخش فیلمهای ویدئویی تا چه میزان فیلمسازان به موضوعیت جشنواره
توجه داشتند و آثار قابلتوجه بود؟
نگار آذربایجانی: با نگاه شخصیام میتوانم
اینگونه بگویم که در میان آثاری که دیدم تنها یک فیلم خوب بود اما فیلمهایی با
مضمون انسان شهری وجود داشت، یکسری فیلم هم بود که بهشخصه نمیدانم چرا در این
جشنواره حضور داشتند، فیلمهایی که خیلی هم خوب بودند ولی اصلا فیلم شهری نبودند.
مثلا فیلمی بود که تمام سکانسهایش در کویر میگذشت، هیچ ربطی هم به فضای شهری،
انسان شهری و معضلات شهری هم نداشت و من با خودم فکر کردم این اثر یک فیلم خوب است
ولی کاش در مسیر درست حضور در یک جشنواره مناسب قرار میگرفت تا مورد توجه هم قرار
میگرفت.
امکان هم دارد همین فیلم با موضوعیت کویر بهدلیل شهرینبودن کنار گذاشته شود
و جالب است که سازندگانشان از جشنواره انتقاد می کنند که فیلم ما خوب بود و
داوران کمتوجهی کردند! بدون اینکه توجه کنند موضوعات جشنواره بر محور چه فضایی
میگردد؟
آذربایجانی: بله؛ دقیقا.
توکلی: فعلا در بخش انتخاب قرار داریم، اگر فیلمی در
بخش مسابقه قرار بگیرد آن زمان است که شاید این نوع اعتراضها بیان شود ولی الان
که در بخش انتخاب است، یکی از کارهای هیات انتخاب این است که بر اساس قواعد
جشنواره آثار را انتخاب کند.
آذربایجانی: ولی حرف شما هم درست است و این امکان که
فیلمسازان این آثار بیان کنند که چرا فیلم ما انتخابنشده بسیار است چون درست درمورد
محوریت جشنواره توجیه نشدهاند. خیلی از فیلمهایی که موضوعیت شهری داشتند بهمراتب
ضعیفتر از فیلمهایی بودند که موضوعیت جشنواره را مدنظر نداشتند ولی چارهای بجز
گذر از این فیلمها در این جشنواره نبود. در کنار این آثار، بههرحال یکسری از
فیلمهای به اصطلاح شانه تخممرغی میان فیلمهای ارسالی به جشنواره بودند؛ یعنی
فیلمهایی که بهنظر جایشان درجشنواره نبود و از نگاهم جایشان در هیچ کجا نیست چون
بهشدت سلیقه مخاطب را پایین میآورند و اصلا به شکلی به شعور مخاطب توهین میکنند
ولی متاسفانه از این نوع فیلمها هم در جمع آثاری که به این بخش ارسال شده بود
وجود داشت.
نکتهای که در بین آثار ارسال شده به اغلب جشنوارههای موضوعی خودنمایی میکند
شعاری بودن آثار است، مثلا وقتی از دفاع مقدس یا زن یا شهر میگویند، فیلمسازها
به سمت شعار گفتن میروند یا آنقدر پررنگ به موضوع میپردازند که مخاطب را پس میزنند.
اشرفیزاده: این اتفاق بیشتر در مورد جشنوارههایی رخ میدهد
که فراخوان تولید دارند، جشنواره فیلم شهر موضوعی دارد که بسیار گسترده است و بهطور
عادی بسیاری از آثار بدون اینکه هیچ فشاری در مسیر فیلمنامه آنها باشد بهنوعی بهمناسبات
شهری، زندگی شهری و آداب شهری میپردازند. در جشنواره شهر کمتر این را دیدیم،
مثلا بهیاد ندارم که با موضوع شهری بودجهای به سازندگان فیلم کوتاه، سینمایی یا
ویدئویی داده باشند تا اثری بسازند.
توکلی: البته یک دوره به این شکل برگزار شد، دورهای که
«آفریده» حمایت مالی از آثاری کرد که در این فضا و روایت شهری ساخته شدهاند.
اشرفیزاده: بله و نظارت خوبی هم وجود داشت، تعدادی مستند
خوب هم با این بودجهها ساخته شد که محوریت شهری مناسبی هم داشت. جالب بود که باید
به روشناییها و اتفاقات خوب شهری توجه میشد. بیشترین فیلمهایی که امکان دارد
این شعارزدگی به آنها آسیب وارد کند در بخش آثار محله و فیلمهای یکدقیقهای یا
دودقیقهای است. وقتی متوجه مثلا محوریت زندگی شهری میشوند با سیلی از آثاری
مواجه میشویم که از کودکان کار میگویند، چراغ قرمز نشان میدهد و روایتهایی که
زیاد خلاقیتی در آنها نیست و تکرار در آنها موج میزند؛ یعنی اولین موضوعاتی که
امکان دارد به ذهن فردی برسد و اغلب با بدترین شکل آن را تولید کرده و میفرستند
که کمتر پیش میآید که انتخاب هم شوند.
چرا وقتی میخواهیم فیلمهای اجتماعی بسازیم حتی در این جشنوارهای که محوریت
آن فضای شهری و دنیای شهری است، فیلمسازان به سمت گفتن از تلخیها میروند، چرا
اکثر فیلمسازان ما بر این باور هستند که سینمای اجتماعی؛ یعنی سینمای گریه؟
آذربایجانی: نکته خوبی را مطرح کردید. برایم، دیدن این
همه فیلم در یک زمان کوتاه و آن هم فشرده، تجربه خوبی بود. فیلمهایی که حتی در
سلیقهام هم نبودند و البته این را بهعنوان عضوی از هیات انتخاب نمیگویم بلکه از
نگاه یک تماشاگر گفتم. اتفاق عجیبی که در این مدت افتاد این بود که بعد از سهروز
دیدن پشت سرهم یکسری از این آثار متوجه شدم حال روحیام بد است، اولش متوجه نمیشدم
چرا اینقدر حالم بد است و غمزده هستم ولی بهمرور متوجه علت شدم و آن این بود که
دیدن این تعداد فیلم که مضمونی تلخ دارند، حالم را بد کرده بود. تجربهای که پیشتر
در مورد موسیقی تلخ نیز تجربه کرده بودم، تجربهای که به من یاد داد، مدت طولانی
ترانههای غمزده گوشدادن، روح انسان را غمگین میکند، حال با دیدن این آثار غمزده
در مجموع به سمت غمگینبودن رفته بودم. موضوعاتی که در بخش ویدئویی جشنواره امسال
شهر، مورد توجه فیلمسازان قرار گرفته بود روایتهای تلخ بود و پرداختن به تلخیها خیلی
هم پررنگ بود. جالب است بگویم خیلی از فیلمها اگر تلخ هم نبودند احساس میکردید
فیلمساز بهزور آن را به سمت تلخی میکشاند. نمیگویم تلخیای در شهر وجود ندارد
ولی تنها پرداختن به این وجه از زندگی شهری در بخش آثار ویدئویی جشنواره، زیاد
بود.
بهنظر میرسد در بخش ساخت فیلمهای کوتاه، فیلمسازانی که کمی تیزهوشانه به
مباحث نگاه میکنند، چون میداند خیلی منسجم و موجز، روایت را ارائه دهند در این
بخش چقدر، تلخیها و شعارزدگی خودنمایی میکرد؟
توکلی: نزدیک ۱۱ سال است در فضای ساخت فیلمهای کوتاه
درگیر هستم، زمانی بهعنوان فیلمساز، زمانی دیگر بهعنوان دبیر اجرایی جشنواره، هیات
انتخاب و…، تجربهای که از این سالها کسب کردم این بود که جشنوارههای موضوعی
در کشور ما بسیار زیاد است، جشنواره دینی، پلیسی و… وقتی وارد این جشنوارهها
میشوید، میبینید مثلا یک جشنواره دینی درحال برگزاری است و همه فیلمسازان فکر
میکنند فیلمی که در آن از نماز بگوید یا بانویی که چادر بهسر داشته باشد، صدای
اذان بیاید، قرآن دست یک نفر باشد و ازاین نوع پرداختها وجود داشته باشد، فیلم
دینی ساخته شده است، درصورتی که وقتی به برگزیدههای آثار نگاه میشود اصلا به این
نکات زیاد توجه نکردهاند و شاید بههمین دلیل که به دمدستیترین موضوعات پرداختهاند،
فیلمها کنار گذاشته شدهاند. در جشنواره شهری هم همین روال وجود دارد، بسیاری از
فیلمسازان تصور کردهاند اگر به ترافیک، شلوغی، ماشینسواری در خیابان و…
بپردازند یک اثر با موضوعیت شهری را تولید کردهاند. یکی از فیلمهای خوبی که در
جشنواره امسال دیدم، فیلم کوتاهی بود که در یک آپارتمان میگذشت و تنها به ارتباط
دو همسایه میپرداخت که سالهای سال در کنار هم زندگی کرده بودند ولی هیچوقت همدیگر
را ندیده بودند… از نگاهم این فیلم بسیار شهریتر از خیلی ازفیلمهایی بود که از
خیابان و شلوغی و… به این موضوعات پرداخته بودند. نکته این است که، یکسری المانها
وجود دارد که فیلمسازان به اشتباه فکر میکنند که مثلا با پرداختن به آنها یک اثر
شهری ساختهاند. موضوعاتی که در فضای شهری میتوان به آنها پرداخت و شکل مناسب یک
فیلم شهری را به اثر میبخشند آنقدر زیاد هستند که نمیتوان حتی برای آنها المان
گذاشت.
انگار جهان هم از ما قصه تلخ را بیشتر میپسندد.
اشرفیزاده: نه همهجا. شاید یک دلیل اینکه ما بیشتر تلخی
را میپسندیدیم این است که اتفاقا نگاه حاکم بر رسانه ما در سینما، ما را به سمت
امیدوار بودن سوق میدهد، امیدواری که شاید خیلی وقتها مبنی درستی هم در بعضی از
موضوعات نداشته باشد؛ یعنی ما کانالیزه میشویم تا بگوییم که همه چیز خوب است.
فیلمساز وقتی احساس استقلال میکند که فکر میکند خلاف این جریان درحال حرکت است،
بنابراین وقتی میگوید چیزی خوب نیست فکر میکند دارد حرف خودش را میزند و اگر
بگوید چیزی خوب است انگار دارد حرف دیگران را میزند یا حرفی که به وی دیکته شده
است را به تصویر میکشد. فکر میکنم در این زمینه تا حدی رفتار فیلمسازان افراطی
شده است؛ یعنی امکان دارد استقلال فکری خود ما نیز تحتالشعاع فضایی که بر ما حاکم
است قرار گرفته باشد. در مورد فیلم سینمایی «آبجی» مثال میزنم، من فیلم خودم را
ساختم، نمیدانم اگر قرار بود به شکل دیگری این فیلم را بسازم کسی مانع من میشد
یا نه؟ چون تجربهاش نکردهام، نمیدانم، اما دوستان ایرانی که فیلم مرا میدیدند
از من توقع داشتند که فیلم را تلخ تمام کنم ولی در نمایشی که در برلین داشتیم
مشاهده کردم که مخاطب اتفاقا این پایان امیدبخش را دوست داشت و این پایان را با
کلیات فیلم میپسندیدند ولی اینجا در جامعه هنری، تلخی را برای انتهای فیلم مناسب
میدانستند با اینکه تصور میکنم مخاطب هم همانند تماشاگران برلینی همین بدون
تلخی تمامشدن را دوست خواهد داشت. فکر میکنم زمانی متعادل میشویم که باید و
نبایدها برداشته شود. بعضی موضوعات باید بهشدت تلخ باشند و اتفاقا مخاطب زمان
دیدن آن باید آزار ببیند ولی لزوما همه فیلمها نیاز نیست تلخ تمام شود.
آذربایجانی: فکر میکنم، ما نوعی مفهوم شادی را بهمعنای
گسترده آن نمیدانیم. الان از لحاظ حسی فیلمهایمان به چند دسته تقسیم میشوند؟
یکسری فیلمهایی که در مسیر شادکردن مخاطب ساخته میشود که کمدیهای بسیار بیمزه
هستند و اگر خندهدار هم باشند سطح فیلمسازی پایینی دارند در کنار این آثار، فیلمهای
تلخ هستند؛ یعنی یا تلخ میسازیم یا کمدی ضعیف. در این میانه شاید بسیار اندکی
فیلمهایی ساخته شوند که ساختار درستی داشته باشند که حتی از تلخی میگوید درست و
سنجیده بگویند یا کمدی را درست به تصویر بکشند. من نیز معتقدم اگر به سینما از
بیرون دیکته و تزریق نشود یک سینما متعادل شکل میگیرد که آثارش هم متعادل و درست
خواهند شد.
اشرفیزاده: جالب این است که فیلمساز تلخساز انگار بهعنوان
فیلمساز موفق و جدی شناخته میشود.
بسیاری اعتقاد دارند کسانی که در عرصه هنری فعال هستند و نام هنرمند دارند،
انسانهایی هستند که از زاویهای متفاوت هم به مسائل و اتفاقات میتوانند نگاه
کنند و از همان زاویه هم میتوانند اثر خلق کنند، ولی بهتازگی در خیلی از آثار هنرمندانمان
شاهد این هستیم که دمدستیترین سوژه را مورد توجه قرار داده و آن را میسازند،
چرا خلاقیتی که باید در نگاه هنرمندان ما باشد کمرنگ شده است و دچار قصههای تکراری
شدهایم؟
توکلی: قصههای ساده میتواند با پردازش تخصصی به یک اثر
موفق تبدیل شود، یکی از مثالها در این مورد را میتوان به سمت «مهمان مامان»
داریوش مهرجویی برد. واقعا شهریتر از این فیلم چه فیلمی میتوان ساخت؟ یک موضوع
خیلی ساده که به شهریترین فیلمهای سینمای ایران تبدیل شد. «اجارهنشینها» یا «لیلا»،
«هامون و پری»، «نارنجیپوش»، از دیگر آثار داریوش مهرجویی هستند که نمونههای کاملی
از اثری شهری در فضای این گونه سینما هستند. فیلمهای شهری که موفق بودند و رنگ
سفارشیسازی هم ندارند. فیلمهایی که رنگ سفارشی ندارند و از درگیری فکری هنرمند
نشأت میگیرند، اثری ماندگار میشوند و سالیان سال میماند.
اشرفیزاده: از سفارشیسازی گفتید مهم این است فیلمساز چه
نوع نگاه و اندیشه به موضوع داشته باشد. بهطور مثال، رقیه توکلی فیلمی سفارشی بهنام
«ساعت ۶» را میسازد که موضوع آن هم دفاع مقدس است ولی اثری قابل توجه است. «ساعت
۶» قصه یک پیرمردی است در بازار یزد که خیاطی کوچک دارد، با او مصاحبه رادیویی
کردهاند و او در مورد پسرش که در جبهه شهید شده، گفته و قرار است این مصاحبه
ساعت ۶ عصر از رادیو پخش شود، این موضوع در بازار میپیچید و همه منتظر ساعت ۶
هستند، در این میان و با نزدیک شدن به ساعت ۶ این پیرمرد درگیر راه انداختن یکی
از مشتریهایش میشود که باید خیلی سریع به مراسمی که برایش خیلی مهم است برسد و
آن ساعت میگذرد، رادیو هم روشن است، صدای مصاحبه مرد در اتاق خیاطیاش پخش میشود
ولی پیرمرد درحال رسیدگیکردن به مشتری است، فیلم بسیار خوب به موضوعیت درخواستی
که از فیلمساز بوده است عمل میکند و خیلی هم موضوعی هم برایش مطرح شده است فراتر
میرود و اثر مستقیم میگذارد یا رضا میرکریمی که «یک حبه قند» را ساخت و تهیهکنندگی
«خسته نباشید» را برعهده داشت که فیلم به فضای به مهاجرت پرداخته است که بهخوبی
از موضوع محوری گفته است. کافی است مخاطب را بهطور مستقیم نشانه نگیریم و درعین
حال اگر همه دنیای فکری که قصد داریم تا به مخاطب برسد به یک شکل دیگر به او
برسانیم، آن زمان است که فیلم موفق و اثرگذار خواهد شد. برای همین است که نیاز به
داشتن بخش ورکشاپ در جشنوارههای موضوعی، پررنگتر است زیرا میتوانند از افرادی
که موفق به ساخت آثار خوب در قصههای موضوعی شدهاند استفاده کرده و بستر آموزش
مناسب را برای دیگر فیلمسازان مهیا کنند.
آذربایجانی: مسئله دیگری که در این مبحث مهم بهنظر میرسد
این است که فیلمساز تا چه میزان مخاطب را جدی گرفته است. خیلی وقتها فکر میکنم
خیلی از فیلمسازانی که مستقیم و بدون خلاقیت سراغ پرداختن به موضوع میروند، دغدغه
مخاطب نداشتهاند؛ یعنی مخاطب را دست کم گرفتهاند و این بیتوجهی به مخاطب بهخصوص
در فضای داستانهای سفارشی به رخ کشیده میشود. وقتی بر اساس مبحثی که سفارش گرفتهاند
اثری را بسازند آنجا دیگر انگار مخاطب هیچ است و تنها کسانی که سفارش دادهاند مهم
هستند. نه اینکه همه عامدانه این کار را انجام دهند ولی در فضای سفارشیسازی صرف،
مخاطب دست کم گرفته میشود.
توکلی: هوش و ذکاوت کارگردان هم مهم است. توجه کنید
بهترین کارگردانهای ما، انسانهای باهوشی هستند. وقتی باهوش هستند متوجه میشوند
که راههای زیادی برای پرداختن به یک مبحث است که لزوما اولین موضوعی که به ذهنشان
میرسد درست نیست و درک میکنند که مخاطب هم هوش دارد و نیاز نیست که خیلی مستقیم
از مبحث به آنها گفت تا درکی از موضوع داشته باشند.
جشنواره شهر نیز مثل خیلی از جشنوارههای ایران پسوند جشنواره بینالمللی را
دارد درحالی که سالهاست جشنوارههای مختلف در کشور ما، برگزار میشوند که قدمت
چندین دهه دارند ولی از مرز کشور ما آنسوتر از برگزاری آنها باخبر نمیشوند و
در لیست اخبارشان نیز قرار نمیگیرند، چرا؟ فقط ممیزیها و خط قرمزهای ما باعث
بیتوجهی به جشنوارههای ماست؟
اشرفیزاده: درمورد بینالمللی شدن جشنوارهها باید گفت
آثاری که ما میتوانیم در جشنوارههایمان به نمایش دربیاوریم و فیلمسازش نیز بعد
از پخش با قوانین ما شاکی نشود تا برای فضای فرهنگی ما مناسب باشد، آثار کمی
هستند.
توکلی: بخش رسانه سینمای ما نیز همراهی لازم را
ندارند یا از توان حرفهای لازم برخوردار نیستند. وقتی ارتباط وجود داشته باشد و به
ایمیل فیلمسازان جهان فراخوان فرستاده شود از میان آثار آنها بههرحال ۱۰ تا ۲۰
فیلم معتبر از فیلمسازان مهم خواهد رسید. حتما آثاری وجود دارد که در جشنوارههای ما
هم امکان نمایشدادن آن باشد. البته در مورد فیلمهای کوتاه میگویم؛ اینکه جمعی
از فیلمسازان شرکت کنند مهم است، حال اینکه هیات انتخاب به چه انتخابی میرسند،
مسئله دیگری است.
اشرفیزاده: البته فکر کنم زیاد هم درست نباشد که آنها
برای ما فیلم ارسال کنند و ما به آنها بگوییم فیلمتان به درد نمیخورد. در این
شرایط خیلی سخت است ما به اعتباری مثل جشنواره کن یا برلین برسیم و جزو جشنوارههای
الف یا ب جهان شویم. وقتی که شرکت فیلمسازان مهم در یک جشنواره مطرح میشود و جایزهای
بردهاند، این خبر تبلیغی گسترده برای یک جشنواره است؛ اینکه جشنوارهای مدعی
باشد چندین فیلمساز مطرح جهان آثارشان را در این فستیوال به نبرد هنری گذاشته و
جایزه گرفتهاند نگاه سینماگران دیگر را بهخود معطوف میکند تا زمانی که امکان به
نمایش در آمدن آثار سینماگران بزرگ سینمای جهان و حضور آنها در جشنوارههای ما
نباشد امکان رشد و بزرگ شدن جشنوارههای ما نیز میسر نخواهد شد.
آذربایجانی: اعتبار
جایزه جشنوارههای ما بهدلایل مختلف که یکی از آنها تعداد زیاد جایزههایی است
که اهدا میشود کم شده است. تعداد بالای جوایز در جشنوارهها از ارزش و اعتبار آن
جشنواره میکاهد. شما تصور کنید برای یک بخش جشنواره شهر ۲۵جایزه تعیین شده است.
تعداد بالای جایزه، از اعتبار آن جایزه کم میکند و جایزه از غیر قابل دسترسبودن
دور میشود و از هیجان برای دریافت جایزه آن جشنواره میکاهد. جشنواره مطرح جهان،
تخصصی نگاه میکنند و جایزههای محدود ولی مهم در جهان دارند.
آزاده مختاری
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است