روزهای پر
تب و تاب در سالهایی بهیاد ماندنی؛ لمس لحظاتی مشترک از جنس تفکرات مقتدرانه در
پس هدفی عالی؛ کات! زمان به عقب میرود و فیلمسازی دست به کار میشود تا سهگانه
خود را خلق کند؛ قصهای به نام «نفس». قهرمانی بهنام روزبه و مخاطبانی که هر لحظه
با داستان همگام شدند تا رسیدن شدن به هدفش را نظارهگر باشند. مبارزی با قواعد
تعریف شده و سرانجام، ورودش به وادی نو و فصلی تازه، پشت سر گذاردن چالشهای متعدد
چریک داستانِ «نفس» با بازی علیرضا کمالینژاد؛ بازیگری که پیش از این نقشهای گوناگونی
را از خود به نمایش گذاشته است، اینبار نیز لایههایی
مختلف از شخصیت روزبه را در معرض دید بیننده قرار داد. کاراکتری عمیق و متفکر به
گفته ایفاگر نقش که هدفش بر هر چیزی ارجحیت دارد. در این مطلب به مطالعه گفتوگو
با علیرضا کمالینژاد؛ بازیگر نقش روزبه در مجموعه تلویزیونی «نفس» مینشینید تا
با نقطه نظرات این بازیگر در خصوص کاراکتر روزبه و سریال، آشنا شوید. گفتوگویی که
قرار بود حین پخش سریال انجام شود اما بهواسطه حساسیتهای کمالی به بعد از پایان کار
موکول شد و حالا آن را ملاحظه میکنید.
حالا که
کمی از پخش سریال «نفس» فاصله گرفتیم، راحتتر میتوانیم درباره نقشی که شما ایفا
کردید گپ بزنیم. کاراکتر روزبه بهنوعی دارای درونگرایی بود، بهطوری که دیالوگهای
زیادی از او دیده و شنیده نمیشد، حتی شاید بتوان گفت شما در این نقش بیشتر با نگاهتان
بازی و صحبت میکردید، چطور به این شکل از بازی رسیدید؟
بهنظرم
فیلمنامه و شخصیت روزبه این بضاعت را داشت و من هم سعى کردم آن را کشت بدهم. تنها و
پنهان زندگى کردن یک مبارز که خط و مشى ایدئولوژیک دارد او را سوى عمیق و متفکر
بودن سوق میدهد. روزبه، چریکى بود که قبل از ناهید بهتنهایى و سکوت عادت داشت و
تاثیرات این نوع زندگى در او رسوب کرده بود.
گاهی مواقع
شاید مخاطب به این باور میرسید که کاراکتر روزبه خیلی درگیر عشق و احساسات نیست و
فقط به هدف خود فکر میکند، شما بهعنوان بازیگر شخصیت روزبه این نکات را میپذیرید؟
فکر میکنم
هدف و اوتوپیایى که روزبه بهدنبال آن بود بر هر چیزى ارجحیت داشته باشد. هدف
نهایى روزبه رسیدن به ناهید نبوده و نیست، در این غیر این صورت ما او را یک مبارز
و یا چریک که از یک خط فکرى مشخص پیروى میکند نمىشناسیم. وجه تمایز
روزبه با عشاق دیگر که تا بهحال در آثار جلیل سامان دیدهایم همین است. اصولا در
فرهنگ عامه، عشق بهمعناى گذشت و ایثار است. جذابیت روزبه در این بود که عاشق شد و
عاشق ماند اما در موقعیت انتخاب به سمت هدفش رفت؛ هرچند این هدف از نگاه بیننده و
تاریخ باطل بود. یقینا به عمد به این سمتوسو در شخصیتپردازى رفتیم.
در زمان
پخش سریال، انتقادهایی به مجموعه «نفس» مبنی بر قوی نبودن فیلمنامه وارد شده است، آیا
این انتقادات را قبول دارید؟
فیلمنامه «نفس»
را دوست دارم چرا که اگر نداشتم طبیعتا قبول نقش نمىکردم. فیلمنامه
آرام آرام جوهرهاش را در پسِ ذهن تماشاگر تزریق میکند و تاثیر خودش را میگذارد که
فکر میکنم در این امر موفق بوده است. شاید این آرامش که لازمه «نفس» بود، باعث
عادتزدایى از مخاطبى شده باشد که فستفود را به غذایى که برای طبخ به زمان نیاز
دارد، ترجیح میدهد. نظرات تماشاگران ریشه در برآیندهاى اجتماعى و فرهنگ و رسم
زندگى کنونى آنها دارد.
بهنظرتان
آیا باتوجه به اضافه شدن قسمتهای سریال (مجموعهای ۱۵ قسمتی در ابتدا) داستان کشش
اولیه خود را از دست نداده است؟
«نفس» از
ابتدا هم سریالی ۱۵قسمتى نبود! باید دید تعریف ما از کشش چیست؛ اگر منظور شما
ریتم و سرعت تند و سریع باشد، باید بگویم در «نفس» از این عناصر با ظرافت استفاده
شده است و بهمرور با جلو رفتن قصه، ضرباهنگ هم سریعتر میشود و البته کاملا
نامشهود.
خبرها حاکی
از این موضوع است که فصل دوم «نفس» هم ساخته خواهد شد، آیا شما در فصل بعد حضور خواهید
داشت؟ آیا صحبتهایی در این راستا داشتهاید؟
حضورم در
فصل دو، بهطور کامل بستگى به فیلمنامه دارد. باور کنید من هم به اندازه شما میدانم.
آیا دو مجموعه
قبلی جلیل سامان؛ یعنی «ارمغان تاریکی» و «پروانه» را دیدهاید؟
«ارمغان
تاریکى» را دیدهام اما «پروانه» را بهصورت کامل و منسجم ندیدم
چقدر سعی کردید
نقشی متفاوت از مجید و امیر در آن دو کار از خود ارائه دهید؟ چراکه هر سه نقش چریک
و مبارز هستند و تقریبا داستان در یک دوره زمانی اتفاق میافتد.
اصولا
اعتقادی به تشابه در بازیگرى ندارم. بهطور مثال اگر قرار بود نقش مجید را بازى
کنم و آرش مجیدى عزیزم نقش روزبه را صددرصد من، مجید و آرش، نقش روزبه را به شکل
دیگرى ایفا مىکردیم. تمام تلاشم را کردم تا شخصیت روزبه نسبت به
فهمم از فیلمنامه و مطالعات فرامتنى مرتبط با موضوع، شکل بگیرد و در نهایت بعد
مادى و خارجى پیدا کند. باید متذکر شوم که هیچ بازیگرى مانند هیچ
بازیگر دیگرى یک نقش را ایفا نمىکند چرا که روح، همانند اثر انگشت، مشابه ندارد.
بازخوردهایی
که تا به حال برای بازی در سریال «نفس» داشتید چطور بود؟
فکر میکنم
مخاطب روزبه را دوست دارد؛ با توجه به اینکه شخصیت منفى داستان است، با این حال
تماشاگر با او ارتباط برقرار کرده است. تمام تلاشم بر این بود که این اتفاق جارى شود
که فکر میکنم موفق بودم. اگر قرار باشد نقش چنگیزخان مغول را ایفا کنم،
جهد مى کنم که این شخصیت خونریز و منفور تاریخ را به دوستداشتنىترین شکل ممکن
خلق کنم؛ به این شکل تماشاگر را بیشتر و بیشتر به کاراکتر نزدیک میکنم و ابعادى
از شخصیت را برایش میسازم که ایجاد چالش کند.
در پاسخ به
سوال پایانی، کار با جلیل سامان و گروه سریال «نفس» را چگونه توصیف میکنید؟
جلیل سامان
یکى از محترمترین کارگردانان کاربلدى است که در طول زندگى کارىام دیدهام. گروه سازنده
«نفس» با تمام سختىها و گاه کاستىهایى که در طول کار ایجاد مىشد، با انسجام و
وحدت مثالزدنى و از همه مهمتر رفاقت و احترام محض، این پروژه را به انجام
رساندند.
لیلا سلمانی
There are no comments yet