مهرداد صدیقیان، همواره سعی کرده مسیر بازیگری را بهطور آهسته و پیوسته طی کند. بازیگر ۲۸سالهای که از سال ۸۶ کار بازیگریاش را آغاز کرده و در مدت این ۱۰ سال، ۲۴ فیلم بازی کرده تا همواره در سطح اول سینما حضور پرشوری داشته باشد. در کارنامهاش همکاری با
کارگردانان شاخصی به چشم میخورد. از جمله کیومرث پوراحمد، سیروس مقدم، بهنام
بهزادی، محمدحسین مهدویان و محمدعلی طالبی. صدیقیان که سعی کرده گزیده کار رفتار
کند، در سال جدید بهطور تصادفی سه فیلم از او با هم اکران شده تا بازیگر پرکاری
هم بهنظر برسد. «مادر قلب اتمی»، «ماجرای نیمروز» و «خماری» هماکنون درحال
اکرانند که بازیاش در «ماجرای نیمروز» و «مادر قلب اتمی» با تحسین منتقدان و
رسانهها همراه شده است. بهبهانه این فیلمها با صدیقیان گفتوگو کردهایم که در
ادامه میخوانید. با این توضیح که بیشتر به بازیاش در «مادر قلب اتمی» پرداختهایم
که جزو بهترین بازیهای کارنامهاش است.
قبل از پرداختن به فیلمهایی
که روی پرده دارید، از اینجا شروع کنیم؛ در چشماندازی که برای بازیگری در نظر
گرفتید، سال ۹۵ و ۹۶ چه جایگاهی دارید؟ آیا به ایدهآلهایتان دست پیدا کردهاید؟
سال ۹۵ در کارنامه کاریام
سال خیلی مهمی بود. به این دلیل که فیلمهایی کار کردم که به سلیقهام نزدیکتر
بود و نتیجهاش سال ۹۶ مشخص میشود. سال ۹۶ مهمتر از سال ۹۵ است بهدلیل اینکه
بازخورد فیلمهایی که در۹۵ بازی کردم را میبینم. ما کار میکنیم تا ببینیم واکنش
و استقبال مخاطب از کار ما چطور است.بهنظرم ۹۶، سال هیجانانگیزی خواهد بود چون
فیلمها یکی یکی اکران میشود. امتیاز دیگر ۹۶ این است که «مادر قلب اتمی» اکران شد،
این فیلم را خیلی دوست دارم و منتظر اکرانش بودم. بهخصوص گریمم را خیلی دوست
داشتم و به ملکان هم همان موقع فیلمبرداری گفتم، یکی از جذابترین گریمها برای من
اتفاق افتاده و خیلی از کارش ممنون هستم. «مادر قلب اتمی» در اکران بازخوردهای
متفاوتی دارد. عدهای فیلم را خیلی دوست دارند و عدهای اصلا آن را دوست ندارند و
واکنشها صفروصدی است. این خودش نشان دهنده این است که که فیلم جالبی شده و واکنشهای
متناقضی را برانگیخته است. جالب اینکه حتی کسانی هم که فیلم را دوست ندارد درباره
فیلم حرف میزنند. درواقع هیچکس از کنار فیلم بهراحتی نمیگذرد و این برایم خیلی
خوشایند است.
در سینمای ایران
بازیگرانی مثل بابک حمیدیان داریم که بههیچ وجه یک پرسونا و شخصیت ثابت ندارند و
نقشهای متفاوتی را کار میکنند. دقیقا بر عکس بازیگرانی مثل رضا عطاران و حامد
بهداد که با پرسونای ثابتشان در ذهن تداعی میشوند. بهنظرم شماهم در همین فهرست
بازیگران نقشهای متفاوت قرار میگیرید؛یعنی بازی شما در «عصر جمعه» به فیلم «اتوبوس
شب» ربطی ندارد و بههمین قاعده بازیتان «تصادف» متفاوت از «مادر قلب اتمی» است.
راهکار شما برای حفظ تعادل و نلغزیدن به کلیشهها و بازیهای تکراری چیست؟
اول این لطف شما را میرساند
و اینکه از نظر یک کارشناس در این فهرست قرار میگیرم خیلی خوشایند است. بهنظرم
در هر کاری هر شخصیتی متفاوت نوشته میشود و برای بازی هرکدام از نقشها راهکارهای
متفاوتی را میطلبد و تفاوتهای اساسی در لحن، نگاه، زبان بدن و… است. سعی میکنم
فقط به کاراکتری که در فیلمنامه وجود دارد فکر کنم و کاملا از مهرداد صدیقیان دور
شوم و به آن کارکتر تبدیل شوم. این حرفم شاید کمی شیطنتآمیز باشد اما فکر میکنم
دلیل این که تا به حال بعد از «اتوبوس شب» جایزه بازیگری نگرفتهام، به همین برمیگردد.
درواقع آنقدر بازیها و نقشهایم متفاوت بوده که معمولا به چشم داوران نمیآید. آنها
بیشتر دوست دارند یک کاراکتر ثابت از بازیگر میبیند تا اینکه هر بارنقش متفاوتی
را بازی کند. در مورد من فکر کنم که چشمشان به این نقشهای متفاوت عادت کرده است
ولی خدا را شکر نقشهایم متفاوت بود و شماها همیشه نسب به من لطف داشته و در این
باره نوشتهاید.
برای بازی در فیلم «مادر
قلب اتمی»، فیلم اول علی احمدزاده، یعنی «مهمونی کامی» را دیده بودید یا نه؟ آیا
ترکیب بازیگران برای شما جذاب بود و یا فیلمنامه «مادر قلب اتمی» ؟
فیلم «مهمونی کامی» دیدم
اما علت انتخابم این نبود. کاراکتری را که در «مادر قلب اتمی» دارم خیلی دوست
داشتم. البته ترکیب بازیگران هم خیلی مهم بود چون واقعا ترکیب جذابی بود. اصلا
کنار هم قرار گرفتن ترانه علیدوستی و محمدرضا گلزار خیلی جذاب است. در کل جذابیت
نقشم در فیلمنامه و ترکیب بازیگران علت انتخابم بود… نقشم در فیلمنامه برای
بازیگران خیلی جذاب است.
در کارهای علی احمدزاده
چه «مهمونی کامی» و چه همین فیلم با روایتی واقعنمایانه از نسلی روبهرو هستیم
که کمتر در فیلمهای ایرانی دیدهایم. نسلی که ارتباطها و زندگیشان وابسته به
مهمانیها و پارتیهای شبانه است… میزان شناخت شما از شخصیتی اینچنینی چطور
عینیت پیدا میکند؟ آیا اهل تحقیق هم هستید یا به تجربیات زیست شده رجوع میکنید ؟
درباره «مادر قلب اتمی»
ما به ازای بیرونی نداشتیم. شخصیتها واقعا زاییده ذهن نویسندهه و من بودند؛ یعنی
نویسنده و بازیگران. در دورخوانیها که تعدادش زیاد نبود به کاراکترهای کنونی و
شکل رفتاریشان رسیدیم. با کارگردانها درباره شخصیتها تحلیل میکردیم و بعد جلوی
دوربین اجرا کردیم. درواقع قبل از فیلمبرداری شخصیتها خلق شدند. در فیلمهای
مختلف این شیوه متفاوت است، یعنی خود فیلمنامه به ما نقشه راه میدهد که چه کار
کنیم. من از امکاناتی که در فیلمنامه است استفاده میکنم. در مورد تفاوتها میتوانم
بازی در «ماجرای نیمروز» را مثال بزنم، در این کار ناچار بودم در مورد شخصیت و
مابهازاهای بیرونی تحقیق کنم بهدلیل اینکه آن فضا را نمیشناختم و سنم هم به آن
سالها نمی خورد ولی در فیلم «مادر قلب اتمی» برای بازیکردن کاراکتر آن را در
ذهنم خلق کردم؛ یعنی از تجربه رفتاری جوانها، از هر کسی چیزی در ذهنم مانده بود و
از آنها استفاده کردم. اینها را با هم ترکیب کردم و به آدمهایی فکر میکردم که
شاید شبیه کامی، زندگی و فکر میکنند. مجموعه این راهکارها باعث شد که به شخصیت
کامی در «مادر قلب اتمی» برسم. در کل هر کدام از این شخصیتها و فیلمنامهها
راهکاری متفاوتی میطلبد که چطور به جزئیات نقش برسم.
حالوهوای فیلم این پیشفرض
را میسازد که بهنظرمیرسد بازیگران در جاهایی از بداهه استفاده کردهاند. بهخصوص
لحن سرخوشانهای که شما برای کاراکتر کامی دارید. چقدر در فیلمنامه دخلوتصرف
داشتید و چقدر دستتان باز بود که هنگام اجرا از بداهه استفاده کنید؟ تمرینها به
چه شکلی بود؟
در فیلمنامه هر کسی برای
بازی خودش و شناسنامه شخصیت پیشنهاد میداد و علی احمدزاده گوش میکرد و به یک جمعبندی
میرسیدیم. ما کاملا تعامل داشتیم اگر پیشنهادی در راستای جذابشدن بیشتر نقش بود از
آن استفاده شود. دقیقا طبق چیزی که گفتید بخشهایی در بداهه شکل میگرفت. حتی در
تمرینهای قبل از فیلمبرداری هم پیشنهادها را برای بداههپردازی میگفتیم. آنها
که جذاب بود را کارگردان میپذیرفت و به فیلمنامه اضافه میکرد یا مثلا برخی از
دیالوگها را خودم به شخصیت کامی اضافه کردم. در نهایت آنقدر تمرین میکردیم تا
به دیدگاه مشترکی برسیم.
یکی از ویژگیهای برجسته
بازی شما طراحی لباس و چهره متفاوت شما در این فیلم است. چقدر چهرهپردازی و طراحی
لباس میتواند بهعنوان یک ابزار به بازیگر کمک کند؟
تاثیر زیادی دارد، بخش
زیادی از کاراکترم بعد از گریم سعید ملکان شکل گرفت. این گریم به من خطی داد که
آدمی شبیه کامیای شوم که تیپ و صورتش را این شکلی درست میکند، شکل نامتعارفی هم
راه میرود، صحبت میکند و… کسی که شلوار قرمز و کت آبی (به آن شکلی که کاراکتر
کامی) میپوشد، حتما راه رفتنش هم غیر عادی باشد. اینها همه یک خط ذهنی به من
بازیگر میدهد و صددرصد تاثیرگذار است.
در کارنامه خود چند فیلم
دارید که یا توقیف شده یا دیرتر نمایش داده شده است. از «عصر جمعه» گرفته تا فیلم «یک
خانواده محترم» و حالا «مادر قلب اتمی». چقدر این وقفهها و تاخیرها میتواند
بازیگر را دلسرد و بیانگیزه کند؟
انگیزه را که خیلی کم میکند.
مثلا اگر در تست بازیگری فیلم «اتوبوس شب» قبول نمی شدم، پنج سال بعد از اولین
فیلمم، کارم دیده میشد. برای فیلم «اتوبوس شب» تست دادم چون پوراحمد اصلا «عصر
جمعه» را ندیده بود و هیچچیزی از بازیام نمیدانست. در نظر بگیرید فردی ۱۶ساله
فیلمی را بهنام «عصر جمعه» بازی کرده که از نظر منتقدان کاری قابل قبول هم بوده
اما پنجسال در توقیف مانده، چقدر میتواند قابل تحمل باشد و اصلا آدمیزاد مگر
چقدر زنده است که دوباره از این فرصتها و دورههای سنی را تجربه کند. چقدر زندهایم
که پنج سال از عمر ما به این شکل بدون گرفتن نتیجه هدر برود. متاسفانه در چند تا
از فیلمهایم این اتفاق افتاده است. امیدوارم با درایت بیشتر هم فیلمسازان و هم
کسانی که فیلمها را توقیف میکنند به یک تعامل مناسبی برسند چون این کار به تمام
عوامل یک فیلم لطمه وارد میکند.
به «ماجرای نیمروز» هم
بپردازیم؛ یکی از انتقادهایی که به فیلم وارد میشود این است که فیلمساز نتوانسته
نگاه خاکستری به موقعیتها، شخصیتها و رویکرد سیاسیاش داشته باشد. بهعنوان یک
بازیگر چقدر به این رویکردها توجه میکنید؟ چقدر موضع سیاسی و اجتماعی فیلمساز در
چنین فیلمهایی برای شما مهم است؟
واقعیتش این است در سمت
اجراکننده یک کاراکتر هستم و خلق و پرداخت همین قصه و همین رویکرد ار سمت نویسنده
و کارگردان اتفاق افتاده است. فقط وقتی احساس میکنم که فیلمنامه قصهای جذاب دارد
و کاراکتر خیلی خوب نوشته شده، بازی میکنم. زیاد به این فکر نمیکنم که ایدئولوژی
فیلم چقدر به من مربوط میشود چرا که من تنها اجراکننده متن هستم. به آن قضیه فکر
نمیکنم و اینکه ایده و داستان و قصه چه سمت و سویی دارد، به من مربوط نمیشود.
یکی از ویژگیهای برجسته
بازی شما در «ماجرای نیمروز» فن بیان خاص و بهویژه تحکمآمیز شماست که کاملا در
تضاد با لحن سرخوشانه و بیان معلق و نامتعادل کامی در «مادر قلب اتمی» قرار میگیرد.
این فن بیان، تحتتاثیر شخصیتپردازی فردی انقلابی است که به باورپذیری لازم ختم
میشود. چه تمرینهایی با این دو کارگردان برای رسیدن به فن بیان مناسب داشتید؟
با کارگردانها درباره
این فن بیان صحبتی نداشتم. بیشتر درباره کاراکترها حرف میزدم. به اینمسئله اشراف
داشتم که به تناسب موقعیتی که آن کاراکتر دارد و نوع قصه و کاراکتر باید حرف زدن
این کاراکترها خیلی متفاوت و متمایز از هم باشد.
امسال با اکران چند فیلم
بهنظر میرسد که بازیگر پرکاری شدهاید. در صورتی که برخی چند سال قبل ساخته شدهاند.
این پرکار بودن چقدر باب میل شماست و چقدر میتواند به شما کمک کند؟ الان سه فیلم
در حال اکران دارید و در ادامه «شماره ۱۷ سهیلا» هم اکران خواهد شد.
واقعیت این است به
برنامه گزیدهکاریام ادامه میدهم اما فیلمها پشت سرهم اکران شده است. «مادر قلب
اتمی» سه سال پیش ساخته شد. سال ۹۵ چند فیلم خوب کار کردم چون چند فیلمنامه خیلی
خوب به دستم رسید که به سلیقهام خیلی نزدیک بود. بهطور تصادفی پرکار بهنظر میآیم.
چیز بدی نیست و خیلی برایم جذاب است که فیلمها پشت سر هم تکرار میشود و عکسالعملهای
مخاطبان را بهطور متوالی میبینیم.
در فیلم «شماره ۱۷ سهیلا»
یکی از بهترین بازیهای شما را شاهدیم و با اینکه سهم کمی در فیلم دارید اما بعد
از فیلم در ذهنها میمانید. بازی در این پلان-سکانس چقدر از دیگر فیلمهایی که
بازی کردید متمایز بود؟چقدر فرم بصری برای شما تعیینکننده است. مثلا در «ماجرای نیمروز»
استفاده از لنز تله، در «مادر قلب اتمی» فیلمبرداری در شب و در «شماره ۱۷ سهیلا»
لحن مستندنمایانه. چقدر از فیلمبرداری و جزئیاتش آگاهی دارید؟
فکر میکنم فرم بصری در
شناخت بازیگر از لحظات اجرا خیلی تاثیر دارد. طبعا وقتی دوربین روی دوش فیلمبردار
باشد و جلوی من حرکت کند. یا روی ریل باشد و حرکت کند در بازیها تاثیر میگذارد.
میدانم وقتی کارگردانی کلاسیک است باید کلاسیک بازی کنم یا وقتی قرار است فیلم،
مستندگونه تصویربرداری شود بازی خودم هم باید به واقعنمایی کمک کند. خودم اشراف
دارم به این قضیه و وقتی جلوی دوربین هستم شمایلی از پلانی که قرار است برداشت شود
را میبینیم و سعی میکنم خودم را با فرم بصری انطباق دهم. در بازی خودم خیلی
تعیینکننده است اما بهصورت ناخودآگاه و خودبهخود اتفاق میافتد. وقتی نوع
کارگردانی فرق میکند بازی من هم فرق میکند. خیلی دو دو تا چهارتایی نیست.
در مدت زمانی که بهعنوان
بازیگر کار میکنید تجربه بازی مقابل بازیگران معتبری و ماندگاری را داشتید. بین
این همکاریها کدام یک لذتبخشتر بوده است؟
خیلی از این بابت خوششانس
بودم که بازیگران خوبی همکاری کردم اما کار با خسرو شکیبایی برایم تجربه لذتبخشی
بود. یا همین «مادر قلب اتمی» و بازی کردن مقابل ترانه علیدوستی. اخیرا هم فیلم «زرد»
را کار کردم که با بهرام رادان همبازی بودم و خیلی لذت بردم زیرا جدای از همکار
بودن سالها با همدیگر دوستی هم داشتیم و لحظه به لحظه سعی میکردیم تا به همدیگر
کمک کنیم که برایم خیلی تجربه خوبی بود و امیدوارم دوباره با بهرام رادان کار کنم.
شما خیلی کم در تئاتر
بازی کردید و در چند سال اخیر هم حضورتان درتلویزیون کمرنگ شده است. بهنظرتان
رسانه سینما از تئاتر جذابتر است؟
اخیرا بله؛ فکر میکنم
که کار در سینما بیشتر به سلیقهام نزدیک است. نوع پردازش قصهها در سینما برایم
لذتبخشتر است. مگر اینکه کار تلویزیونی خیلی ویژهای پیشنهاد شود. بیشتر کیفیت
و ماندگاری برایم در اولویت است و چندان نوع رسانه برایم فرقی نمیکند.
حرف آخر؟
امیدوارم مخاطب، «مادر
قلب اتمی» را ببیند بهخاطر اینکه تجربهای نو در مخاطب بودن است. نه اینکه
بگویم کسی که «مادر قلب اتمی» نمیبیند سطح سلیقهاش پایین یا بالاست بلکه بدون در
نظر گرفتن پیشفرضها این فیلم را ببینند و با در نظر گرفتن اینکه فیلم خاصی و
نویی در انتظارشان است به تماشای آن بروند.
محسن جعفریراد
There are no comments yet