«ماجرای نیمروز» فیلمی به کارگردانی مهدویان و تهیهکنندگی
رضوی، اولینبار در جشنواره سیوپنجم فیلم فجر به اکران در آمد. فیلمی که بعد از پایان
آن با وجود ریتم کندی که داشت میتوان دربارهاش گفت باتوجه به قصه و ژانر فیلم (که
تاریخی است) کارگردانی مناسبی را همراه دارد اما هنوز جشنواره تمام نشده بود که معلوم
شد این فیلم یکی از آثار پرهیاهو و حاشیهدار سینمای ایران خواهد بود.
حاشیههایی
که از همان روزهای آخر جشنواره فیلم فجر با عکسالعملهای عوامل فیلم بعد از اعلام
کاندیداهای دریافت سیمرغ آغاز شد و در ادامه تا اکران و نمایش عموم ادامه داشت و دارد.
اگر از حرف و حدیثهای روزهای جشنواره بگذریم و به امروزیها بپردازیم باید بگوییم
که با شروع اکران عمومی فیلم نقدهای بسیار برای این اثر سینمایی نوشته شد که به وقایع
دهه ۶۰ کشور میپردازد. نقدهایی که از سینماگران تا سیاسیون نگارنده آن بودند. اکثر
نقدها هم وزنی داشتند که از درخشانی فیلمنامه فیلم نمیگفتند. اکنون ما سراغ سیدمحمدعلی ابطحی؛ روحانی و سیاستمدار اصلاحطلب ایران رفتیم،
مردی از جنس سیاست که در آن روزهایی که این فیلم از تاریخش میگوید حضور سیاسی فعالی
در کشور داشت و از نزدیک شاهد حقیقت وقایع آن روزها بود. وی در گفتوگو با «صبا» از
«ماجرای نیمروز»، دهه ۶۰ و سینمای ایران و ژانر تاریخی در فضای تولید و ساخت آثار نمایشی
گفت که در ادامه میخوانید.
فیلم «ماجرای
نیمروز» داستانی مستندگونه دارد که به ترورهای دهه ۶۰ بهدست گروه مجاهدین خلق میپردازد
و در هیاهوی مسائل اطلاعاتی دوستی سابق بین یکی از اعضای سپاه و زنی از اعضای مجاهدین
خلق که در گذشته در دانشگاه همکلاسی بودند نیز کمی به فیلم رنگ و لعاب عاشقانه داده
است. باتوجه به اینکه در آن مقطع زمانی حضور داشتید و مشرف بر مسائل و وقایع بودید،
چقدر قصه را به حقیقت نزدیک میبینید و تا چه میزان میتوان از بعد سیاسی و تاریخی
از این فیلم دفاع کرد؟
بهشخصه معتقدم،
اتفاقاتی که در زمان انقلاب و در سالهای بعد از آن در کشور رخ داد، سوژههای خوبی
برای پردازش در فضای فیلمسازی هستند، سوژههایی که قابلیت پرداخت و عیارگیری دارند
و میتوانند در سوژهیابی سینمای ایران، تفاوت ایجاد کنند. این درحالی است که متاسفانه
امروزه فیلمنامههای سینمایی بسیار تکراری و غیرجذاب شده است بر این باورم سوژههای
تاریخی اگر خوب به فیلمنامه تبدیل شوند میتوانند اثر ارزشمند و مفیدی داشته باشند.
بهطور کل اصل پردازش به اتفاقات تاریخی بعد از انقلاب را بهخصوص تاریخ نزدیک که قابلیت
پرداخت هم داشته باشد در فضای سینما بهعنوان اتفاقی مناسب میدانم و باید بگویم تا
به امروز همه نقدهایی که به فیلم «ماجرای نیمروز» شده است راخواندهام. تصورم این است،
اشتباهی در این نقدها اتفاق افتاده است، فیلمنامه این اثر سینمایی، به مقطع تاریخی
از خردادماه سال ۶۰ تا یکسال بعد از آن تعلق دارد. این فرصت کوتاه، چند ضلع دارد،
یک ضلع داخل خود سازمان مجاهدین و یک ضلع داخل مردم است، ضلع دیگر داخل مدیریت سیاسی
است که قصد دارد فضا را مهار کند که پرداختن به هر کدام از این ضلعها میتواند فیلمی
مستقل با یک نگاه مستقل باشد، خود فیلم هم ادعا ندارد که به همه این ضلعها، کامل پرداخته
است. فیلم ادعا دارد که این مقطع زمانی را از نگاه مدیریت سیاسی کشور مورد بررسی قرار
داده است. فکر میکنم از این نگاه و زاویه یک نگاه کاملا مستند دارد. روایت مستند کافی
هم هست. این مقطع زمانی نیز مثل همه مقاطع تاریخی مختلف کشور میتواند از زوایههای
گوناگون مورد بررسی قرار گیرد و طبیعتا در این فیلم از همه زاویهها به آن مقطع پرداختهنشده
است که البته فیلمنامهنویس هم بر همین اصل تاکید دارد. اگر بررسی درستی در مورد شخصیتهای
تاریخی صورت بگیرد، هر کدام از این شخصیتها، میتوانند فیلمنامهای برای یک فیلم به
حتم پرمخاطب باشند. من بهعنوان کسی که در آن مقطع زمانی ناظر بودم، فیلمنامه «ماجرای
نیمروز» را اثری با نگاهی تقریبا دقیق به آن زمان میدانم. اگر چه امکان دارد در روند
نگارش فیلمنامه عوامل ساخت فیلم دچار ملاحظاتی مخصوص برهه زمانی امروزی شده باشد ولی
در مجموع نگاه این فیلم به آن زمان را از نگاه مدیریت سیاسی یک پرداخت مقبول و قابل
قبول میدانم.
حسی که در مسیر
تماشای این فیلم به مخاطب داده میشود ضعف و سردرگمی سپاه پاسداران است و اینکه انگار
نمیدانستند دقیقا چه برنامهای دارند و چه قصدی برای انجام چه کاری دارند و به شکلی
گویی شانسی موفق به انجام این عملیات مهم در تاریخ معاصر کشور شدهاند، آیا این شرایط
برای سپاه در آن زمان مستند است و تا همین اندازه سردرگم بودند؟
شرایطی که از
وضعیت سپاه پاسداران در این فیلم به تصویر کشیده شده است را غیر واقع نمیبینم. نگاه
واقعبینانه به آن مقطع زمانی از نقاط مثبت این فیلم است، نگاهی بدون بزککردن. سپاه
در آن مقطع هنوز کاملا پا نگرفته بود و مجمعهای مردمی کمیته انقلاب اسلامی فعال بود.
تیم اطلاعاتی در کشور شکل نداشت. جنگ وجود داشت. درحالی سپاه سامان نگرفته بود که سیستمهای
امنیتی گذشته مثل ساواک و اطلاعات ارتش منحل شده بودند، نیروهای کار آزموده وجود نداشتند،
دراین شرایط، یک معجزه بود که توانستند گروهی تروریستی را که در یکی از عملیاتهای
خود موفق شده بود هفتادنفر از سران کشور را با انفجاری سازمانیافته به شهادت برسانند
مهار کنند. بله، دقیقا درست است، آن زمان یک سپاه مدون وجود نداشت و نیز سیستم امنیتی
مدونی نیز در اختیار نبود.
این فیلم ساخته
شده است تا از سوی مخاطب عام سینما هم مورد توجه قرار بگیرد و نیز مخاطبانی که در دوره
نوجوانی خود هستند، این نسل از ایرانیان امروزی، آن زمان نبودند و بهنظر نمیرسد زیاد
هم تاریخ آن زمان را کنکاش کنند، فکر میکنید از نگاه شما بهعنوان یک سیاستمدار آیا
این فیلم با این ریتم که بسیار کند هم پیش میرفت و هیجانی هم بجز در چند سکانس نداشت
برای این نسل میتواند جذابیتی داشته باشد با این توجه که این گروهک سیاسی را در آن
زمان خیلی قوی هم نشان داده است؟
این فیلم درست
است که نام فیلم سینمایی داستانی را دارد ولی بیشتر مستندگونه است، بر همین اساس، جاذبه
این فیلم میتواند جاذبه تماشای فیلمی تاریخی مستندگونه باشد. این فیلم برای کسانی
که این سبک از سینما را دوست دارند حال در هر ردهبندی سنی قابل توجه است. «ماجرای
نیمروز» به شکلی نشان میدهد که حضور این گروهها و عملکردهایشان چه مسائلی را دامنگیر
کشور کرد. نشان میدهد که از کجا و چگونه خشونتهای دو طرفه شکل گرفت، خشونتهایی که
هنوز تاثیرات آن در جامعه وجود دارد. این فیلم برای مخاطبانی که مشتاق دیدن فیلمهای
اکشن، عاطفی و… هستند، جذاب نیست. «ماجرای نیمروز»، مستندی مفید است که دیدنش هم
مفید است.
نکتهای که
وجود دارد، فیلمسازان ما وقتی قصد دارند به وقایع تاریخی بخصوص دهه ۶۰ بپردازند، مستقیم
سراغ پرداختن به این گروهک سیاسی و داستانهایی میروند که آنها برای کشور ایجاد کردند.
بهنظرتان چرا این توجه نسبت به گروههای سیاسی دیگری که آن زمان در کشور فعال بودند
نیست؟ واقعا آنها حرفی برای گفتن نداشتند و تاثیری در آن مقطع تاریخی از سوی آنها
در کشور وجود نداشت که بتوان از آنها گفت و فیلم ساخت؟
این گروهک از
همه گروهها بزرگتر و فعالتر بود. آسیبهایی هم که این گروهک به فضای کشور زد، شدید
و زیاد بود. اعضای زیادی از این گروه اعدام شدند. ولی با همه این اوصاف، معتقدم یک
فیلمنامهنویس تاریخی اگر بتواند با مستندات از بخشهای مختلف تاریخی کشور بنویسد و
بر اساس آن بسازد به نفع کشور و تاریخ است و بیشتر از همه به نفع نسل جوانی است که
فیلمبین است. بهخاطر اینکه این نسل ممکن است در تصمیمات سیاسی کشور موثر باشند.
خشونتهایی که در این گروهها وجود داشت، آن زمان از مانورها و پزهای سیاسی بود که
الان حذف شده است. برای اینکه باز به آن مانورهای خشونتآمیز برنگردیم، کاش از همه
این گروهها، فیلم ساخته شود. البته باید توجه داشت که مهمترین قدرت فیلم تاریخی این
است که متناسب با واقعیت ساخته شود. به فرض مثال، این سریالی که اینروزها از تلویزیون
در مورد زمان شاه پخش میشود متناسب با امروز ماست نه متناسب با واقعیت تاریخی آن
زمان، فیلم تاریخی باید متعهد به تاریخ باشد. البته مشکلی اساسی در زمان ساختهنشدن
فیلمهای تاریخی این است که به خیلی از فیلمسازان اجازه ساخت در این فضا و در این ژانر
داده نمیشود و فیلمنامههایشان هر چقدر مستند از تولید بازمیماند. مشکل دیگر نیز
به خود فیلمسازان بر میگردد که ترجیح میدهند به عرصه ساخت فیلم در این ژانر وارد
نشوند. وقتی اثر بهدور از مستندات تاریخی باشد کاری تبلیغاتی است که در همه دنیا هم
ساخته میشود.
اگر قصد از
ساخت این فیلمها توجهداشتن به تاریخ و دقت به خطاهای رخ داده در تاریخ باشد تا تکرار
نشود به حتم فیلم درست ساختن آن هم با توجه به اصل تاریخ باید مدنظر باشد. بهطور مثال،
خیلی از موافقان مجاهدین خلق که آن سالها بهعنوان یک آرمان به این گروهک نگاه میکردند،
الان وقتی به خشونتهایی که این گروهک انجام داده و میدهد نگاه میکنند به این نتیجه
قطعی میرسند که بیدلیل کشور را وارد این خشونت کردند. حتی کسانی که در مبارزه با
این گروهک با خشونت شدید برخورد کردند وقتی به رفتارهای آن مقطع زمانی دقت میکنند
به یک بازبینی رفتاری و فکری میرسند. وقتی بشود با روش تماشای آثار سینمایی مستند
و درست، واقعیتهای نزدیک به تاریخ امروز جامعه را دید، بهطور حتم در مدیریت آینده
کشور از خیلی خطاها جلوگیری شده و حتی جبران میشود.
آزاده مختاری
There are no comments yet