کامران رسولزاده مولف است. اگرچه بسیاری از قطعات اجرا شده توسط او مدتها بر سر زبانها چرخیده اما بسیاری از صاحبنظران او را بیشتر از موسیقی با قلمش میشناسند. چهار مجموعه منتشر شده دارد. اولین مجموعه شعرش باعنوان «فکرکنم باران دیشب مراشسته، امروز توام» که در سال ۹۱ توسط انتشارات مروارید، منتشر شد که در مدت زمان کمتر از یکسال چاپ پنجم آن به پایان رسید و هماکنون چاپ سیزدهم آن در اختیارعلاقهمندان است. شعرهای این کتاب در قالب سپید کوتاه با مضامین عاشقانه، اجتماعی و به زبانی ساده سروده شدهاند.
دومین مجموعه شعرش باعنوان «کوتاه بیا! عمرم به نیامدنت قد نمیدهد…» تاکنون به چاپ سیزدهم رسیده است. اثر دیگری با عنوان «زنمرد» که از سوی انتشارات مروارید در مرداد ماه سال ۹۳ به سه زبان فارسی، انگلیسی و ترکی به چاپ رسید و پس از آن مجموعه شعری با عنوان «دستورهای زبانی یک دیکتاتور عاشق» عاشقانهای دیگر است که درست درشهریورماه همان تابستان به بازار نشر رسید و در همین مدت زمان بسیار کوتاه در کنار «زنمرد» در شاخه نمایش و سینما، در صدر پرفروش ترینهای شهرکتاب در شاخه شعر معاصر ایران قرار گرفت و اکنون چاپ ششم آن در بازار است. اما در حوزه موسیقی اولین آلبومی که بهصورت رسمی منتشر کرد «بیسرانجام» نام داشت که دراسفندماه ۹۱ با تغییراتی در تنظیم آثار بازنشر شد. او آلبوم «دستای نامحرم» را با همکاری شرکت اکسیر نوین در بهمن ماه ۹۳ منتشر و همزمان با آن کنسرتی بزرگ را در سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی برگزار کرد.
«مردماهی» مجموعه شعر مصور و دو زبانهای است که در بهار امسال توسط انتشارات نیماژ به چاپ رسیده و شامل گزیدهای از اشعاری است که بخش ترکی کتاب را خودش ترجمه کرده است.
علاوه بر همه اینها قطعه «همین امشب» را با مورات ککیلی؛ خواننده محبوب ترکیه دوئت کرده است که امسال با این اثر توانست دیپلم افتخار جشنواره شعر کشور «باکو» را در بهار ۹۴ دریافت کند.
«دستم را باز بگذارید، میخواهم بنویسم آغوش» آخرین اثر او شامل مجموعه ترانههایی است که برای اولینبار در بیستوهشتمین نمایشگاه بینالمللی کتاب ارائه شده و تاکنون پنج بار تجدید چاپ شده است.
رسولزاده پس از حادثه پلاسکو کنسرتی را در تالار ایوان شمس برگزار کرد که بهلحاظ میزانسن صحنه نظر مخاطبان مخاطبان زیادی را بهخود جلب کرد. این کنسرت به شهدای آتشنشان تقدیم شده بود و سرتاسر برنامه از نشانهها و گفتوشنودهای اجتماعی پر بود. همین اجرا بهانهای شد تا پای صحبتهای خوانندهای بنشینیم که همواره از دغدغههای اجتماعی خوانده و برای اولین بار یک کنسرت اجتماعی را با شیوهای نو روی صحنه برده است.
یکی از تفاوتهای مهم کار شما با همکارانتان، نحوه اجرای همین کنسرت بود. تعریف شما از این نوع اجرا که در ایران منحصر بهفرد بوده چیست؟
این کنسرت با بداهه شعر آوازخوانی آغاز شد؛ شعر آواز اصطلاحی است که برای روشنشدن تفاوت آن با ترانه اینگونه نامگذاریاش کردهام، وقتی شعر سپید و شعر آزاد را بر اساس موسیقی درونی متن و روند لحنی آن به آواز درمیآورم نوعی بداههپردازی همراه با تاکید بر نقاط تاثیرپذیر متن اتفاق میافتد. در کنسرت هشتم بهمنماه شعر آوازی بهنام «آتش» را بداههپردازی و به روح قهرمانان آتشنشان تقدیم کردم که با پرفورمنسی به کارگردانی امین میری و با بازی سارا میرایی و ارشا اقدسی همراه بود. این کنسرت ترکیبى از غم و امید بود، سوگوارى از دست رفتن قهرمانان آتشنشان همراه با انرژى زندگى نهفته در عاشقانههاى اجتماعى و موسیقى که همواره نویدبخش است. حضور بزرگورارانه خانواده شهید فریدون علىتبار که از شهداى آتشنشان در واقعه پلاسکو بود و تقدیر هنرمندان مهمان و مخاطبان حاضر در سالن، فصاى عجیبى ایجاد کرد که یقینا تا عمر دارم فراموش نخواهم کرد. مردم با معرفت و آگاه ایران عزیز نهتنها با تربیت فرزندانى غیور ثابت کردهاند که این فرهنگ بى زوال، سرآمد فرهنگهاى جهان است، بلکه با حضور و حمایت از بازماندگان این حادثه باز تصویرِ زیباى ایثار و همدلى را نقش زدند.
پرفورمنس ابتدایى که نمایشى استعارى از رشادتهاى آتشنشانان قهرمانمان بود نیز فضاى کنسرت را بسیار معنوى و عمیق کرده بود، به گونهاى که از روى صحنه تمام انرژىهاى حضار را که با غم و امید همراه بود، احساس مىکردم.
به نظر شما باید کاری که هنرمندی خودش مینویسد و اجرا میکند چه ویژگیهایی داشته باشد؟ فرصتها و آسیبهای این نوع اثر را در چه می بینید؟
طبیعتا وقتی تمام مولفههای یک اثر را یک نفر تالیف میکند، همخوانی و عمق منحصر بهفردتری در مجموعه اثر ایجاد میکند، هر چند که حضور روحهای متفاوت در تالیف یک اثر هنری میتواند باعث کمک به آن اثر هنری شود اما در بیشتر مواقع آثاری که مولف آنها یک نفر بوده ضریب ماندگاری بیشتری در تاریخ موسیقی داشتهاند. وقتی خوانندهای خودش ترانه کار را تولید میکند ممکن است که به ورطه تکرار بیفتد که البته این آسیب در روشهای دیگر تالیف نیز وجود دارد.
اغلب کامران رسولزاده را بهعنوان یک خواننده مولف میشناسند. نظر خودتان در این مورد چیست؟
با توجه به اینکه ترانهسرای آثارم خودم بودهام؛ میتوان گفت که علاقه من این است که ذهنیات و احساساتم را با مولفههایی بیان کنم که در جهان خویش جستوجو میکنم و این رویکرد مرا به سمت نامگذاری جهانم با واژهها و الحان خودم میکشاند.
اصولا خلقکردن اثر هنری، فرآیندى است که طى آن، هنرمند به بازتعریف و نامگذارى جهانى مىپردازد که از دریچه نگاه خویش مشاهده مىکند. مسائل، وقایع و آرمانهاى اجتماعى بهانهاى است که هنر به این نامگذارى دچار شود. طبیعى است در تالیف، هنرمند از مولفههاى مختلفى بهره مىجوید که بتواند به دغدغهاى نزدیک شود که او را به سمت خلقکردن اثر هنری میبرد، من هم اگر در مسیر اندیشههایم با مولفههایى که دیگران خلق کردهاند برخورد کنم حتما در اثر تالیفى خویش از آن بهره خواهم جست. تاکنون درگیر نوشتهها و ساختههاى خودم بودهام و شاید بعد از این از زبان و اندیشههاى دوستان دیگر نیز در آثارم استفاده کنم.
شما در ابتدای این کنسرت از شهدای آتشنشان یاد کردید و این اولینبار نیست که شما نسبت به موضوعات اجتماعی واکنش نشان میدهید. جایگاه هنر را در مواجهه با مسائل اجتماعی چگونه میبینید؟
بی تفاوتی هنر به مسائل اجتماعی نشانه بیتفاوتی ملتها به اجتماع اطرافشان است، هنرمند ضمیر ناخودآگاه ملت همروزگار خویش است. بنابراین او نمیتواند بیتفاوت باشد؛ با بیان هنری میتوان مسائل اجتماعی را بهگونهای مطرح کرد که فصل مشترک همه افراد یک اجتماع شود.
در این کنسرت اتفاقات متفاوتی برای گرامیداشت یاد قهرمانان و شهدای آتشنشان ساختمان پلاسکو رقم زدیم. شروع این برنامه با پرفورمنسی به کارگردانی امین میری و اجرای دیدنی ارشا اقدسی همراه بود. به این ترتیب که سارا میرایی؛ بازیگر خردسال در ابتدای برنامه و همراه با موسیقی اعضای گروه لالاییای را زیر لب زمزمه میکرد و در ادامه با فریادهایی از وجود آتش خبر داد و درخواست کمک کرد. ارشا اقدسی هم با لباس آتشنشانی از انتهای سالن وارد شد و این کودک را از میان شعلههای شمعی که بهصورت نمادین دور او چیده شده بود نجات داد و دستانش آتش گرفت. در همین حین هم من شعر-آواز «آتش» را بهصورت بداهه خواندم. این اتفاق و دستان آتشگرفته ارشا اقدسی پایان بخش پرفورمنس و شروع متفاوت این کنسرت بود که حضار را به تحسین و تشویق وا داشت.
قطعه پرطرفدار «همین امشب» قطعه آغازگر این کنسرت بود و «دستای نامحرم»، «ساحل»، «اسب زخمی»، «به دادم برس»، «تهران» و «وقتی نیستی» سایر قطعاتی بودند که در پارت اول و همچنین «درخت»، «دارم میمیرم و نیستى»، «زن» «زمستون»، «آى»، «یه راهى نشونم بده»، «از دست رفته» و «وایسا» در پارت دوم کنسرت به اجرا در آمدند. رضا ملک پرکاشن، شروین شهبازی گیتار، علیرضا دریایی ویولن، سارا سقایی فلوت، صالح کیوان درامز، خشایار جوزی گیتار الکتریک و مهرداد حامدی گیتار بیس اعضای ارکستر من به رهبری آرمان مهربان بودند. این کنسرت با همت موسسه «آوای هنر کامران» برگزار شد. موسسهای بهمدیریت خودم که چند ماه قبل فعالیت خود را بهصورت رسمی آغاز کرده است.
یکی از آسیبهای هنر اجتماعی اینروزها، پوپولیستیشدن هنر است و این اتفاق در هنر امروز ایران بسیار مشهور و دامنگیر است. نظر شما در این مورد چیست؟
عوامگرایی در جامعه امروز ما ریشه در نابهسامانی بازارهای هنری دارد که دست افراد سودجو را برای به کمرنگ کردن هنر متفکر باز میگذارد، برای اصلاح این روند، سازمانهای حامی هنر باید به اقتصاد هنر توجه کنند تا هنر متفکر بتواند تاثیر قابل توجه خود را در فرهنگسازی اجتماعی نشان دهد. براى واردشدن به این بحث ترجیح مىدهم در مورد یک شاخه هنرى ترانه و موسیقى که در آن فعال هستم حرف بزنم. در ابتدا باید تعریف درستی از ترانه ارائه دهیم. ترانه شامل دو بخش مهم متن و موسیقی است. اگر ترانهسرا یک موسیقیدان هم باشد میتواند بهعنوان یک مولف بهتنهایی یک اثر موسیقایی مبتنی بر متن را تعریف کند البته آثار درخشانی در تاریخ موسیقی وجود دارد که محصول کار گروهی ترانهسراها، آهنگسازها و خوانندگان بوده است و توفیق یک اثر به تالیف گروهی یا انفرادی آن چندان وابسته نیست. اما آیا لازم است که وجه شعری در ترانه وجود داشته باشد، یا خیر؟ تجربه نشان داده که در بسیاری از ترانههایی که با استقبال مردم مواجه شده و به گوش آنها مقبول افتاده، متن ترانه، وجه شعری چندانی نداشته و از گذشته تا به امروز هم نمونههای اینچنین بوده است. طبیعتا آنچه گوش مردم و ذائقه موسیقایی مردم را شکل میدهد به نحوه پخش آثار موسیقایی وابسته است و وقتی کنترل بازار در اختیار جریانهایی است که فقط به جنبههای مالی فکر میکنند قرار میگیرد، کیفیت آثار به مخاطره میافتد و آثار سطحی ذائقه مخاطبان را تعیین میکند.
در پاسخ به این سوال که آیا شعر باید وارد فضای ترانه بشود یا خیر باید بگویم؛ بهنظرم در دهه ۵۰ ترانهسرایانی چون اردلان سرفراز، ایرج جنتیعطایی، شهریار قنبری و… ثابت کردند که شاعرانگی ضریب ماندگاری یک اثر را بیشتر میکند. اگر بخواهیم بدانیم که ماندگاری ترانه چقدر وامدار شعر است طبیعتا شعریت را جز لاینفک ترانه خواهیم دانست. شخصا معتقدم اندیشه و تفکر باید در متن ترانه وجود داشته باشد چراکه مخاطب را آگاهی میکند و باعث رشد آن میشود و طبیعتا تاثیر خوبی بر فرهنگ دارد. امروزه مردم در هر نقطهای که باشند میتوانند به موسیقی دسترسی داشته باشند حال اگر این موسیقی دارای اندیشه و تفکر باشد طبیعتا فرهنگساز محسوب میشود و اگر این وجه را نداشته باشد ممکن است تاثیر مخربی بر مخاطب بگذارد. بهعنوان مثال مسئله معشوق ستیزی که امروزه در ترانهها وجود دارد، قطعا روی رابطههای عاشقانه مردم تاثیر دارد. اگر بخواهیم تقسیمبندی کنیم، در موسیقی سنتی چون متنها ریشه در شعر کردهاند، عموما تاثیرات ماندگارتری در ذهن مخاطبان دارند. من احساس میکنم موسیقی سنتی حتی در سالهای اخیر نسبت به موسیقی پاپ پیشرفت محسوستری داشته است. اگر بهطور کلی بپرسید که شعر و ترانه به چه سمتوسویی خواهد رفت باید بگویم نمیتوان برای آن هدفی تعیین کرد زیرا در حال طیکردن مسیر خود است و در این مسیر مثل یک گیاه رشد میکند. زمان در مورد عاقبت به خیری شعر و ترانه قضاوت خواهد کرد و جای نگرانی نیست چرا که به قول نیما یوشیج، آنکه غربال به دست دارد از عقب کاروان میآید. این طبیعت موسیقی و هنر است. تنها چیزی که با اطمینان میتوان گفت این است که هرگاه جامعه بتواند بین جریانهای مثبت و منفی تعادل برقرار کند اتفاقات خوبی میافتد.
برنامه آینده شما چیست؟
مشغول تالیف آثار جدیدی در حوزه موسیقی، شعر و نمایش هستم.
There are no comments yet