به‌دنبال تصاویر کارت پستالی از تبریز نبودم | پایگاه خبری صبا
امروز ۲۹ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۹:۵۲
اصغر یوسفی‌نژاد از حال‌و‌هوای «خانه» به «صبا» می‌گوید:

به‌دنبال تصاویر کارت پستالی از تبریز نبودم

خانه در تبریز؛ یعنی زادگاه کارگردان و با بازیگرانی ساخته شده است که اولین حضورشان را در سینما تجربه می‌کنند و اغلب تجربه بازی در تئاتر را دارند.

اصغر یوسفی‌ نژاد
متولد ۱۳۴۸ فارغ‌التحصیل کارگردانی از دانشکده صداوسیماست که کارش را از مطبوعات و
مجله «گزارش فیلم» آغاز کرد و فعالیتش را در ماهنامه فیلم ادامه داد. در این سال‌ها
در سینمای استانی مرکز آذربایجان شرقی مشغول به‌کار بوده است. او چندین فیلم
کوتاه، مستند و فیلم‌تلویزیونی ساخته است. قبل از ساختن «خانه»، فیلم «باران
رویاها را می‌شوید» را با بازیگران حرفه‌ای از جمله یکتا ناصر و رضاناجی با فرمت
ویدئویی ساخت که «خانه» اولین فیلم بلند او در سینماست. خانه در تبریز؛ یعنی
زادگاه کارگردان و با بازیگرانی ساخته شده است که اولین حضورشان را در سینما تجربه
می‌کنند و اغلب تجربه بازی در تئاتر را دارند. ماجرای «خانه/ اِوْ» حول یک وصیت‌نامه
می‌چرخد. مردی از دنیا رفته است و همه دور جسد او جمع شده‌اند اما این جسد از چشم
تماشاگر دور نگه داشته‌ می‌شود. متوفی وصیت کرده که بعد از مرگ، جسد او را در
اختیار دانشکده پزشکی برای استفاده علمی قرار دهند اما دخترش به‌شدت مخالف است. گفت‌وگوی
ما را با اصغر یوسفی‌نژاد می‌خوانید.


با توجه به
این‌که سال‌ها به حرفه نویسندگی پرداخته‌اید و همچنین منتقد سینما نیز بوده‌اید،
توقعات نسبت به شما بالاتر است. البته مشکلی که وجود دارد برخورد آگاهانه منتقدان
با فیلم و فیلمنامه است. نظرتان در این مورد چیست؟

از سال‌ها قبل
نسبت به فیلمسازی ذهنیت خاصی داشتم. در تلویزیون نیز کار فیلم انجام داده‌ام. درواقع
همین امر باعث شد که در عرصه نویسندگی سینمایی و نقد، از نقد‌کردن فیلم پرهیز کنم.
بیشتر بر بحث کتاب متمرکز بودم و حدود ۲۳ سال است که تنها در این حوزه می‌نویسم.
در اوایل فعالیتم به نقد فیلم پرداختم و سپس باتوجه به این‌که خود نیز به ساختن
فیلم مشغول بودم نباید فیلم دیگران را نقد می‌کردم. همین امر سبب پرهیز من از نقد
شد. تاثیر نقد در بحث فیلمنامه را می‌پذیرم. زیرا هرچند نویسندگی نمی‌کنم ولی
نقدهایی که دوستانی مثل شما در جاهای مختلف می‌نویسند، در حقیقت دریچه ورود من به
دنیای فیلم است و با نقد وارد بحث فیلمسازی شدم. اتفاقا در همین مورد نیز در این
فیلمنامه آزادی عمل زیادی داشتم. بسیاری از آموخته‌هایی که از نقد منتقدان در
رابطه با بحث فیلمنامه داشتم در این فیلم به‌کار گرفتم. یکی از آموخته‌های من از
بحث نقد به‌مخصوص نوشته‌های آقای گلمکانی این است که هر فیلمی باید منطق خویش را
پیدا کند و بر اساس همین منطق می‌توان به شناخت و تحلیل اثر پرداخت. تلاش بسیاری
کردم تا این اصل اساسی را در نوشتن این فیلمنامه به‌کار گیرم و همین امر باعث شد
هراس از ترسیم دنیایی متفاوت از عادات نداشته باشم و با ورود به این عرصه سعی در
ایجاد مسیری برای دستیابی به این فضا داشتم.

در جشنواره
فجر حضور فیلمی به زبان ترکی و با زیرنویس کمتر نمونه مشابه داشته است. به هنگام
ساخت گمان نکردید که شاید زیرنویس فیلم، در ارتباط موثر مخاطب با اثر شما لطمه‌ای واردکند؟

ارتباط ما
با سینمای جهان عمدتا از طریق زیرنویس است و به‌نظرم تا حدود زیادی این فرهنگ جاافتاده
است. ضمن این‌که برای ساخت این فیلم چاره‌ای نیافتم بجز زبانی که با آن زندگی کرده
بودم. زبان فارسی عمدتا ۹۰درصد تجربه کاری من در فیلمسازی را دربر می‌گیرد. در این
فیلم نمی‌توانستم سراغ زبان فارسی بروم چراکه حق مطلب به این صورت ادا نمی‌شد. تا
حدودی در این خصوص ریسک کردم و به‌یقین اگر این فیلم با زبان فارسی توسط من ساخته
می‌شد شاید به جایگاه کنونی‌اش نمی‌رسید.


یکی از
مشکلات سینمای ایران در خصوص فیلم‌های ساخته‌شده کارکرد‌نداشتن بافت فرهنگی و بومی
آن است. در حقیقت فیلمسازان برای تنوع بصری به شهرستان می‌روند. البته چند اثر خوب
نیز داشته‌ایم. آیا در راستای همین بوم‌شناسی و فرهنگ بومی به این نتیجه رسیدید که
حتما بایستی داستان در لوکیشن شهرستان تعریف شود؟

شناخت
کارگردان از فضا و موضوع بسیار مهم است. از همان ابتدا علاقه‌مند به‌کار در فضایی
بودم که به‌یقین تسلط بیشتری نسبت به آن داشته باشم. اتفاقا این فیلم به‌لحاظ
موضوعی از مولفه بومی برخوردار نیست و امکان وقوع این داستان در هر جایی وجود
دارد. در مورد فضا نیز اذعان می‌کنم به‌دنبال تصاویر کارت پستالی نبودم. کل این
فیلم بر حسب موضوع در خانه اتفاق می‌افتد و هرگز از آن خارج نمی‌شویم. بنابر این
جاذبه بومی مدنظرم نبود اما این داستان در یک مجلس سوگ و عزا اتفاق می‌افتد و
محدودیت و مانع فرهنگی نیز در آن وجود ندارد. با این حال مولفه‌هایی که در آن فضا
اتفاق افتاد طبیعتا متعلق به همان منطقه است. این مسئله به تفاوتی که برای ایجاد
فضای متفاوت نیاز بود به طرز شگرفی کمک کرد.

در دهه‌های
گذشته عده‌ای از فیلمسازان، فیلم اولشان را تحت‌تاثیر سینمای عباس کیارستمی ساختند
و پس از آن در چند سال اخیر تعدادی از کارگردان‌ها تحت‌تاثیر اصغر فرهادی به ساخت
فیلم اول خود پرداخته‌اند. و در این میان عده‌ای از فیلم اولی‌ها پس از مهجور‌شدن
به گروه هنر و تجربه می‌پیوندد. از آن‌جایی که در فیلمتان از بازیگران نه‌چندان نه‌چندان
شناخته‌شده‌ای بهره گرفته‌اید، آیا هدفی که از ساختن اولین فیلمتان دنبال می‌کردید
این بود که گام بزرگ و استواری بردارید یا این‌که فیلم دلی خود را ساخته‌اید؟

البته شاید
قضیه من با دوستانی که به اصطلاح در تعریف فیلم اول می‌گنجند کمی متفاوت باشد.
تجربه ساختن فیلم برای سینما ندارم. ولی سریال‌ها و برنامه‌های تلویزیونی متعددی
ساخته‌ام که بیشترین پشتوانه‌ام برای ساختن این فیلم، همان تجربه‌های پیشین بودند.
ضمن این‌که این تصور وجود دارد که حرکت دو کارگردانی که از آن‌ها یاد کردید در
سینمای ایران پررنگ است. به‌هر حال اتفاقی اجتناب‌ناپذیر است با این حال اگر این
بستر به بحث‌های فرمی و… محدود باشد شاید بتوان با آن کنار آمد. در هر صورت اگر
افراد بخواهند فیلم خودشان را بسازند همان دغدغه که پیش‌تر به آن اشاره شد. باید
تولید را لابه‌لای این همه عناصری پیدا کنیم که در طول تاریخ سینما در کنار هم
قرار گرفتند و نام سینما را شکل دادند.

در این فیلم
به مجلس سوگ و عزاداری می‌پردازید. طبق پیش‌فرضی که داریم آیا این مجلس سوگ به سلیقه
اغلب فیلم‌هایی که به مضمون مشابه‌ای می‌پردازند به مجلس شادی تبدیل می‌شود؟

مجلسی که در
فیلم داریم دو لایه است؛ یعنی در ظاهر با سوگ و فوت یک پدر مواجه هستیم ولی با
نشانه‌های زیادی که در طول فیلم می‌بینید لایه زیرینی وجود دارد که می‌تواند فضایی
دور از سوگ را نمایان‌ سازد. حضور نشانه‌هایی از ابتدا تا انتهای فیلم در واقع
ظاهری‌بودن سوگ را مشهود می‌کند.


در سینمای
ایران چند فیلم خیلی خوب داریم که مجلس سوگ را با ابعاد مختلفی ترسیم کرده‌اند. از
این میان می‌توان به «مسافران» و «یه حبه قند» اشاره کرد. شما برای به تصویر کشیدن
مجلس سوگ چقدر به استقلال فکری خود پایبند بودید؟

یکی از
دلایلی که المان‌های‌ مجلس سوگ را از منطقه زندگی و از تجربیات شخصی خویش به‌کار
بستم در حقیقت ایجاد این تفاوت بود. من به همه آنچه در منطقه و اطراف خودم در یک
مجلس سوگ اتفاق می‌افتد بسیار وفادار هستم. بنابراین شباهتی با مجالس سوگ در فیلم‌های
دیگر ایجاد نکردیم.

سال گذشته
در جشنواره، بخش نگاه نو داشتیم. و به این دلیل ‌که فیلم‌اولی‌ها بسیار خوب کار
کردند، دبیر جشنواره برای سال جاری بخش نگاه نو را حذف کرد و این فرصت را به فیلم
اولی‌ها داد تا در همه رشته‌ها بستر لازم برای دیده‌شدن آثارشان را داشته باشند.
گمان می‌کنید ترکیب فیلم‌اولی‌ها با فیلمسازان با تجربه‌ای همچون فریدون جیرانی، مسعود
کیمیایی و همایون اسعدیان تا چه میزان خوب است؟

در طول چند
سال اخیر فضا و امکان فیلم‌ساختن که برای جوانان ایجاد شده مرهون سیاستگذاری نیست.
در واقع امکانات نرم‌افزاری و سخت‌افزاری فیلمسازی هم به‌نوعی امکان فیلمسازی را
برای بسیاری از افراد فراهم آورده است و سیاستگذاری در پی این موارد به فکر این
قضیه افتاده است. اساسا در نگاهم به سینما و فیلمسازی، فیلم ارجحیت بیشتری دارد تا
این‌که گام نخست یا میانه فیلمساز را در نظر داشته باشم. این مرزبندی اصالتی ندارد
و آن چیزی که مخاطب با آن سر و کار دارد خلاقیت و هنر است که هم در شخصی که تازه
به سینما واردشده به چشم می‌خورد و هم در شخصی که تجربه‌ای بلندمدت در سینما دارد.
این مرزبندی‌ها بیشتر حالت بروکراسی دارند و محصول خاصی نیز
نداشته است. خوشبختانه جشنواره فجر با حضور دبیری ساختارشکن مرزهای موهوم را بر می‌دارد
و اجازه می‌دهد سینما و فیلمسازی روال طبیعی خود را پیدا کند.



محسن جعفری‌راد

There are no comments yet


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۸/۰۷۵/۴۶۸/۴۰۰
  • تمساح خونی
    168/280/427/250
  • زودپز
    ۱۵۹/۷۸۷/۰۹۳/۵۰۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۵۴/۰۵۰/۷۸۴/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۳/۹۹۲/۷۷۷/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۴/۳۷۶/۴۱۳/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۳/۴۹۵/۱۴۱/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۱/۳۷۲/۹۰۸/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۴/۱۷۵/۳۰۳/۰۰۰
  • استاد
    ۹۳۵/۶۸۵/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۳۰۲/۹۷۰/۰۰۰
  • آنها مرا دوست داشتند
    ۲۸۷/۰۷۲/۰۰۰
  • نبودنت
    ۱۷۹/۵۶۵/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۴۱/۸۶۰/۰۰۰