چشم‌تان روز بد نبیند، بیچاره شدیم | پایگاه خبری صبا
امروز ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۰۵:۲۰
کمال تبریزی در گفت‌و‌گو با «صبا» از «امکان مینا» گفت:

چشم‌تان روز بد نبیند، بیچاره شدیم

برای فضاسازی دهه شصت چشمتان روز بد نبيند، بيچاره شديم.

همیشه در کارهای تبریزی رگه‌هایی از کمدی دیده می‌شود. ولی این بار در «امکان مینا» او سراغ لحن جدیدی رفته است و داستانی جدی و حتی شاید تلخ را روایت می‌کند. کمال تبریزی همیشه به‌دنبال تجربه‌های جدید بوده است. «لیلی با من است»، «یک تکه نان»، «مارمولک»، «طبقه حساس»، «طعم شیرین خیال»، «گاهی به آسمان نگاه کن» و… گواه این ادعاست. همیشه در کارهای تبریزی رگه‌هایی از کمدی دیده می‌شود.
ولی این بار در «امکان مینا» او سراغ لحن جدیدی رفته است و داستانی جدی و حتی شاید
تلخ را روایت می‌کند. داستانی که در دهه شصت روایت می‌شود و میلاد کی‌مرام و مینا
ساداتی برای اولین‌بار در این فیلم مقابل هم بازی‌ کرده‌اند. «امکان مینا» در
جشنواره فجر سی و چهارم، در ۹ بخش موفق به نامزدی برای دریافت تندیس شده بود که
توانست در دو بخش بهترین موسیقی متن و بهترین چهره‌پردازی، سیمرغ بلورین را دریافت
کند.

چشم‌تان روز بد نبیند، بیچاره شدیم

گفته می‌شود این فیلم به سفارش وزارت اطلاعات ساخته شده است.
این امر حقیقت دارد؟

نه؛ این حقیقت ندارد. تنها به این علت که کمی ارتباط موضوعی با
فضای اطلاعاتی دارد چنین حرفی گفته شده است. وقتی فیلمنامه به من ارائه شد، آدم‌های
مختلف، روی آن کارهای متفاوتی کرده بودند و شاید در آن دوره بحث سفارشی بودن در آن
مطرح بود ولی وقتی من و منوچهر محمدی وارد این پروژه شدیم، شرایط خودمان را مطرح
کردیم و گفتیم اگر قرار باشد روی این موضوع کار کنیم، باید خط قصه به این سمت
برود. اگر فیلم را ببینید متوجه خواهید شد که از آن حال و هوایی که فیلم‌های سفارشی
دارد فاصله زیادی گرفته‌ است. سعی کردیم فیلم را طوری روایت کنیم که برای مخاطب
باورپذیر باشد و در عین حال که حرفش را می‌زند روایت جذابی داشته و تاثیرگذار
باشد.

اگر به کارنامه هنری شما نگاهی بیندازیم، متوجه خواهیم شد که
همیشه در کارهایتان تنوع وجود داشته است و سعی نکردید خودتان را به یک گونه خاص
محدود کنید. «امکان مینا» هم از این قاعده مستثنی نیست و تفاوت زیادی با کارهای
قبلی شما دارد
.

بله؛ قطعا همین‌طور است. این کار هیچ ربطی به کارنامه هنری‌ام ندارد و هم به لحاظ
ساختار و هم به لحاظ مضمون کاملا با فیلم‌های دیگرم متفاوت است. همین هم باعث شد
که جذب این کار بشوم. همان‌طور که خودتان اشاره کردید در کارنامه کاری‌ام یک کار
را هم شبیه دیگری نمی‌بینید. «امکان مینا» هم جزو کارهایی است که رنگ و بوی
متفاوتی با سایر کارهایم دارد.

به طور معمول رگه‌هایی از کمدی در کارهای شما وجود دارد ولی
این نوع نگاه در «امکان مینا» وجود ندارد. چرا از این لحن امتناع کردید؟

بله؛ در این کار اصلا این‌طور نیست. البته ممکن است در بعضی
قسمت‌ها لبخندی بزنید ولی لحن فیلم کاملا جدی و حتی در بعضی بخش‌ها تلخ است. البته
در این تلخی نوعی شیرینی وجود دارد که مخاطب آن را می‌پذیرد. سعی کردم تلخی فیلم
خیلی دردناک نباشد. فیلم موضوعی جدی، رئالیستی و اجتماعی دارد و رگه‌های عاشقانه
برجسته‌ای در آن دیده می‌شود. البته رگه‌هایی از سیاست هم در آن وجود دارد.

در فیلم‌های قبلی‌تان هم سراغ سال‌های جنگ رفته بودید. در این
فیلم هم روایت در دهه شصت می‌گذرد. ولی تنها به یک واقعه مهم در دهه شصت پرداخته‌اید.

بله؛ در فیلم به اتفاقات مهمی که در دهه شصت رخ داده، توجه می‌شود.
به‌عنوان مثال ماجرای موشک‌باران تهران و سایر شهرها، یکی از وقایعی است که در
فیلم به‌صورت ویژه به آن پرداخته می‌شود. موشک باران تهران خطی است که وارد قصه ما
می‌شود و بر اساس آن داستان شکل‌گرفته و پیش می‌رود. حتی شروع فیلم هم با موشک‌باران
تهران و سایر شهرها آغاز می‌شود
.

چشم‌تان روز بد نبیند، بیچاره شدیم

انتخاب میلاد کی‌مرام به‌عنوان نقش اصلی، انتخابی عجیب و دور
از ذهن بود. چه شد سراغ وی رفتید؟

ما با بازیگران مختلفی برای این نقش صحبت کردیم. دو کاراکتر
اصلی داشتیم، زن و شوهری که خیلی دیوانه‌وار همدیگر را دوست دارند. همه بازیگرانی
را که با مدل فیزیکی میلاد کی‌مرام بودند در ذهنم آوردم و با خودم فکر کردم چه
کسانی می‌توانند نقش را بازی کنند. همکاری با میلاد کی‌مرام و مینا ساداتی در این
فیلم برای اولین‌بار برایم اتفاق افتاد. در برخورد اولیه‌ای که با این دو داشتم،
احساس کردم آنها دقیقا همان آدم‌هایی هستند که فرهاد توحیدی در فیلمنامه نوشته
است.

رفتارها، نوع حرف زدن و فیزیک هر دوی این بازیگران، ذهنیت ما
را خیلی به دو کاراکتر اصلی فیلم نزدیک کرد. نوعی شوخ‌طبعی و نشاط در وجود میلاد
کی‌مرام و نوعی آرامش در وجود مینا ساداتی است که ما به این دو صفت احتیاج داشتیم
تا تضاد رفتاری این دو کاراکتر بیشتر دیده شود. هر دو این بازیگران، بخشی از
کاراکترهای فیلم را در خودشان داشتند. این دو به خوبی، کنار هم قرار می‌گرفتند و
همدیگر را تکمیل می‌کردند. البته ما به افراد دیگری هم فکر کرده بودیم ولی در
مجموع این دو بازیگر بدون این‌که خودشان بخواهند خیلی به کاراکترهای فیلم ما نزدیک
بودند. بعد هم درباره شخصیت‌ها با هم صحبت کردیم و ادامه ماجرا شکل گرفت.

کاراکتر اصلی فیلم شما یک خبرنگار است. برای این‌که این
خبرنگار به کلیشه کشیده نشود چه کردید؟

اولین ارتباط ما به‌عنوان فیلمساز با خبرنگاران است و بیشترین
کاراکتری که می‌شناسیم و به اندازه کافی با او برخورد داشتیم، حرف زدیم، از هم
عصبانی شدیم یا همدیگر را درک کردیم، خبرنگار بوده است. بنابراین هم من این حرفه
را خوب می‌شناختم و برایم ملموس و قابل درک بود، هم میلاد سعی کرد ارتباطش را با
نقش برقرار کند و برای خودش یک مدل از خبرنگار کله‌شق را خلق ‌کند که هر چیزی را
قبول نمی‌کند، دائم اعتراض می‌کند و حاضر نیست مطالبش را سانسور کنند و… با این
تفاسیر خیلی راحت توانستیم به خلق این شخصیت برسیم.

بازسازی فضای دهه شصت چگونه شکل گرفت؟

چشمتان روز بد نبیند، بیچاره شدیم. متاسفانه در ایران به‌رغم
همه این گسترشی که در سینما ایجاد شده است، هنوز استودیویی مناسب این کار وجود
ندارد. هر کسی که بخواهد در این زمینه کار کند، باید به‌صورت مقطعی بتواند گلیمش
را از آب بیرون بکشد. این‌که بتوانیم صحنه‌هایی ایجاد کنیم که شما را به دهه شصت
ببرد ولی در آن گاف تصویری وجود نداشته باشد کار شاق و طاقت فرسایی بود.
سعی
کردیم نوع پوشش، خیابان، رهگذر‌هایی که وجود دارند، وسایل نقلیه و حال و هوا و
موقعیتی را که در آن سال‌ها وجود داشت، ایجاد کنیم. این بخش، کار بسیار سختی بود
ولی ما مجبور بودیم وارد آن شویم. آن‌قدر برایم سخت بود که اگر امکان داشت زمان
فیلم را تغییر دهم به طور حتم این کار را می‌کردم ولی موشک‌باران موضوع مهمی در
فیلم ماست و چاره‌ای نداشتیم جز این‌که به آن زمان حرکت کنیم. گرچه خداراشکر ما با
کمک بهزاد کزازی(طراح صحنه) تا حد زیادی توانستیم به حال و هوای آن سال‌ها برسیم.

چشم‌تان روز بد نبیند، بیچاره شدیم

فضای دهه شصت را خودتان از نزدیک لمس کرده‌اید ولی بازیگران
شما در آن سال‌ها، سن کمی داشته‌اند. با این وجود چگونه آن حال و هوا را به بازیگران
انتقال دادید؟

آدم‌ها به‌لحاظ صفت‌هایشان تغییر زیادی نمی‌کنند ولی به‌لحاظ
گویش تغییراتی خواهند داشت. اسلنگی که در هر دوره‌ای رایج است به مراتب با دوره‌های
دیگر فرق دارد. در چنین شرایطی مجبور بودم به آنها بگویم درست این است که به
جای
این نوع گویش از نوع دیگری استفاده کنید.
به‌عنوان مثال در دهه
شصت زن و شوهرها اگر می‌خواستند به هم ابراز علاقه کنند از کلمات دیگری استفاده می‌کردند،
کلماتی که در حال حاضر رایج شده اسلنگ امروز ماست. در محبت کردن زن و شوهرهای دهه شصت
نوعی سادگی وجود داشت. همه اینها را مرتب با هم چک می‌کردیم چون خودم در آن دهه
زندگی کردم خیلی برایم ملموس بود. در دهه شصت، من همسن‌ کاراکترهای فیلمم بودم،
برای همین خیلی راحت می‌توانستم به آنها بگویم بهتر است چه لحن، گویش و رفتاری
داشته باشند که با آن دوران هماهنگی داشته باشد
.

رنگ‌مایه خاکستری در تمام طول فیلم جریان دارد. علت این انتخاب
رنگی چیست؟

فیلم شروع با نشاطی دارد ولی وقتی جلو می‌رویم به‌تدریج نوعی
تلخی در آن ایجاد می‌شود. البته این تلخی کمی هم مربوط به فضای آن دهه است چون
زندگی در شرایطی که هر لحظه ممکن است یک موشک روی سر شما بیاید و جانتان را از دست
بدهید تاثیری روی شما می‌گذارد که حال و هوایتان تغییر می‌کند. با فرشاد محمدی به
این نتیجه رسیدیم، در عین حالی که فیلم به‌لحاظ ساختار رنگی نو به نظر می‌رسد،
مشخص باشد که روایتی مربوط به گذشته است. فیلم به‌لحاظ فیلمبرداری، خیلی خاص است.
استفاده از لنزهای مختلف، مدل نورپردازی و اشیایی که برای طراحی‌صحنه در فضا قرار
دادیم همه و همه به حال و هوای فیلم کمک کرده است. علاوه بر این، کار ویژه‌ای در
فیلمبرداری کردیم که منتظرم ببینم منتقدان متوجه آن می‌شوند یا نه. فرشاد محمدی در
فیلمبرداری از تکنیکی بهره برد که در آن برهه دچار تردید شدیم که آیا ریسک کنیم و
این کار را انجام دهیم یا خیر ولی ما ریسک کردیم و این کار را انجام دادیم.

عاطفه محرابی

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

آخرین اخبار

پربازدیدها