ابوالفضل زرویی نصرآباد
از طنزپردازان مطرح است که بسیاری او را با بزرگان طنز فارسی مقایسه میکنند. او
علاوهبر سرایش شعر جدی و طنز در کار پژوهش هم دست دارد. او با اسمهای مستعار ملانصرالدین،
چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی، عبدل و… در نشریاتی مانند
نشریات موسسه گل آقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو،
جستوجو، عروس، تماشاگران و… طنز نوشته است. علاوهبر مطالب طنز در نشریات و روزنامهها،
از کتابهای او میتوان به تذکره المقامات، افسانههای امروزی، وقایع نامه طنز
ایران، بامعرفتهای عالم، روفوزهها،حدیث قند و کتاب مستطاب خر پژوهی اشاره کرد. البته
فعالیت او در عرصه ادبیات کنایی محدود به شعر نمیشود و کتاب «خاطرات حضرت استادی سر
پروفسور حسنعلی خان مستوفی» گواه این مدعاست.
این کتاب شرح حال
و خاطراتی است از زبان حسنعلی خان. زرویی در این کتاب و در قالب روایت طنز، به تمامی
گونهها و تیپهای اجتماعی و پدیدههای فرهنگی پیرامونش به فراخور موضوع سرک کشیده
و با بیانی جامع از نوع نگاه ایرانیان به آن شخص یا پدیده با زیرکی پرده برداشته است.
به بهانه چاپ و نشر این کتاب با زرویی به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
در کنار کارهای
طنزتان که بیشتر در قالب شعر است، کتاب «خاطرات حسنعلی خان…» تجربهای متفاوت محسوب
میشود. به طور کلی این تغییر رویکرد از شعر به نثر را چطور ارزیابی میکنید؟ سعی کردم در این کتاب با توجه به سابقه سیاسی و تاریخی یک
سده گذشته متنی را به مخاطب ارائه کنم که علاوهبر بازخوانی بخشی از تاریخ و شخصیتهای
تاریخی آن دوران زمینهای فراهم کنم برای داستانپردازی و خلق شخصیتی که با خلق و
خوی امروزی خود را درگیر آن اتفاقات میبیند و سعی میکند با بهکارگیری مایههای
طنز، روایتی ضمنی و امکانپذیر از اصل وقایع ارائه کند.
چطور شد شما
تصمیم گرفتید برای چاپ و نشر این کتاب سراغ نشر نیستان بروید؟
نشر نیستان علاوهبر
اینکه نشر وزین و قابل قبولی برای من محسوب میشود، همچنین به لحاظ اخلاقی برای
من منزلت دارد چراکه این نشر خود را اخلاقا مقید به رعایت اصولی میداند که
متاسفانه در شرایط کنونی چاپ و نشر کتاب، انتشارات دیگر، زیاد به آن توجه ندارند و
البته چون از پیش تجربه همکاری با نیستان را داشتم خیلی مشتاق بودم این کتاب را هم
از طریق همین نشر روانه بازار کتاب کنم. ضمن اینکه به علت الفتی که با خود آقای
شجاعی پیدا کردهام، چاپ و توزیع تمام آثارم را یکجا واگذار کردم به نشر نیستان،
فارغ از جنبه مالی چاپ و فروش آثار.
آیا کتاب دیگری
هم به تازگی چاپ کردهاید یا اثری که تجدید چاپ شده باشد؟
یک مجموعه شعر با
عنوان «ماه به روایت آه» داشتم که اشعار آیینی محسوب میشود و در مورد حضرت
ابوالفضل عباس است که چندین سال پیش توسط نشر نیستان به چاپ رسید که به تازگی مجددا
تجدید چاپ شده است. اگر اشتباه نکنم چاپ پنجم این مجموعه محسوب میشود. خوشبختانه
این مجموعه اقبال مردمی خوبی هم داشت و به سفارش خود نشر نیستان یکبار دیگر تجدید
چاپ شد.
به گذشتهها نقب
بزنیم. یادتان میآید اولین کتابی که خودتان خواندید، عنوانش چه بود؟
اگر اشتباه نکنم کتابی بود به نام «عقاب سفید» در قطع پالتویی که در رسته
ادبیات کودک و نوجوان جای میگرفت اما از جمله کتابهایی که در سنین نوجوانی بسیار
مرا جذب کرد و با آن ارتباط گرفتم اشعار نسیم شمال و دیوان حافظ بود که خاطرم هست
پدرم آنها را برای من خرید.
به تازگی چه کتابی خواندهاید که جذبتان کرده باشد؟
کتابی که اخیرا خواندم و برای بار دوم عنوانش بود «دموقراضه» که به گمان من
تنها کتاب طنز سیاسی با نگاه جهانی است که در ایران منتشر شده و از این حیث بسیار
شایسته توجه است. نویسنده این کتاب جناب سید مهدی شجاعی است. دموکراسی یا دموقراضه
همان اسمی است که اولینبار در دوره قاجار به ایران وارد شد و چون ایرانیها کاف
را به تقلید از فرانسویها قاف میگفتند، مصطلح شد و عنوانی است که از آن روز تا
به امروز گاهی استفاده میشود.
این کتاب در مورد پادشاهی است که ۲۵ فرزند دارد و حکم میکند بعد از مرگش تمام
فرزندانش در دورههای دوساله توسط مردم انتخاب شوند تا بر ملت خود حکومت کنند. قصه
اینطور شکل میگیرد و با زبان طنز پیش میرود.
اگر ما قرار باشد مردم را ترغیب کنیم تا بیشتر کتاب بخوانند، شما چه راهکاری
را پیشنهاد میکنید؟
راهکارهای مختلفی وجود دارد. فکر میکنم در ابتدا باید میل و انگیزه کتابخوانی
در جامعه ما رشد و توسعه پیدا کند اما یکی از راههای توسعه فرهنگ کتابخوانی،
استفاده از کتابهای دیجیتالی و بالا بردن سطح مطالعه کتاب از طریق فضای مجازی
است.
استفاده از رسانه جمعی مانند تلویزیون برای ایجاد فرهنگ کتابخوانی یکی دیگر از
امکاناتی است که میتواند زمینه را برای آشنایی بیشتر مردم با کتاب و کتابخوانی
مهیا کند. البته باید توجه داشتهباشیم در رسانهها به صورت گزینشی با کتابها
برخورد نکنیم و اگر قرار بر معرفی آثاری است که به چاپ میرسند، جهت معرفی آنها گستره
عمل کنیم، نه اینکه یک تعداد محدود و مشخص از نویسنده و کتاب را پیشنهاد کنیم. به
نظر من باید شرایطی مهیا شود تا ما بتوانیم نویسندههایمان را از طریق رسانه و
تلویزیون با مردم آشنا و از این طریق فضایی برای آشتی فرهنگی هم مهیا کنیم. این
مسئله حتی میتواند به ما کمک کند تا توقع نقد جدی و سالم درخصوص مباحث فرهنگی و
هنری داشته باشیم. تمام اینها مقدر نمیشود مگر زمانی که ما به اهل قلم حرمت
بگذاریم؛ حال چه از طرف مردم، چه از سوی نهادهای حکومتی.
……………..
در تابستان ۱۳۷۱ کیومرث صابری فومنی (گل آقا) در پاسخ به سوال مصاحبه کننده روزنامه
ابرار که میپرسید: «چشم امیدتان در طنز نویسی امروز به کیست؟» میگوید: «…قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بی صاحب نیست. طنز
دارد جان میگیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ملانصرالدین (ابوالفضل زرویی
نصرآباد) فقط ۲۳ سال دارد! چراغها دارند روشن میشوند. شهر چراغانی خواهد شد…» و علی موسوی گرمارودی نیز در طلیعه تابستان ۱۳۸۹ ابوالفضل
زرویی را عبید زاکانی طنز معاصر نامید.
آرش رضایی
There are no comments yet