به گزارش خبرگزاری صبا،مهران دوستی در سوم بهمن
۱۳۳۵ در روستای بلده،شهرستان نور،استان مازندران
به دنیا آمد. او دانشآموخته رشته مکانیک و مهندسی تصفیهآب ازایالات متحده آمریکابود.
در سال ۱۳۵۹ و هنگام تصدی سمتمدیریت تولید صدا و سیمایمرکزگیلان،
بهدلیل نیامدن گوینده، این کار را برعهده گرفت و از آن پس این حرفه را دنبال کرد.
در زمانجنگ ایران و عراق اطلاعیههای ارتش را در رادیو میخواند و از گویندگان رادیو
جبهه بود. او در سالیان اخیر بهعنوان یکی از چهرههای شناختهشده رادیو، گویندگی برنامههای
متعددی را برعهده داشت. همکاری در برنامههای تلویزیونی ازجمله« سینما یک»، «سینما
دو»،«سینما چهار» و انبوه تیزرهای تبلیغاتی از دیگر فعالیتهای او در حیطه گویندگی
بود. برنامه «هزار پنجره» با تهیهکنندگی نعمت رئوفی و نویسندگی و سردبیری یداله گودرزی،
عرصهای تازه برای درخشش مهران دوستی فراهم کرد. وی پس از چند سال، با همین برنامه
به اجراهای زنده روی آورد و دوران اوج وی فرا رسید. دوستی توانسته بود با اجرای بینظیر
خود، سلسله برنامههای ساعات بعدازظهر رادیو جوان را تبدیل به پرشنوندهترین ساعات
رادیو کند. مرحوم دوستی در مهرماه ۱۳۹۳ تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت و بعد از آن
همواره با مشکل تنفسی دست و پنجه نرم میکرد تا اینکه در تاریخ دوم خرداد ۱۳۹۴ بر اثر ایست قلبی در بیمارستان رامتین تهران درگذشت و حالا به بهانه سالگرد
درگذشت مهران دوستی به سراغ اهالی رادیو رفتیم تاحال این روزهای رادیو را بدون مهران
دوستی بپرسیم و با خاطرههایی از زبان آنها یادش را زنده کنیم که در ادامه خواهید خواند.
حامد جوادزاده: به من گفت ما رسم نداریم به این زودی برویم!
*فوت
مهران دوستی بسیار ناگهانی بود و ما مفت از دستش دادیم و از این واقعه شوکه شدیم.
مهران دوستی آدم قدرتمندی بود و بدن قوی داشت، از عمل قلب باز جان سالم بدر برد
اما از یک اتفاق بسیار کودکانه و عدم دقت دچار مرگ مغزی شد و این باعث غصه ما شد.
*مهران دوستی ویژگیهای بارز زیادی داشت؛ اول از همه کاملا
شرایط سازمان صداوسیما و جامعه را دقیق میشناخت. کامل متوجه بود که در کجا و برای
چه کسی اجرا میکند و این شناخت مهران دوستی بینظیر بود و من کسی را ندیدم که مثل
او از فضا و اطرافش اینقدر شناخت داشته باشد. ویژگی دیگر او این بود که کاملا
حرفهای با کار برخورد میکرد و به معنی واقعی یک آدم حرفهای بود و از او میتوان
الگو ساخت و حرفهای بودن را از او به بقیه تدریس کرد. نکته دیگر اینکه مرحوم
مهران دوستی آنقدر قدرتمند بود که تعریف کردن و تنبیه کردنش کاملا اثرگذار بود
یعنی اگر کسی اشتباهی میکرد یا خودش را میگرفت و مغرورانه برخورد میکرد مهران
دوستی طوری رفتار میکرد که او از حیز انتفاع ساقط شود و دیگر اجازه ندهد بهراحتی در سازمان نفس بکشد.
همینطور اگر میدید کسی بیپشت و پناه اما با انگیزه است و استعداد دارد آنقدر از
او تعریف و حمایت میکرد که آن فرد انگیزه میگرفت که کار کند. بسیاری از جوانان و
امثال من بودند که وقتی وارد رسانه شدند مهران دوستی از آنها حمایت کرده است.
کودکیهای ما و جوانیهای پدران ما با صدای مهران دوستی سپری شده است و وقتی به سن
و سال شما اجرا کرده است و در قله رسانه قرار دارد و تعریف و حمایتتان میکند باید
فرد بیاستعدادی باشید که رشد نکنید.
* یکی از خصوصیات او را دوست داشتم و آن را برای خودم الگو
قرار دادم و آن هم اینکه کاملا بدون حاشیه در رسانه حضور داشت و فضای خارج از
سازمان با فضای داخل سازمانش کاملا دو فضای مجزا بودند. فضای داخل سازمانش کاملا
حرفهای بود و فضای بیرون کاملا خصوصی که این اتفاق بزرگی بود. او از هنرمندانی که
استعدادی داشتند خیلی بیریا تعریف و آنها را تایید میکرد.برای همین فکر میکنم
خصوصیت مهم مهران دوستی این بود که بسیار با مناعت طبع برخورد میکرد، آدمی بود که
میتوانست از هرکسی تعریف کند و اصلا فکر نمیکرد که با این تعریف کردن خودش کوچک
میشود.
*مهران دوستی آدم خوش خاطرهای بود،تقریبا همه با او خاطره
دارند و همه با او خندیدهاند اما یک خاطرهای که در اینستاگرامم نوشتم این بود: سال
دومی بود که من در رادیو جوان حضور داشتم و سال اول مدیریت دکترشهرام گیلآبادی
در رادیو جوان بود و جشنی برای رادیو جوان گرفتند که زمان آن جشن مصادف شده بود با
یک مسابقه فوتبال ملی و من گزارشگر فوتبال بودم. در آن مراسم همه همکاران به همراه
خانوادههایشان حضور داشتند، پدر و مادر من نیز آمده بودند و شرایط سختی برای کار
کردن شده بود. مهران دوستی مجری آن مراسم بود و همه پشت میز نشسته بودند و پذیرایی
میشدند و مهران دوستی هم صحبت میکرد. او تکتک افراد را معرفی میکرد، در آن
زمان من را بسیار کم دیده بود اما چندبار گزارشهایم را شنیده بود. وقتی به من
رسید و میخواست گزارش را به من پاس بدهد مراسم روی آنتن بود. هنگامی که به من
رسید به قدری از من تعریف کرد که پدرم اشک ریخت و من هم دست و پایم را گم کرده
بودم که من با مهران دوستی صنمی ندارم که این همه از من تعریف میکند. او اینقدر
جدی از من حمایت کرد و میگفت من گزارشهای این پسر جوان را شنیدهام و بسیار
گزارشگر خوبی است، بسیار اطلاعات دارد، دهان گرمی دارد و خوب از واژهها استفاده
میکند. جلوی پدر و مادرم آنقدر برایم احترام گذاشت و دل آنها را شاد کرد که پسر
بیست و چند سالهشان چقدر خوب است که یک پیشکسوت رادیو از او تعریف میکند.
* خاطره دیگری که از او دارم این است که وقتی به من خبر
دادند که به گزارش بازی بروم و بازی استقلال و پرسپولیس را گزارش کنم حدود بیست دقیقه
دیر رسیدم. مهران دوستی در استودیو ماند و گزارش کرد تا من برسم؛ در آن روز ما آنقدر
از دست مهران دوستی خندیدیم چون من در تاکسی در بین راه رادیو جوان گوش میدادم و
متعجب مانده بودم. شما فرض کنید یک آدم سوپر پرسپولیسی درحال گزارش این بازی حساس
بود و یک جایی گفت این داور نمیفهمد چون باید برای پرسپولیس پنالتی بگیرد. بعد هم
که پنالتی برای پرسپولیس گرفته شد و بازیکنان نتوانستند آن را گل کنند روی آنتن
گفت : مرتیکه چیکار میکنی؟! در آن بازی استقلال مدام حمله میکرد ولی او با تعصب
طوری گزارش میکرد که انگار پرسپولیس روی تیم استقلال چمبره زده است. آن روز هیچوقت
از ذهنم پاک نمیشود و خیلی خندیدم. روحش شاد!
*جمله اصلی که به من گفتند و آویزه گوشم کردم را نمیگویم
ولی جمله مهمی داشت که میگفت: «هر وقت همکارت را در چشم مردم بزرگ کنی خودت بزرگ
میشوی!»
* او برنامههای بسیار خوبی را اجرا کرد مثل« هزار پنجره» و
برنامههای ظهرگاهی« کافه رادیو» ولی من برنامهای را دوست دارم که کمتر کسی ممکن
است آن را شنیده باشد به دلیل اینکه من سردبیر برنامههای صبح رادیو جوان بودم و
در مسیر این برنامه را میشنیدم؛ برنامهای که ساعت شش و نیم از رادیو جوان پخش میشد.
اسمش در خاطرم نیست اما به برنامه ورزش صبحگاهی معروف بود به قدری بامزه و خندهدار
اجرا میکرد که تکرارنشدنی بود. یادم میآید نعمت رئوفی تهیهکننده آن برنامه بود
و ابوالقاسم صادقی سردبیرش و مهران دوستی هم اجرا میکرد.
*در مورد مهران دوستی تنها چیزی که میتوانم بگویم این است
که بسیار حیف شد که رفت. برای رفتن او
بسیار گریه کردم و حیف رادیو و تلویزیون ایران که مهران دوستی را از دست داد. یادم
است که یکبار به شوخی به او گفتم آقای دوستی این همه پیوند عمل قلب انجام میدهید
باید یک پیوند حنجره هم انجام بدهید تا حنجره شما را پیوند بزنند که اگر خودتان
نباشید صدایتان باشد. او کلی خندید و گفت که ما رسم نداریم به این زودی برویم.
گودرزی: مهران دوستی دقیق، یکدست و یکرو بود
یداله گودرزی؛ مدیر سابق گروه فرهنگ رادیو جوان در گفتوگو
با «صبا» درباره از دست دادن مهران دوستی و فرارسیدن اولین سالگرد درگذشت این
هنرمند گفت: هنوز هم فوت مهران دوستی برای ما قابل باور نیست. یکسال از درگذشت
مهران میگذرد اما هنوز پذیرشش سخت است. مهران دوستی یک ویژگی داشت که پر از زندگی
بود و فکر نمیکرد به این زودی مرگ به سراغش بیاید؛ برای اینکه انقدر انرژی داشت
و کنشمند و فعال بود که خود ما هم هیچ وقت فکر نمیکردیم آن صدا و تن سالم به این
زودی از بین ما برود اما مرگ همیشه خط ابطال بر همه پیشبینیهای ما میکشد.
او ادامه داد: دقت،یکدستی و یکرو بودن مهران دوستی را مهمترین
ویژگی او میدانم. مهران دوستی به شدت خودش بود و ادای کسی را درنمیآورد.
گودرزی درباره ویژگیهای مهران دوستی به ما اینطور گفت: بیاعتنایی
که نسبت به دنیا داشت و زیاد در تعلق دنیا نبود شگفتانگیز بود. اگرچه او اقبال
خوبی هم داشت ولی نسبت به دنیا یک نوع رهایی و فرهیختگی داشت که قابل توجه بود.
ضمن اینکه مهران دوستی به شدت عاشق محیطزیست و فرهنگ بود با اینکه دشواریهایی
داشت اما اهل گفتوگو بود. کتاب میخواند و متاسفانه در این سالها کمتر گویندهای
را دیدم که کتاب،مجله و روزنامه بخواند و اهل فیلم دیدن باشد اما مهران دوستی اینگونه
بود.
گودرزی درباره خاطرهای که از مهران دوستی دارد، بیان کرد:
۱۶ سال پیش که مهران دوستی فقط برنامه تولیدی داشت ما سه نفر بودیم؛ نعمت رئوفی که
تهیهکننده بود، مهران دوستی و من که سردبیر و نویسنده برنامه بودم. برنامه کوچکی
داشتیم به اسم «ادبستان» که هر شب پخش میشد؛برنامهای فرهنگی و ادبی که هر شب، اشعاری
از شاعران بزرگ مثل حافظ، صائب، بیدل، شاهنامه و شعرای سبک هندی را میخواندیم و
تفسیرمیکردیم. بعد از آن برنامه رادیو جوان پوستاندازی جدیدی میکرد و طرح
برنامه« هزار پنجره» را دادیم که سه ساعت بود، یک مجری مرکزی و آیتمهایی داشت که
لابهلای برنامهها پخش میشد و این اولین برنامه مهران دوستی بود که بعد از سالها
به صورت زنده پخش میشد. آن برنامه در شکلهای گوناگون ادامه پیدا کرد و من مدیر و مسئول شدم اما همچنان
مهران دوستی در آن گروه بود تا آخرین برنامهاش که در واقع «کافه رادیو» بود در
گروه فرهنگ و جوان کار میکرد.
او توضیح داد که کار کردن و دوستی با او کار خیلی سادهای
بود و اضافه کرد: تمام این سالها برای من خاطره است. یکی از ویژگیهایی که مهران
داشت شاد بودن و انرژیک بودنش بود. در سفرهای مختلفی که میرفتیم به همه بچهها
انرژی میداد، در سفر سختیهایی است اما ایشان سعی میکرد به کسی سخت نگذرد و
باشادی و شوخی کردن آنها را فعال و سرحال نگه میداشت. همچنین در جاهایی که میرفتیم
مردم او را با صدایش میشناختند و با او ارتباط برقرار میکردند و با همه با خوشرویی
و خوشقلبی برخورد میکرد. هنرمند حالات مختلفی دارد مثل همه آدمها اما مهران اگر
حال بدی هم داشت سعی میکرد حال دیگران را رعایت و با خوشرویی رفتار کند.
گودرزی در پایان گفت: مهران دوستی جملات زیادی داشت، او
عاشق محیط زیست بود و خاطرم هست که یک آیتمی دربرنامه نشانی داشتیم و جمله معروفش
این بود که حال زمین خوب نیست و همه را به نگهبانی و نگهداری از زمین دعوت میکرد.
گوینده رادیو با رادیو زندگی میکند، مهران دوستی که سرآمد این اتفاق بود و هزاران
برنامه را اجرا کرده بود اما فکر میکنم برنامههایی که او اجرا کرد در گویندگی
نمره بیست را میگیرند. «کافه رادیو» برنامهای بود که اسمش را من انتخاب کرده
بودم و به نظرم یکی از نقطه اوجهای کار مهران بود.
الهام صفویزاده: مهران
دوستی همیشه دوست داشت کنار من اجرا کند
خود من رادیو را با مهران دوستی میشناسم و همیشه فکر میکنم
که مهران دوستی برای من زنده است. به نظرم او تکرار نشدنی است و آدمهای زیادی
هستند که او را تقلید میکنند اما هیچکس مهران دوستی نمیشود، او با تمام وجودش
عاشق بود و با تمام وجود برای کارش وقت و عشق میگذاشت اما متاسفانه خیلی زود رفت
پیش خدا؛ جایی که همه ما باید برویم.
*مرحوم دوستی بسیار بامعرفت بود و با تمام وجود هرکاری از
دستش برمیآمد انجام میداد؛ چه در یادگیری و چه در کمک به بچههای تازهکار. حتی
زمانی که از او سوال میکردیم هر کمکی از دستش برمیآمد انجام میداد و همیشه
افتخار میکنم که در کنار او کار کردم چون مهران دوستی هم همیشه دوست داشت در کنار
من اجرا کند و من به این موضوع تا همیشه میبالم.
*برای من نکته بسیار جالب این بود که یکبار به همراه بچههای
رادیو به خانه مهران دوستی رفتیم و یک سوسک آمد و ما خیلی میترسیدیم مهران دوستی
گفت چرا آنها را اذیت میکنید اینها حق زندگی دارند ما باید حواسمان به تمام
موجودات باشد و آنها گناهی ندارند، این ماییم که وارد قلمرو زندگی آنها شدیم.
همیشه غبطه میخورم که او در باغی زندگی میکرد که مار هم داشت اما نه تنها نمیترسید
که همه آدمها و موجودات را دوست داشت.کاش میشد من هم روزی مثل او فکر و رفتار
کنم.
*مهران دوستی یک غذایی را بسیار دوست داشت که میگفت شمالیها
به آن میگویند شله پله و همیشه با خنده زمانی که به من میرسید میگفت الهام جان
شله پله روبزنیم به بدن؟!
*من بیشتر از آنکه ما با او اجرا داشته باشم با او ارتباط
خانوادگی داشتم. در تمام این سالها از کنار او بودن لذت بردم و همیشه میگفت شما
کنار من باشید من انرژی میگیرم و برای من بسیار مهم بود که چنین فردی این حرف را
میزند. از مهران دوستی یادم گرفتم که در زندگی نمیتوانم و نمیدانم و نمیشود
نداریم و همیشه به شدن و انجام کارها باید فکر کرد. او مدام میگفت بابت هیچ چیز
ناراحت نشوید، همه چیز موقت و گذراست و این شما هستید که روی همه چیز میتوانید
تاثیر بگذارید.
جواد آتش افروز: او بیدریغ و بامعرفت بود
*از رفتن دردناک مهران دوستی یکسال میگذرد. او یکی از
دوستان خوب و یکی از همکاران خوب ما بود و صدای مردانه و خوبی داشت. در برنامههای
مختلف وظیفهاش را خوب انجام میداد و منظورم از وظیفهاش این است که اگر احتیاج
بود حماسی باشد مثل دوران دفاع مقدس کارش را خوب انجام میداد، در برنامههایی که
در شکل و شمایل رادیو پیام بود با همان حال و فضا اجرا میکرد و همینطور برای
برنامههایی که در رادیو جوان و مخاطب جوان بود کارش را خوب بلد بود و از گویندههای
شاخص رادیو به شمار میرفت.
* او از کسی تقلید نمیکرد، فارسی راخوب حرف میزد و جملهبندیهایش
درست بود. خوب شعر میخواند و به نظرم یکی از اصلیترین سرمایههای رادیو بود.
رفیق خوبی بود، هر موقع که من را میدید بلند میخندید و من را در آغوش میگرفت ،خیلی
صمیمی و پر از نشاط بود. او پر از زندگی بود و امیدوارم خدایش رحمت کند.
* ما اولین کار مشترک رادیوییمان در سالهای دفاع مقدس بود
و هم در زمان رحلت حضرت امام (ره )که رادیو برنامههای ویژه داشت که من تهیهکننده
بودم و آقای شجاعیمهر که از گویندگان قدیمی هستند آن برنامه را در آن روزها اجرا
میکردند؛ روزهایی که روزهای تاریخی بودند. او رفیق خیلی خوبی بود؛ موفقیت و حسش
را با همه تقسیم میکرد. آدم خسیسی در ابراز محبت نبود و دیگر اینکه اگر برنامهای
داشت که قرار بود با یکی از همکارانم گفتوگو کند آنقدر از او به خوبی یاد و
تعریف و تمجید میکرد که آدم را خجالتزده میکرد. حسش را واقعی میگفت و در محبت
کردنش خست به خرج نمیداد.
*من به هرکسی که محبت کند غبطه میخورم، کسی که با معرفت
باشد و بیدریغ محبت کند و هرکسی که این خصوصیات را داشته باشد به او غبطه میخورم.
* خاطره من از مهران دوستی رفاقت و خندههایش است. هر وقت
به مهران دوستی فکر میکنم همین عکسی که به مناسبت سالگردش گذاشتند و خنده به
پهنای صورتش راگرفته یادم میآید.
گزارش:مهناز رحیمی دانش
انتهای پیام/
There are no comments yet