به گزارش خبرگزاری صبا،بهاره کیانافشار بازیگری را از سال ۸۲ با بازی در
مجموعه تلویزیونی «کلاه پهلوی» آغاز کرد. او این روزها در فیلم سینمایی «کفشهایم
کو؟» به کارگردانی کیومرث پوراحمد در نقش بهاره بازی میکند. کیانافشار تجربه
بازی در این فیلم را سخت و دلنشین میداند و معتقد است بازیگر در کار پیشکسوتان
امکان اعمال نظر ندارد؛ چرا که این کارگردانهای پیشکسوت، به خوبی میدانند چه چیزی
از کارشان میخواهند و بازیگر اگر میپذیرد در کار آنها حاضر شود، باید تصورات آنها
را برآورده کند. در ادامه، متن کامل گفتوگوی ما با بهاره کیانافشار را میخوانید.
در خصوص تجربه همکاری با کیومرث پوراحمد به
عنوان یکی از پیشکسوتان سینمای ایران بگویید.
این تجربه بسیار دلنشین و سخت بود. چون ایشان سبک و سیاق
خاص خودشان را در کار دارند و در عین حال که میدانند چه چیزی از کارشان میخواهند
به هیچ عنوان از خواستهشان کوتاه نمیآیند.
این سومین تجربه همکاری شما با رضا کیانیان
بود. از این تجربه مجدد بگویید.
در «کلاهپهلوی» و «هیچ کجا، هیچ کس» نیز با ایشان همکاری
کرده بودم ولی «کفشهایم کو؟» طولانیترین تجربه مشترک من با ایشان بود، چون در آن
دو فیلم، خیلی کوتاه مقابل هم، بازی داشتیم، ولی در «کفشهایم کو؟» زمان طولانیتری
در کنار ایشان بازی داشتم. همکاری با کیانیان بسیار بسیار تجربه شیرینی است. ایشان
از لحاظ شخصیتی انسانی بسیار با اخلاق و متعهد هستند و در کار نیز بسیار صبور و
همراهند. من در طول کار با ایشان بسیار احساس راحتی میکنم و ایشان خیلی به همبازیهایشان
کمک میکنند. آرزو میکنم همکاری من با ایشان ادامهدار باشد و این تجربه دلچسب
تکرار شود.
درباره کاراکتر بهاره بگویید. چه معرفی اولیهای
از این شخصیت برای شما گفته شده بود؟
در ابتدا خیلی روی این شخصیت با من حرفی زده نشد و بیشتر
روی روابط کاراکترها با هم تاکید میشد. در این حد به من گفته بودند بهاره
برادرزاده کسی است که آلزایمر دارد و به نوعی تصمیم دارد ارتباط بین پدر، دخترعمو
و زنعمویش را بهتر کند. تصور خودم درباره این کاراکتر این بود که بهاره نباید
خیلی به اندازه بیتا و مادرش در مواجهه با عمویش حبیب، احساساتی شود و باید نسبت
به مشکل او منطقیتر برخورد کند. بهاره بیشتر از بیتا و مادرش درگیر ماجرای عمویش
بوده و دو سال است از نزدیک حال عمویش را دیده است، بنابراین خیلی نسبت به این
بیماری آشناتر است. به لحاظ جایگاهی نیز بهاره را دختر مستقلی میبینیم، چون مادرش
نیست و پدرش هم درگیر مسائل خودش است، بهاره همیشه روی پای خودش بوده است و این
خصلت به شخصیت او منتقل شده و رفتار متعادل و منطقیای را سبب شده است. بهاره دختر
مهربانی است ولی این مهربان بودن دال بر احساساتی بودنش نمیشود. این برداشت شخصیام
از این کاراکتر بود و سعی کردهام آن را اجرا کنم.
خیلی از اطلاعاتی که توسط کاراکتر بهاره به
بیتا گفته میشد به شکل رو و در دیالوگهایی که خیلی واضح و روشن است، به مخاطب
اعلام میشود.
بله، این به این خاطر است که بیتا هم به اندازه مخاطب با
این بیماری ناآشنا بوده است و اطلاعات و آگاهی نسبت به بیماری ندارد، طبیعتا وقتی
قرار است فیلمی درباره آلزایمر بسازیم تا ذهن ناآگاه خیلیها را از این بیماری
آگاه کنیم، باید از طریقی این اطلاعات داده شود. یا باید سراغ پزشک حبیب میرفتیم
تا او این حرفها را بزند که آن خیلی راهکار پیشپاافتادهتری بود، یا اینکه این
اتفاق باید به واسطه یک شخص دیگری رخ میداد. ما نمیتوانیم خیلی از چیزهایی را که
یک بیمار آلزایمری با آن دست و پنجه نرم میکند، به مخاطب منتقل کنیم. بنابراین
مجبوریم این را به تصویر بکشیم که بیمار آلزایمری نسبت به چه چیزهایی واکنش بیشتری
نشان میدهد و انجام چه کارهایی ممکن است از دستش خارج باشد. بخشی از این اطلاعات
در بازی نشان داده میشود ولی بخشی باید به واسطه دیالوگها گفته شود. در فرصت
کوتاهی که بیتا کنار بهاره است باید این آگاهی به او داده شود. شاید رسالت نقش من
هم همین بوده و یکی از دلایل گنجانده شدن این نقش در فیلمنامه نیز همین بوده است
که بهاره، بیتا و مخاطب را از مسائل مربوط به بیماری حبیب آگاه کند. به نظر شما به
جز این شکل، چگونه میشد این اطلاعات منتقل شود؟
شخصا با این اندازه رو گفته شدن دیالوگها مشکل
دارم. البته این فقط در مورد دیالوگهای شما نیست، اول فیلم که کاراکتر حبیب خودش
با خودش صحبت میکند و از این طریق میخواهد به مخاطب بفهماند که درگیر بیماری
آلزایمر است نیز این اتفاق میافتد. انگار بازیگر در چشمان مخاطب زل میزند و به
او میگوید: مخاطب بفهم که من الان آلزایمر گرفتهام.
البته این سوال را باید از نویسنده فیلم بپرسید.
علت پرسیدن این سوال از شما این بود که بدانم
آیا خودتان مشکلی با گفتن این نوع دیالوگها نداشتهاید و از نظر شما عادی بودند؟
سه روز مانده بود به آغاز فیلمبرداری برای این کار انتخاب
شدم. روال پیوستن به کارهای این دوستان عزیز و پیشکسوت به این صورت است که آنها به
تو نقشی را پیشنهاد میدهند و تو مختاری که حضور در آن کار را بپذیری یا نپذیری.
شاید حضور در کار پیشکسوتان، شبیه به خیلی از کارهای دیگر نباشد که اول میروی
فیلمنامه را میخوانی و راجع به آن حرف میزنی و…
در مورد کار آقای پوراحمد اینطور بود که آنقدر ایشان به
شکل مشخص میدانستند که چه میخواهند، من به عنوان بازیگر یا باید تصمیم میگرفتم
با این شرایط بازی کنم و یا نکنم. بنابراین خیلی امکان این را نداشتم که نظری بدهم
تا این نظرات اعمال شود. از این جهت کار کردن با پیشکسوتان با کار کردن با
کارگردانهای تازهکارتر متفاوت است.
در مورد «کفشهایم کو؟» این حرف زیاد گفته شد
که فیلم شباهت به «شب یلدا» پوراحمد دارد. شما در این باره چگونه فکر میکنید؟
برای من این حرف خندهدار است. چون واقعا این تصور غلطی
است. به نظرم این دو فیلم به هم ربطی ندارند. اینکه بخواهیم بگوییم یک مولف در
کاری به کار قبلی خودش روی آورده، درست نیست، چه دلیلی دارد که آدم بخواهد یک
تجربه را دوباره تکرار کند. شاید صرفا از این جهت بین این دو کار شباهت میتوان دید:
میزان عاطفهای که مرد خانواده در «کفشهایم کو؟» با آن درگیر است و نوع دلتنگیای
که برای همسرش دارد را به شکلی دیگر در «شب یلدا» دیده بودیم. به غیر از این،
مقایسه این دو اثر را با هم اشتباه میدانم.
چرا کاراکتر بهاره برای اعتماد پیدا کردن به
زنی که به عنوان پرستار وارد خانه حبیب میشود، دست در کیف او میکند و با گشتن در
تلفن همراه شخصی آن زن، بیاخلاقانهترین راه ممکن را برای تحقیق درباره سلامت او
انتخاب میکند؟ این رفتار بهاره برای شما منطقی بود؟
نه، البته ما بخشی از پلانهای این سکانس را ندیدهایم و
دیالوگهایی بعد از این صحنه بین من و بیتا رد و بدل میشد که در حال حاضر از فیلم
بیرون کشیده شده است. حتی خود کیومرث پوراحمد هم فکر کرده بود که این صحنه را در
فیلم نگذارد و بازیگر مناسب نقش پرستار را پیدا نمیکردند تا زمانی که شقایق
فراهانی این نقش را همراهی کرد، بعد از این دیگر دلشان نیامد این صحنه را استفاده
نکنند. من هم احساس میکنم این صحنه، آن چفت و بستی را که باید با بقیه قسمتهای
فیلم داشته باشد، ندارد. البته به نظرم بهاره کمی فضول است و انجام دادن این کار
آنقدرها هم دور از شخصیت او نیست. قرار نبوده که بهاره یک دختر صادق را به مخاطب
نشان دهد و مرتکب این رفتار غیراخلاقی شدن در مورد بهاره دور از ذهن نیست.
کیومرث پوراحمد درخصوص نقش آفرینی رضا کیانیان
گفته است که جولیان مور هم نقش یک بیمار آلزایمری را بازی کرده است ولی باید بیاید
بازیگری را از رضا کیانیان یاد بگیرد. ایشان معتقدند بازی که کیانیان از بیمار
آلزایمری ارائه داده به مراتب بهتر از بازی جولیان مور در ارائه کاراکتری این چنینی
است. شما چه فکر میکنید؟
من متاسفانه آن فیلم را ندیدهام. نمیدانم پوراحمد در چه
شرایطی این حرف را زده است، شاید این حرف از روی عصبانیت زده شده باشد.
نه واقعا عصبانیتی در کار نبود. چون این حرف را
کیومرث پوراحمد در گفتوگویی که من با ایشان داشتم، مطرح کرد.
من واقعا دلیل حرف ایشان را نمیدانم، ولی فکر میکنم به
تعداد آدمها نسبت به یک بیماری ریاکشن وجود دارد. دو بیمار آلزایمری ممکن است دو
نوع برخورد کاملا متفاوت نسبت به هم داشته باشند و آلزایمر در هر کدام از آنها به
یک شکل خود را بروز دهد. خیلیها با دیدن این فیلم از من پرسیدند، چرا این بیمار
اینقدر تنش دارد؟ ولی من تا به حال با یک بیمار آلزایمری مواجههای نداشتهام که
بتوانم تشخیص دهم این ویژگیها مختص بیمار آلزایمری هست یا نه. رضا کیانیان از یک
بیمار آلزایمری با گذشتهای مشخص برای مخاطب حرف میزند، حتما جولیان مور هم از یک
بیمار آلزایمری با یک ویژگیهای دیگر و در مکانی دیگر صحبت میکند. به نظرم نمیشود
اینها را با هم مقایسه کرده و گفت این بهتر از دیگری است. برای همین بهتر است
درباره چیزی که نمیدانم از یک حب و بغض نشأت گرفته یا از یک تحلیل برآمده است،
نظری ندهم. این قیاس را غلط میدانم، بنابراین نه حرف ایشان را تایید و نه رد میکنم.
مطمئنا خود کیانیان هم میتواند چندین مدل بیمار آلزایمری مختلف را تعریف و بازی
کند، این به نگاه نویسنده و کارگردان هر اثر برمیگردد که چه حال و هوایی را از
بازیگرش انتظار داشته باشد.
در جامعه کنونی ما که مخاطب بیشتر به دنبال
تماشای فیلمهای کمدی است، فکر میکنید تبلیغات چقدر میتواند در جذب مخاطب برای
دیدن فیلمهایی از جنس «کفشهایم کو؟» موثر باشد.
تبلیغات در هر چیزی میتواند موثر باشد. ولی بیشتر از
تبلیغات این مهم است که آگاه شدن را یاد بگیریم. آگاهی نسبت به بیماریهایی چون
اوتیسم، ایدز، هپاتیت، آلزایمر و… که در دنیای مدرن بسیار رایج شده است موضوعی
است که باید به آن توجه شود. باید معضلات و نحوه برخورد با این بیماریها را
بشناسیم تا بدانیم با افراد مبتلا باید چگونه برخورد کنیم و یا چگونه از مبتلا شدن
به این بیماریها جلوگیری کنیم. من عاشق فیلم کمدی هستم و خیلی دوست دارم در این
نوع کارها حضور داشته باشم ولی دوست ندارم بخواهیم مخاطب را فقط با جک گفتن، شوخی
کردن و رفتارهای طنازانه به سینما بکشانیم. با آگاهی زندگی کردن مساله مهمی است که
باید به آن توجه کرد؛ موضوعی که خیلی از جوانان ما از آن فراریاند و ترجیح میدهند
با مسائلی دمدستیتر، سادهتر و خوشحالکنندهتر خودشان را سرگرم کنند، البته
شاید همه این موارد هم، نیاز افراد جامعه ما باشد ولی خوب است که یاد بگیریم اگر
قرار است بلیت سینما بخریم باید به فیلمی که به آگاه شدن ما کمک میکند نیز توجه
داشته باشیم و برای آگاه شدنمان وقت و هزینه بگذاریم.
در «بارکد» مصطفی کیایی که به زودی به مرحله
اکران میرسد نیز نقش کوتاهی را ایفا کردهاید. با توجه به کمیت نقش بهخاطر چه
ویژگیهایی از این فیلم در آن بازی کردهاید؟
هر بازیگری دوست دارد حضور در نقشهای متفاوت را تجربه کند
و نقش من در «بارکد» نیز نقشی متفاوت از سایر کاراکترهایی است که تاکنون بازی
کردهام. اگر در همین کارنامه کاری محدودم هم نگاه بیاندازید متوجه خواهید شد که
همیشه سعی کردهام این تفاوت در نقشها را در کارهایم رعایت کنم. بنابراین اندازه
این نقش برای من مهم نبود و متفاوت بودن این نقش باعث شد در آن بازی کنم.
گفت وگو از عاطفه محرابی
انتهای پیام/
There are no comments yet