آرش واحدی/ به گزارش خبرگزاری صبا، مدتهاست که انگلستان کمدینی را که در سطح جهان مورد توجه
قرار گیرد و بازخوردهای مثبت ناشی از فعالیتهای او باعث و بانی شهرتش شود، به خود
ندیده است. این سخن به معنی ظهور کمدینهای جدید نیست، مشخصا یکی از بهترین کمدینهای
چند دهه اخیر اروپا در انگلستان ظهور کرده است. ساشا بارون کوهن که در بسیار از
کشورهای جهان به بدنامی و با فیلم «بورات» شناخته شده، نمونه مناسبی برای اثبات
این سخن است. مشکل اینجاست که کوهن با شیوه طنز تند و زنندهاش الگوی مناسبی برای
ارائه در مقیاس جهانی نیست. کوهن فردی بسیار جدی، مصمم و دور از آداب معاشرت عادی
است. بیمحابا سخن میگوید و نظراتش در پایان یک مصاحبه باعث آزرده شدن بسیاری میشود.
ساشا بارون کوهن پس از موفقیتهای چند سال اخیر و با حضور در آثار سینمایی چون نقش
اصلی در «دیکتاتور» و درخشش در آثار بزرگ تاریخ سینما در نقشهای فرعی چون آقای
تناردیه در «بینوایان» اثر تام هوپر و مامور راه آهن در فیلم «هوگو» اثر مارتین
اسکورسیزی، به موقعیتی با ثبات در سینما دست یافته است. این موقعیت در فیلم تازه و
پر هزینه «برادران گریمزبای» برای شکستن خطوط قرمز به او کمک کرده است. در این
فیلم اکشن کمدی او نقش برادر یک مامور کارکشته سرویس مخفی انگلستان را بازی میکند.
برادری که یک طرفدار دو آتشه فوتبال (هولیگان) است و طبق معمول شخصیتهایی که کوهن
ایفا میکند، هیچ ارتباطی با خوش رفتاری ندارد. به غایت بی ادب، راحت طلب، آتشین
مزاج و نژادپرست است. چنین اتفاقی بهانه مناسبی برای مصاحبه با او به دست
خبرنگاران میدهد زیرا فیلم در مورد دو مساله مهم است که در انگلستان طرفداران
بسیار دارد؛ فوتبال و جاسوسی. نکاتی که همواره با استقبال مخاطبان این کشور روبهرو
میشوند، چه در فروش بلیتهای مسابقات فوتبال و چه در فروش بالای آثار جاسوسی، چون
جیمز باند. با این تفاسیر به استقبال ساشا بارون کوهن میرویم تا نظرات کوتاه،
عجیب و غریب و جنجالی وی را در مورد مسائل روز کشورش جویا شویم که بیارتباط به
فیلم تازهاش نیست.
مرکز تجاری وستفیلد استرتفورد
به نظر من امنیت و نیروی حفاظت این محل بسیار ضعیف و سادهانگارانه
عمل میکنند. هر کسی میتواند هر چیزی را که میخواهد بردارد و خارج شود. البته
نکته دیگر این است که شما نمیتوانید از بین لباسهای بنجلی که در آن مکان میفروشند،
گزینه مناسبی برای دزدی پیدا کنید. این بسیار اتفاق بدی است زیرا مسئولان ما
وستفیلد استرتفورد را نزدیک مکانی که شکسپیر زندگی میکرده، ساختهاند. تنها خروجی
چنین مکان پر طمطراق و بیخودی در پارکینگهای خلوتش اتفاق میافتد چون همانطور که
گفتم امنیت و نگهبانهای درستی از آنجا محافظت نمیکنند و ملت هر کاری دلشان میخواهد،
در پارکینگ میکنند.
فرشته شمالی
نام مستعار شخصیت من در فیلم «برادران گریمزبای» که توسط
نامزد غیر رسمی شخصیت به او داده شده، زیرا او فرشته گرانبهایی است که اهل شمال
کشور است. از طرفی چنین شخصیتی باید نامزدی با این مشخصات داشته باشد وگرنه ادامه
مسیر برایشان سخت میشود. به عبارت دیگر چنین دختری باید بتواند با دستان خالی سه
موتورسوار را تار و مار کند.
منطقه استینز
شهر زیبا و خلوتی که روی رودخانه تایمز بنا شده و پل بسیار
زیباتری دارد که بسیار مناسب خفه کردن و سر به نیست کردن قربانیهای یک قاتل زنجیرهای
است. البته در دهه ۹۰ بابی داورو کمدیهای موقعیت شگفتانگیزی در این منطقه ارائه
کرد.
چرخ و فلک لاندن آی
من علاقهای ندارم بگویم شما پولهای خود را چگونه خرج کنید
ولی مطمئن هستم این چرخ و فلک به کُندی و با طمأنینه پولتان را دور میریزد.
استون هنج
صادقانه برخورد کنیم! سنگهایی که به صورت بسیار احمقانه
کنار هم قرار گرفتهاند و مسیر لعنتی و طولانی را از هر گوشه انگلستان باید طی
کنیم تا به آنها برسیم، چه نکته جذابی دارند؟ منظورم این است که نه شیوه ساختش
مناسب است نه مکان ساختش، حال بماند که در هر صورت روزی روزگاری سقوط میکند بر سر
بنده خدایی که به قصد دیدن این جاذبه توریستی این همه راه را طی کرده است. میدانم
الان همه میگویند: نه، این یک بنای تاریخی است و ارزش ملی دارد و فلان و فلان ولی
خودمانیم شکلی که دارد عجیب نیست! انگار یک عده از کوکلاکس کلانهایِ نژادپرست از
آن به عنوان دیرک دروازه استفاده میکردهاند.
ورزش راگبی
در سال ۱۸۲۳، ویلیام وب الیس در مدرسه داشت فوتبال بازی میکرد
که ناگهان توپ را با دست برداشت و به همین راحتی ورزش راگبی را اختراع کرد. من اگر
آنجا بودم سرش را بهخاطر تقلب کردن در بازی فوتبال قطع میکردم و بعد به او یاد
میدادم چگونه باید تقلب کند. در آن تاریخ او رسما بازی را اختراع کرد که یک مشت
مرد گردن کلفت بتوانند در ملأ عام همدیگر را هل بدهند.
ایرلند
کشوری که بالاخره مردمش از جنگ و خونریزی دست برداشته و
اجازه دادند مردم سایر کشورهای دنیا هم به کشورشان سفر کنند. من به شخصه تا چند
وقت پیش هیچ تصوری از خیابانها و شهرهای ایرلند نداشتم، به فیلمها هم که نمیشود
اعتماد کرد.
کاخ باکینگهام
بزرگترین مکان برای شورای حل اختلافها در انگلستان، جایی
که پر است از یک مشت آدم حساس و شکننده که از مدتها قبل میخ خود را بر سیاستهای
کشور کوبیدهاند و بیخیال نمیشوند. خودِ من که به شخصه عاشق آن فردی هستم که که
هنوز لباس نازیها را میپوشد. منظورم همانی است که از لحاظ تاریخی در زمانی زندگی
میکند که جنگ جهانی دوم هنوز رخ نداده و نمیداند لباسی به تن میکند تا چهاندازه
شبیه افسران نازی است.
پروژه ایدن
شاید در حال حاضر شهرت فراوانی در سطح جهان پیدا کرده باشند،
گلخانههای شبیه به همی که در آن دانشمندان قادر هستند درجه حرارت و رطوبت مناسب
برای پرورش گل و گیاه را فراهم کنند، آن هم بدون کوچکترین احتیاجی به منابع طبیعی،
شما در نظر داشته باشید که چنین دستاوردی میتواند بهشت حیوانات گیاهخوار باشد.
کلمه ایدن (بهشت) زمانی برای انگلیسیها مصداق پیدا میکند که دانشمندان این
امکانات را در راه پرورش مواد مخدر استفاده کنند.
اسکاتلند
کشور خاص و زیبایی که جای مناسبی برای زندگی کردن موقرمزهاست
و در ۳۰۰ کیلومتری مرز شمالی انگلستان واقع شده است. نکته مهم صادرات آنهاست. آنها
صادر کننده اصلی گونهای از نوشیدنی الکلی بسیار چرب، غذای بسیار خوشمزه و چربی با
نام هاجیز و طبیعتا بیماران متعدد محتاج به پیوند قلب هستند.
باغ وحش ویپسند
اصلا هدف احداث چنین مکانی چیست؟ به سختی میتوان منطقه
ویپسند را باغ وحش خطاب کرد، بیشتر شبیه به یک مزرعه شیک و مدرن است. در نهایت هم بلایی
سر حیواناتش میآورد که دیگر مزرعهها میآورند. اگر بخواهیم تجربه تازهای با این
حیوانات بینوا داشته باشیم احتیاجی به دیدن و زندگی کردن با آنها نداریم چون
نهایت تاثیری که روی مردم میگذارند این است که خستهتر و گرسنهتر میشوند و
همبرگری بزرگتر سفارش میدهند.
استیفن فری
خیلی خب، بالاخره بحث را به اینجا رساندی! تو باهوشتر از
بقیه خبرنگارها هستی ولی من جواب این سوال را نمیدهم چون به رابطه عاطفی که بین
این آدم و تلویزیونم در جریان است احترام میگذارم.
ویمبلدون
سختترین نمونههای نژادپرستی را میشود در آن تماشا کرد.
مثلا وقتی اندی موری یک بازی را میبازد همه میگویند: خب، یک اسکاتلندی است، مهم
نیست… ولی وقتی پیروز میشود همه شروع میکنند به او بد و بیراه گفتن و اصلا از
بازی تنیسی که مدتها به تماشایش نشستهاند، سخن نمیگویند.
فیلم برادران گریمزبای
تنها فیلمی از من که فکر میکنم فروش زیادی در انگلستان
داشته باشد.
ولز
بیخیال، خسته شدم.
منبع: گاردین
There are no comments yet