خیلی چیزهـا از فرهـادی یاد گرفتم | پایگاه خبری صبا
امروز ۵ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۲۳
حمیدرضا قربانی:

خیلی چیزهـا از فرهـادی یاد گرفتم

حمیدرضا قربانی از تجربه ی کارگردانی "خانه‌اي در خيابان چهل و يکم" با صبا گفت.

در خانواده‌ای محترم و شریف، اتفاق وحشتناکی دوستی و صمیمیت و کنار هم بودن آن‌ها را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. حالا مادر خانواده و دو عروس باید آن اتفاق را کنترل کنند… این خلاصه آن چیزی است که در «خانه‌ای در خیابان چهل و یکم»، اولین فیلم بلند حمیدرضا قربانی می‌بینیم. قربانی در «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» دستیاری اصغر فرهادی را تجربه کرده است. او معتقد است که همکاری با فرهادی تأثیر زیادی بر فیلمسازی‌اش گذاشته و باعث شده به جزییات اهمیت ویژه‌ای بدهد. قربانی پیش از این کارگردانی فیلم ویدئویی «سه ماهی» را نیز برعهده داشته و برای این فیلم از جشنواره‌های داخلی و خارجی جوایز متعددی را کسب کرده است. در این گفت‌وگو درباره فیلم جدید قربانی با او صحبت کردیم و او از تجربه ساخت «خانه‌ای در خیابان چهل و یکم» گفت.

وقتی خبر فیلمسازی شما منتشر شد همه رسانه‌ها به این نکته که دستیار اصغر فرهادی دارد فیلم می‌سازد تاکید کردند. با این شرایط آیا قرار است در فیلم اول شما المان‌هایی از فیلم‌های فرهادی ببینیم؟
البته من از همان اول که کار را شروع کردم پیش‌‌بینی کرده بودم که چنین حرف‌هایی درباره‌ام گفته خواهد شد. من در «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» در کنار فرهادی بودم و همین الان هم اگر فیلم نداشتم، مطمئنا برای «فروشنده» هم کنارش بودم. وقتی فیلمنامه‌ام تمام شد آن را به فرهادی دادم تا بخواند. ایشان هم نظرات خیلی خوبی به من داد و من آن‌ها را در فیلمنامه اعمال کردم. انتظار این را داشتم که این حرف‌ها درباره من گفته شود ولی واقعا از این بابت ناراحت نیستم. چون خیلی چیزها از فرهادی یاد گرفته‌ام. اصلی‌ترین دلیلی که من یک مقدار برای فیلمسازی کند شدم اصغر فرهادی بود. چون از زمانی که به تیم او ملحق شدم، فهمیدم سینما چیز دیگری بوده و چیزی نیست که تا الان فکرش را می‌کردم. ذهنیتم نسبت به فیلمسازی تغییر کرد و برای همین چند سالی برای ساخت فیلمم فاصله افتاد. قبل از «درباره الی» می‌خواستم فیلم بسازم و این اتفاق نیفتاد. بعد از دو فیلم «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» یک فیلم دیگر هم در خارج از کشور دستیاری کردم که اکران نشد. بعد از آن یک فیلم ویدئویی به نام «سه ماهی» ساختم که موفقیت‌هایی در جشنواره‌ها برایم به همراه داشت. بعد توانستم جواز کارگردانی‌ام را بگیرم و فیلم اولم را بسازم. اصغر فرهادی بسیار روی من تاثیرگذار بوده است و تمام شیوه‌های تمرینی که در این کار استفاده کردم بر اساس چیزی بوده که در کارهای فرهادی یاد گرفتم. تاکیدی که او همیشه در جزییات و زیرمتن قصه دارد را من در قصه خودم لحاظ کردم. ولی در رنگ و کاری که من با فیلمم کردم، فاصله‌ای با کارهای فرهادی گرفتم تا این حرف و حدیث‌ها نسبت به من کمتر شود. برای همین می‌توانم بگویم که من فیلم خودم را ساختم ولی از تجربیات فرهادی کاملا استفاده کرده‌ام. هم در زمینه تمرین‌های قبل از فیلمبرداری و هم در فیلمبرداری و زمانی که بازیگرانم را هدایت می‌کردم. ولی با تمام این توضیحات فکر می‌کنم توانسته‌ام در لحن و بیان از کارهای او فاصله بگیرم و فیلم شخصی خودم را بسازم.
حساسیت‌هایی که فرهادی در تکرار پلان‌ها و برداشت‌های متعدد دارد، شما هم داشتید؟
بله، فیلمبرداری ‌ما در ۶۰ جلسه انجام شد در حالی که تهیه‌کننده موظف بوده بین ۴۰ تا ۵۰ جلسه فیلم را جمع کند. ولی از همان روز اول می‌دانستم که تایم فیلمم زیاد می‌شود. چون روی حساسیت‌های خودم آگاه بودم و می‌دانستم اگر بخواهم صحنه را همان‌طور که خودم مد نظر دارم اجرا کنم، قطعا زمان زیادی لازم است. زمان‌هایی ممکن بود برای پلانی یک روز وقت بگذاریم و تمرین زیاد با دوربین و بازیگر می‌کردیم. این باعث شد زمان فیلمبردای‌مان زیاد شود. ولی همه گروه از حاصل کاری که می‌کردیم رضایت داشتند. البته زیاد شدن تایم کار به هیچ وجه باعث نشد که کیفیت کار پایین بیاید. 
در مورد نام فیلم تا یک مرحله با عنوان «خانه یحیی» مجوز گرفتید و از یک جایی به بعد نام آن را تغییر دادید. علت تغییر نام چه بود؟
ما سال گذشته مجوز ساخت این فیلم را گرفتیم. در آن موقع هنوز فیلمی به نام «یحیی سکوت نکرد» ساخته نشده بود ولی وقتی آمدیم کارمان را شروع کنیم، این فیلم ساخته شد و این عامل باعث شد به اسم دیگری فکر کنم. 
«خانه‌ای در خیابان چهل و یکم» به ما می‌گوید که در این خانه و فضای داخل آن اتفاقات متفاوتی قرار است رخ دهد و این لوکیشن اهمیت ویژه‌ای به نسبت خانه‌های دیگر در خیابان‌های دیگر دارد. آیا همین‌طور است؟
بله کاراکتر اصلی ما همان خانه و آدم‌هایی هستند که داخل آن رفت و آمد می‌کنند. برای همین دوست داشتم حتما عنوان خانه را در نام فیلمم لحاظ کنم. بعضی‌ها ممکن است این‌طور بگویند که نام «خانه خیابان چهل و یکم» هم نام مناسبی برای فیلم است. ولی من قصد نداشتم صرفا روی یک خانه خاص از آن خیابان تاکید کنم. چرا که فکر می‌کردم ممکن است این اتفاق در خانه رو به رویی آن خانه یا حتی در چند خانه آن‌طرف‌تر همان خیابان هم رخ دهد. در واقع خواستم نوعی هشدار بدهم که مواظب باشید، من نمی‌گویم فقط این خانه ممکن است با چنین اتفاقی درگیر باشد بلکه وسیع‌تر فکر می‌کنم، حتی ممکن است این اتفاق در خانه‌ای در خیابان چهل و دوم هم رخ دهد.
با توجه به خلاصه داستانی که ارائه دادید، احتمالا این خانواده در یک ساختمان با هم زندگی می‌کنند. درست است.
بله.
با این وجود چگونه رفت و آمد میان این خانه‌ها را در فیلمقرار دادید. آیا مرز مشخصی برای عبور از یک خانه به خانه دیگر طراحی کردید؟
بله من از موتیفی استفاده کردم که در یکی دو سکانس تکرار می‌شود. آن هم صدای توپ است. 
مادری که طبقه اول است صدای این توپ را می‌شنود و به سمت در اتاقی که پسر توپ را می‌زند نگاه می‌کند، با همین نگاه متصل می‌شویم به طبقه دوم که فروغ با بازی مهناز افشار در آن زندگی می‌کند و بعد با نگاه فروغ به آشپزخانه، به طبقه سوم متصل می‌شویم و حمیده با بازی سارا بهرامی را در قاب بعدی می‌بینیم. مدام سعی داشتم با اتصال این سه خانه بگویم که این خانه‌ها روزی به هم متصل بودند ولی الان به‌خاطر اتفاقی که افتاده دارند از هم جدا می‌شوند.
پلان‌های زیادی در فیلم دارید که کاراکتر در میدگراند است و ما از  لا به لای وسیله‌ها و یا از پشت دیوارها و از میان درهای نیمه باز داریم او را نگاه می‌کنیم. کمی درخصوص این میزانسن بگویید.
بله در جاهایی که نخواستم به کاراکتر نزدیک شوم فاصله‌گذاری‌ای را با او ایجاد کردم. همه اندازه نماهای من یکی است. یعنی این‌که اگر مثلا یک جا مدیوم گرفتم در شات مقابل هم از مدیوم استفاده کردم. این را از همان روز اول که با هومن بهمنش (فیلمبردار) صحبت می‌کردیم در فیلم لحاظ کردیم که دوربین کاملا باید بدون واسطه در صحنه حضور داشته باشد و نباید از کاراکتری حمایت کند. همه دارند برابر حرکت می‌کنند. برای همین اگر از یک نفر مدیوم شات گرفتیم، شات مقابل را هم که می‌خواستیم بگیریم متر می‌کردیم تا دقیقا اندازه و زاویه ما مثل هم بوده و حتی یک میلی متر هم با هم فرق نداشته باشد. این کار را در طول فیلم با دقت زیادی انجام دادیم. چون می‌خواستیم قضاوتی که درباره آدم‌ها می‌کنیم همه یک دست باشد. از طرفی خیلی جاها سعی کردم دوربینم به سوژه نزدیک نشود، مثلا در درگیری‌ها دوربین ما از ماجرا فاصله می‌گیرد. چون این خانواده برای من بسیار محترم و شریف است. دوست ندارم که نابهنجاری‌ها و اتفاقاتی را که برای آن‌ها رخ می‌دهد، مخاطب از نزدیک ببیند. برای همین یا دکوری را جلوی آن گذاشتم یا به یک بهانه‌ای از آن‌ها فاصله گرفتم، انگار ما خجالت می‌کشیم درگیری‌های این خانواده شریف را از نزدیک ببینیم. 
هومن بهمنش جزو فیلمبردارانی است که اگر در فیلمی بشود به جای دوربین روی دست سراغ دوربین ثابت رفت، کارگردان را با دلیل و منطق قانع می‌کند که از دوربین روی دست پرهیز کند. ولی تکنیک غالب در فیلم شما دوربین روی دست است. آیا هیچ چالشی با بهمنش درخصوص انتخاب این تکنیک نداشتید؟

هومن را از سال‌های قبل و از آن موقعی که فیلم کوتاه می‌ساخت، می‌شناختم. با او دوست بودم و کارهایش را دنبال می‌کردم. اکثر کارهای او را دیده‌ام و اشراف کاملی نسبت به او داشتم. هومن بسیار سخت‌گیر است و بعد از خواندن فیلمنامه یک جلسه بسیار سخت داشتیم. او می‌خواست کاملا از جزییات همه چیز با خبر باشد و با وجود این‌که با من رفیق بود، به سادگی به آمدن سر این فیلم تن نمی‌داد. بعد از خواندن فیلمنامه به من گفت که آن را دوست دارد ولی از من خواست یک روز صبح تا شب وقتم را خالی کنم. گفت: از ساعت ۹ صبح تا ۱۰ شب می‌آیم و تو باید من را قانع کنی چون یک سری از مسائل را در این فیلمنامه نمی‌فهمم. تک‌تک سکانس‌ها را با هم مرور کردیم و به تدریج جلو رفتیم. او روی هرجایی که برایش سوال بود، دست می‌گذاشت یا من توضیحاتی می‌دادم که او قانع می‌شد و یا او نظرات خوبی برای اصلاح فیلمنامه می‌داد. آن جلسه به من کمک کرد و تغییرات ریزی هم در فیلمنامه دادم. بعد از این اصلاحات، هومن دوباره آن را خواند و این بار خودش هم به این همکاری تمایل پیدا کرد. وقتی به او گفتم قصد دارم با دوربین روی دست کار را بگیرم در وهله اول با مقاومت‌هایش روبه‌رو شدم ولی من دلایل خودم را برای این کار داشتم. درون آدم‌های این فیلم ملتهب بود و قصه فضای سردی داشت. هومن با شنیدن دلایل من پذیرفت که تکنیک اصلی ما دوربین روی دست باشد. ولی در یک جاهایی آکسان گذاری کردیم و دوربین را روی سه پایه گذاشتیم. در بخش‌هایی که کاراکترها دارند نفس می‌کشند و التهاب داستان کمتر است دوربین ما می‌رود روی سه پایه.
برای نورپردازی این سه طبقه فضای نوری متفاوتی را طراحی کردید؟
طبقه‌ای را که مادر در آن زندگی می‌کرد با رنگ‌های گرم نورپردازی و طراحی کردیم، این مادر سنتی است و باید از آکساسوارها و لوازمی استفاده می‌کرد که قدمت داشته باشد، از طرفی چون شغل خانوادگی آن‌ها بلور فروشی بود خیلی از این نوع اشیاء و بلورجات استفاده کردیم. طبقات دیگر را به گونه دیگری عمل کردیم. به این شکل که مثلا بخش‌هایی از خانه را سرد و بخش‌هایی را گرم گرفتیم.
عاطفه محرابی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۹/۰۱۴/۹۱۳/۴۰۰
  • زودپز
    ۱۷۵/۱۷۵/۹۵۵/۵۰۰
  • تمساح خونی
    ۱۶۸/۲۸۰/۴۲۷/۲۵۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۶۸/۸۷۸/۰۶۶/۵۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۸/۷۸۰/۵۰۳/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۵/۵۹۴/۸۹۸/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۴/۰۲۶/۷۲۶/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۲/۳۹۲/۰۶۱/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۶/۶۰۴/۷۷۵/۰۰۰
  • شنگول منگول
    ۱/۶۳۳/۸۸۲/۵۰۰
  • استاد
    ۱/۰۰۱/۲۱۰/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۴۰۳/۳۹۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۲۶۷/۸۲۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۹۵/۰۷۰/۰۰۰