باید از قدرت کشف و شهودم استفاده می‌کردم | پایگاه خبری صبا
امروز ۲ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۲۰:۴۹

باید از قدرت کشف و شهودم استفاده می‌کردم

هومن بهمنش از تجربه های فیلمبرداری "مالاریا" و "اژدها وارد می‌شود" با صبا گفت.

هومن بهمنش که سال گذشته با «بهمن» و «من دیه گو
مارادونا هستم» در جشنواره فجر حضور داشت، امسال با «مالاریا»، «اژدها وارد میشود»
و «خانهای در خیابان چهل و یکم» در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر حاضر شده است. او
در «مالاریا» برای دومین بار با پرویز شهبازی همکاری کرده است. همکاری اول بهمنش با
شهبازی در «دربند» سیمرغ بلورین بهترین فیلمبرداری از سی و یکمین جشنواره بینالمللی
فیلم فجر را برای او به همراه داشت. در «اژدها وارد میشود» هم بهمنش بعد از تجربه موفق
«پذیرایی ساده» بار دیگر با مانی حقیقی همراه شده است. او برای «پذیرایی ساده» نیز
کاندید بهترین فیلمبردارى در شانزدهمین جشن خانه سینماى ایران شده بود. باید دید امسال
دومین همکاری هومن بهمنش با این دو کارگردان چه اتفاقی را برای او رقم میزند
.

«مالاریا» بعد از
فیلم موفق «دربند» دومین تجربه همکاری شما با پرویز شهبازی است. در خصوص ویژگی های
تصویری ای که این فیلم به نسبت «دربند» دارد بگویید
.

کار کردن با پرویز شهبازی برای من بسیار لذت بخش
است، از این بابت که خودم در رشته کارگردانی سینما تحصیل کردهام، اگر بخواهم غیر از
فیلمبرداری در زمینه کارگردانی نیز به چیزی نگاه کنم، سلیقه من با سلیقه کارگردانی
شهبازی بسیار نزدیک است. البته منظورم این نیست که اگر قرار باشد روزی فیلم بسازم شبیه
او فیلم میسازم بلکه منظورم این است که سلیقه پرویز شهبازی برای من قابل فهم بوده و
میزان توجهی که ایشان به جزییات صحنه، بازی بازیگران، میزانسن و طراحیهای آن دارد،
برایم لذت بخش است. جدا از آن در سینمای ایران فیلمهایی را که در موقعیتهایی رئالیستی
روایت میشوند، بیشتر میپسندم. چون هم طنز گزندهای دارند و هم نوع اهمیتی که فیلمساز
به مملکتش میدهد و جنسی که از دنیای پیرامونش انتقاد میکند، مورد علاقه من است. این
نوع سینما از منظر اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، جنسی است که برای من بسیار پسندیده
است. در سینمای شهبازی فیلمبردار در ظاهر کار زیادی انجام نمیدهد. دو فیلم «دربند»
و «مالاریا» اینگونه بود که من سعی کردم در فیلمبرداری آن به تجربه چشم تماشاگر از
نگاه کردن به یک زندگی شهری و ایرانی نزدیک شوم. از این بابت شاید تصور شود که صرفا
ما به ازای آن چیزی که در صحنه است دارد ضبط میشود ولی واقعیت این است که فیلمبرداری
فیلمهای شهبازی خیلی بیشتر کار میبرد. چون تقریبا همه تصاویر ساخته شده تخیل مطلق او
است و ماهیت بیرونی ندارد. بنابراین به کمک کیوان مقدم (طراح صحنه کار) تصویرسازیای
برای فیلم شد و ما به این واسطه به تصویری خیالی ورود کردیم که مصداق بیرونی دارد و
در زندگی عادیمان هم آن را میبینیم. ولی لوکیشن تهران را به آن شیوهای که در فیلمهای
شهبازی دیده میشود خیلی باید جستوجو کرد و یا براساس تخیل و بر مبنای تجربه شخصی آن
را به شکلی کلاژگونه بازسازی کرد. قاعدتا نمیشود گفت برای همه آن چیزی که در فیلم شهبازی
میبینید، مابهازای عینیاش را پیدا کردیم. در این نوع فیلمها برای اینکه این تصویرسازی
باورپذیر باشد، فیلمبردار نسبت به کارهایی که بر پایه تخیل ساخته میشوند کار سختتری
در پیش دارد. بخش دیگر نیز این است که تا چه اندازه بتوانی دراما را در شکل فیلمبرداریات
وارد کنی تا شکل و حالی را که شهبازی از تصاویرش انتظار دارد، ارائه داد. تصاویر فیلمهای
شهبازی یک پا در مستند و یک پا در قصه و تخیل دارد. رعایت کردن این مرز، کار خطرناکی
است و میتواند کار را از لحاظ شخصیت بصری تغییر دهد. بنابراین از این بابت فیلم «مالاریا»
برای من تجربه متفاوتی بود و با وجود اینکه برای دومین بار بود با ایشان کار میکردم
اما در این فیلم کارم به نسبت «دربند» سختتر شده بود. چون در «دربند» بعد از اینکه
فیلم را خودم روی پرده دیدم بیشتر از قبل متوجه هوشمندی این آدم در شکل کاریاش شدم
و این باعث شده بود که این دفعه خیلی بیشتر از قبل حواسم به جزییات کاریاش باشد. بیشتر
دقت میکردم تا ببینم او دارد چه کار میکند. چون خیلی هم اینطور نیست که بخواهد در حین
فیلمبرداری کارش را عنوان کند و بیشتر خودت باید حواست باشد که چه پروسهای را دارد
طی میکند و در بسیاری از لحظهها باید از کشف و شهودت در ارائه کاری بهتر استفاده کنی
.

با توجه به اینکه در این فیلم تعداد نابازیگران
بیشتر از فیلم قبلی شهبازی بود، از این بابت کار شما به عنوان فیلمبردار چقدر متفاوت
شده بود؟

در سینمای شهبازی کار کردن با نابازیگر کار سختی
است و باید تمام متریال را برای آنها آماده کنی. چون آنها از بابت اکتینگ آزاد هستند
و باید کمترین دخل و تصرف را از بابت فنی داشته باشی تا آنها بتوانند آن چیزی را که
شهبازی احتیاج دارد، در بازیشان بروز دهند. از این بابت زیاد شدن تعداد نابازیگران
حضور ذهن بیشتری میطلبد و هماهنگ شدن بیشتری را با بازیگر میطلبد. البته بازیگر نباید
متوجه این هماهنگی بشود و تو به عنوان فیلمبردار نباید چیزی را مستقیما از او بخواهی
و فقط باید بتوانی خودت را با او هماهنگ کنی
.

به نظر میرسد در این فیلم تعدد لوکیشن بیشتری به
نسبت «دربند» داشته اید
.

بله همینطور است. چیزی حدود ۶۰ درصد از فیلم خارجی
در شب و روز است و ۴۰ درصد آن داخلی. این فیلم شعاعهای مختلفی از تهران را تحت پوشش
دارد. اصولا پرویز شهبازی فیلمساز بهار است و بیشتر تمایل دارد در بهار و تابستان کار
کند ولی حسی که در فیلمهایش وجود دارد، بیشتر حس و حالی پاییزی و زمستانی است. از این
بابت یکی از مسائل فیلم این است که با وجود اینکه بازیگران تیشرت و لباسهای نازکی در
کار پوشیدهاند اما به لحاظ بصری حس و حالی نزدیک به پاییز را در فیلم میبینیم. در درصد
زیادی از فیلم سعی کردم آفتاب را حذف کنم تا با تصویری شبیه واقعیت تهران مواجه باشیم.
چون انرژیای که نور آفتاب به صحنه میدهد، تصویری را میسازد که از واقعیت بصری تهران
بسیار دور است. چرا که تهرن شهری خاکستری است
.

با این وجود ظاهرا تهران هم یک کاراکتر مهم در فیلم
است. چه نوع تصاویری از این شهر ارائه دادید؟

تهران لوکیشن اصلی فیلم و محل عبور قصه است. از
تهران استفادهای کارت پستالی نداشتیم و لوکیشن خاصی را که بیننده بشناسد مدنظر نداشتیم.
بیشتر سعی کردیم چیزهایی از تهران دیده شود که نه خیلی اغراق شده و عجیب و غریب باشد
و نه در جاهای تکراری و زیاد دیده شده تهران بگذرد
.

بخشهایی از فیلم تصاویری را می بینیم که انگار با
دوربین موبایل گرفته شده است. این تصاویر را چگونه و با چه تکنیکی گرفته اید؟

در «مالاریا» از چهار دوربین فیلمبرداری استفاده
شده که هر کدام به دلایل فنی و به دلایل مربوط به سکانس مورد نظرمان به کار رفته است.
تصاویری که شما به عنوان دوربین موبایل در فیلم میبینید با یک دوربین کامپکت از کمپانی
canone گرفته شده و سعی بر این بوده که هم از بابت
حس و حالِ این نوع منطق تصویری و هم از بابت احساس فنی این دوربینها، فضای دوربین با
حال و هوایی که تصاویر دوربینهای موبایل ایجاد میکند همخوانی داشته باشد و دوربین کامپکت
آن را بازسازی کنیم. اتفاقی که در شیوه کارگردانی و روایت این قصه افتاده در سینما
ناب بوده و یا حداقل کمتر تجربه شده است. امیدوارم که فیلم خوب دیده شود و اهمیت کاری
که شهبازی در این فیلم انجام داده برای علاقهمندان، دانشجویان و حتی فیلمسازان سینما
قابل فهم باشد
.

شما امسال «اژدها وارد میشود» را نیز در جشنواره
داشتهاید. از ویژگیهای منحصر به فرد آن فیلم بگویید
.

«اژدها وارد میشود» جزو آن دسته از فیلمهاست
که در کارنامه کاری من وجود نداشت و مدتها بود منتظر فیلمی شبیه آن بودم. فیلمی که
قصهگو و وابسته به فضا باشد و در دوره معاصر روایت شود اما در دهههای اخیر رخ نداده
باشد. دوست داشتم در فضایی خارج از منطق نوریِ الکتریسیته فیلمبرداری را تجربه کنم
و «اژدها وارد میشود» این امکان را برایم فراهم میکرد. داستان فیلم در دهه ۴۰ اتفاق
میافتد و جزیره قشم بخش عمدهای از لوکیشن فیلم است. در آن دوره برق در آن لوکیشن وجود
نداشته و از این بابت برای من میتوانست چالش برانگیز باشد. فیلم تا حدودی در دسته فیلمهای
جادهای قرار میگیرد و در شکل و فضای بومی جزیره قشم اتفاق میافتد. منابع نوری من نورهایی
مثل شمع، پیسوز، آتش و… بودند. درصد زیادی از پلانهای فیلم هم در فضاهای خارجی یا
داخلی در شب اتفاق میافتاد. بنابراین جنس فضاسازی و کارهایی که در فیلمبرداری این کار
کردیم برای من تجربه ویژه و متفاوتی را به دنبال داشت. بخشی از دلیل حضورم در این پروژه
نیز به این خاطر بود که شاید در دهه اخیر اکثر کارهایی که فیلمبرداری آنها را بر عهده
داشتم در فضای اجتماعی میگذشت و به غیر از دو تا از کارهایم بقیه آنها همه در همان
حال و هوا بودند و این فیلم از این لحاظ زاویه دیگری از نوع کارم در فیلمبرداری را
میطلبید
.

این تفاوت را چگونه به فضای تصویری فیلم وارد کردید؟

سعی کردم تصاویری را به وسیله نوع استفاده از لنزها
و انگلهای مختلف دوربین ایجاد کنم که حال و هوای متفاوتی داشته باشد. همچنین استفاده
از پتانسیلِ طراحیِ صحنه و لباس فیلم نیز خیلی به فضای تصویر کمک کرده است. علاوه بر این ما از نوعی نورپردازی
بهره بردیم که در عین حال که سعی دارد به شیوه کلاسیک طراحی شود اما تصویری کمتر دیده
شده و پر رمز و راز از قصه فیلم ارائه میدهد. در نورپردازی این فیلم سعی کردم تغییر
حساسیتِ چشمِ مخاطب بر اساس منطقِ طراحیِ نوریِ فیلم را تجربه کنم. قطعا در زمان اکران
فیلم در مورد این تجربه بیشتر خواهم گفت
.

«اژدها وارد میشود»
چقدر وابسته به جلوههای ویژه است؟

تصاویر فیلم بر پایه جلوههای ویژه پیش نمیرود. فیلمبرداری
«اژدها وارد میشود» ۱۰۰ درصد میدانی است و وابسته به جلوههای ویژه نیست. فقط یک پلان
از فیلم به دلیل حفظ راکورد موی بازیگر مجبور بودیم به شیوه کروماکی پلان را رَج بزنیم
و در انتهای فیلمبرداری، آن را در تهران بگیریم، در مورد این یک پلان به دلیل کوتاه
شدن موی بازیگر از تکنیک کروماکی استفاده کردیم
.

مانی حقیقی همیشه نگاهی متفاوت در دکوپاژ و یا میزانسنهایش
داشته است. در چند سال اخیر او در کارهایش سراغ نوعی از فیلمسازی رفته که خیلی نمیشود
آن را رئال دانست. آیا «اژدها وارد میشود» نیز همین حال و هوا را تداعی میکند؟

فکر میکنم این فیلم با فیلمهای قبلی حقیقی نیز متفاوت
است و تجربه جدیدی برای سینمای ایران به حساب میآید. جدا از آن هم در فیلمهای قبلیاش
این تفاوتها را دیدهایم و در «پذیرایی ساده» هم که من در کنارش بودم او کار متفاوتی
به نسبت کارهای قبلیاش را تجربه میکرد. «اژدها وارد میشود» هم تفاوت زیادی با «پذیرایی
ساده» دارد و تماشاگر نباید با آن حس و حال و آن انتظار سراغ این فیلم برود. این فیلم
بسیار قصهگوست و بر پایه قصهاش پیش میرود ولی تفاوت در تجربههای بصری فیلم نسبت به
فیلمهای قبلیاش را میتوانیم در «اژدها وارد میشود» شاهد باشیم
.

در مورد این فیلم نکته دیگری نیست که لازم بدانید
به آن اشاره کنید؟

در بخشهایی از فیلم تصاویر مصاحبه را میبینیم. به
دلیل اینکه میخواستم این تصاویر حال و هوای تلویزیونی داشته باشد، من آنها را فیلمبرداری
نکردم
.

عاطفه محرابی

There are no comments yet


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۹/۰۱۴/۹۱۳/۴۰۰
  • زودپز
    ۱۷۱/۳۵۴/۰۳۵/۰۰۰
  • تمساح خونی
    ۱۶۸/۲۸۰/۴۲۷/۲۵۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۶۵/۳۲۳/۷۹۱/۵۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۸/۱۴۲/۱۱۹/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۵/۵۹۴/۸۹۸/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۴/۰۲۶/۷۲۶/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۲/۳۹۲/۰۶۱/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۶/۰٬۷۰/۷۸۴/۰۰۰
  • شنگول منگول
    ۱/۲۴۶/۰۲۷/۵۰۰
  • استاد
    ۹۹۲/۹۳۰/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۳۸۰/۷۹۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۲۴۸/۶۶۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۸۳/۳۵۰/۰۰۰