پشتکار دکتر محمدرضا اصلانی ستودنی است. او بعد از چندین سال کار روی «
فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز» و حتی بعد از انتشار ویرایش دوم این فرهنگ، از
ویرایش این اثر حرف میزند. دومین ویرایش «فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز» که اخیرا
از سوی نشر مروارید عرضه شده، بالغ بر ۳۰۰ مدخل و ۱۰۰ مدخل دایرهالمعارفی است که همراه با نمونههای متعدد و برگزیده از آثار شاخص ادبیات
ایران و جهان به توضیح مدخلها میپردازد. از دیگر ویژگیهای این فرهنگ میتوان به
مدخلهایی مثل جشن انگور چینی، خروسبازی، کاریکلماتور و… اشاره کرد که خاص
فرهنگ ایرانی است. علاوه بر اینها به مدخلهای خاص فرهنگ غربی و عربی نیز پرداخته
است که با ریشهشناسی واژگان و معادلهای هر مدخل در زبانهای دیگر مرجعی را برای
علاقهمندان حیطه طنز فراهم آورده است. گفتوگو با اصلانی درباره دشواریهای این
فرهنگ، تفاوت آن با ویرایش اولش و معیارهایش برای انتخاب مثالها را میخوانید.
ویرایش دوم
کتاب «فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز» که از سوی نشر مروارید منتشر شده با ویرایش
اول آن که از سوی نشر کاروان منتشر شده بود چه تفاوتهایی دارد؟
ویرایش اول
این کتاب را دو ناشر کار کردند. ویرایش اول دوبار در انتشارات کاروان چاپ شد و یکبار
هم در نشر قطره. تفاوتهای این ویرایش با ویرایش قبلی این است که در ویرایش جدید
که تعدادی مدخل اضافه شده است، پس بُعد اولش افزایش تعداد مدخلهاست. نکته دوم این
است که به مدخلهای قبلی تعدادی نمونه اضافه شده است. نکته سوم این است که به مدخلهای
قبلی مقداری توضیحات اضافه شده و نکته چهارم این است که در بعضی از موارد اشکالاتی
که احساس میکردم مثالهای قبلی داشت، برطرف شده است.
بعضی از مدخلهای
این کتاب تخصصی میشود مثل جناس، استعاره و… مخاطب هدف شما برای این فرهنگ چه
گروه یا قشری هستند؟ آکادمیکها و دانشجویان هستند یا اینکه برای این فرهنگنگاری
به عامه مردم هم نظر داشتید؟
فرهنگهای
تخصصی عمدتا مخاطبهای خاص دارند، این کتاب هم با توجه به اینکه یک فرهنگ تخصصی
است، مخاطبش در وهله اول کسانی هستند که به صورت تخصصی دغدغه طنز دارند -چه طنز
نوشتاری و چه طنز نمایشی- و یا کسانی که کارهای پایاننامه و پژوهشی داشتند این
فرهنگ خیلی به آنها کمک میکند. بنابراین در مفهوم کلی مخاطبان این فرهنگ،
مخاطبان خاص بودهاند اما یک تفاوتی این فرهنگ تخصصی با دیگر فرهنگهای تخصصی دارد
که تفاوتش طنز بودن آن است. ماهیت طنز به گونهای است که میتواند طیف زیادی از
مخاطبان را به خودش جذب کند. استراتژی من برای تدوین این فرهنگ این بود که تا آنجا
امکان دارد از نمونههای شاخص ادبیات ایران و جهان استفاده کنم تا کاربران عادی هم
اگر خواستند این کتاب را مطالعه کنند از مطالعه آن بتوانند لذت ببرند بنابراین به
دلیل نمونههای متعددی که برای این فرهنگ استفاده کردهام، این کتاب مخاطبان عام
را هم میتواند به خود جذب کند. از طرف دیگر چون این کتاب فرهنگ است، فرهنگ باید
کامل باشد. هر فرهنگی را که به دست بگیرید هم لغتهای پیشپا افتاده و عادی را
تعریف کرده و هم لغتهای پیچیده و تخصصی. یک فرهنگ باید با توجه به اهداف و مخاطبانی
که یک فرهنگنگار در ذهن دارد، کامل باشد. من هم سعی کردم تا بدان جایی که امکان
دارد، این فرهنگ کامل باشد که از اینرو یکسری اصطلاحاتی دارد که اصطلاحات خیلی
تخصصی در حیطه طنز است.
تفاوتی که این
فرهنگ با دیگر فرهنگها دارد این است که علاوه بر وجه فرهنگ و منبع بودن این کتاب،
به علت آوردن مثالهای طنز، میتوان این کتاب را فال فال و از هرجایی شروع به
خواندن کرد.
فرهنگ، کتاب
داستان نیست که بخواهیم از اول تا آخر بخوانیم. شما یک دیکشنری عادی و معمولی را
هیچوقت از اول تا به آخر نمیخوانید. وقتی که یک متن را میخوانید، هر لغتی را که
اشکال داشتید به سراغ دیکشنری میروید و لغت مورد نظر خودتان را پیدا میکنید
بنابراین فرهنگ کتاب داستان نیست و هرکسی بنا به اقتضای نیازها و خواستههایش میتواند
هر بخشی از این کتاب را که بیشتر لذت میبرد و یا مورد نیاز اوست، استفاده کند.
این حرف شما
درست است اما بحث من این است که این فرهنگ به دلیل داشتن مثالهای طنز، لازم نیست
کسی حتما به اصطلاح دشواری برخورد کرده باشد که بخواهد به سراغش بیاید بلکه بدون
مشکل و نیاز به دانستن اصطلاحی هم میتوان آن را خواند و با مثالهایش سرگرم شد.
افرادی به
صورت خیلی تخصصی کار میکنند و چاپهای قبلی این کتاب منبع پایاننامههای دکترا
بوده است که این موارد برای یک فرهنگ اعتبار علمی بالایی است که بتواند منبع پایاننامههای
فوقلیسانس و دکترا باشد. بدیهی است کسی که در مقطع دکترا به این کتاب ارجاع میدهد،
توضیحات تخصصی آن را در نظر دارد اما نمونههایی که آورده شده، ضمن اینکه به
تفهیم آن ترمینولوژی کمک میکند، بحث لذتبخش بودنش هم هست.
شما برای همه
مدخلها شاهد مثال نیاوردهاید که البته بعضی از مدخلها این قابلیت را داشتهاند
که مثالهای بیشتری برای آنها آورده شود و بعضی کمتر اما اینکه برای بعضی اصلا
مثالی آورده نشده است، چیست؟
علتش این است
که در مواردی، اصلا نمونهای وجود نداشته است که بخواهم مثال بیاورم. مثلا برای
«جشن انگور چینی» که در توضیحاتی هم که آوردهام، قدمتش به دوران ایران باستان
برگردد. من نمونهای برای این نوع نمایش پیدا نکردم یا برای بعضی از مدخلهای دیگر
نمونه وجود داشته اما طنز نبوده است بنابراین هیچ نمونهای آورده نشده است. مثلا
برای مدخل «صندوقچه کابلی» من هیچ نمونهای پیدا نکردهام و اگر در آینده نمونهای
پیدا کنم در ویرایشهای سوم اضافه میکنم.
این سوال پیش
میآید که پس این مدخلها را چگونه پیدا کردهاید؟ چون معمولا براساس مثالها است
که اصطلاحات، عناوین و نظریهها شکل میگیرند و زمانی که این مثالها وجود ندارند
چگونه این اصطلاحات شکل گرفتهاند؟
وجودش در
منابع آمده است. برای مثال «صندوقچه کابلی» به عنوان یک نوع نمایش عامیانه در
منابع آمده است اما متاسفانه از این نوع نمایش عامیانه هیچ متن نوشتاریای باقی
نمانده است که بخواهم به عنوان نمونه بیاورم. ضمن اینکه من سعی کردم تا آن جایی
که امکان داشته از نویسندگان و صاحبان نمونههایی که آوردهام اجازه بگیرم. یعنی
نمونهای نبوده که بدون اجازه صاحب اثر از آن در این کتاب استفاده کرده باشم حتی
اگر صاحب آن اثر مرحوم شده است من سعی کردم از خانواده یا ناشرش رضایت بگیرم.
نمونههای
فارسی و ایرانی در این کتاب خیلی بیشتر از نمونههای ادبیات جهان و غربی است.
تمرکز و هدفتان بیشتر روی ادبیات فارسی بوده است؟
نه تمرکز خاصی
نداشتم. برایم مهم این بود که هرچه را که هست، بیاورم. اتفاقا این مطلبی که شما
آوردهاید ناخواسته جزو قوت این کتاب شد چون شاید در آن اوایل که در زمینه تئوری
طنز از آن صحبت میشد، بر این عقیده بودند که ما به لحاظ سابقه و پیشینه طنز چندان
قدرت نداریم و به نوعی آنچه که در طنزهای نمایشی و نوشتاری میبینیم دستاوردهایی
است که بعد از انقلاب مشروطه، از غرب گرفتهایم و از خودمان چیزی نداریم ولی همانطور
که شما فرمودید وقتی ما به فهرست مدخلها که نگاه میکنیم، میبینیم که مدخلهای
بسیار بسیار زیادی داریم که خاص فرهنگ و ادبیات ایران است و من فکر میکنم این
مورد اعتباری است که این کتاب ناخواسته اعتبار و فرهنگ ایران را نشان میدهد که ما
در حوزه طنز –چه طنزهای نوشتاری و چه طنزهای نمایشی-
چیزهایی را داریم که خاص فرهنگ خودمان است، وارداتی نیست و این مساله اعتبار خیلی
بالایی دارد. مثل مدخلهای کچلک بازی، آینه بازی، بقال بازی، شوخطبعیهای اسارت،
شوخطبعیهای جبهه، طنز غذایی یا طنز طعامی، نمایش پهلوان پنبه که اینها مخصوص
ادبیات خودمان است.
انتخاب شاهد
مثالها بر چه اساسی بوده است؟
در سیر
مطالعاتیای که داشتم، نمونههایی را که احساس میکردم متناسب با هر مدخل است جمعآوری
میکردم و سعی میکردم اصل بودجهبندی را رعایت کنم. یعنی اینگونه نباشد که از یک
نویسنده خیلی شاهد مثال بیاورم و از یک نویسنده دیگر اصلا مثالی نیاورم. سعی کردم
به گونهای باشد که شما اگر نام نویسندههایی که از آنها شاهد مثال در این کتاب
آوردهام را ببینید، فهرست بلند بالایی است. سعی کردم عدالت را رعایت کنم و به
ویژه نویسندههای قدیمتر را به نسل جدید معرفی کنم. در درجه دوم سعی کردم، شاهد
مثالهایی را بیاورم که نمونههای قویای باشد، از نظر هنری و اعتبار در درجه
بالایی باشند و از نمونههای ضعیف استفاده نکنم. در این انتخابها کاملا به شم
خودم اعتماد کردم و براساس آن این شاهد مثالها را پیدا کردم.
پیدا کردن
مدخلها بر چه اساس و رویکردی شکل گرفت؟
این مساله به
مطالعات بسیار بسیار گسترده خودم برمیگردد که طی این سالها داشتم. من هر آنچه
در مورد طنز طی اینسالها دیدم، تهیه و مطالعه کردم و در این مطالعات من این دادهها
را جعآوری کردم.
یعنی طی این
سالیان، در کنار مطالعاتتان، فیشبرداری همزمان داشتید؟
بله. مدام که در
حال مطالعه بودم از کتابها فیشبرداری میکردم حتی همین الان هم که ویرایش جدید
این کتاب حدود دو، سه هفته است که به بازار آمده، هنوز مطالعه میکنم و اگر در سیر
مطالعاتیام مدخل جدید، توضیحات بهتر، توضیحات تکمیلی یا شاهد مثالهای بهتری را
پیدا کنم، فیشبرداری میکنم و برای ویرایشهای بعدی استفاده میکنم. حالا ویرایش
بعدی میتواند چندسال دیگر طول بکشد، به شانس من و شرایط بازار بستگی دارد.
چقدر زمان صرف
شد تا این فرهنگ به این شاکلهای که الان رسیده، برسد؟
حقیقتش این
است که نمیتوانم زمان دقیقی را به شما بگویم چون خیلی زمان برد. دقیقا از همان
روزی که انتشارات کاروان، اولین چاپ این فرهنگ را به بازار عرضه کرد، ویرایش جدید
را آغاز کردم. روی همان ویرایش قبل هم سالها کار کرده بودم. فقط میتوانم بگویم
خیلی سال روی این فرهنگ کار کردم ولی عدد دقیق نمیتوانم بگویم که چند سال طول
کشید. حقیقتش این است که از دست خودم هم در رفته است. شاید از دورانی که دانشجوی
دوره کارشناسی بودم در این زمینه کار میکردم و اطلاعاتم را جمعآوری میکردم.
اگر بخواهید
به دشواریهای فرهنگنگاری چنین آثاری اشاره کنید از چه مسائلی یاد خواهید کرد؟
جای چنین
فرهنگی خالی بود و الان این فرهنگ تنها فرهنگ تخصصی طنز در ادبیات ایران است یعنی
ما در حوزه فرهنگ واژگان طنز، منبع دیگری نداریم. دشواریهای بسیار زیادی هم داشته
است اینکه یک نفر بدون هیچ حمایت مالی چنین کار بزرگی را یک تنه بخواهد انجام
دهد، فکر میکنم دشواریهایش یکی دوتا نباشد. بحث عشق است، عشقی که داشتم. برای
این کار نه حمایت مالی داشتم، نه منشی و کسی که بخواهد به من کمک کند و حتی خیلی
از منابع را با بودجه شخصی خودم خریداری میکردم. کتابخانهای که هم که تمامی این
منابع را داشته باشد و بتواند به طور کامل در اختیارم قرار دهد، وجود نداشت. من یک
تنه تمام این کارها را در طی این سالها انجام دادم. دشواریهای خیلی زیاد داشت.
البته کتاب
دیگری هم در این زمینه با عنوان «فرهنگ گفتههای طنزآمیز» در نشر فرهنگ معاصر چاپ
شده است.
من این کتاب
را اصلا فرهنگ نمیدانم. نمیدانم بر چه اساسی اسم این فرهنگ را روی این کتاب
گذاشتهاند. مثل این میماند که شما صبح که سرکار میآیید با همکارهای خودتان شروع
به صحبت کردن کنید و تمام این صحبتها را ضبط کنید و شب آنها را پیاده کنید و
بگویید: فرهنگ گفتههای اداری. اینکه فرهنگ نیست. منتها نمیدانم شاید اصرار
داشتهاند که روی این گفتههای طنزآمیز، عنوان فرهنگ هم بگذارند ولی این چیزی که
من دیدم فرهنگ نیست و این کتاب را به عنوان یک فرهنگ قبول ندارم.
به عنوان حرف
آخر، نکتهای باقی مانده است که بخواهید به آن اشاره کنید؟
نه نکته خاصی
نیست. امیدوارم دوستانی که این کتاب را مطالعه میکنند، لذت ببرند و اگر موردی هم
هست به من بگویند تا در ادیشنهای بعدی اشکالاتش را برطرف کنم.
در مقدمه ویرایش اول این کتاب آمده است: «این
کتاب، اولین فرهنگ تخصصی واژگان و اصطلاحات طنز در ایران، بالغ بر ۱۲۰ مدخل است که
مستقیم یا غیر مستقیم در حیطه طنز کاربرد دارد. در این فرهنگ واژه طنز دو کاربرد
دارد. مورد اول مربوط به عنوان کتاب، « فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز» میشود. در
این عنوان منظور نگارنده از طنز، همه آن واژگان و اصطلاحات ادبی، نمایشی و تصویری
است که به نوعی به خنده، شادمانی، انبساط خاطر و موارد مشابه مربوط میشود. دومین
مورد هم، همه آن مطالبی است که در مدخل طنز توضیح داده شده است. ریشهشناسی واژگان(etymology) و صورتهای منسوخ (archaic
forms) از جمله مواردی
است که برای برخی از مدخلها ارائه شده است. به همین دلیل «فرهنگ واژگان و
اصطلاحات طنز » علاوه بر جنبههای همزمانی برخی از مشخصههای فرهنگ در زمانی را
داراست. در ریشهشناسی واژگان مشخص میشود صورت و معنای هر واژه در گذر زمان چقدر
تحول یافته، تا چه حد با صورتهای گذشته و موارد مشابه دیگر زباها در ارتباط
دارد. سیدنی آی لاندو در بیان اهمیت ارائه ریشهشناسی واژگان در فرهنگها، جدا
کردن زبان از گذشته، به تفاوت مشاهده شیر در جنگلهای آفریقا با تماشای همان شیر
در باغ وحش تشبیه میکند.
پوریا
میرآخورلی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است