سریال «شهرزاد» در حالی این روزها توجه مردم را به خود جلب کرده است
که تجربیات قبلی در شبکه نمایش خانگی هرگز به این میزان از محبوبیت دست نیافته بود.
این مجموعه ۲۶ قسمتی
به کارگردانی حسن فتحی و تهیهکنندگی محمد امامی همزمان با عرضه در شبکه نمایش خانگی،
در فضای مجازی نیز عرضه شده است و این یعنی هم دراین سوی مرز مخاطب خود را جذب کرد
و هم براساس آمار دانلودهای سایت این مجموعه، در آن سوی مرزها هم مورد توجه قرار
گرفته است. در این میان منتقدانی نیز هستند که معتقدند این مجموعه باید از بازار جمع
شود زیرا مخاطب ایرانی را به انحراف میکشاند! اینکه چرا این نظرات ایجاد شده است
بهانهای شد تا به گفتوگو با سیدمحمد امامی، تهیهکننده سریال «شهرزاد» بپردازیم.
او که در ایران حضور ندارد در این گفتوگوی تلفنی از دلایل موفقیت «شهرزاد» و
نظرات مخالفان سخن گفت.
*اولین سوالی که در گفتوگو با تهیهکننده یک فیلم یا
سریال مطرح میشود این است که در قصه اثر چه دیدید که به خود گفتید من این اثر را
خواهم ساخت؟ قصه «شهرزاد» چه ویژگیهایی داشت؟
پیش از اینکه سریال «شاهگوش» را بسازیم، اولین نشست و گفتوگویمان با
حسن فتحی در مورد ساخت مجموعه «شهرزاد» بود، چون من اعتقاد داشتم جای یک درام عاشقانه
در نمایش خانگی خالی است و از آن جایی که در این عرصه ممیزیها نسبت به صدا و سیما
کمتر است و دست کارگردان برای بهتر ساختن باز است، به این معنی که میتواند تقریبا
آنچه را دوست دارد بسازد و بر همین اساس با حسن فتحی درمورد تولید «شهرزاد» صحبت کردیم.
اعتقادم این بود که دیگر این روزها طنز در رسانه خانگی جوابگو نیست، دلیل آن هم اینکه
مردم ما امروزه از تلخترین مباحث زیباترین طنز را میسازند. یعنی طنزی که مردم بین
خود میسازند از آنچه ما قصد داریم برایشان بسازیم جلوتر است، بهخصوص که در طنز
خیلی هم نمیتوانیم از خط قرمزها عبور کنیم، همین میشود که طنز متداول بین مردم از
آنچه ما به اصطلاح میخواهیم برایشان بسازیم جلو میزند. همین الان هم آثار طنزی که
ساخته میشود به شکلی تکرار کارهای قبلی است. ما با توجه به اینکه جای یک ملودرام
عاشقانه خالی بود برای ساخت مجموعهای با این حال و هوا با حسن فتحی صحبت کردیم. در
این نشست و گفتوگوهای اولیه روی یک اصل به توافق نظر رسیدیم و آن داشتن یک فیلمنامه
قوی بود. نگاهمان به نگارش فیلمنامهای بود که تا الان در تلویزیون نمایش داده نشده
باشد و مردم تاکنون از دیدن آن محروم بودند و ما میتوانستیم آن را در رسانه خانگی
ایجاد کنیم. به نظرم برگ برنده و انگیزه لازم من در مقام تهیهکننده و حسن فتحی به
عنوان کارگردان این بود که قصهای مقابل دوربین برده شود که نظیر آن در تلویزیون نمایش
داده نشده باشد.
*گفتید فضای طنزپردازی با جنس تفکری که بین مردم جامعه است
به خلاقیت خاصی نیاز دارد که آثار طنز ما نشان دادند که هنوز نمیتوانند از سرعت طنزپردازی
مردم جلو بزنند و دنبال یک فضایی بودید که در آثار ما پرداختن به آن کمرنگ یا بیرنگ
بوده است، میان این ژانرهای جامانده چرا درام عاشقانه انتخاب شد؟
در فضای خلق آثار نمایشی امکان ایدههای خلاقانه وجود دارد ولی تا وقتی
که در کنار این ایده منابع درستی وجود نداشته باشد و برای پردازش آن در مسیر صحیحی
سرمایهگذاری نشود هیچوقت آن ایده به مرحله اجرا نمیرسد پس ما بهعنوان یک تهیهکننده
و سرمایهگذار باید به این نکته توجه داشته باشیم که روی چه کاری قصد سرمایهگذاری
داریم. من روی دو کار «شاهگوش» و «شهرزاد» سرمایهگذاری کردم که در رسانه خانگی از
لحاظ کمی و استقبال مردمی بینظیر بودهاند. البته باید بگویم در بعد مقایسه مدیومها،
رسانه خانگی مدیوم سختی است، آن هم بهخاطر اینکه امروزه خانوادهها با روشن کردن
و خاموش کردن تلویزیون یا ماهوارهها میتوانند سریالها را رایگان ببینند ولی اینکه
مخاطب حتی در زمستان از خانه خود خارج شود تا سوپر مارکت برود و یک سی دی را چهار هزار تومان بخرد، نشانه خوبی است. باید
پذیرفت سختترین نحوه دسترسی برای دیدن یک سریال دنبال کردن آن در بخش شبکه خانگی است؛
سخت و گران. اگر میگویم گران با تلویزیون و ماهواره مقایسه میکنم، پس در این ایده
باید یک برگ برنده وجود داشته باشد تا مردم این زحمت را به خود بدهند و این هزینه را
متحمل شوند. امروزه در بیزینس هنری هر کاری موفق میشود اولین جملهای که درباره تهیهکننده
و عوامل فیلم میگویند این است که حتما پول پارو میکنند ولی هیچکسی به این فکر نمیکند
که در فضای هنر سرمایهگذاری کردن مثل یک هندوانه در بسته است و معلوم نیست که یک کار
موفق میشود یا شکست میخورد. در همه عرصههای اقتصادی دیگر معادلاتی حاکم است، مثلا
به فرض اگر بخواهید یک ساختمان بسازید همه پارامترهای آن مشخص است ولی در زمینه ساخت
سریال تمام پارامترها مجهول است، تا زمانی که اثر مورد استقبال مردم قرار بگیرد این
استرس همراه شما خواهد بود زیرا امکان دارد یک سریال همه آیتمهای جذب مخاطب را هم
داشته باشد ولی مردم آن را نپسندند و نخرند. کما اینکه خیلی از آثار سینمایی ایران
با اینکه خیلی کارهای فاخری هم بودهاند، روی پرده آمده و مردم را جذب نکرد و در مقابل
آثاری هم هستند که الان اگر بخواهیم وزنش کنیم از نظر کیفی کار خوبی نبودهاند اما
گیشه را با خود داشتهاند. برای همین نمیتوان متکی بر این بود که یک کار خوب ساخته
شده است پس برنده خواهد بود. با همه این نکات، نگاه من تهیهکننده باید یک نگاه صنعتی
باشد یعنی باید تولیدی را انجام دهم که نیاز بازار باشد. شناختن نیاز بازار زیاد هم
سخت نیست. وقتی نگاه میکنیم و متوجه میشویم که مردم بیصبرانه منتظر پخش سریالهای
بیمحتوای ترکیهای هستند، وقتی از آنها علت پیگیری این سریالها را میپرسیم میگویند:
«بدون دغدغه، با آرامش کافی میتوانیم عشق را ببینیم، ما در تلویزیون و سینما جز فقر،
طلاق و زجر و سینمای تاریک چیز دیگری را نمیتوانیم ببینیم ولی وقتی پای تماشای قسمت
مثلا ۴۵۰ یک سریال ترک مینشینیم
و ۴۰۰ قسمت قبل را هم
ندیدهایم چیزی را از دست نمیدهیم و میشود داستان را دنبال کرد، این یعنی سریالهای
ترکیهای بیمحتوا هستند ولی وقت تماشای آنها آرامش داریم» این سخنان این پیام را
میدهد که در بازارمان نیازی احساس میشود که نیست، درواقع ما خوراکی نداریم که مردم
را سرگرم کنیم به همین ترتیب با همین نیازسنجی که انجام دادیم آمدیم و یک کار عاشقانه
با حفظ شئونات ایرانی و اسلامی ساختیم که به نظرمان مردم دوست دارند، یعنی ما نیامدیم
اثری را بسازیم که کپی سریالهای ماهوارهای باشد. بعضیها میگویند که این سریال قصد
دارد از قصههای شبکه جم تقلید کند، من فکر نمیکنم هیچ آدم عاقلی که این سریال را
دیده باشد حتی بگوید این سریال شباهتی به سریالهای ماهواره دارد. این سریال از بعد
کمی و کیفی بسیار با سریالهای ترکیهای متفاوت است. مجموعه «شهرزاد» یک اصولی را به
مردم آموزش میدهد، آموزش همیشه نباید مثل سریالهای تلویزیونی مستقیم باشد ما با نشان
دادن فرهنگمان در قالب یک داستان عاشقانه تاکید کردیم که انسانهای باغیرتی هستیم
و سینمای نجیبی داریم. افراد یک خانواده در کنار هم یک قصه عاشقانه بهنام «شهرزاد»
را به تماشا مینشینند و احساس امنیت دارند این در حالی است که خیلی از فیلمهای سینمای
خودمان را نیز نمیتوانیم با این امینت در کنار هم در یک کانون خانواده به تماشا بنشینیم.
*درمورد خط قرمزها گفتید، این روزها در برخی محافل حتی
در مجلس شورای اسلامی این زمزمه شنیده میشود که «شهرزاد» از خط قرمزها گذرکرده است
و قصهاش مناسب کانون خانوادههای ایرانی نیست، به اقوام ایرانی توهین میکند و شئونات
لازم را نیز رعایت نکرده است. این حرفها در حالی بیان میشود که وقتی سریال را میبینیم
خبری از توهین و عبور از خط قرمزها نیست. پاسخ شما به این نظرات چیست؟
وقتی یک کار بد است، مردم در موردش بد میگویند، وقتی یک اثر متوسط است
اصلا در موردش صحبت نمیکنند ولی وقتی یک کار خوب است، بسیار از خوب بودن آن صحبت میکنند
و خیلیها هم دنبال عیبجویی از آن میافتند آن هم با این دلیل ذهنی که چرا این مجموعه
موفق شده است و مجموعههای ما نه! با این تفکر سخنان تخریبی زیادی میگویند. به نظرم
حکایت از «ماست که برماست» در اینجا کاربرد دارد، به این دلیل که منتقدان «شهرزاد»
در تلاش برای استفتاء جمع کردن هستند تا مانع ادامه پخش این سریال شوند. من تاکید میکنم
سختترین ممیزیها حتی سختتر از ممیزیهای سینما در مورد مجموعه «شهرزاد» اعمال شده
و خط قرمز را به هیچ عنوان رد نکرده است. به نظرم باید دست این منتقدان که هیاهو میکنند
را گرفت و برد به سینماهای کشور و حجاب در آثار سینمایی را به آنها نشان داد تا متوجه
شوند که «شهرزاد» به شدت مقید به شئونات بوده است. این مقایسه را از آن باب انجام دادم
که به هر حال رسانه خانگی ممیزیهای سینما برایش اعمال میشود و پیرو ممیزیهای تلویزیون
نیست. با همه این اوصاف معتقدم این افراد کسانی هستند که در پوشش چنین حرفهایی قصد
ضربه زدن به این مجموعه را دارند، این درحالی است که کارشناسان مذهبی و ارشاد که
«شهرزاد» را دیدهاند همه بر این اصل صحه گذاشتهاند که این کار هیچ خط قرمزی را رد
نکرده است. به هر ترتیب باید برای برآورد یک اثر کل آن را مدنظر داشت، نمیشود با یک
صحنه از یک اثر برای آن حکم صادر کرد، آثاری که بر پرده سینماها اکران می شوند و دیده نمی شوند باعث بیان این نقدها برای «شهرزاد» که دیده شده است، می شود. همین چند روز پیش محمد
حسین فرحبخش به روزنامه جام جم گفته بود: «از رسانه خانگی بدم میآید چون باعث رکود
سینما شده است». این افراد ابزار و تریبون دارند و این سخنان را میگویند تا یک کار
موفق را زمین بزنند. این نقد به حجاب نیز از آنجا صورت میگیرد که وقتی میبینند مردم
خریدار این اثر شدهاند و توان این را ندارند که به مردم بگویند نروید و نخرید، به
یک مبحث دیگر گیر میدهند تا با استفاده از ابزارهایشان مانع پخش و منتشر شدن ادامه
مجموعه «شهرزاد» شوند. این سخنان تنها جنبه حسادت دارد و معتقدم فقط نتیجه آن آب در
آسیاب دشمن ریختن است.
*از حواشیهای «شهرزاد» گفتیم، یک مجموعه قبل از اینکه وارد
بازار شود بارها مورد بازبینی مسئولان و کارشناسان در مراجع مختلف قرار میگیرد و
به حتم «شهرزاد» هم مستثنی نیست. این مجموعه تا پیش از عرضه توسط چه مراجع و مراکزی
مورد بررسی قرار گرفت و تا چه میزان نیاز به تغییرات پیدا کرد؟
قسمت به قسمت این مجموعه برای تولید، پروانه ساخت و نمایش جداگانه دریافت
کرد، یعنی هر ۲۶ قسمت
این سریال پروانه ساخت مختص به خود را دارد که برای دریافت هر بخش نیز در شورا مورد
بازبینی قرار گرفت، اعضای شورا هم چند نفر هستند از نهادهای مختلف که کار را میبینند
تا اگر مشمول ممیزی است اعمال شود و حال با این شرایط من اعلام میکنم تا این لحظه
«شهرزاد» حتی یک فریم نیز اصلاحی نخورده است.
*پیش از این تهیهکنندگی «شاهگوش» را برعهده داشتید، آن مجموعه
دیده شد ولی به اندازه «شهرزاد» مخاطب را به خود متوجه نکرد و نگاهها را به سوی خود
نکشید. «شهرزاد» مخاطب عام و خاص را به سوی خود متوجه کرد، به نظر شما تنها دلیل
این استقبال در درام بودن «شهرزاد» است؟
رسانههای خانگی یک حساسیتهایی دارد که نه تلویزیون آن را داراست و نه
سینما درگیر آن است. در حقیقت یک رسانه من درآوردی است که بهخاطر نبود شبکههای خصوصی
تلویزیونی در کشور خودمان یک شبکه تاسیس کردیم و نامش را شبکه خانگی گذاشتیم. حال این
شبکه خصوصی یک مولفههایی دارد که به نظرم یکی از آنها کشش و تعلیق است و درواقع جاذبه
داستان است که اگر در قسمتها رعایت نشود این چرخه مختل میشود، یعنی اگر یک قسمت شما
را جذب نکند تمایل به خرید قسمتهای بعدی نخواهید داشت حتی اگر محتوای خوبی هم به شما
تحویل داده شود. «شاهگوش» طنز بود و در طنز آن تعلیقهای لازم وجود ندارد. درطنز، داستان
به شکل درام نیست، در درام حرفهای زیادی را با مخاطب میتوانید بیان کنید که تعلیق
و کشش را ایجاد میکند که این بعد در طنز کمتر شکل میگیرد. به دلیل درام بودن قصه
«شهرزاد» این مجموعه بیشتر دیده شد و مخاطب بیشتری را به خود معطوف کرد. کار طنز در
کشوری که مردمانش برای مشکلات خود جوک میسازند و با سرعت هر مبحثی را به فضای طنز
میکشند دشوار است. ذائقه مردم در طنز بهخصوص طنز تلخ در کشور ایران بسیار جلوتر
از آن است که بشود به آنها رسید و برایشان مجموعه طنزی ساخت که به خنده برسند ولی
در درام میتوانید مخاطب را به همزادپنداری برسانید و همراه نگه دارید. درام اثر خود
را بر قلبها و ذهنهای مردم میگذارد و دلیل اینکه امروز «شهرزاد» اثر گذارتر از
«شاهگوش» شده است به دلیل تفاوت ژانر و درام بودن «شهرزاد» است.
* جدا از عاشقانه بودن اثر، علاقه
مردم ایران به آثار تاریخی هم در موفقیت «شهرزاد» موثر بود. «شهرزاد» یک عاشقانه تاریخی
است و این یعنی برای مخاطب شناسایی موفقی در نوشتار و پردازش به قصه برای جذب تماشاگر
انجام گرفته است.
عشق نه زبان دارد و نه زمان و همین دو دلیل باعث میشود که همه با روایت
عاشقانه همراه شوند. «شهرزاد» به زبانهای ترکی، عربی و هر زبانی هم ترجمه شود و مخاطبان
آن سرزمینها هم به تماشای این مجموعه عاشقانه بنشینند میتوانند با آن ارتباط برقرار
کنند. در این مجموعه تاکید ما بر این بود که بستر تاریخی باشد و این خواست کارگردان
بود، بستر تاریخی است ولی روایت عاشقانه است. بنا داشتیم داستان یک عشق را روایت کنیم
که جایش در سریالهای بعد از انقلاب ما خالی بود. ساخت به این شکل مجموعه عاشقانه نزدیک
به چهار دهه است در ایران وجود نداشته است.
*مطمئنا فردی که برای ساخت مجموعه تلویزیونی سرمایه گذاری
میکند به تلویزیون آن کشور دقیق نگاه کرده است، ضعفها و قدرتهایش را میداند.
امروز تلویزیون انگار هر کاری میکند و هر مجموعهای میسازد نمیتواند مردمانی را
که نگاه به ماهواره دوختهاند به سوی خود بکشاند، حال مجموعهای مثل «شهرزاد» میآید
و توجه بسیاری را به خود جلب میکند. این یعنی مسئولان تلویزیون نمیدانند ملتشان چه
نوع سلیقهای دارند و مخاطب خود را نمیشناسند یا مساله چیز دیگری است؟
فکر نمیکنم قهر مردم با تلویزیون خودآگاه باشد، مردم نمیخواهند سریالهایی
را ببینند که با شعورشان و بعضا با وقتشان بازی میکند. امروز موبایل رسانه است، شبکههای
اجتماعی رسانه هستند، ماهوارهها، سینما، شبکه خانگی همه و همه رسانه محسوب میشوند.
باید بدانیم امروز به راحتی مخاطب میتواند با هزار یا هزار و ۵۰۰ تومان از مغازه سر خیابان خود بروزترین فیلمها و سریالهای
جهان را با زیرنویس و با بهترین کیفیت بخرد و ببیند. مردم امروز به سمت کارهایی که
سفارشی باشد یا قصد دارد خوب و بد را مستقیم و شعارزده به مخاطب معرفی کند کشیده نمیشوند.
مردم با صدا و سیما قهر نکردهاند با محتوایی که این روزها در برنامههای صدا و سیما
میبینند قهر کردهاند. برنامه خوب به مردم ارائه دهیم به حتم به سمت اثر کشیده میشوند،
به طور مثال وقتی برنامه «خندوانه» پخش شد، همین مردم وقت گذاشتند و مستمر آن را دنبال
کردند و در همان یک ساعتی که «خندوانه» را میدیدند ماهوارهها را خاموش میکردند.
*پس آن بخش سوال پررنگتر میشود که سیما مخاطب خود را نمیشناسد.
بله دقیقا، تلویزیون نمیداند برای چه کسانی برنامه تولید میکند، چه
چیزی باید تولید کند، نیاز امروز جامعه را نمیشناسد. ۶۰ درصد جامعه ما جوان هستند، جوانان امروز بهترین دسترسیها
را به آثار سینما و سریالهای جهان دارند. ماهواره را حذف کنیم، شبکههای اجتماعی را
چه میخواهیم بکنم. جامعه امروز به سمت فیلتر نشدن میرود نه فیلتر شدن. وقتی جامعه
را بشناسید باید برمبنای نیاز آنها تولید کنید، اینطور نیست که مردم دست به دست هم
داده باشند که تلویزیون نبینند، یک زمانی هم بوده است که تلویزیون سریالهای موفق و
جذاب ساخته است که آن قدر مخاطب را به سمت خود متوجه کرده است که خیابانها زمان پخش
آن سریالها خلوت شده است. بهطور مثال آثاری که مهران مدیری برای تلویزیون میساخت
این قابلیت را ایجاد کرده بود. یا سریالهای خوبی همچون «مختارنامه» نیز همین توجه
را بین مردم به خود جلب کرده بودند و مردم برای دیدن قسمت بعدی مجموعه لحظهشماری میکردند.
به نظرم تلویزیون در این زمان بنایی بر این ندارد که تولیدی را بر مبنای نیاز و ذائقه
مردم بسازد. امروز یک کارخانه میخواهد یک پفک تولید کند، شرکت تولیدکننده آن دست
به تحقیق میزند و روی تشخیص ذائقه مردم کار میکند. زمانی که قصد دارید یک محصول فرهنگی
تولید کنید اگر نروید و نیاز سنجی نکنید هیچ وقت نمیتوانید موفق باشید. تمام شبکههای
خارجی قبل از تولیدات خود روی فکر مردم کار میکنند، آنها نیاز جامعه خود را سنجیده
و به جهان امروز فکر میکنند. مثلا ترکها امروز دقت دارند که عربها و ایرانیها چه
چیزی را دوست دارند و آن را میسازند، اسامی عجیب غریب تیتراژهایشان تبدیل به محمد،
جعفر، رضا و … میشود در حالیکه پرسوناژها در حقیقت نامهای دیگری دارند. بر پایه
نیاز ایران و کشورهای محدوده خلیج فارس کار تولید میکنند و به این شکل فرهنگ خود را
نیز قالب میکنند.
*در زمانی که «شاهگوش» را ساختید به این نتیجه رسیده بودید
که جامعه نیاز به لبخند دارد، پس از آن «شهرزاد» را با توجه به نیاز چندین ساله جامعه
به یک مجموعه عاشقانه ساختید، در ادامه در چه ژانری فعالیت خواهید کرد و فکر میکنید
چهگونه تصویری باید به مخاطب عرضه شود که نیازش باشد و توجه نشان دهد؟
همچنان نیاز به ساخت مجموعههای درام و عاشقانه در جامعه احساس میشود
و جایش خالی است. در «شهرزاد ۱» داستان این قصه تمام میشود. براساس یکسری مذاکرات
که انجام شده و پیش تولیدی که آغاز شده، بنا داریم با الگوهایی که در دست داریم «شهرزاد
۲» را بسازیم. البته «شهرزاد ۲» به معنای ناتمام
ماندن «شهرزاد ۱» نیست. «شهرزاد ۱» به اتمام رسیده است، تا سکانس نهایی نیز ضبط و تولید
شده است و الان در مراحل پست پروداکشن است و کار موسیقی آن در حال انجام است.
*به نظر ساخت «شهرزاد ۲» یک ریسک بزرگ است، اصولا هر اثری که به شماره دو خود رسیده است
مخاطب اولیه خود را نداشته است.
همینطور است، مابه همین نکتهای که شما گفتید هم فکر کردیم. ما تلاش
نمیکنیم تا شهرزادی مثل «شهرزاد ۱» بسازیم، ما با این تصور که «شهرزاد ۱» را گروه
دیگر ساختهاند، میخواهیم روی آنها را کم کنیم و «شهرزاد ۲» را به شکلی بسازیم که خیلی جلوتر و بهتر از «شهرزاد ۱» باشد،
به خاطر همین است که حتی به اینکه «شهرزاد ۲» را بسازیم یا نه و اگر قرار است بسازیم چگونه بسازیم فکر
میکنیم.
*«شهرزاد ۲» چقدر در تاریخ جلو میرود؟
۱۰ سال
جلوتر است. هنوز فیلمنامه را نخواندهام ولی اگر قصهای را داشته باشیم که جلوتر
از «شهرزاد ۱» باشد
حتما آن را خواهیم ساخت و اگر نداشته باشیم به قول شما هیچوقت دنده عقب نمیرویم و
کار ضعیفتری را انجام نخواهیم داد. این را هم به شما و هم به مردم قول میدهم.
آزاده مختاری
There are no comments yet