منصور ضابطیان را اهالی رسانه هنوز بهعنوان یک روزنامه نگار موفق میشناسند، گرچه چند سالی است که او
حضور در رسانههای دیداری و شنیداری را به نوشتن در رسانههای مکتوب ترجیح داده و
حالا علاوهبر نویسندگی، کارگردانی، تهیهکنندگی و اجرا را هم تجربه میکند. او از
سال ۷۸ تاکنون بههمراه محمد صوفی همکار بیست سالهاش برنامههای موفقی همچون «مردم
ایران سلام»، «جغرافیای فریاد»، «فرش واژه»، «نقره» و… را روی آنتن تلویزیون
برده است. ضابطیان که آخرین حضورش در تلویزیون برنامه «رادیو هفت» شبکه آموزش بود،
مدتی است با برنامه «صدبرگ» از شبکه چهار سیما مهمان خانههای مخاطبان خاص خود
است. با او درباره این برنامه که هر شب ساعت ۲۱ روی آنتن میرود به گفتوگو پرداختیم.
-از کار با محمد صوفی
برایمان بگویید و اینکه چقدر از تجربه کردن متمادی در کنارهم لذت میبردید؟
ببینید وقتی که شما به کار فکر میکنید بیش ازهرچیز خروجی کار مهم
است، حالا اگر در این مسیرکسی باشد که همراه شما حرکت کند و دیدگاهش با شما هماهنگ
باشد از آن موقعیت حتما استفاده خواهید کرد. درواقع کار مشترک ما باهم سالهای
سال است که شروع شده وهر دو از این اتفاق راضی هستیم و میتوانم اذعان کنم ما جزو معدود
افرادی در تلویزیون هستیم که سالهاست همچنان در کنار هم به فعالیت می پردازیم.
-این موضوع مهمترین دلیل
همکاریتان است؟
به هرحال وقتی شما سالها
با یک نفر خاص کار کنید، حرف هم را راحتتر میپذیرید و قطعا در
موقعیتهای مختلف میدانید طرف مقابل چه
نقطه نظرهایی دارد و به مراتب بهتر باهم کنار خواهید آمد و ما هم بهرغم اینکه به
لحاظ سلیقهای باهم تفاوت نظر داریم ولی با احترام به این تفاوت سلیقهها توانستهایم
در این سالها با هم کنار بیاییم. زمانی که شما تفکر تیمی داشته باشید و فکر کنید
که دو نفر میتوانند بهتر از یک نفر کار کنند، دلیل محکمی است برای اینکه فعالیت
دو نفرتان را ادامه بدهید.
-تعامل وهمدلی زیادی در
گروه شما دیده میشود، با چه شرایطی به این تعامل رسیدید؟
وقتی شما دارید درمورد
یک تفکر تیمی صحبت میکنید باید این تفکر
خودش را در عمل نشان بدهد و فقط بهعنوان یک شعار مورد استفاده قرار نگیرد. در تیم
ما فضایی وجود دارد که هیچکس خودش را برتر از دیگری نمی بیند و بهرغم اتفاقات و مشکلات بین اعضای
گروه همچنان به فعالیت خود ادامه میدهند.
-به چه صورت به این نگاه
خلاقانه و زیبا و شاید به دور از مادیات در برنامهتان رسیدید؟
این لطف شماست که در مورد
خلاقیت در برنامههایمان صحبت میکنید. اگر بنا را بر این بگذاریم که چنین خلاقیتی وجود
دارد و فرضیه شما را بپذیریم؛ باید بگویم که بخشی از آن در وجودمان است، ممکن است
بعضی از آدمها نسبت به بقیه خلاقتر باشند که اگر در من چنین چیزی وجود داشته باشد، خیلی به
آن بخشش افتخار نمیکنم؛ بهخاطراینکه یاد گرفتم به استعدادهایی که در وجودم است
و خودم به دستش نیاوردهام خیلی افتخار نکنم ولی بخش دیگرش مربوط میشود به نگاهی که به اطرافمان
داریم، آدمی که به اطرافش دقیقتر نگاه میکند و جامعهاش را در نظر می گیرد و متوجه
است که جامعه اطرافش چه میخواهد، طبیعتا آن خواسته میتواند در شکلگیری کاری که ارائه میشود خود را تجلی دهد و موثر
باشد. به هرحال من هم از پول بدم نمیآید، من هم مثل هر آدم دیگری میخواهم پولدار
شوم ولی هدف اصلی من پولدار شدن نیست؛ از کارم بیشتر لذت میبرم تا اینکه بخواهم
پول خیلی زیادی به دست بیاورم. به هرحال هر پولی که به سیستم ما میآید سعی شده
است که بیشتر خرج خود سیستم شود و برای بهتر شدن برنامه هزینه شود، تا برنامه رنگ و روی بهتری پیدا کند، ما ناراضی هم نیستیم شاید اگر این کارها را نمیکردیم،
الان پولدارتر بودیم.
– بعد از این برنامهسازیهای
متمادی، و با توجه به وظیفه سنگینی که توقعات مردم بر دوش شما گذاشته، با این سطح
توقع به چه صورت کنار خواهید آمد؟
این موضوع خیلی کار و حتی زندگی
را برای ما دشوار کرده است، چون در همه جا
ما باید جوابگوی مردم باشیم و مردم مدام انتظارهای متفاوتی، چه منطقی و چه غیرمنطقی
از شما دارند، که باید با این مساله به نوعی کنار آمد. ولی بعضی از این برخوردهای
مردمی چنان زیبا و دلنشین است که ما را ترغیب میکند که هنوز هم می توانیم و قدرت این
را داریم که سر پا بایستیم و مشکلات را به کل فراموش کنیم، درست انگار هیچوقت
وجود نداشتهاند.
-اتفاقاتی که در شهر یا در
کشور رخ میدهد، چقدر باعث تغییر در موضوع برنامهتان شده است؟
به هرحال ما در خلا که
برنامه نمیسازیم و در جامعهای زندگی میکنیم که مشکلات خودش را دارد و هزار و یک
جور اتفاقات مختلف امکان دارد پیش بیاید، بارها پیش آمده در جریان ضبط برنامه
موضوع تغییر کرده؛ خوشحالیها و یا حتی ناراحتیها و کدورتهای بسیاری را باخود به
همراه داشته است؛ از جمله اتفاقات مهم اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مختلفی که در پیکربندی
یک برنامه تلویزیونی واقعا موثر است، وقتی شما مدام نگاهتان به مردم جامعه باشد که
به چه نیاز دارند، طبیعتا آن فضای اجتماعی را نیز باید در برنامه تزریق کنی که نیازهای روز
جامعهات را تامین کرده باشی.
-چرا دیگر به کار مطبوعاتی
نمیپردازید؟
کار مطبوعاتی کار بسیار
سختی است و آدم نمیتواند همزمان چند کار با کیفیت بالا انجام دهد؛ من همچنان دلم با مطبوعات است
و خیلی دوست دارم روزی در مطبوعات فعال
باشم، ولی موضوع این است که تمام وقتم را برنامهسازی در تلویزیون میگیرد و فرصتی
نمیماند که بتوانم دوباره به مطبوعات برگردم.
-نگاه مطبوعاتی شما چه قدر
در ساخت برنامههایتان موثر بوده است؟
من تفاوتی بین نگاه
مطبوعاتی و برنامهسازی و دیگر نگاهها نمیبینم. من به یک مفهومی به اسم
ژورنالسیم معتقدم، که آن میتواند گاهی در روزنامه، گاهی در مجله و یا حتی گاهی در تلویزیون به فعالیت بپردازد و
طبیعتا نگاهی که در مطبوعات به آن رسیده بودم درحال حاضر در تلویزیون میتواند
خودش را نشان دهد.
-به نظر میرسد این ایدهپردازیها
در یک اتاق فکر صورت میگیرد.
برنامه ما اتاق فکر به آن
شکلی که تصور کنید کسانی وجود دارند که مدام در حال ایده پردازیهای جدید در
برنامه باشند، ندارد ولی ما و تمام کسانی که در برنامه سهیم هستیم؛ به نوعی داریم
باهم زندگی میکنیم، ما دفتری داریم که از صبح تا آخروقت که برای پخش آماده میشویم
با هم لحظه به لحظه به تفکر و ایدهپردازی مشغول هستیم.
–
به نظر خودتان دلیل استقبال از برنامههای شما چه چیزهایی بوده است؟
من فکر میکنم یک راز دارد
وآن این است که شبیه مردم است و بیشتر از هر چیزی مردم را در نظر میگیرد، دغدغهها
و مشکلاتشان را در اولویت کار قرار میدهد، ولی در نظر دارد کمی سطح سلیقه و سطح
دید بصری و سطح دانش و احساس این مردم را بالاتر ببرد. نمیدانم تا به امروز موفق
بودیم یا نبودیم اما تمام تلاشمان این بوده که به این درجه از کار وموفقیت برسیم. اینکه
بتوانیم در یک ساعت از ساعتهای متداول زندگی مردم عزیزمان حال خوبی به آنها القا
کنیم و از فرهنگ و سبک و سیاق زیبای زندگی مردم صحبت کنیم، بسیار زیباست؛ باید
باشیم و انرژی مضاعفی را به مردم برای زندگی پرانرژیتر و بهتر بدهیم، در شرایطی
هستیم که باید پاسخگوی صحبتها و نظرات مخاطبانمان باشیم.
-از
نگارش کتاب جدیدتان «استانهای ساحلی ایران» برایمان بگویید.
هنوز در مرحله سفر و کسب
تجربه است و کمی هم بهخاطر گرفتاریهای بسیار روند کندی را پیش گرفته است، ولی
امیدوارم تا پایان سال بتوانیم نگارش
مجموعه را به اتمام رسانده وآماده چاپ کنیم و به نمایشگاه کتاب برسانیم.
-با چه رویکردی به نگارش
کتاب «استانهای ساحلی ایران» پرداختید؟
درواقع یک نوع نگاه خاص به
استانها است، این کتاب بهعنوان یک کتاب تجربی برای عرضه آماده خواهد شد نه صرفا
یک کتاب مرجع. نگاه هشت نویسنده به مساله دریاست و من درواقع در مورد یکی از
استانها نوشتهام و مدیریت پروژه به من محول شده است.
-ایده و طرح اصلی «رادیو
هفت» چگونه به ذهنتان رسید؟
ایده این برنامه درواقع
ازذهن جامعه بیرون آمد. در تابستان سال ۱۳۸۹ خیلی هوا گرم شده بود و من احساس میکردم مردم چقدر
عصبانی هستند و فکر کردم در انتهای شب نیاز به یک آرامش دارند و ما باید بهنوعی
این آرامش را از طریق تلویزیون به آنها منتقل کنیم. ادبیات و موسیقی میتواند مردم
را تحتتاثیر قرار دهد و «رادیو هفت» به آن شکل طراحی شد و پنج سال ادامه پیدا کرد
و توانست شکلهای مختلف برنامه سازی را در خودش تجربه کند و آن رادیو هفتی بشود که
در نهایت پایان گرفت.
-فکر میکردید «رادیو هفت» درشبکه
کم مخاطب آموزش و با این سبک ساخت، با این استقبال مخاطب روبهرو شود؟
به برنامه ایمان داشتم که اگر
ایمان نداشتم اصلا طراحیاش نمیکردم و به دنبال ساخت آن نمیرفتم اما واقعا به
این اندازه فکر نمیکردم مورد استقبال قرار بگیرد و مردم شبکهای که آن روزها به
آن صورت بیننده نداشت را بشناسند وبا آن ارتباط برقرار کنند.
-حضور شما در شبکه آموزش و چهار
با بینندگان خاص خودش شما را دچار واهمه نمیکرد که با کمبود مخاطب مواجه شوید؟
این نگرانی میتواند دغدغه
هر برنامه سازی در ابتدای شروع برنامهاش باشد؛
چون هر برنامهسازی میخواهد بینندگانش حضور حداکثری داشته باشند، اما درواقعیت
برای خود من، بیننده کیفی خیلی بهتر از بیننده کمی است.
-ایده برنامههایتان را
از تاک شوهای خارجی گرفتید؟
نه، ایده «رادیو هفت» که
مشخصا ایده خود من بود و یک ایده اورجینال است که شما درهیچ شبکه تلویزیونی شبیه
این را نمیبینید. ایده «صدبرگ» هم که خوب
ایده عجیب وغریبی نیست. شبکه چهار سیما برنامه اجتماعی شبانهای میخواست که ایدههای مختلفی که داشتیم
ترجمه شد و از بینشان «صدبرگ» خود را نشان داد. البته هنوزهم واقعا جای کار دارد و
مدام درحال تصحیح خودش است و در عین حال با
تغییر آیتمهایش برای بروز شدن و تازگی همیشگی به بهترین نحو حرکت میکند.
-از شباهتهای سبکی برنامههایی
که تا به حال ساختهاید برایمان بگویید.
«صدبرگ» شبیه «رادیو هفت»
نیست، همانطور که در جای دیگر میگفتند «رادیو هفت» شبیه برنامه «نقره» است. اینها
هر کدام برنامههای متفاوتی هستند ولی موضوع این است که وقتی شما بهعنوان یک مولف
به فعالیت میپردازید، طبیعتا امضای شما پای کاری که انجام میدهید خواهد خورد و درواقع
اگر شما شباهتی احساس میکنید بهخاطر این است که امضای تیم برنامه ساز «رادیو
هفت» پای «صد برگ» هم خورده است و بیشتر به خاطر این است که ما به سلیقهای در
برنامه سازی رسیدهایم که آن سلیقه در برنامههای مختلف خودش را نشان میدهد
که خیلی وقتها به جزییات برمیگردد، مثلا
ما هیچوقت برنامهای نساختهایم که روی میز اصلیمان گل طبیعی نباشد، گل طبیعی
یکی از امضاهای ماست؛ بنابراین شما وقتی هر شب این گل را به شکل و شمایلی خاص میبینید
به یک شباهتهایی پی میبرید؛ این به معنای شباهت محتوایی برنامه نیست؛ این یک
نقطهای است که در همه برنامهها مشترک است و شاید شما به یک احساس مشترک برسید و این
هم اصلا به نظر من بد نیست.
-از همکاریتان با رضا
فیاضی در «رادیو هفت» بگویید.
یکی از شانسهای ما در این
سالها، برنامه سازی کنار دوستانی است که
با آنها همکاری کردهایم که همیشه وهمهجا به کمک ما میآیند و این برای ما بسیار
خوشحال کننده است. آقای فیاضی هم همیشه
یار همیشگی ما بودهاند، در«صد برگ» هم بهطور حتم حضور خوب و به موقعی
خواهند داشت.
-چقدر دنیای بچهها را میشناسید
واین شناخت به برنامهسازیتان چه کمکی
کرد؟
اوایل که ساخت این آیتمها را
شروع کرده بودم فکر میکردم با دنیای بچهها آشنا هستم، به دلیل اینکه پیش از ساخت برنامه مجموعهای را به نگارش درآورده بودم که به
روانشناسی کودکان مربوط میشد و بهواسطه این کار مجبور شدم در دورههای روانشناسی
کودک شرکت کنم و چیهایی را در این مورد یاد بگیرم، ولی بعد از این دورهها و در
حالی که فکر میکردم خیلی میدانم، هرچه
بیشتر با بچهها گفتوگو کردم و هرچه جلوتر رفتم، متوجه شدم دنیای بچهها
را کمتر میشناسم و فکر هم نمیکنم که به این راحتی و بهطور کامل بتوانم دنیای
بچهها را درک کنم.
-به چه صورت با بچهها در این آیتمها ارتباط گرفتید و به گفتوگو
با آنها پرداختید؟
کار بسیار سختی بود که بتوانیم
با بچهها ارتباط برقرارکنیم ولی بخش مهم این ارتباط براساس تجربه بود، حسی که شما
در لحظه به بچهها منتقل میکنید خیلی مهم است؛ به طورمثال من وقتی که میخواهم با
بچهای گفتوگو کنم هیچوقت به سرش دست نمیکشم و ابراز احساسات بزرگانه انجام نمیدهم؛
همیشه نشستهام و دستم را دراز کردهام، به او دست دادهام و سعی کردم خودم را همسطح
بچه نشان دهم، در این حالت است که با تو خیلی راحتتراز قبل ارتباط برقرار میکند
و این اولین قدمی بود که من برای اینکه بچهها احساس بهتری به من داشته باشند برداشتم.
الباقی این بود که بدانیم بچه در لحظه با چه چیزی میتواند ارتباط برقرار کند و اعتماد
بیشتری پیدا کند. درواقع بچههایی که من
با آنها گفتوگو گرفتم همه نابغه بودند؛ این بچهها اولینبار بود که من را می
دیدند آن هم در استودیویی کاملا تاریک با یک نور موضعی کم و بدون حضور پدر
ومادرشان و باید پرسشهای خیلی سختی را که من مطرح میکردم پاسخ میدادند، بهنظر
من این موضوع بسیار سخت و ملالآور بود، وقتی که خودم را جای این بچهها میگذاشتم؛ میدیدم واقعا این بچهها
نابغه بودند که میتوانستند در آن شرایط سخت به این راحتی صحبت کنند.
-جالبترین اتفاقی که در
لحظات ضبط این آیتمها افتاده چه بوده است؟
موارد بسیاری بود، بعضی بچهها
جوابهایی میدادند که مرا حیرتزده میکرد و بعد من نمیدانستم باید چه پاسخی به
آنها بدهم وسوال بعدی من چه باید باشد و مصاحبه را باید به کدام سمت هدایت کنم،
یا حتی بچههایی که واقعا شیطنت میکردند
تا حدی که دیگر همه گروه را عصبانی میکردند؛ حتی یک لحظه نمینشستند و از کادر
بیرون بودند؛ همه اینها درواقع لحظاتی بود که خیلی مراهیجانزده میکرد.
-این ذهنیت تنوع مهمانان
ومجریها از کجا آمد و فکر میکردید این ایده به جذابیت برنامهتان اضافه کند؟
برنامه «رادیو هفت» طراحیاش
براساس حضور آدمهای مختلف بود که پنج سال
ادامه پیدا کرد و باید آدمهای متفاوتی در آن حضور پیدا میکردند که طراوت
و تازگی این برنامه را حفظ کنند.
-«رادیوهفت» چرا به اتمام
رسید و چرا ادامه پیدا نکرد؟
ماجرای عجیبی نبود، شبکه
آموزش از ما خواسته بود که برنامه را آموزشیتر کنیم، ما هم تا جایی که فکر میکردیم
به برنامه ضربه نمیزند آموزشیترش کردیم ولی باز هم نظر مدیران شبکه را برآورده
نکرده بود ما هم تصمیم گرفتیم با احترام به نظر مدیران شبکه و احترام به نظر مردم
که آن «رادیو هفت» را دوست داشتند، ضبط برنامه را در همانجا متوقف کنیم.
-مخاطبان «صدبرگ» بیشتر چه
نوع قشری هستند و به چه صورت سعی کردید آنها را جذب کنید؟
اشتباهی که اکثر دوستان
دارند این است که فکر میکنند مثلا مخاطبان شبکه چهار فقط فرهیختگان هستند و تعریف
مشخصی برای فرهیختگان ندارند، من فکرمیکنم که باید این تعریفها را کنار بگذاریم
و بگوییم که هرکس که عاشق فرهنگ است وهرکس که میخواهد دانش خود را در حوزه فرهنگ ارتقا
دهد، میتواند مخاطب «صدبرگ» باشد، من چارچوبی
برای بینندگان برنامه در نظر نمیگیرم.
-نقطه قوت «صدبرگ» برای جذب
مخاطبش چیست؟
تیم برنامهسازی است که
کارش را بلد است.
-سرگرمی برنامه «صدبرگ » به
تناسب شبکهای که در آن روی آنتن میرود چیست و چه ایدهای پشت سرخود دارد؟
نباید فراموش کنیم هر
برنامه تلویزیونی به لحاظ محتوایی سرگرمیساز است و «صدبرگ» هم از این موضوع مبرا
نیست؛ ما سعی میکنیم با فضای صمیمی که برنامه دارد و درعینحال آیتمهایی مثل
آیتم موسیقی بتوانیم این سرگرمی را ایجاد کنیم و این مساله را فراموش نکنید که
برنامهای که بتواند چیزی به دانش مردم
اضافه کند، توانسته است نصف راه را طی کند.
-با توجه به پخش این مدت برنامه
«صدبرگ» و بازخوردهای موجود فکر میکنید جایگاهی که باید را در بین مخاطبان خود
پیدا کردهاید؟
طبیعی است که شبکه چهار در
سال گذشته بخشی از بینندههای خود را از دست داده است ولی در دوره جدید شبکه چهار
یک نوزایی و پوستاندازی ویژهای رخ داد که خیلی خوب است، یک تعداد برنامههای
جدید ساخت که فضای شبکه را به شدت تغییر دادند، اما متاسفانه هنوز خیلی از مردم
متوجه این تغییر نشدند و مطمئن هستم شبکه چهار به دوران اوج خودش خواهد رسید.
در پایان به مردم توصیه میکنم منتظر برنامه شب
یلدای «صدبرگ» باشند.
.
هدیه یزدان پناه
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است