سیدمحمود رضوی که با «پردهنشین» توانسته بود سریالی مذهبی را فارغ از کلیشهها به مخاطبان عرضه کند و خود را در مقام پربینندهترین مجموعههای سیما در آن زمان قرار دهد، حالا سریال دیگری را با مضمون مذهبی برای سیما تولید کرده است. این نخستین اشتراک میان «نفس گرم» و «پردهنشین» بود که بهانه گفتوگو با تهیهکننده این مجموعه شد و البته کنجکاویهایی هم بود که با دیدن قسمت اول سریال برطرف نشد. سوال از چگونگی همکاری عسگرپور با او تا دغدغههای شخصیاش که مسلما بیتاثیر بر نوع انتخاب آثار تولیدی او نخواهد بود. متن این گفتوگو درواقع پیشدرآمدی است بر سریال «نفس گرم» که در شب دوم پخش انجام شد اما بیتردید در ادامه پخش سریال بیشتر و دقیقتر به آن خواهیم پرداخت.
ویژگیهای سریال «نفس گرم» از نگاه تهیهکننده این مجموعه چیست؟
این مجموعه، متنی با ویژگیهای شاخص بسیاری دارد.
مشخصا اگر بخواهم بگویم، «نفس گرم» یک درام اجتماعی پر فراز و نشیب است که همین فراز
و نشیبها مخاطب را درگیر میکند. ضمن اینکه در خلال داستانگویی به قصههای روز میپردازد.
قصههایی که جامعه امروز با آنها درگیر است. اینها ویژگیهای «نفس گرم» در یک نگاه
کلی هستند.
همکاری با آقای عسگرپور چطور شکل گرفت؟
ورود من به عرصه سینما در سال ۸۵ با مشورت ایشان بود. آن زمان آقای عسگرپور در معاونت هنری سازمان فرهنگی و هنری شهرداری مشغول بودند. من پیششان رفتم و برای ورودم به سینما و حتی انتخاب حوزهای که تصمیم داشتم در آن کارم را شروع کنم با ایشان مشورت کردم. پس از آن هم در مقاطع مختلف از مشورتهایشان استفاده کردم. البته در طول این زمان هر دو علاقهمند بودیم که کار مشترکی انجام بدهیم اما فرصت آن هیچگاه پیش نیامد. تا اینکه طرح «نفس گرم» عنوان شد. این طرح به نظر هر دوی ما نزدیک بود، در نتیجه به جمعبندی رسیدیم که این کار را با یکدیگر انجام دهیم
در قسمت اول این سریال، زنی را دیدیم که بالای منبر رفته، زمانی که تصمیم ساخت این مجموعه گرفته شد چقدر به واکنشهای احتمالی به حضور چنین زنی فکر کردید؟
این مساله خیلی فضای عجیب و غریب و متفاوتی برایم نبود. این فضاها را دیده بودم. خانمهایی با این ویژگی را همیشه به واسطه دیدهام و آنها را میشناختم. البته این کاراکتر تنها یک سخنگوی مذهبی نیست و جنبه اجتماعی هم دارد. او یک فعال اجتماعی است که در قسمتهای بعدی جنبههای بیشتری از این شخصیت و فعالیتهای او دیده میشود. درواقع این زن یک فعال اجتماعی است که در جلسات مذهبی سخنرانی میکند و در عین حال صاحب نفس گرمی هم هست. اینکه چنین کاراکتری در مواجه با اتفاقات مختلف چه واکنشی خواهد داشت، جذابیت اصلی داستان را ایجاد میکند. همین جمیع جهات شخصیت برای من جذابیت داشت.
چه تحقیقی درباره این کاراکتر انجام شد؟
هیچ کاری بدون تحقیق شدنی نیست، ضمن اینکه ما سابقه «پردهنشین» را داشتیم. ابتدا قرار بود آقای عسگرپور و خانم معتمدی به صورت مشترک فیلمنامه را بنویسند اما وقتی تولید با نگارش فیلمنامه همزمان شد نفر جدیدی به این جمع اضافه شد. این نفر جدید از تیم «پردهنشین» بود. توانمندی ترابنژاد در نویسندگی یکی از عوامل انتخابش بود و آشنایی او با این حوزه به واسطه نگارش فیلمنامه «پردهنشین» دلیل دیگری برای اینکه ما از او در این سریال هم کمک بگیریم. همچنین مثل پروژه قبلی یک محقق در کنارمان حضور داشت. سعید اصغرزاده به عنوان محقق در کنار تیم نویسندگان به تحقیق و پژوهش میپرداخت و آن را در اختیار سایرین میگذاشت. اگرچه تلاش کردیم در زمینه تحقیق چیزی کم نگذاریم اما قاعدتا سراغ تمام جوانب چنین شخصیتی نرفتیم بلکه سراغ برشی از چنین کاراکتری رفتیم که براساس فیلمنامه و داستان به آن نیاز داشتیم. به همین خاطر بقیه ابعاد این شخصیت در قالب نکاتی دیده میشوند که در قالب داستان بسط داده نمیشوند.
ارزیابیتان مشخصا از واکنش مخاطب به این کاراکتر که وزنه اصلی سریال هم هست، چه بود؟
به نظرم اکثریت قریب به اتفاق جامعه چنین افرادی را در طول زندگی خود دیدهاند یا حداقل یک مواجه با آن داشتهاند. زنان ما حداقل یکبار پای منبر افراد این چنینی نشستهاند و مردان ما نیز از چنین شخصیتهایی شنیدهاند. ممکن است واکنشهای متفاوتی داشته باشیم اما بعید میدانم که واکنشهای عجیب و غریبی از طرف مخاطب دریافت کنیم. چرا که زاویه نگاهمان، زاویه درستی است ضمن اینکه این شخصیت به خودی خود با تفاوتش جذابیت لازم را برای مخاطب ایجاد میکند.
–
گفتید نمونههایی از این شخصیت را به واسطه دیدهاید. به تناسب این تجربه و شناختی که داشتید در فیلمنامه چقدر مشارکت یا اعمال نظر داشتید؟
از آنجایی که ورود به این حوزه نظر شخصی بهحساب میآید اجازه دهید درباره این بحث، نویسندگان و آقای عسگرپور اظهارنظر کنند اما اگر بخواهم شما را بیپاسخ نگذارم باید بگویم هیچ کاری بدون مشارکت اتفاق نمیافتد. اینکه چقدر اعمال نظر انجام شده نیز بسته به تعامل من با نویسندگان و کارگردان است. البته سعی خودم را کردهام تا آنچه را که میدانستم در اختیار دوستان قرار دهم.
–
شما یک نمونه موفق را در تلویزیون داشتید اما سوال اینجاست که وقتی این سریال که در نگاه اول به لحاظ بعد مذهبی با «پردهنشین» اشتراکاتی دارد، نگران نگاه کلیشهای نبودید؟
در تعریف یک خطی که این دو سریال اجتماعی با رویکرد دینی هستند نقطه مشترک وجود دارد اما در پرداخت کاملا متفاوتند. امیدوارم که در این سریال خیلی کلیشه نبینید. البته نمیگویم که نمیتوان در آن کلیشه دید، چون به هرصورت شخصیتهایی در این داستان پیدا میشوند که جزو کلیشهها هستند. با این وجود خیلی سعی کردیم که کلیشهای نشویم یا حداقل از روی دست خودمان کپی نکنیم.
سریال قبلی نمونه موفق سیما بود، «نفس گرم» هم نمونه موفقی میشود؟
اجازه دهید مردم در این خصوص نظر دهند و ما بر قضاوتشان تاثیر نگذاریم.
–
شما این سریال را ساختید تا نمونه موفق دیگری را ثبت کنید؟
ما کاری را ساختیم که مردم از آن لذت ببرند و در کنارش فضاهایی را تجربه کنند که تجربه کردنشان بهخاطر مشغلههای زندگی روزمره سخت شده وگرنه نساختیم که لزوما مجموعه موفقی باشد. اگرچه هرکسی نهایت تلاشش را برای رسیدن به بهترین کار انجام میدهد تا به اصطلاح مدال طلا را دریافت کند اما واقعیت این است که اتفاق در لحظه آخر میافتد؛ اینکه شما طلا میگیرید یا نه.
–
آقای عسگرپور در مصاحبههای پیشینشان گفته بودند که «نفس گرم» قصهای با نقش پررنگ زنان دارد، این براساس دغدغه شما دو نفر بود یا داستان شما را با این مساله مواجه کرد؟
بله. سریال قصهای با نقش پررنگ زنان دارد چرا که شخصیتهای اصلی قصه ما همگی زن هستند. ضمن اینکه داستان میطلبید و تعیین کرد که این پررنگی به عهده زنان باشد.
–
براساس آنچه در قسمت اول دیده شد، چنین بهنظر رسید که سریال به لحاظ بصری ما را با تاریخ مشخصی مواجه خواهد کرد. آیا این مساله به عمد بود و قرار است بازه زمانی خاصی را در قصه ببینیم؟
اگر منظورتان از نظر کیفی است که تمام تلاشمان این بوده که بهترین کیفیت را برای این سریال داشته باشیم. اما در توضیح بازه زمانی باید بگویم که اولا این قصه، قصه روز نیست. داستان متعلق به چند سال قبل است که در قسمتهای جلوتر فلشفورواردی به امروز میزند. با این وجود ما نخواستیم مشخصا اشاره کنیم که آغاز قصه متعلق به امروز نیست، حتی المانهایی که در جریان سریال میبینید، همین المانهای روز هستند که ما از آنها فرار نکردیم. به شکلی که حتی ممکن است برای مخاطب این فکر را ایجاد کند که فلشفوروارد متعلق به زمان دیگری است و این قصه، قصه روز است. ما نه خودمان را مقید کردیم که به شیوهای نشان دهیم این قصه روز نیست و نه از المانهای روز موجود در داستان فرار کردیم، درواقع ما تاریخی برای آن مشخص نکردیم.
مرجانه گلچین اولین انتخاب شما برای این نقش بود؟
نمیشود گفت اولین و آخرین انتخاب. ما انتخابهایی با یکسری شباهتها به هم داشتیم و طی مذاکراتی که انجام دادیم درخصوص ایشان به جمعبندی رسیدیم.
جمعبندی مبنی بر اینکه ایشان بهترین گزینه هستند؟
هرکدام از گزینهها ویژگیهای خودشان را داشتند اما بهترین خروجی درحال حاضر، خروجی از خانم گلچین است.
–
اولینباری که تیزر این سریال پخش شد، بر حضور متفاوت مرجانه گلچین در این نقش تاکید میکرد.
تمام گزینههای ما با این تفاوت انتخاب میشدند، چون قرارمان نبود که سراغ کسی برویم که نقشی را که قبلا بازی کرده اینجا دوباره تکرار کند.
پس این ویژگی از کاراکتری میآید که در فیلمنامه نوشته شده؟
این ویژگی نقش نیست. درواقع این مساله به همان بحث کلیشهها باز میگردد. اگر قرار بود پرسوناژ را از کاراکتری که قبلا بازی شده استفاده میکردیم، اولین چیزی که به ذهن مخاطب خطور میکرد همان کلیشه بود. به همین خاطر برای فاصله از کلیشه، سراغ کسانی رفتیم که قابلیتهای مدنظر ما را داشته باشند ضمن اینکه خودشان را تکرار نکنند.
–
در یک مصاحبه گفتید که این سریال هم مثل «پردهنشین» سبک زندگی ایرانی را نشان میدهد. این مضمون مشترک از دغدغه شخصی شما برای انتخاب دو سریال میآید؟
اگر بخواهم به دور از شعار صحبت کنم، درحال حاضر روزمرگی فضاهای شهری همه ما را از زندگی واقعی خودمان دور میکند. مشخصا ورود تکنولوژی در مقایسه با تاخر فرهنگیای که وجود دارد و اول تکنولوژی وارد جامعه ما میشود و پس از آن فرهنگش، اگر چیزهایی را به خودمان یادآوری نکنیم آرامآرام بعضی چیزها را فراموش خواهیم کرد. همانطور که در یک رفتار جمعی در خانواده میبینید، فعالیتهایی که پیشتر در قالب جمعی اتفاق میافتاده حالا به صورت فردی انجام میشود. درواقع با این شیوه بهجایی میرسیم که مدنیت را فراموش میکنیم و تنها ساکنین شهرهایی هستیم که اخلاق و رفتار فردی بر ما حاکم است. بههمین خاطر است که یادآوری این واقعیت احساس میشود. امکان و فضایی که نیاز ما به سبک زندگی گذشتهمان را که با همه کمی و کاستیهایش باعث لذتمان بود به ما نشان دهد.
محمود رضوی با فاکتورهای ساخت یک سریال جذاب که توان مقابله با جذابیتهای شبکههای ماهوارهای را داشته باشد، آشناست؟
مردم باید این را تعیین کنند که آیا ما توانستیم مخاطبی را از آن طرف جذب سریال خودمان بکنیم یا نه.
این اتفاق با مهر تایید مردم پس از تماشای تلویزیون مشخص میشود اما میخواهم نگاه خودتان را به وقت انتخاب یک سریال بدانم که آیا این کار را میتوانید انجام دهید؟
مجموع عوامل «پردهنشین» و نه فقط محمود رضوی، توانستند مردم را پای یک سریال اجتماعی با مضامین دینی بنشانند. به گفته آمار و ارقام صداوسیما مخاطبان زیادی از شبکههای ماهوارهای جدا شدند و پای تلویزیون نشستند. درخصوص «نفس گرم» هم امیدواری زیادی دارم که بتواند این اتفاق را دوباره رقم بزند.
عسل آذرپور
There are no comments yet