“عامدانه،عاشقانه،قاتلانه” مهجور واقع شد | پایگاه خبری صبا
امروز ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۰۷:۴۴
بهاره رهنما:

“عامدانه،عاشقانه،قاتلانه” مهجور واقع شد

بهاره رهنما از تفاوت‌های بازی در "عامدانه، عاشقانه، قاتلانه" و دیگر فعالیت‌های هنری‌اش می‌گوید.
نمایش “عامدانه، عاشقانه، قاتلانه” به پایان اجراهای خود نزدیک می‌شود. چندی پیش با ساناز بیان نویسنده و کارگردان این نمایش مصاحبه‌ای داشته‌ایم و این بار به سراغ بهاره رهنما رفته‌ایم.
این نمایش پیش‌ازاین در سال ۱۳۹۲ در تالار شمس اجرا شده بود و اینک دومین دوره اجرای خود را می‌گذراند. بهاره رهنما در هر دو اجرا حضور داشته است و سال ۱۳۹۲ برای بازی در این نمایش از سوی خانه تئاتر کاندیدای دریافت بهترین بازیگر زن شده بود. از همین رو با او در مورد این نمایش و همچنین برنامه‌هایش در حوزه تئاتر گفت‌وگو کردیم.
خانم رهنما ابتدا درباره نمایش “عامدانه، عاشقانه، قاتلانه” صحبت کنیم. بازی شما در نقش سودابه که ناخواسته و به‌خاطر حفاظت از خود اقدام به قتل می‌کند، بسیار جذاب بود و می‌توانم بگویم حداقل در مقایسه با سایر نقش‌هایی که از شما دیده بودم، متفاوت بود. این بازی متفاوت و بسیار خوب از کجا نشات گرفت؟ 
واقعا بازی من در این نمایش، کاملا متفاوت از سایر نقش‌هایم بوده است و من این مساله را مدیون دو نکته هستم. یکی انتخاب ساناز بیان در مقام کارگردان که به من اعتماد کرد و دوم کوشش این کارگردان جوان. گاهی اوقات کارگردان‌های جوان، جنسی از بازی را در بازیگر پیدا می‌کنند که خود بازیگر در طول دوران بازیگری‌اش چنین توانی را در خود ندیده ‌است و از خود انتظار ندارد.
این نقش تا چه حد بر اساس کارگردانی و متن خانم بیان پیش رفته است و به چه میزان خود شما در پروسه تمرین و با اتود زدن قسمت‌هایی را به نقش اضافه کردید؟ 
به‌هرحال نود درصد کار تاثیر کارگردانی و نویسندگی ساناز بیان است. اصولا سبک بازی من نزدیک کردن نقش به خودم است تا خودم به نقش، بنابراین طبیعتا نکاتی را در حین تمرینات با خود به‌نمایش می‌آورم اما همواره انتخاب این نکات بر عهده کارگردان است و من هیچ‌وقت چیزی را به متن تحمیل نمی‌کنم. البته نکته قابل‌توجه در کارگردانی ساناز بیان این بود که بسیار پذیرا بود و من با او بسیار هم‌سلیقگی داشتم. به‌عنوان کارگردان جوانی که دومین یا سومین کارگردانی‌اش را تجربه می‌کند، دختری نبود که مقابل پیشنهادها جبهه بگیرد و احساس کند پیشنهادهای بازیگران بر روی استقلال کار او تاثیر می‌گذارد و همواره در راستای کار به تغییرات و پیشنهادهای گروه اجرایی نگاه می‌کرد.
پس درواقع در نمایش همه گروه اجرایی تجربیاتتان را وسط گذاشتید و بر اساس کارگردانی خانم بیان، تمرین‌ها را پیش بردید و از همین رو کار بسیار یکدست و خوب از آب درآمده بود. 
واقعیت این است که در پروسه تمرین، لحظه‌هایی را به‌همراه هم کشف می‌کردیم و پیشنهادهایمان را با هم در‌میان می‌گذاشتیم. نقش‌ها از تجربیات ما به‌عنوان بازیگر بسیار دور بود؛ به‌شخصه چنین زن‌هایی را ندیده بودم اما فیلم مستند «ماده ۶۱» که مهوش شیخ‌الاسلامی در مورد زنان زندانی تهیه کرده است و به‌نظر من کار بسیار باارزش و ماندگاری در تاریخ مستندسازی ایرانی است، بسیار به من کمک کرد. همین فیلم بود که مرا با لهجه و لحنی که سودابه در طول سال‌ها ماندن در زندان بندرعباس به آن دست یافته بود و با زبان بدن او که اصلا به من شبیه نبود، آشنا کرد.
پس برای درآوردن نقش به منابع بیرونی هم مراجعه کردید. 
بله. ساناز این فیلم مستند را به ما معرفی کرد.
در این نمایش من به‌عنوان یک مخاطب زن، با هر سه شخصیت نمایش همدلی دارم، اما همدلی من با سودابه از باقی شخصیت‌ها بیشتر است و برای سودابه بیشترین حق را قائل هستم، شما به‌عنوان یک فرد و نه بازیگر این نقش چه‌میزان برای سودابه حق قائل بودید؟ 
من حق کشتن یک انسان را برای هیچ‌کس قائل نیستم از همین رو جمله «من بیخ دیوار گیر کرده بودم» را با اجازه ساناز به دیالوگ‌های نقش اضافه کردم. کشتن بسیار پدیده عجیبی است. رشته من در مقطع کارشناسی حقوق بوده است و به‌همین دلیل در حقوق جزا با جرائم و مجازات‌هایی که برای قاتلان در نظر می‌گیرند درگیر بوده‌ام، اما بااین‌وجود در مورد قتل همواره سوال برایم باقی می‌ماند. یعنی نه می‌توانی حق بدهی و نه فکر کنی که کار قاتل درست بوده است. خیلی عجیب است. استاد حقوق جزای من حرف زیبایی می‌زد، می‌گفت همواره در هر قتلی حتی اگر قاتل پیدا شود، ۵۰ درصد ماجرا تا ابد در سایه باقی می‌ماند. پدیده بسیار پیچیده‌ای است از همین رو اینگونه نیست که من به سودابه حق بدهم که آدم بکشد. داستان سودابه پیچیدگی‌های خیلی خاصی دارد که اگر تماشاگر باهوش باشد و این داستان را با دقت ببیند، این مساله را حس می‌کند ولی من جنبه‌ای را در این شخصیت پررنگ کرده‌ام و شما هم لطف می‌کنید و می‌گویید که بیشتر از باقی نقش‌ها به چشم می‌آید و آنهم این است که زن‌ها در ایران در شرایط اقتصادی نابسامان گاهی زیر فشار عجیبی هستند و سودابه هم یک مادر است که باید دو بچه را به دندان بکشد و به مدت چند روز در مکانی گیر افتاده است. این مسائل برای من اهمیت داشت و روی آنها کار کردم و قلاب را آنطور که می‌خواستم به گردن و حس مخاطب انداختم.
آیا برای درآوردن نقش سودابه بر اساس تکنیک شبیه‌سازی پیش رفتید و به فیلم‌هایی که دیده بودید بسنده کردید یا نقش را از فیلتر ذهنی خودتان ‌هم عبور دادید؟ 
تیپ، لهجه و حتی حرف زدن و راه رفتن من در این نقش، زمخت‌تر و نزدیک‌تر به طبیعت و زندگی آن فرد است تا خود من و از همین رو شبیه‌سازی در این نقش بیشتر اتفاق افتاد اما حدود ۴۰ درصد از بازی من عبور دادن نقش از صافی ذهن خودم بوده است البته نمی‌گویم که این روش، بهترین روش است بلکه یکی از صدها روش مختلف خلق یک بازی خوب یا حداقل قابل‌قبول است و چون این روش را بلدم و همین را در کلاس‌هایم آموزش می‌دهم.
بازی شما در این نمایش، بسیار به‌اندازه و کنترل‌شده بود و به‌اصطلاح بیرون نمی‌زد. 
این قسمت را هم مدیون کارگردان خوب و جوان کار هستم چون من حتی زمانی که مجبور می‌شوم در تئاترهایی که خودم کارگردان هستم، بازی کنم، بازهم احتیاج دارم یک نفر از بیرون مرا ببیند. همان‌طور که ساناز به من اطمینان داشت و اگر پیشنهادی می‌دادم، مقابل من جبهه نمی‌گرفت، من هم به او اطمینان داشتم یعنی اگر به من می‌گفت قسمتی از بازی را کم یا زیاد کنم، واقعا تمام پیشنهادهایش خوب بود و من با اطمینان می‌پذیرفتم و نتیجه این اعتماد این شد که بازی من در نمایش «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» تفاوت ویژه‌ای با دیگر بازی‌های من دارد و این تفاوت از سوی بسیاری از مخاطبان ازجمله خود شما به من منتقل شده است.
این نمایش به پایان اجراهای خود رسیده است. البته در سال ۱۳۹۲ این نمایش در سالن شمس اجرا شده بود. به‌عنوان یکی از بازیگرانی که در هر دو اجرا حضور داشتید، از کدام اجرای نمایش رضایت بیشتری دارید؟
قطعا از اجرای جدید رضایت بیشتری داشتم. البته اجرای نخست، شور و شعف و تازگی بیشتری داشت اما حس می‌کنم، در این اجرا خیلی پخته‌تر شده‌ام و حتی به‌عنوان یک زن و مادر حس بیشتری درگیر کار من شده است.
به نظر شما آن اتفاقی که باید برای این نمایش رخ می‌داد، اتفاق افتاده است؟ 
نه واقعا این نمایش مهجور واقع شد. ما چند نمایش دیگر هم مانند این نمایش که در حوزه تئاتر مستند و تئاتر زنان بود داشتیم که آنها هم کارهای خوبی بودند اما درواقع این نمایش به‌اندازه کافی دیده نشد و موردتوجه قرار نگرفت. یکی از دلایلی که سبب شد نمایش دیده نشود این است که کارگردان آرام و خانمی داریم. شاید اگر من بخواهم در هفتمین کارگردانی‌ام تئاتری مانند «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» را به‌روی صحنه ببرم، طبعا بیشتر درباره آن حرف می‌زنم و اطلاع‌رسانی می‌کنم، اما ساناز بیان واقعا تمرکزش را بر روی حس هنری و درست درآمدن کار گذاشته بود. امیدوارم در این اجرای جدید اتفاق‌های خوبی برای این اثر رخ دهد و به این نمایش به‌اندازه‌ای که حقش است، پرداخته شود و حتی دوباره به‌روی صحنه رود البته این اتفاق برای من و نسیم ادبی بسیار دشوار خواهد بود. در زمان یکی از اجراها به‌اندازه‌ای به ما دو نفر فشار وارد شده بود که نفس هیچ‌کدام از ما بالا نمی‌آمد و ساناز می‌خواست برای ما اورژانس خبر کند ولی فکر می‌کنم هنوز باید به این نمایش بیش از اینها پرداخته شود.
حضور این نمایش در بخش مرور سی‌وچهارمین جشنواره تئاتر فجر را چقدر محتمل می‌دانید؟
احتمالش بسیار زیاد است. فکر می‌کنم هم حقش است و هم این اتفاق از احتمال بسیار بالایی برخوردار است. این نمایش از هر نگاهی مخاطبان را با خود درگیر می‌کند. چه آنهایی که طرفدار تئاتر مستند هستند و چه آنهایی که این‌گونه تئاتر را نمی‌پسندند، چه افرادی که نمایش با ساختار دراماتیک را دوست دارند و چه آنها که تئاتر بدون قصه دوست دارند این نمایش را می‌پذیرند. حقیقتی که در متن وجود دارد آدم‌ها را درگیر می‌کند.
به هفتمین تجربه خود در زمینه کارگردانی تئاتر اشاره کردید. مدتی است در حوزه نگارش و کارگردانی تئاتر فعالیت خود را کمتر کرده‌اید. آیا دلیل خاصی برای این مسئله دارید؟ 
باورتان نمی‌شود چقدر پیشنهاد تئاتر دارم. حتی رمانم نصفه مانده است و در ضمن به‌تازگی فعالیتی را در حوزه موسیقی آغاز کرده‌ام که واقعا تا حدودی شرایطم را به هم ریخته است. از سویی چهار نمایشنامه مرا نشر مروارید چاپ کرده است و به‌زودی برای این کتاب مراسم رونمایی را برگزار می‌کنیم. بسیاری می‌گویند که بهاره رهنما از کجا چهار نمایشنامه را آورده است؟ باید بگویم من این نمایشنامه‌ها را در مدت ۱۵ سال فعالیتم در حوزه تئاتر نوشته‌ام و الان به منصه ظهور رسیده‌اند و چاپ شده‌اند. وقتی فردی کتاب منتشر می‌کند، دلیل ندارد فکر کنید که این آثار یک‌شبه تولید شده‌اند. من از میان نمایشنامه‌هایی که روی صحنه برده‌ام، چهار نمایشنامه را که خودم نوشته بودم توسط نشر مروارید منتشر کردم.
یکی از نکاتی که در زمینه تئاتر وجود دارد، معرفی کردن پژمان جمشیدی از سوی شما برای بازی در نمایش «بادی که تو را خشک کرد مرا برد» به کارگردانی علی نرگس‌نژاد است. در این مدت پژمان جمشیدی بازی‌های خوبی را در تئاتر کمدی انجام داده است، چه شد که تصمیم گرفتید او را که هیچ سابقه‌ای در تئاتر نداشت، برای بازی در نمایشی دو پرسوناژ پیشنهاد دهید؟
پژمان جمشیدی بسیار به بازی در تئاتر علاقه‌مند بود و زمانی‌که من او را برای بازی در تئاتر پیشنهاد کردم، سابقه بازیگری تلویزیون داشت و به من گفته بود که دوست دارد تئاتر کار کند و از سویی علی نرگس‌نژاد هم به من گفت برای نقش مقابل من به دنبال بازیگری می‌گردد که هیچ‌گونه سابقه‌ای در تئاتر نداشته باشد. این مسئله یک اتفاق بود اما اینکه شخصی به تئاتر علاقه‌مند باشد و در این زمینه کار کند و یاد بگیرد، باارزش است. بعدازاین خود پژمان جمشیدی و انتخاب‌هایش آینده‌اش در تئاتر را رقم می‌زند. درواقع من توانایی این را ‌که کسی را به تئاتر بیاورم یا نیاورم، ندارم؛ فقط گاهی پیشنهادهایم بنا به تجربه سالیانم مورد استقبال کارگردان‌ها یا تهیه‌کنندگان قرار می‌گیرد. این یک اتفاق بود و پژمان جمشیدی در آن زمان واقعا مشتاق بود در عرصه تئاتر فعالیت کند و برای این مسئله وقت و انرژی گذاشت. مسیر او در تئاتر چه می‌شود و یا چه اندازه در تئاتر موفق عمل کند، نه تبریکش شامل حال من می‌شود و نه انتقادش.
مینا صفار

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است