کمتر کسی پیدا میشود که سودای شهرت و معروفیت نداشته باشد. حرفه بازیگری هم بهشدت وسوسهانگیز است و هم جذاب.
از آنجا که بازیگری در ذاتش شهرت دارد خیلی از افرادی که دوست دارند شناخته شوند اولین گزینهشان بازیگری است، فارغ از اینکه بازیگری حرفه سختی است و نیاز به تخصص دارد. سیاهی لشگر یا همان کلمه به روز شدهاش هنروری راهی است که خیلیها برای ورود به دنیای بازیگری انتخاب میکنند. اما اینکه چقدر موفق میشوند و به خواستهشان میرسند کسی نمیداند. دفاتر هنروری این روزها بازارشان سکه است. جاهایی که واسط بین این افراد عاشق و پروژههای سینمایی یا تلویزیونی هستند و بخشی از دستمزد این افراد میشود پورسانت آنها، که با توجه به آمار به دست آمده ثابت هم نیست و هرکسی بر اساس انصاف درصدی برمیدارد. با چند تن از این مسئولان هنروران درباره شرایط این قشر سودازده صحبت کردیم.
عشق بازیگری؛ از کلاس هنرپیشگی تا گروه هنروری
«سرخپوستها» فیلمی به کارگردانی و نویسندگی غلامحسین لطفی ساخته سال ۱۳۵۷ است. این فیلم شرح حال جوانی به نام داود با بازی پرویز فنیزاده است که به عشق بازیگری از شهرستان به تهران نقل مکان میکند. داود جوانی خام است و رویای بازیگری و شهرت چشمانش را روی واقعیت بسته است. او آرزویش همبازی شدن با بیک ایمانوردی و بهروز وثوقی است اما این خواسته براساس سختیهای که تحملش میکند تنها در حد یک آرزو میماند و نتیجه سفرش هم فقط چند عکس یادگاری با بیکایمانوردی! داود وارد محله معروف ارباب جمشید میشود که پاتوق عاشقان فیلم و بازیگری و محل تجمع سیاهی لشکرهاست. چون آن روزها استودیوها و دفاتر فیلمسازی زیادی در این خیابان بود و عشاق بازیگری به سودای دیده شدن و یا دیدن ستارهها و کارگردانهای معروف آنجا جمع میشدند و روزهای بیهودگی و انتظار را میگذارندند.
این فیلم قدیمی است اما شرح حالش قدیمی نشده است. «سرخپوستها» تصویر و روایت افرادی است که اگر وضعیت آنها را نسبت به آرزوهایشان بسنجیم، سرگردان و بیجا و مکان هستند! به آرزویشان دلبستهاند، اما شرایط بد آنها را دستخوش کولیگری و آوارگی کرده است. این روزها جوانان بسیاری با رویای بازیگری روزهایشان را نه در محله «ارباب جمشید» بلکه در دفاتر و آموزشگاههای سینمایی میگذرانند و نتیجهاش سرخوردگی و انتظار یک رویای موهوم است.
هرجای شهر را که نگاه کنیم آموزشگاه و کلاس و ورکشاپ بازیگری و سینما هست. آموزشگاههایی که اغلب هدفشان استعدادیابی نیست و تنها دغدغه شهریههای کلانی دارند که از هنرجویان میگیرند. برای ورود به این آموزشگاهها تنها مانع، پرداخت هزینه کلاسهاست. مسئولان و متولیان این کلاسها بیتوجه به استعداد جوان، برایش از دنیای جذاب و رنگانگی میگوید که رسیدن به آن از طریق کلاس بازیگری بسیار اندک است. بسیاری از این آموزشگاهها مدرسانی دارند که تخصص و حضور خودشان هم در سینما زیر سوال است و تخصص آموزش را ندارند و در شرایط طبیعی شاید هنرور میشدند نه بازیگر و مدرس بازیگری!
از سوی دیگر، سودای حضور جلوی دوربین ولو به قدر یک نما و در میان یک جمع پر شمار، عده دیگری از عاشقان هنرپیشگی را به دفاتر هنروری و جذب سیاهی لشکر میکشاند. جایی که راه برای رفتن به پشت صحنه ناهموار نیست، ولی برای گریز از وضعیت دردناکی که دچارش میشوند راه دشواری در پیش دارند. اغلب آنها در این عشق میسوزند و چیزی جز چند نمای لانگ شات در بین جمعیت یا یکی دو پلان کنار فلان بازیگر معروف یا در رویاییترین حالت یکی دو کلمه یا جمله بیهوده در فیلم و سریالها تنها سهم و نصیبشان از جهان سینما و بازیگری است.
سرنوشت تلخ این دسته از اهالی فرودست سینما همیشه با بیتوجهی و بیخیالی همه همراه شده است؛ نه مدیر و نه هنرمند و نه اهالی صنوف دیگر چندان اهمیتی به این دسته آدمهایی که با اتوبوس و وَن و فلهای سر صحنهها میآیند و جلوی دوربین میایستند نمیدهد. شاید کسی که این مسیر ناچیز و غلط را برای عشقی بزرگ انتخاب کرده، شایسته توجهی بیش از این هم نباشد.
چگونگی استخدام و جذب هنروران
رضا یزدی: از دو طریق جذب نیرو انجام میشود یکی از طریق آگهی در روزنامه، که متاسفانه بسیاری از موسسات که کارشان معرفی نیرو و هنرور به پروژههای سینمایی و تلویزیونی به شکل نادرستی آگهی میدهند و در آگهیهایشان مینویسند جذب بازیگر برای سریال یا فیلم! اکثرا در این آگهیها کسی به کلمه هنرور اشاره نمیکند و به نظرم این خیانت بزرگی است و فریبکارانه است. اما راه دوم از طریق معرفی دوستان و هممحلیهاست. اطرافیان که میدانند مثلا در این رشته فعالیت میکنی سراغت میآیند و به صورت داوطلبانه در پروژهها شرکت میکنند.
طاهر علوی: به نظر من هنرور بازیگر نیست، مسیری را دارد میرود تا به بازیگری برسد. شما وقتی درس میخوانید دانشآموزید، برای دکتر شدن باید مسیر طولانی را بروید، کسی در دوران دانشآموزی به شما دکتر یا مهندس نمیگوید! به همین دلیل هیچ وقت به آگهی دادن در روزنامه اعتقاد نداشتم. این که بگویم بازیگر میخواهم و بعدش آنها را به عنوان سیاهی لشگر سرکاری ببرم، کار زشتی است. همیشه سعی میکنم از بین آشنایانم هنرور انتخاب کنم، آشنایان من خودشان دوستانی دارند و آن دوستان هم دوستان دیگری! اینطور توانستم به تعداد معقولی از افراد برسم و شرکتم را دایر کنم.
حسین ادهمی: شکل جذب این افراد موضوع قابل بحثی است. در سالهای گذشته هر هنروری به این دفاتر میرفت، باید ۵ جلسه به صورت مجانی سر فیلم میرفت تا مسئول برایش تصمیم بگیرد. بعد از ۵ جلسه هم بهانهای میآورد و او را با هزار منت به دفتر همکارش میفرستاد، تا دوباره به او فرصتی بدهند. در آن جا هم ۵جلسه مجانی بازی میکرد. این روند هم چنان ادامه داشت تا آنجا که یکباره میدیدی ۶ ماه گذشته هنرور هنوز پولی دریافت نکرده است. من از همان ابتدا که به این کار ورود کردم، یک شرکت راهاندازی کردم و آنجا شد محل امنی برای هنروران. هنرور آنجا با خیال راحت فرم پر میکرد و آموزش میدید و گاهی با هم مینشستیم و تبادل نظر میکردیم. به خاطر قدمت من در این شغل همهچیز دهان به دهان اتفاق افتاد و دیگر نیازی به آگهی نبود و همه کسانی که واقعا عاشق این کار بودند و در پی حاشیه نبودند سراغم آمدند و ما یک خانواده شدیم. از جمله کسانی که از راه هنروری الان وارد سینما و تلویزیون شدند میتوانم به یزدان آخوندی و علیرضا مظفری اشاره کنم. اینها کارشان را از دفتر من شروع کردند و الان به صورت حرفهای در این زمینه کار میکنند.
دستمزد و سایر حق و حقوقات مثل بیمه:
رضا یزدی: این افراد به صورت روزانه دستمزد دریافت میکنند. هر روز بعد از پایان فیلمبرداری، مدیرتولید با مسئول هنروران تسویه حساب میکند. دستمزد ناچیزی است که بخشی از آن را هم مسئولان برمیدارند. این افراد هیچگونه امنیت شغلی ندارند. گاهی حتی مدیران تولید، دستمزد این افراد را با تاخیر میدهند و گاهی هم نمیدهند. بیمه به هیچ عنوان به این افراد تعلق نمیگیرد. تمام عوامل در یک پروژه بیمه میشوند اما هنروران این شرایط را ندارند. سر یک پروژه جنگی بودیم که یکی از هنروان دستش در اثر انفجار سوخت و تنها کاری که در حق این فرد انجام شد، این بود که هزینه بیمارستانش را دادند. قرارداد شخصی هم با این افراد بسته نمیشود و تنها قرارداد کلی با مسئول هنروران میبندند. اصولا وقتی از یک موسسه بازیگر میبریم برای یک پروژه، چون تعداد بسیار بالاست، برایشان مینیبوس میگیریم و با همان مینیبوس برشان میگردانیم. در پروژه اگر وسیله برای رفت و آمد عوامل وجود داشته باشد، به هنروان اختصاص ندارد و کاملا به عهده موسسهای است که آنها را معرفی کرده است.
طاهر علوی: اگر بخواهم دستمزد را درصدی برایتان حساب کنم، مثلا اگر شخصی برای حضورش ۱۰هزارتومان دریافت کند، سه هزارتومانش را من به عنوان مسئول هنرور برمیدارم و بقیهاش به هنرور تعلق میگیرد. این افراد بهغیر از دستمزد حق و حقوق دیگری ندارند و اگر اتفاقی هم برایشان بیفتد، پروژه جوابگو نیست. من خودم کارم را با هنروری شروع کردم. خاطرم هست سر یک کار بودیم و حسین یاری بازیگردان کار بود. قرار بر این بود که من باید با تفنگ شیرجه میزدم و خودم را روی زمین میانداختم. همین کار را هم کردم که یکباره سرتفنگ به پیشانیام خورد و پیشانیام را شکافت. حسین یاری در همان احوال بدی که داشتم و خون تمام صورتم را پوشانده بود، مرتب داد میزد که ناله کن و به خودت بپیچ! منظورش این بود که بازیام را ادامه بدهم. من عصبانی شدم و خودم کات دادم (میخندد) البته بعدش اخراج شدم.
حسین ادهمی: این افراد روزانه دستمزد میگیرند. برای فیلمهای سخت، مثل تاریخی و دفاع مقدس روزی سیهزار تومان که نصفش را من برمیدارم و نصف دیگرش را خودشان و برای فیلمهای آپارتمانی هم روزی بیستو پنج هزار تومان است که آن هم نصف میشود! اما باید بگویم میزان دستمزد حقوق زن و مرد فرقی ندارد و همه یکسان میگیرند. البته این رقم برای کسانی است که تازه کارند. کسانی هستند که خوب بازی میکنند و برای تک سکانس مقابل دوربین میروند که حقوقشان به مراتب بالاتر است از روزی ۵۰ هزار تومان گرفته تا ۴۰۰ تومان! خود من هم هنرور هستم و الان دستمزد بالایی دارم. این دستمزد تنها حق و حقوق این افراد است! تا یک سال پیش هم بیمه نبودند اما در این چند وقت مثلا اگر عوامل اصلی یک پروژه ۵۰ نفر باشند، برای ۵ نفر هم اضافه بر سازمان بیمه رد میکنند؛ البته بدون اسم که اگر اتفاقی بیفتد بتوانند از حق بیمه استفاده کنند.
عشق به بازیگری و فیلم یا نیاز مالی
رضا یزدی: به جرات میتوانم بگویم که تنها ۲۰درصد این افراد به بازیگری علاقه دارند. هرچند باید بگویم این راه درستی برای ورود به بازیگری نیست. اما هشتاد درصد باقی مانده صرفا برای احتیاج مالی سراغ این کار میآیند. از آنجا که حقوق در این کار به صورت روزمزد پرداخت میشود، هنروران برای گذران روزمره این کار را انتخاب میکنند. جوانانش سودای بازیگری دارند و مسنترها کاملا بحثشان مالی است.
طاهر علوی: به نظرم تمام هنروران عاشق بازیگری و سینما هستند. عرف ساعت کاری در سینمای ما دوازده ساعت است اما اکثرا تا هجده ساعت هم کار کردیم. کسی که عشق به بازیگری نداشته باشد دلیلی ندارد این شرایط سخت را تحمل کند. اگر سر خیابان آدامس بفروشد، پول بیشتری گیرش میآید. البته باید بگویم که بعضی از این هنرورها کارتنخواب هستند. میآیند و شام و ناهار و صبحانه میخورند و پولی هم گیرشان میآید. من هیچ وقت با این افراد کار نکردم اما خیلی از مسئولان هنروری هستند که از این افراد سوءاستفاده میکنند و حتی پول کمتری هم نسبت به عرف به این افراد میدهند که به نظرم کار غیر انسانی است.
شیوه برخورد سایر عوامل با هنروران
رضا یزدی: رک میگویم رفتار سینماگران با هنروران بسیار ناپسند و گاهی توهینآمیز است. من به دلیل این رفتارهاست که مدتی از این کار فاصله گرفتم. بارها به مدیر تولید گفتهام که این شکل برخورد چیست و آنها هم در جواب گفتند که کارشان همین است، پول میدهیم و هرطور دلمان بخواهد برخورد میکنیم. این افراد کاملا مورد ظلم واقع میشوند؛ نه پول درست و حسابی گیرشان میآید نه امنیت شغلی دارند و نه رفتار محبتآمیزی میبینند. بخشی از این هنروان سنشان بالاست و گاهی مراعات سن و سالشان را نمیکنند. یکی از دلایلی که من از این کار بیرون آمدم بیحرمتی به بانوان بود. بعضی وقتها مدیران تولید یا سایر عوامل این قشر زحمتکش را با قشر دیگری! اشتباه میگیرند. پیشنهادات بیشرمانهای میدهند که شاید گفتنش درست نباشد. اما کاش این افراد صنفی داشتند که ازشان حمایت میشد!
طاهر علوی: همه چیز برمیگردد به مسئول این افراد. من هیچ وقت اجازه نمیدهم که کسی با نیروهایم، بد رفتار کند. به خاطر این که این افراد زحمتکشند و کاری به کسی ندارند. اما به طور کل رفتار عوامل با این افراد قشنگ نیست و همیشه از بالا به این افراد نگاه میشود.
حسین ادهمی: ما دو دسته آدم داریم یا جوانان هستند که به عشق شهرت و محبوبیت سراغ این کار آمدند یا مسنتر که اکثرا بازنشستهاند و خانه نشین. افراد مسن صرفا تفریحی سراغ این کار میآیند و به دلیل فرهنگ و مَنِشی که دارند، جوری رفتار نمیکنند که کسی به خودش اجازه بدهد بهشان توهین کند. خود من مهندس مخابرات بودم و الان بازنشسته شدم. رفتار هرکس به دیگران میگوید چطور با من رفتار کنید. در مورد جوانترها هم گاهی سبکسریهایی میکنند که عوامل را از دست خودشان میرنجانند و منجر رفتارهای ناشایست میشود. البته مثلا در مورد بازیگران فرق دارد، برخی از بازیگران مثل امین حیایی اصولا مردانه رفتار میکند و نگاه از بالا به این افراد ندارد. بگو و بخند دارد و هیچکس را آزرده خاطر نمیکند اما بازیگرانی هم هستند که بسیار بد برخوردند که همیشه به هنرورهایم میگویم دمخور این افراد نباشند، چراکه آدمهای نرمالی نیستند!
هما بذرافشان
یک نظر