تنها برای من شیوه درست اجرای متن مهم است | پایگاه خبری صبا
امروز ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۰۸
ساناز بیان:

تنها برای من شیوه درست اجرای متن مهم است

پس از 12 سال فعالیت در حوزه تئاتر به‌عنوان نویسنده و کارگردان، اصلا از به‌رخ کشیدن کارگردانی خوشم نمی‌آید و تنها برای من شیوه درست اجرای متن مهم است.

نمایش «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» به نویسندگی و کارگردانی ساناز بیان مدتی است در تماشاخانه باران ‌روی صحنه رفته است. این نمایشنامه تابستان ۱۳۹۱ برای نخستین بار در کنفرانس زنان نمایشنامه ‌نویس جهان در استکهلم نمایشنامه ‌خوانی شد و پاییز ۱۳۹۲ در تالار شمس روی صحنه رفت و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. از همین رو درباره این اثر با ساناز بیان گفت‌وگو کردیم.

از نام نمایش آغاز کنیم؛ «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه»، با توجه به اینکه نمایش داستان سه زن را که به‌قتل محکوم شده‌اند در سه اپیزود تعریف می‌کند، می‌توانیم هر نام را به یک داستان نسبت دهیم؟ 

خیر این مساله مد نظر من نبوده است. نمایشنامه در ابتدا «قاتلانه» نام داشت اما زمانی که در سال ۱۳۹۲ برای نخستین بار تصمیم گرفتم نمایش را روی صحنه ببرم، احساس کردم این نام برای فضای اجتماعی آن دوره چندان مناسب نیست و از همین رو نام «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» را انتخاب کردم. البته هر سه عنصر عمد، عشق و قتل در سه اپیزود نمایش مستتر است و تنها میزان و جنس آنها در داستان‌های نمایش تفاوت دارد.

در این نمایش بازی‌های بسیار خوبی از بازیگران شاهد هستیم. بهاره رهنما نیز بازی بسیار متفاوتی را انجام داد و نسبت به بازی‌هایی که از او در گذشته در حوزه تئاتر دیده‌ایم، بسیار قوی‌تر ظاهر شده است. چه میزان این امر نتیجه کارگردانی شما بوده؟ آیا جنس متن بازیگران را درگیر خود کرده است؟ 

زمانی که به‌همراه حمیدرضا آذرنگ مشاور من در این نمایش، بازیگران را انتخاب می‌کردیم و به نقش رسیدیم، همزمان بهاره رهنما را برای بازی در این نقش انتخاب کردیم چراکه بازیگر بسیار توانا و باهوشی است و توانایی او بسیار بیشتر از آن چیزی است که تاکنون نشان داده و می‌تواند دشوارترین نقش‌ها را به‌خوبی ایفا کند. بسیار باهوش است و با کوچک‌ترین اشاره کارگردان، منظور او را درک می‌کند. مسلما متن نیز تاثیر بسزایی بر بازی بازیگران نمایش دارد. من حتی در طرح‌ریزی میزانسن‌ها و جنس دیالوگ‌گویی هر سه اپیزود با بازیگران تعامل داشته‌ام و خودم به شیوه اجرای آثار که در آنها کارگردانی غالب می‌شود، علاقه ندارم.

پس از ۱۲ سال فعالیت در حوزه تئاتر به‌عنوان نویسنده و کارگردان، اصلا از به‌رخ کشیدن کارگردانی خوشم نمی‌آید و تنها برای من شیوه درست اجرای متن مهم است. احساس می‌کنم واگذاری صحنه به بازیگران اقدامی درست بود چراکه سبب شد بازیگران خودشان با متن برخورد داشته باشند و من متکلم ‌وحده این نمایش نشوم.

در این نمایش علاوه بر سه زن متهم به قتل، یک راوی به‌عنوان روزنامه‌نگار حضور دارد و این سه داستان را گزارش می‌دهد. چه شد که شیوه مستند گزارشی را برای نمایش خود انتخاب کردید؟ 

ساختار و ساختمان نمایش را در راستای هدفم به‌کار بردم. هدف من در این نمایش این بود که قضاوت در کار نیاورم. در تکنیک نویسندگی، شاخص‌ترین شیوه نگارش متنی عاری از قضاوت، پیش‌فرض و اعمال سلیقه، گزارش‌نویسی است. در این شیوه شما تنها مشاهدات خود را بر روی کاغذ می‌نویسید. اگر سه بازیگر، می‌آمدند و داستان خود را می‌گفتند، مونولوگ اتفاق می‌افتاد و مونولوگ در تقابل با گفت‌وگو است و قضاوت می‌آورد. در مونولوگ، دریافت‌های فرد از محیط پیرامونش را می‌شنویم. این شیوه انتقال، با ارزش‌گذاری همراه می‌شود و سلیقه و نظر شخصیت نمایش غالب می‌شود و در این مورد به‌خصوص می‌تواند قربانی‌سازی اتفاق بیفتد.

از همین‌رو قالب گفت‌وگوی شخصیت‌ها و گزارشگر را به‌همراه مونولوگی گزارشی از خبرنگار انتخاب کردیم تا از روایت قاطع اول‌شخص جلوگیری کنیم. این فرد در بزنگاه‌ها از شخصیت‌های نمایش سؤال می‌کند، البته به‌شیوه‌ای در این زمینه عمل شده که فضا به‌سمت استنطاق نرود یا در دام قضاوت نیفتد.

در پایان نمایش مشخص می‌شود گزارشگر مرده است و نادانسته پرونده کشته شدن خود را پی گرفته. با توجه به کدهایی که در طول نمایش به مخاطب می‌دهید آیا از این مساله به‌عنوان ضربه استفاده کرده بودید؟ یعنی اگر مخاطب این نکته را حدس زده ‌بود مشکلی برای نمایش محسوب می‌شد؟

ضربه بودن یا نبودن این اتفاق به هوش مخاطب و این‌که چه میزان درام دیده باشد، بستگی دارد. خودم اگر مخاطب این نمایش بودم چون درام و الگوهای آن را می‌شناسم، ممکن بود بتوانم این نکته نمایش را حدس بزنم چون در آن اشاره‌هایی می‌شود که امکان حدس زدن را به مخاطب می‌دهد اما دلیل اصلی این نکته در نمایش ضربه وارد آوردن نبوده است. در تقابل با اتفاق درام، می‌خواستم مرگ تصادفی را در کنار این سه قتل بگذارم و برای آن تاریخی ساختم که در هر اجرا تغییر می‌کند و به سه روز قبل بازمی‌گردد.

در «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه»، پیش از هر روایت، راوی در مورد یک نمایشنامه حرف می‌زند. آیا این اتفاق دلیل خاصی داشت؟ 

بله. من در روند نگارش نمایشنامه به این اتفاق رسیدم. در ابتدا قصد داشتم شخصیت‌های نمایش را در دیالوگ با شاخص‌ترین قاتل زن دنیا یعنی «مده‌آ» قرار دهم و سال ۱۳۸۹ هم متن را بر همین اساس نوشتم اما در بازنویسی متن به این فکر کردم که چرا فضا را رئالیستی نکنم و از همین رو شخصیت گزارشگر را انتخاب کردم. زمانی که در تاریخ ادبیات جهان تفحص کردم دریافتم ازآنجاکه تا پیش از دوره مدرن، ادبیات جهان تحت سیطره نویسندگان مرد قرار داشته و آنها اقدام به قتل را از سوی زنان غیرممکن و بعید می‌دانستند، در ادبیات آن دوره تعداد زنانی که خودشان مرتکب قتل شده باشند، انگشت‌ شمارند.

جالب اینکه به‌قدری زن قاتل برای آنها عجیب، غیرواقعی و در تعارض با زن و مادر بودن بوده است که این افراد را افسانه‌ای و اسطوره‌ای به‌تصویر کشیده‌اند درحالی‌که در دنیای امروز می‌بینیم مثلا نسرین پیش از اقدام به قتل سبزی پاک می‌کرده یا او مادر است اما قاتل سریالی هم هست. از همین رو از نمایشنامه‌هایی که شخصیت زن قاتل داشته است استفاده کردم و ترتیب زمانی خاصی را برای آن در نظر گرفتم. این ترتیب از «مکبث» آغاز می‌شود و به «مده‌آ» می‌رسد و با «کلفت‌ها» خاتمه می‌یابد، یعنی هرچه حس همذات‌ پنداری ما با شخصیت‌ها بیشتر می‌شود، قاتلان کلاسیک هم امروزی می‌شوند.

پیش از روایت نسرین، قاتل زنجیره‌ای به نمایشنامه «مکبث» اشاره کردم چون این نوع قتل، برای ما بیشتر دور از ذهن‌ است و لیدی ‌مکبث هم کلاسیک‌ترین قاتل زن دنیاست. در روایت ژاله که چندان وضعیت مشخص نیست و مخاطب هم درک بهتری از وی دارد، از «مده‌آ» استفاده کردم که به دوره ما نزدیک‌تر است و برای شخصیت سودابه که درنهایت تبرئه شده و موضوعی است که از همه ملموس‌تر است، «کلفت‌ها» را انتخاب کردم که از هر سه آنها به زمان ما نزدیک‌تر است.

طراحی صحنه نمایش از شیشه‌های دوجداره به‌همراه تعداد زیادی روزنامه و دمپایی تشکیل شده بود. دلیل این نوع طراحی چه بود و آیا به‌نظر شما طراحی شعارگونه نیست؟ 

استفاده از روزنامه‌ها به نقش رسانه در جامعه اشاره دارد. حتی در صحنه‌ای چهارپایه اعدام، بسته روزنامه بود. از سویی دیگر روزنامه‌ها تکثیر شدن را به ذهن مخاطبان می‌آورد. اتفاق اصلی حضور آیینه‌ها و شیشه‌ها بود که شفافیت آن‌ها، این نکته را به ذهن برساند که با وجود رسانه‌ها، چیزی پنهان نمی‌ماند و نقش رسانه‌ها را نشان دهد. حقیقت منشور است و زمانی که در وسط منشور قرار می‌گیریم، خاصیت بازتابندگی منشور نمی‌گذارد همه نقطه‌ها را دریابیم و به داستان‌ها اشراف کامل داشته باشیم.

البته بازیگران نمایش بسیار قوی عمل کردند و با وجود اینکه پشت این آینه‌ها و شیشه‌ها بودند اما خللی در بیان آنها به‌وجود نیامد. 

بله فشار بسیار زیادی بر روی بازیگران بود و همین امر مرا در مورد این طراحی مردد می‌کرد اما این کار لازم بود و بازیگران از عهده آن برآمدند.

مینا صفار
انتهای مطلب/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است